برای ساختن مجلسی کارآمد و در تراز انقلاب اسلامی...

فردا روز انتخاب بزرگ است. بر خودم واجب دیدم هر چند کوتاه ولی در وصف 3 مرد بزرگ سطوری بنویسم:

احمد آقای توکلی؛ مردی که تنها و تنها خط اصیل انقلاب شاخص اوست و به همین جهت با هر گروه و فردی که از انقلاب انحراف پیدا کرده مشکل پیدا کرد.

آنها که ظرفیت نقدهای صریح اش را ندارند او را متهم به نق زنی می کنند. اما از نظر من، مشکل از انتقادهای او نیست؛ مشکل از جهان بینی منتقدین رفتار توکلی است که فط نوک بینی شان را می بینند و او را مذمت می کنند که چرا انحرف را زودتر از همه تشخیص می دهد.

کارنامه او در مبارزه با مجاهدین خلق در قبل از انقلاب و سپس انتقادهایش از نخست وزیر موسوی، رئیس جمهور هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور خاتمی و رئیس جمهور احمدی نژاد؛ درست در  موقعی بود که همه دنیا با آنها بودند و هنوز تشت رسوایی شان بر زمان نخورده بود. توکلی زودتر از مدعیان می دید.

من به جهان بینی احمد توکلی رأی می دهم


حاج علیرضا زاکانی از رویش های انقلاب؛ کسی است که این روزها با وجود همه تهمت ها و تخریب ها ؛ پا در رکاب کرده تا نظر صریح رهبری مبنی بر وحدت اصولگرایان [1] را اجرایی کند.

او هم کارنامه پر و پیمانی دارد. مبارزه با فساد (پرونده دانشگاه آزاد، قاضی مرتضوی، کردان، رحیمی، مشایی، سایپا، سمگا و ...) شاخصه اول کسی است که در دوران دوم خرداد مسئول بسیج دانشجویی کشور بود و در مقابل هجمه های اصلاحات آمریکایی ایستاد و مردانه فضای غربزده دانشگاه ها را مدیریت کرد.

من به ایستادگی علیرضا زاکانی رأی می دهم



و آخرین نفر؛ حاج حسین فدایی است. مردی که برای زمین نماندن فرمان رهبری همیشه در میدان است و مشغول تبیین. او هم همچون دو نفر قبلی ید طولایی در مبارزه با فساد دارد.

در وصف او فقط همین را باید گفت که تاریخ هیچ گاه از یاد نخواهد برد سخنان او در اردیبهشت 88 را؛ جایی که پشت پرده فتنه 88 را حتی قبل از آغاز رسمی کودتا با اسم رمز آشوب؛ برای همگان تبیین کرد. بی شک با گذشت تاریخ و روشن شدن ابعاد کودتای سبز، باید بینش و تفکر او را بیش از پیش ستود.

من به بینش و منش حسین فدایی رأی می دهم.


البته هستند کسان دیگری که در لیست فردا صبح من قرار می گیرند... افرادی همچون: الیاس نادران، حسین نجابت، پرویز سروری، اسماعیل کوثری، زهره الهیان، مهرداد بذرپاش، حسین مظفر، غلامرضا مصباحی مقدم، بیژن نوباوه، سید محمود نبویان، حسین مظفر، الهام امین زاده و ...

و البته هستند همفکران دیگری که فردا در انتخابات تهران غائب اند اما امید داریم با حضور آنها بتوانیم  مجلسی  در تراز جمهوری اسلامی ایران شاهد باشیم: غلامعلی حداد عادل، محمد دهقان، علیرضا مرندی، محمدحسین ابوترابی فرد، حسن سبحانی، حسین زاده بحرینی، مسعود میرکاظمی، امیرحسین قاضی زاده، احمد سالک، عشرت شایق و ...


و جمله آخر... برای من مهم نیست که تخریب و هزینه میلیاردی جواب می دهد یا پایداری بر انحراف و کاسبی با فتنه! برای من مهم آن است که انقلاب جوابش را بگیرد...

سخنی با برادر روحانی حجت الاسلام حسينيان

اخيرا به بهانه اظهارنظر عجیب اقای حسینیان مبنی بر دادن هیات رئیسه مجلس به زنان، ماله کشیدن رفقایش و توجیه آن و صد البته اصرارش بر موضع قبلی علیرغم بهت همگان؛ گفتگویی قدیمی از او را در سرویس سیاسی پنجره بازخئانی کردیم.

حجت الاسلام روح ا... حسينيان هم رنجنامه الهي اش را براي يكي از رسانه هاي جبهه پايداري ارسال كرده كه در آن با اشاره به برخي سوابق مثبت گذشته اش ـ كه ترديدي در آنها نيست ـ مظلوم نمايي كرده و بدون توجه به تفاوت نقد و روشنگري با تخريب، به مخاطب طوري القا شده است كه ايشان معصوم از خطاست و تناقضي در گفتار و عمل ايشان وجود ندارد و تمامي انتقادها به وي دروغ و بي اساس است.

در اين باره به عنوان دبیر سیاسی هفته نامه پنجره؛ چند نكته را قابل بيان می دانم:


1.  ايشان نوشته اند: «سايت یکی از نمایندگان مجلس مدت‌هاست به هتاكي اينجانب پرداخته و طي مقالات و نامه‌هاي بدون امضاء بنام دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) و ... ». اولا سايت مورد اشاره آقاي حسينيان را قبلا هم حزبي ايشان آقاي دكتر كوچك زاده در صحن علني مجلس به نماينده مورد نظر نسبت داد كه همان جا پاسخ شنيد كه اين سايت متعلق به او نيست و گروهي از همفكرانش آن را اداره مي كنند. ثانيا احتمالا مصاديق هتاكي در سايت مورد اشاره ايشان، بازخواني گفتارها و عملكرد ايشان در عين رعايت انصاف بوده است كه اگر ايشان معتقد به عدم نقدپذيري اند مساله چيز ديگري است. ثالثا سايت مورد اشاره، نامه اخير به اسم دانشجويان امام صادق را منتشر نكرده كه بخواهد پاسخ دهد. رابعا ايشان پاسخ دهد كه نقد مواضع هتاكي است يا فحاشي و دروغگويي عليه يك نماينده اصولگرا در مجلس؟!

2. ايشان با نوشتن اينكه «اينجانب را متهم به تذبذب سياسي و مخالفت با ولايت فقيه نموده است و استدلال كرده است كه حسينيان اول با خاتمي بود و سپس عليه وي»، حمايت قبلي خود از خاتمي را اتهام دانسته و رد كرده است. اولا آيا ايشان فراموش كرده است كه سال 1387 در جمع دانشجويان گفته: «من ايشان (خاتمی) را روحاني روشنفكري مي‌دانستم كه البته با ايشان اختلاف هم داشتم اما آن زمان به دليل اينكه جناح حاكم نوعي فضاي بسته بوجود آورده بود و در جامعه انحصارطلبي احساس مي‌شد گمان كردم كه وظيفه است اين انحصار و بسته بودن جامعه شكسته شود لذا تنها راه رسيدن به اين اهداف را حمايت از خاتمي مي‌دانستم اما نمي‌دانستم كه اين باز شدن فضا به سوي جاري شدن سيلي مي‌رود كه نزديك بود همه چيز را از بين ببرد. وي با تأكيد براينكه متأسفانه در اين دوران از چاله درآمده و به چاه افتاديم ... من بعد از آن دوران رسماً عذرخواهي كردم و گفتم كه حمايت من از خاتمي اشتباه است ... براي آقاي خاتمي در جريان 18 تير نقش منفي احساس نمي‌كنم ... بنده با تفكر آقاي خاتمي مخالف هستم اما معتقدم كه خاتمي اهل توطئه نبود و در اين مسائل دخالتي نداشت.» كه سند اين مطلب در خبر شماره 8702301211 خبرگزاري فارس موجود است.

ثانيا رفتار سياسي ايشان در مقطع دوم خرداد 76 به مراتب از راي دادن صرف به خاتمي بدتر بوده است. ايشان با تاسيس و تقويت «جمعيت دفاع از ارزشها» به نام ارزشهاي انقلاب، دو پاره كردن و ايجاد انشعاب در جريان اصلي جبهه نيروهاي انقلاب را دنبال نمودند و سپس از نامزدي خاتمي حمايت كردند. اين كار كه به تضعيف جبهه اصولگرايي در آن زمان منجر شد الان هم توسط ايشان و دوستانشان در جبهه پايداري دقيقا پيگيري مي شود. آنها با وجود حضور در جلسه اوليه جبهه متحد به ميزباني احمدي نژاد در آبان 89، بعد از خانه نشيني وي از جبهه متحد خروج كردند و جبهه نيروهاي انقلاب را دو شقه كرده و زمينه منازعه و اختلاف دروني اصولگرايان را فراهم آوردند كه اثر اين اختلاف تا سالها باقي خواهد ماند. اين همان رنج اصلي است كه ايشان بايد برايش رنجنامه و بعدها توبه نامه بنويسد.

3.  در رنجنامه آقاي حسينيان «تجليل‌كننده از هاشمي و سپس انتقادكننده از وي» بودن انكار و اتهام دانسته شده است. اولا مگر ايشان در سال 83 که انتقادات جدی جریان حزب الله نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی تشدید شده بود، در مرکز اسناد انقلاب اسلامی براي تجلیل از آقای هاشمی اين عبارات غير معمول و سوال برانگیز را بر زبان نرانده است؟ «معمار سازندگي زيرساختهاي تاريخ معاصر ايران نوين ... شخصيت تاريخي حضرت‌عالي ... يكي از بزرگترين، تأثيرگذاران، تاريخ‌سازان و تحول‌سازان تاريخ معاصر ... آزادي جزو ماهوي شخصيت ايشان ... »[1].

آيا تملق نكردن از آقاي هاشمي رفسنجاني نياز به علم غيب داشت كه ايشان در رنجنامه خود ادعا مي كند: «اگر منظورتان اين است كه چرا از اول در مقابل خاتمي و هاشمي موضع منفي نگرفتم كه اعتراف مي‌كنم كه بنده علم غيب نداشته‌ام و اگر علم غيب هم داشتم شرعاً نمي‌توانستم بر مبناي علم غيب عليه افراد موضع‌گيري كنم» و آيا خيل عظيم علما و مراجع حامي ناطق نوري ـ از جمله علامه مصباح ـ كه در دوم خرداد 76 از آقاي خاتمي حمايت نكردند و در جمعيت دفاع از ارزشها حاضر نشدند بر اساس علم غيب كار كردند؟


4
.  استناد به مواضع اوليه و ثانويه امام راحل (ره) درباره آقاي منتظري نمي تواند مستمسك و توجيه گر رفتار متناقض و تملق گونه ايشان باشد چراكه اولا قياس مع الفارق است و امام فرمودند من از ابتدا هم مخالف قائم مقامي منتظري بودم و ثانيا اگر هم درست باشد، مگر اعتقاد نادرست اعضاي جبهه پايداري در مواقعي كه احكام رهبري مثل حكم اخير مجمع تشخيص با روش آنها متناقض در مي آيد، اين نيست كه آن را مصلحت سنجي دانسته و مصلحت سنجي را نيز تنها از ولي فقيه بلااشكال مي دانند؟ خب به زعم دوستان، امام و رهبري در مواردي مصلحت سنجي كرده اند و آنها حق استناد به آن را ندارند.

 
5.  ايشان نوشته است: «من مي‌دانم فرياد بدگويي از مسلمان مورد رضاي خدا نيست؛ اما همان خدا به مظلومين اين اجازه را داده است كه گاهي فرياد برآورد: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنْ الْقَوْلِ إلَّا مَنْ ظُلِمَ.» مناسب است ايشان به همين استناد پاسخ دهد كه چرا در صحن علني مجلس و در همين به اصطلاح رنجنامه به دروغ برخي عدم حضور هاي دكتر زاكاني را ـ كه در ماموريت كميسيون اصل 90 و پيگير پرونده هاي مفاسد اقتصادي بوده ـ به مدرك دكتراي او نسبت داده، در حالي كه ايشان قبل از شكل گيري مجلس هشتم هم مدرك دكتراي عمومي و هم مدرك دكتراي تخصصي خود را اخذ كرده است؟ و آيا فحاشي ايشان در كميسيون اصل نود مصداق «جهر بالسوء» مجاز قرآني است؟! 6. ايشان پرسيده است: «گناه من چيست؟ آيا در مقابل حاكميت اسلامي سر به شورش برداشته‌ام؟ آيا در مقابل ولايت ايستاده‌ام؟» اولا مساله اين نيست كه چه كسي گناهكار است و روشن است كه غير معصوم را از خطا برائتي نيست. موضوع اين است كه كسي اشتباهات خود را نبيند و تنها ديگران را با عبارتي نظير هوادارن حاميان ساكتين فتنه متهم كند يا بدون سند از 77 خانه اجاره اي جبهه متحد در تهران سخن بگويد يا با عصبانيت در كميسيون اصل نود حاضر شود و فحاشي كند. ثانيا چرا آقاي حسينيان يكبار به طور واضح اعتراف نمي كند كه يكي از 4 دليل استعفاي دي ماه 88 ايشان انتصاب آقاي قاضي عسگر از سوي رهبري بوده است؟ چرا هر وقت از اين موضوع سخن به ميان مي آيد تنها دلايل ديگر را بر مي شمرد؟ بالاخره وقتي ايشان خود را موسي مي داند، خضر كيست كه تصميماتش را فهم نمي كند؟ ثالثا به نظر مي آيد ايشان به دليل همان ظاهرگرايي و بي عمقي مندرج در استعفانامه اش نبايد به سياست گام مي نهاد تا دچار اين مشكلات نشود كه اكنون بخواهد رنجنامه بنويسد.


7. يكي از موارد تناقض ايشان بحث قبول داوري جامعتين در گذشته و مخالفت كنوني با آنهاست: « الان هم اعلام مي‌كنم داوري عادلانه‌ي جامعتین را پذيرا هستم، ولي حضور بی واسطه و مستقیم این دو نهاد مقدس در انتخابات را نه مصلحت جامعتين مي‌دانم و نه مصلحت انقلاب. امروز رقابت بين اصول‌گرايان و به اصطلاح اصلاح‌طلبان نبود تا جامعتين بر حكم وظيفه از اصول‌گرايان حمايت كنند. امروز رقابت بين دو جناح اصول‌گرا بود، اصول‌گراياني كه روي مباني تأكيد داشتند و حمايت جامعتین از يكي از اين‌ها را ضربه‌‌اي می‌دانم بر اين دو نهاد ضروري الوجود.»

اولا در اين نوشته ايشان جامعتين را تلويحا متهم به عدم رعايت عدالت كرده است.


ثانيا انتقاد وي به حضور جامعتين در انتخابات در تضاد با بيان امام و رهبري است كه در ابتداي رنجنامه خود را سرباز ايشان خوانده است. حضرت امام خمینی (ره) در وصیت نامه سياسي- الهي خويش مرقوم فرمودند: «به‌جامعة ‌محترم ‌روحانیت‌، خصوصاً مراجع‌ معظم وصیت ‌می‌کنم‌ که ‌خود را از مسائل ‌جامعه، خصوصاً مثل ‌انتخاب ‌رئیس ‌جمهور و وکلای ‌مجلس‌، کنار نکشند و بی‌تفاوت‌نباشند» و مقام معظم رهبري نيز به آيت ا... يزدي رئيس جامعه مدرسين فرموده اند: «شما اگر ديديد يک آدم نااهل دارد به مجلس مي‌رود نمي‌توانيد ساکت بنشينيد، به هر حال وظيفه شرعي امثال شماهاست». رهبر معظم انقلاب همچنين در ديدار كرمانشاه فرمودند: «روحانى‌اى كه كنار بنشيند، به مردم بگويد شما برويد حركت كنيد، اقدام كنيد، راه به جائى نخواهد برد. آن روحانى‌اى موفق است كه راه بيفتد، بگويد برويم؛ نه اينكه بگويد برويد. روحانى بايد وسط ميدان، جلوى مردم و اهل اقدام باشد»  آيا حضور موثر حضرات آيات مهدوي كني و يزدي جز مصداقي براي اين بيان گهربار است؟



ثالثا أقاي حسينيان با كمال تعجب داوري جامعتين را تنها بين اصولگرايان و اصلاح طلبان مجاز دانسته است! آيا معناي داوري جز اين است كه دو گروه خودي كه با هم اختلاف كردند و براي رفع آن به حكم مرضي الطرفين مراجعه كنند؟ آيا از نظر ايشان معناي داوري عوض شده يا اصلاح طلبان هم خودي شده اند؟

در همین ارتباط:

* بازخوانی گفتگویی متفاوت با روح الله حسینیان/ وحدت زیر چتر جامعتین خوب است!
* تلاش مثبت برای اصلاح مواضع تامل برانگیز حسینیان
* نامه جمعی ازمسئولان و اعضای سابق‌بسیج‌دانشجویی به حسینیان

پی نوشت:
البته امید ندارم که این حرفها در گوش کسی که لباس روحانیت پوشیده اما دهانش را به فحاشی در مجلس باز کرد و عقده هایش را خالی کرد، موثر بیفتند. فاعتبروا یا اولی الابصار...

وقتی برای رهبری و روحانیت هم تعیین تکلیف می‎شود!

در نقد سخنان جناب غلامحسین الهام

سخنان ساختارشکنانه غلامحسین الهام، از یاران گذشته و امروز احمدی‎نژاد و ارائه برخی تحلیل‎‎های شاذ و کمیاب درباره انتصاب‎‎های مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین منتسب کردن جبهه متحد اصول‎گرایان و بانیان شکل‎گیری راهبرد وحدت (جامعه مدرسین و جامعه روحانیت) به هاشمی رفسنجانی، جنجال بزرگی را در هفته گذشته به‎دنبال داشت.
برای فهم درست تناقضات سخنان الهام، ابتدا باید نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجمع تشخیص در ابتدای سال 1391 داشته باشیم. ایشان در این دیدار مجمع را مظهر خرد جمعی در نظام اسلامی دانستند و تأکید کردند: بخشی از اساسی‎ترین مسائل کشور در مجمع حل و فصل می‎شود که این موضوع نشانگر جایگاه بسیار مهم مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

رهبر انقلاب همچنین در بخش دیگری از بیانات خود، مشورت دادن به رهبری برای سیاست‎‎های کلی نظام و تنظیم این سیاست‎‎ها، که در واقع هندسه اساسی نظام و قوای سه‎گانه است، را از وظایف مجمع برشمردند. ایشان به موضوع حل معضلات کشور به‎عنوان یکی دیگر از وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره و تأکید کردند: وظیفه دیگر مجمع، تشخیص مصلحت در مواردی است که بن‎بست به‎وجود می‎آید. (khamenei. ir)

الهام چه گفت؟

با وجود این، غلامحسین الهام در مصاحبه با سایت رجانیوز، در پاسخ به این ابهام که چرا منصوبان رهبری در مجمع تشخیص، که در دور دوم انتخابات هم حضور دارند، در لیست جبهه پایداری غایب هستند، مدعی شده است که رهبر انقلاب برای جلوگیری از «بیکاری» برخی چهره‎‎های سیاسی، آنان را به عضویت مجمع تشخیص منصوب کرده است!

الهام در این مصاحبه گفته است: «به‎نظرم مقام معظم رهبری می‎خواهند از همه چهره‎‎های سیاسی موجود جامعه، به‎خصوص افرادی که احتمال می‎رود به مجلس نتوانند ورود کنند، استفاده کنند. بیکاری برای سیستم، مزاحمت ایجاد می‎کند. در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم یک جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم باید از اطلاعات آن‎ها در یک جائی در نظام استفاده شود که می‎شود.»

وی در ادامه نیز ادعا کرده که مجمع تشخیص کارآیی خود را از دست داده است: «تثبیت آقای هاشمی را هم رهبری بر تغییر وی ارجح می‎بینند، ولی معلوم است که مجمع کارآیی خود را از دست داده است. شاید این‎طور تلقی شود که این عدم کارآیی به‎دلیل نسبت مجمع با دولت و رفتار‎های تند و کینه‎ورزانه آن با دولت است و دولت که عوض شود، این کارآیی‎‎ها برمی‎گردد و رفتار‎ها تغییر می‎کنند.»

با مقایسه اظهارنظر آقای الهام، آن هم نزدیک به 10 روز پس از صحبت‎‎های رهبری، این سؤال اساسی پیش می‎آید که چرا غلامحسین الهام، نهادی حکومتی، که به فرموده رهبر انقلاب «مظهر خرد جمعی در نظام اسلامی» است، را فاقد کارآیی و جایی برای سرگرم کردن «بیکاران سیاسی» توصیف کرده است!
 
http://etedaal.ir/UserUpload/Image/29588.jpg

این اولین تناقض نیست!

البته این اولین‎بار نیست که مواضع آقای الهام با مواضع بزرگان تناقض عجیب دارد. رسانه‎ای‎ها یادشان نرفته که الهام چقدر بر الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان گردشگری پافشاری کرد؛ در حالی که موضع نظام در این ‎باره کاملا مشخص بود.

در جریان هشدار‎های بزرگان درباره قدرت گرفتن جریان انحرافی نیز این عضو جبهه پایداری برخلاف مشی حضرت آیت‎الله مصباح یزدی رفتار کرد و جریان انحرافی را موهوم خواند؛ این تناقض به حدی رسیده است که حکایت از تضاد گفتمانی میان این عضو جبهه پایداری با علامه مصباح یزدی دارد.

آیت‎الله مصباح در این زمینه می‎فرمایند: «در چند سال اخیر، چنین احساسی پیش آمده که خطری پیچیده نسبت به اساس فکری جامعه در حال شکل‎گرفتن است و شیطان تمام تجربیات و حیله‎‎های خود را به‎کار گرفته تا طرز فکری انحرافی را در جامعه القاء کند... هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیت‎ها، طرح‎‎ها و خدمات‎ انجام‎شده در این چند سال، از جانب یک نفر منحرف بوده و او بزرگ‎ترین استراتژیست عالم است و هر کاری که انجام داده‎ایم از او الهام گرفته‎ایم و بنابراین او باید رییس‎جمهوری آینده شود و کشور را اداره کند... نوک پیکان جریان انحرافی به طرف اسلام و ارزش‎‎های اسلامی نشانه رفته است» (29 اردیبهشت 90) «... اگر همه این سخنان (مواضع جریان انحرافی) فقط در حرف خلاصه می‎شد، امکان داشت آن‎ها را حرف‎‎هایی دیوانه‎وار به حساب آوریم، اما به دست گرفتن گلوگاه‎‎های اقتصادی و پروژه‎‎های عظیم اقتصادی کشور، ایجاد شبکه عظیم سیاسی در وزارتخانه‎ها، استانداری‎‎ها و نهاد‎های دولتی و خصوصی، سفر‎های خارجی و ارتباط‎ معنادار با شخصیت‎‎های خارجی، تفسیر‎های معنادار از قیام مسلمانان در شمال آفریقا (بیداری انسانی)، سوق دادن هدف‎‎ها به‎سوی انگیزه‎‎های ملی و تضعیف جایگاه ولی‎فقیه، همه و همه ما را به این نتیجه می‎رساند که این حرکت‎‎ها نمی‎تواند فقط به‎خاطر رییس‎جمهوری شدن و قدرت باشد، بلکه هدف از بین بردن اسلام و ارزش‎‎های اسلامی است.» (8 خرداد 90)

غلامحسین الهام اما در 29 مهرماه 90 و در جریان برگزاری سومین کنگره سراسری کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در دانشگاه شهید بهشتی گفته است: «بنده موافق واژه جریان انحرافی نیستم، بلکه معتقدم چند نفری هستند که مبانی و گفتمان آن‎ها دچار انحراف شده است». در حالی که نظر علامه مصباح چیز دیگری است: «هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیت‎‎ها در این چند سال از جانب یک نفر منحرف بوده».

البته این، تنها موضع عجیب الهام درباره جریان انحرافی نیست. پیش از این نیز وی به درخواست روزنامه ایران برای مصاحبه پاسخ مثبت داده بود و در گفت وگویی 3 ساعته که به نوشته این ‎روزنامه «صمیمی» بود و به یک «جلسه درد دل» تبدیل شد مطالب جنجالی دیگری را نیز بیان کرده بود.
 
آنچه آن خسرو کند شیرین بود

سخنان الهام همان‎طور که انتظار می‎رفت، به سرعت مورد سؤال و واکنش روحانیت و اصول‎گرایان قرار گرفت.

حجت‎الاسلام محمدتقی رهبر، رییس فراکسیون روحانیت مجلس، گفت: «کسی که خود حقوقدان است نباید قضاوت کند و بهتر است به‎جای مواضع سیاسی، حقوقی حرف بزند و مبنای انتخاب رهبری را بیکاری نداند... طرح این موضوع که «جایز نیست عده‎ای بیکار باشند و باید به مجمع بروند» توهین به انتخاب رهبری است.»

حجت‎الاسلام شیخ جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز نیز، اظهارات غلامحسین الهام را «توهین» توصیف کرده و گفت: «بنده ممکن است از برخی افراد در مجمع تشخیص دل پر خونی داشته باشم، ولی چون تابع ولی فقیه هستم و ایشان جذب حداکثری و دفع حداقلی را عنوان کرده‎اند، لذا «آنچه آن خسرو کند شیرین بود»، بنابراین اطاعت از ولی فقیه بر من واجب است ولو هر کس را در هر مقامی تعیین بفرمایند...»

پاسخ الهام

غلامحسين الهام اما پس از این اعتراضات، در حاشيه مراسم يادبود سردار سوداگر به خراسان گفت: اگر تعبيرات من را در آن مصاحبه به دقت مطالعه کنيد اين تفسيرهاي اشتباه به وجود نخواهد آمد. وی توضیح بیشتری در این باره نداد.

اعتراض به مصاحبه عجیب الهام اما، امروز هم ادامه یافت تا جائیکه صدای کیهان هم در آمد. روزنامه کیهان در شماره امروزش درباره سخنان الهام نوشته است: اظهارات نسنجیده و تعجب آور اخیر غلامحسین الهام در مورد مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد سوءاستفاده گسترده ضد انقلاب خارج نشین و روزنامه های متعلق به جریان اصلاحات قرار گرفته است.

کیهان تاکید کرده است، الهام اظهارات خود را تصحیح کرده و از ملت عذرخواهی کند.

اعتراض امام جمعه تهران

در همین حال، حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران، امام جمعه موقت تهران در واکنش به اظهارات اخیر الهام در خصوص عضویت افراد بیکار در مجمع تشخیص برای جلوگیری از مزاحمت آنان برای نظام، به مهر گفت: این حرف‌ها، حرف کسانی است که خیلی بنیه ای ندارند، اگر بنیه علمی و تقوایی داشتند این حرف های ناشیانه را نمی‌زدند.

چرا جبهه متحد اصولگرايان را پيشنهاد مي‌كنيم؟

انتخابات، آن نقطه اساسی وصل افکار و آرای مردم به بدنه نظام اجرایی است. بر همین اساس، یک مجلس صالح، سالم و قوی می‎تواند بر عملکرد همه دستگاه‎‎های کشور به‎خصوص دولت و قوه قضاییه اثر بگذارد.

یکی از بزرگ‎ترین آفاتی که فهرست‎‎های انتخاباتی و ائتلافی به آن دچار هستند، این است که برای انتخاب نامزد‎های اصلح از بین نامزد‎های صالح، سهم‎خواهی به‎جای تخصص‎گرایی حاکم می‎شود؛ مشکلی که در جبهه متحد اصول‎گرایان به هیچ عنوان اتفاق نیفتاد، چراکه جبهه متحد اصول‎گرایان بر اساس شاخصه‎ها و امتیازبندی معیاری، نفرات خود را مشخص کرده است.

با این‎حال برخی افراد با تعلقات سیاسی دیگر که در فهرست جبهه متحد اصول‎گرایان قرار نگرفته‎اند؛ مدعی‎ هستند که نامزد‎های فهرست جبهه متحد اصول‎گرایان بر اساس تعلقات حزبی و گروهی انتخاب شده و معیاربندی درستی در این فهرست مرجع - که عصاره اصول‎گرایان را در خود جای داده - رعایت نشده است. پاسخ روشنی که می‎توان به این شبهه داد، پاسخی عملی است چراکه حضور افرادی همچون دکتر حداد عادل، سردار کوثری، دکتر الهام امین‎زاده، دکتر زهره طبیب‎زاده نوری، دکتر علیرضا مرندی، دکتر مسعود میرکاظمی و...در ليست جبهه متحد که به هیچ گروه و حزب سیاسی تعلق ندارند؛ خود نشان از حاکمیت معیار‎ها و ملاک‎‎های ارزشی به‎جای سهم‎خواهی‎‎های متداول در سایر ائتلاف‎‎های سیاسی است.

بر این اساس، لیست منتشر شد از جانب جبهه متحد اصول‎گرایان بر اساس ترکیب موزونی از تخصص، تعهد و ایمان بنا نهاده شده است و نقطه قوتش این است که این فهرست مورد تأیید علمای بزرگی چون آیت‎الله یزدی (رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) و آیت‎الله مهدوی کنی (دبیر جامعه روحانیت مبارز) است؛ براي اثبات اين ادعا در ادامه مروري خواهيم داشت بر تخصص و فعاليتهاي برخي از اعضاي عضو اين ليست انتخاباتي:

  جانبازان و ایثارگران

از بین 30 کاندیدای جبهه متحد اصول‎گرایان، 8 کاندیدا از خانواده معظم شهدا هستند و 9 نفر نیز به افتخار جانبازی نائل شده‎اند. همچنین 19 نفر از لیست جبهه متحد، رزمندگان دوران پر افتخار دفاع مقدس هستند که شش نفر از آن‎ها از فرماندهان این دوران پرنور هستند. دکتر مجتبی رحماندوست از جانبازان سرافراز جنگ تحمیلی و مسئول واحد ایثارگران جبهه متحد اصول‎گرایان است. وی که سابقا مشاور رییس‎جمهوری در امور ایثارگران بود، به‎دلیل اعتراض به فعالیت‎‎های گروه انحرافی در دولت نامه‎ای به رییس‎جمهوری نوشت که باعث برکناری او شد.

حسین فدایی، دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی که از چهره‎‎های شناخته شده این فهرست است؛ علاوه‎بر حضور در جبهه‎‎های حق علیه باطل، در دوران پیروزی انقلاب نیز با تشکیل گروه بدر به مبارزه با رژیم ستم‎شاهی پرداخته است. وی در مجالس هفتم و هشتم در کمیسیون اصل نود قانون اساسی فعالیت داشت. حضور جانبازان و رزمندگان سرافراز دیگری همچون زاكاني، کوثری، سروری، نادران، خانی، رودکی و... در لیست جبهه متحد سبب شده که مطالبات خانواده‎‎های شهدا، جانبازان و رزمندگان در مجلس آینده بی‎پاسخ نماند.

اقتصاد

با توجه به شرایط اقتصادی کشور و وضعیت معیشتی مردم و ایده‎آل‎‎ها و آرمان‎‎های اصول‎گرایی که همان آرمان‎‎های ناب انقلاب اسلامی است، توجه به اقشار کم درآمد اجتماعی و عدالت اقتصادی از اولویت‎‎های اقتصادی این لیست است. لیست جبهه متحد در عرصه اقتصادی یکی از قوی‎ترین لیست‎‎های انتخاباتی در تمام دوره‎‎های مجلس شورای اسلامی است. بر همین اساس در فهرست جبهه متحد اصول‎گرایان دانش‎آموختگانی در رشته اقتصاد همچون دکتر احمد توکلی، حجت‎الاسلام دکتر غلامرضا مصباحی‎مقدم، دکتر الیاس نادران، دکتر مسعود میرکاظمی، حسین فدایی و مهندس محمدرضا باهنر حاضر هستند.

احمد توکلی، سخن‎گوی دولت شهید رجایی و وزیر کار و امور اجتماعی مستعفی کابینه اول میر حسین موسوی بوده است. وی در دوره اول مجلس، نماینده بهشهر و در دوره‎‎های هفتم و هشتم، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بوده است. احمد توکلی در سال 1375 از دانشگاه ناتینگهام، دکترای اقتصاد اخذ کرده و هم اکنون استادیار گروه علوم اقتصادی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است.

غلامرضا مصباحی‎مقدم، نماینده  مجلس شورای اسلامی و رییس سابق کمیسیون اقتصادی مجلس؛ عضو جامعه روحانیت مبارز تهران، کارشناس، نویسنده و پژوهش‎گر اقتصادی و استاد دانشگاه امام صادق (علیه‎السلام) است. وی دارای سوابق درخشان علمی است و درجه کارشناسی ارشد اقتصاد و دکترای فقه را داراست.

الیاس نادران در سال 1996 از دانشگاه کلرمون فران فرانسه در رشته اقتصاد عمومی، دکترای تخصصی گرفته است. وی عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران است و در دوره دکتری اقتصاد بخش عمومی در این دانشکده تدریس می‎کند. وی نماینده مجالس هفتم و هشتم و در حال حاضر عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی است.

نادران از اصول‎گرایان مطرح و از منتقدان مفاسد اقتصادی در دولت احمدی‎نژاد محسوب می‎شود. محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره‎‎های دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم نیز که به‎طور پیوسته در تمامی این سال‎ها عضو کمیسیون برنامه و بودجه و کمیسیون تلفیق بوده، یکی از باسابقه‎ترین و خبره‎ترین نمایندگان کشور در مجلس شورای اسلامی است.

صنعت و فن‎آوری

مهندس حمید فرمانی، دیگر نامزد جبهه متحد اصول‎گرایان از فعالان عرصه صنعت است. وی در رشته مدیریت صنعتی دانشگاه علامه طباطبایی تحصیلات خود را گذرانده و فعالیت خود در گروه تولیدی سایپا را از سال 78 به‎عنوان کارشناس شروع کرد و بعد‎ها به‎جایگاه مدیریت توسعه سیستم‎ها و مدیر مطالعات راهبردی رسید.
وی که دو سال به‎عنوان مدیر نمونه معرفی شد، سابقه فعالیت در شرکت تأمین اجتماعی و سازمان صندوق بازنشستگی کشور را نیز داراست. فرمانی یکی از اصلی‎ترین دلایل حضور خود را حمایت از اقشار کارگری با اتکا به سیاست‎گذاری‎‎های کلان در عرصه امور اقتصادی و کارگری می‎داند.

با اندکی تأمل در حوزه صنعت انرژی، درمی‎یابیم که با وجود پیشرفت‎‎های کشورمان به‎ویژه در سال‎‎های اخیر در حوزه‎‎های صنایع هوافضا، نفت و گاز و... هنوز نیاز به حمایت‎‎هایی جدی از حوزه‎‎های صنعت و فن‎آوری کشور داریم تا بتوانیم ایران اسلامی را به قطب اول صنعت در منطقه تبدیل کنیم.

بر همین اساس جبهه متحد اصول‎گرایان با حضور عنصر متخصص و با تجربه‎ای نظیر دکتر میرکاظمی، وزیر سابق نفت و بازرگانی سعی دارد با کلان نگری و دید سیستماتیک وی در برنامه‎ها، نیاز‎های بخش نفت و گاز کشور را مرتفع سازد.

مهندس مهرداد بذرپاش نیز از دیگر چهره‎‎های سرشناس جبهه متحد اصول‎گرایان در عرصه صنعت است. بذرپاش، فارغ‎التحصیل در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه شریف و سرپرست سابق بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف است. یکی از سوابق درخشان مهرداد بذرپاش در عرصه صنعت، اشتغال وی در سمت مدیر عاملی سایپا است. دیگر فعال عرصه صنعت در لیست جبهه متحد اصول‎گرایان، حسین نجابت نماینده مردم تهران در مجالس هفتم و هشتم است. او دارای مدرک دکترای فیزیک هسته‎ای از دورهام انگلستان است. قائم مقام مرکز پژوهش‎های مجلس شورای اسلامی و ریاست کمیسیون جهاد اقتصادی، از دیگر نقاط برجسته کارنامه اوست.

امور فرهنگی

وجود چهره‎‎های فرهنگی شاخصی چون دکتر غلامعلی حداد عادل، دکتر حسین مظفر، حجت‎الاسلام و المسلمین محسن کازرونی، حجت‎الاسلام ابوترابی‎فرد، فاطمه رهبر، دکتر لاله افتخاری و محمود فرشیدی، اولویت مسائل فرهنگی را در جبهه متحد نشان می‎دهد.

مقام معظم رهبری بار‎ها فرهنگ را زیربنای همه ارکان کشور از جمله اقتصاد دانسته‎اند و با توجه به آن‎که ایشان در 20 سال اخیر بار‎ها تعابیری همچون شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی و اخیرا جنگ نرم را به‎کار برده‎اند، ضرورت توجه به حوزه فرهنگ به‎ویژه در مجلس شورای اسلامی دوچندان می‎شود. به جرأت می‎توان گفت یکی از نقاط قوت جبهه متحد در حوزه فرهنگ است زیرا رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم، دکتر حداد عادل و همچنین سه تن از اعضای فعال آن یعنی لاله افتخاری، فاطمه رهبر و حجت‎الاسلام ابوترابی در لیست جبهه متحد اصول‎گرایان تهران قرار دارند و تجربه آن‎ها در مجلس هشتم و کارنامه مثبت‎شان در این حوزه، قطعا به پیشرفت دوچندان فرهنگ کمک خواهد کرد.

لاله افتخاری، نماینده مردم تهران در مجالس هفتم و هشتم و دارای مدرک دکترای علوم قرآنی است؛ همچنین وی همسر و فرزند شهید است. مطالعات و تحقیقات وی در موضوعات حقوق زنان، الگوی زن مسلمان و علوم قرآنی در سمینار‎ها و میزگرد‎های تلویزیونی از شبکه‎‎های داخلی و برون مرزی مطرح شده است. وی به‎عنوان زن نمونه از سوی مؤسسه فرهنگی شجره طوبی لوح افتخار دریافت کرده است. افتخاری در حال حاضر داور مسابقات قرآنی و پژوهشی، عضو گروه مبلغان زبان‎دان امور بین‎المللی سازمان حج و زیارت، عضو جمعیت زنان انقلاب اسلامی و عضو دائم مرکز دانش پژوهان شاهد است. وی دارای ۲۱ اثر پژوهشی و تألیفات متعددی در زمینه علوم قرآنی است.

فاطمه رهبر، نماینده مردم تهران در مجلس هفتم و هشتم و عضو فراکسیون زنان و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی بوده است. فاطمه رهبر، دارای مدرک فوق لیسانس گرافیک است. وی فعالیت‎‎های فرهنگی‎اش را از تدریس در آموزش و پرورش آغاز کرده و پس از آن در صدا و سیما به‎عنوان مدیر تولید شبکه اینترنت، دبیر شورای عالی سیاست‎گذاری اینترنت سازمان و مدیر شبکه اینترنتی جوان فعالیت کرده است.

حجت‎الاسلام محمد حسن ابوترابی‎فرد نیز نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی در دوره‎‎های هفتم و هشتم بوده است. وی در مقاطع مختلفی نائب رییس مجلس شورای اسلامی بوده؛ حجت‎الاسلام ابوترابی همچنین عضو جامعه روحانیت مبارز و برادر شهید بزرگوار سید علی اکبر ابوترابی (که به سید الاسرا معروف بود) است.

جبهه متحد اصول‎گرایی چهار تن از فعالان و نخبگان فرهنگی کشور را که در مجلس هشتم در لیست حضور نداشتند؛ در فهرست نامزد‎های مورد حمایت خود برای مجلس نهم قرارداده است. حجت‎الاسلام و‎المسلمین دکتر محسن کازرونی، نماینده ولی فقیه در استان البرز، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه کرج است؛ علاوه‎بر این، سال‎ها تدریس در حوزه‎‎های علمیه کشور، وی را به یکی از چهره‎‎های شاخص در عرصه مدیریت فرهنگی کشور تبدیل کرده است.

فعال فرهنگی دیگر لیست جبهه متحد، دکتر حسین مظفر است. حسین مظفر، وزیر اسبق آموزش و پرورش، از اعضای فعال جمعیت آبادگران بود که در دور دوم شورا‎های اسلامی شهر و روستا، به شورای شهر تهران راه یافت. وی که سابقه نمایندگی مردم تهران در مجلس هفتم را دارد؛ هم اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نظارت بر صدا و سیما و همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی است.

محمود فرشیدی، دیگر چهره فرهنگی لیست جبهه متحد اصول‎گرایان تهران، وزیر آموزش و پرورش در دولت محمود احمدی‎نژاد بود که در آذر ۱۳۸۶ کنار گذاشته شد. فرشیدی علاوه‎بر تدریس در آموزش و پرورش؛ «دبیری سازمان فرهنگیان»، «سردبیری نشریه زمزمه»، «عضویت در هیأت مدیره هنرستان صدا و سیما» و «عضویت در هیأت امنای جامعه الرضا» را در کارنامه خود دارد. نگارش صد‎ها مقاله در حوزه مسایل فرهنگ و تعلیم و تربیت از دیگر سوابق فرشیدی است.

حجت‎الاسلام ابراهیمی در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی حضور فعالی در مجلس داشت. وی مسئولیت‎های دیگری از جمله مسئولیت کمیته امداد امام خمینی بیرجند، مسئولیت سازمان عقیدتی و سیاسی وزارت دفاع، مسئولیت پیگیری فرمان هشت ماده‎ای حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) در شهرستان ورامین، نماینده ورامین در مجلس شورای اسلامی در دوره دوم، نماینده مقام معظم رهبری در امور افغانستان و نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هنر را بر عهده داشته است.

علوم اسلامی

بی‎شک با تأکیدهای مقام معظم رهبری در چند سال اخیر، علوم انسانی - اسلامی باید از اولویت‎های مجلس نهم باشد؛ در همین راستا جبهه متحد اصول‎گرایان استان تهران، شخصیت‎های فرهنگی و دانشگاهی متعددی را بر اساس معیار‎ها و شاخص‎‎های موجود در لیست خود گنجانده است.

بعد از آن‎که در سال 88 با توجه به وقایع رخ‎داده رهبر معظم انقلاب توجه زیادی به ضعف دانشگاه‎ها در علوم انسانی کردند و تأکید داشتند که با این متون درسی ما به‎دست خودمان به ترویج افکار غربی در میان دانشجویان دست می‎زنیم، توجهات جامعه علمی کشور و مسئولین به این حوزه خطیر بیش از پیش جذب شد. ضمن آن‎که ایشان تاکنون با برگزاری سه دوره از جلسات الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت، به نوعی حساس بودن این حوزه را در مقطع کنونی برای جمهوری اسلامی نشان دادند. رهبر انقلاب پیش‎تر نیز با به راه انداختن ادبیات نهضت نرم افزاری و همچنین نهضت تولید علم، به‎نوعی نقش مهم این حوزه را بیان فرموده بودند.

سلامت، بهداشت و درمان

امروزه مسأله سلامت و امور مرتبط با بهداشت و درمان، یکی از موضوعات مهم برای مردم کشور عزیزمان است. به‎طوری‎که با توجه به رشد سریع تکنولوژی در این حوزه، به‎رغم گذشت سال‎‎ها از انقلاب اسلامی هنوز در برخی مناطق محروم امکانات اولیه درمانی را فراهم نکرده‎ایم. سلامت و پزشکی، حوزه‎ای است که با توجه به استعداد‎های درخشان موجود در کشور، ما می‎توانیم در آن رشد چشم‎گیرتری داشته باشیم. بر همین اساس جبهه متحد اصول‎گرایان توجه ویژه‎ای به بخش سلامت و پزشکی دارد. حضور چهره‎‎هایی مانند دکتر مرندی، دکتر زاکانی، دکتر الهیان و دکتر طبیب‎زاده که همگی دارای مدرک پزشکی هستند، نشان‎دهنده اهمیت این موضوع از منظر اعضای جبهه متحد اصول‎گرایان است.

دکتر مرندی که نماینده مجلس هشتم نیز بوده است، دارای بورد تخصصی اطفال از آمریکا و بورد فوق تخصص نوزادن از دانشگاه رایت استیت آمریکاست. وی که وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده، هم‎اکنون ریاست فرهنگستان علوم پزشکی کشور را نیز برعهده دارد.

دکتر طبیب‎زاده، رییس سابق دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دارای تخصص در رشته جراحی لثه از همین دانشگاه است. وی همچنین دانشیار و چندین دوره مدیر گروه پریودنتولوژی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بوده است. دکتر طبیب‎زاده در تدوین اسناد بالادستی نیز نقش فعالی داشته، چنان‎که وی عضو شورای عالی سیاست‎گذاری برنامه پنجم توسعه کشور نیز بوده است.

همچنین دکتر زاکانی، دارای مدرک دکترای پزشکی هسته‎ای است. به‎نظر می‎رسد حضور دکتر زاکانی است كه یکی از اعضای فعال بسیج دانشجویی نيز بوده است با توجه به پیشرفت چشم‎گیر صنایع هسته‎ای کشورمان، موجب خرسندی و امری مبارک برای کمک بیشتر مجلس به این گونه انرژی شود. البته دکتر زاکانی از جانبازان سرافراز جنگ تحمیلی نیز هست. علاوه‎بر این دکتر زاکانی عضو هیأت رئیسه مجلس هفتم نیز بوده و هماكنون نائب رئيس كميسيون اصل 90 در مجلس هشتم است.

سیاسی، دفاعی و امنیتی

موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی، ایران را یکی از اصلی‎ترین بازیگران منطقه تبدیل کرده است. همچنین نقش ایران در حمایت از جنبش‎‎های اسلامی و تقابل با رژیم صهیونیستی، سبب رویارویی ایران با استکبار جهانی شده است.

جبهه متحد اصول‎گرایان در این حوزه افراد بسیار توان‎مند و کارآزموده‎ای را معرفی کرده است که تا آن‎جا که در حوزه مسئولیت‎های مجلس است خواهند توانست سیاست خارجی و امنیت ملي ایران در منطقه را ارتقا دهند، ضمن آن‎که دو تن از این افراد، در مجلس هشتم نیز در کمیسیون امنیت ملی حضوری جدی و پررنگ داشته‎اند.

دکتر الهام امین‎زاده، استاد حقوق بین‎الملل دانشکده حقوق دانشگاه تهران و از موفق‎ترین فعالان سیاسی زن پس از انقلاب است. وی تنها زن عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم و از جمله مؤسسان کانون حمایت از ایرانیان خارج از کشور بوده است. امین‎زاده دارای تألیفات متعددی در زمینه مسائل بین‎الملل است.

دکتر اسدالله بادامچیان، مبارز انقلابی و از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است. او فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای روابط بین‎الملل دارد و با علوم حوزوی نیز در حد سطح آشناست. وی با توجه به سابقه فعالیت سیاسی خود، در زمینه نگارش و بیان تاریخ وقایع سیاسی، 50 سال گذشته فعال است و با احزاب سیاسی، قبل از تشکیل حزب جمهوری اسلامی همکاری داشته و از پایه‎گذاران مؤتلفه اسلامی است.

دکتر زهره الهیان، مسئول اسبق سازمان بسیج دانشجویی خواهران کشور، دبیر کمیته حقوق بشر مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس هشتم است. بدون‎شک وی نیز یکی از فعال‎ترین نمایندگان زن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مجلس شورای اسلامی بوده است.

محمدنبی رودکی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس بود که پس از آغاز جنگ تحمیلی به‎عنوان فرمانده گردان، فرمانده تیپ و فرمانده لشگر 19 فجر استان فارس در کنار سایر رزمندگان اسلام به دفاع از میهن اسلامی‎مان برخاست. او بعد از خاتمه جنگ تحمیلی، سال‎ها در کنار شهید سپهبد صیاد شیرازی در بازرسی کل نیرو‎های مسلح به خدمت اشتغال داشت و در سال 1383 نیز با کسب بالاترین رأی، به‎عنوان نماینده اول شیراز به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شد و در سنگر مجلس، نایب‎رییسی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را بر عهده داشت.

ابراهیم انصاریان، دانش‎آموخته حقوق بین‎الملل و مشاور سابق وزیر خارجه، یکی دیگر از چهره‎‎های شاخص لیست اصول‎گرایان در تهران است. وی در ابتدای انقلاب به توصیه مرحوم شهید رجایی در آموزش و پرورش مشغول شد ولی بعد از آن در سازمان امور اداری و استخدامی کشور به فعالیت پرداخت و به‎سمت مدیرکل امور اداری و استخدامی کشور برگزیده شد. از سال 70 به‎طور کامل به وزارت امور خارجه رفت و پنج سال مدیرکل امور اجتماعی وزارت خارجه بود. در دولت اصلاحات به‎دلیل مخالفت با سیاست‎‎های منفعلانه دولت‎مردان، کنار گذاشته شد اما در دولت نهم که منوچهر متکی وزیر امور خارجه شد، به‎سمت مشاور حقوقی وی برگزیده شد.

اسماعیل کوثری، فرمانده اسبق لشکر 27 محمد رسول‎الله که به‎عنوان نایب رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس فعال بود و همچنین پرویز سروری که به‎عنوان رییس کمیته داخلی کمیسیون امنیت مجلس فعال است؛ نیازی به معرفی چندانی ندارند و همین حضور فعال و مثبت‎شان در کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم، حاکی از تسلط آن‎ها بر این حوزه دارد.

مدیریت شهری

علی‎اصغر خانی، رزمنده دفاع مقدس و جانشن اسبق لشکر 27، از دیگر چهره‎‎های جدید لیست جبهه متحد اصول‎گرایان است که هم در عرصه‎‎های نظامی و هم در عرصه‎‎های مدیریت شهری از تجربیات گران‎بهایی برخوردار است. حضور فعال و رسمی از سال 1358 در عرصه انقلاب، سازندگی و جبهه و جنگ در کلیه سطوح مدیریتی، نقطه قوت کارنامه اوست.  محمدنبی حبیبی، سیاست‎مدار با سابقه و مبارز انقلابی است که در دستگاه‎های مختلف نظامی از جمله شرکت هواپیمایی کشوری، شرکت پست، به‎عنوان رییس و همچنین در وزارتخانه‎‎های مختلف به‎عنوان معاون وزیر فعالیت کرده است. وی که از اعضای قدیمی هیأت مؤتلفه اسلامی است، از سال ۱۳۸۳ دبیرکلی این حزب را بر عهده دارد. حبیبی از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ به مدت ۴۴ ماه شهردار تهران بود و تجارب فراوانی در زمینه مدیریت شهری دارد.

زنان و امور خانواده

امام خمینی همواره یکی از وجوه ممیزه و روشن انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلاب‎‎ها و همچنین سابقه قبل انقلاب کشور خودمان را، حضور دینی بانوان در عرصه‎های اجتماعی می‎دانست. اکنون که دنیا در یک قحطی حیا و ضلالت فکری در حوزه خانواده و حیا به‎سر می‎برد، حضور پنج عنصر فعال و عالم زن، می‎تواند بستر‎های استفاده از ظرفیت‎‎های مجلس را در حوزه زنان و خانواده آماده کند. تا از این طریق الگو‎های اسلامی - ایرانی را به‎عنوان پیامی از سوی ملت ایران به گوش جهانیان برساند. فاطمه رهبر، لاله افتخاری، زهره طبیب زاده، زهره الهیان و الهام امین‎زاده زنان منتخب جبهه متحد اصول‎گرایان در شهر تهران هستند.

تعداد نمایندگان تهران محدود است و تعداد نامزد‎ها چندین برابر این تعداد. بی‎شک همین مسأله موجب می‎شود که بسیاری از چهره‎‎های مورد وثوق همچون دکتر حسین شیخ‎الاسلام، بیژن نوباوه، حجت‎الاسلام نبویان، محمود صابر همیشگی، حجت‎الاسلام جلیل محبی و... از این لیست محدود بیرون بمانند.

جبهه متحد اصول‎گرایان ادعا ندارد لیست اعلامی‎اش هیچ نقصی ندارد؛ اما می‎توان ادعا کرد با توجه به حضور چهره‎‎های مختلف در این لیست و حمایت جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ایده‎آل‎ترین فهرست انتخاباتی را ارائه داده است.

علاوه‎بر این، از چهره‎‎های موجه و کارآمد دیگری همچون حجت‎الاسلام پناهیان، حجت‎الاسلام علی اکبری، محمدحسین صفارهرندی، دکتر حسن سبحانی، نادر طالب‎زاده، سید‎مرتضی نبوی و... نیز به‎گونه‎‎های مختلف دعوت شد تا برای نمایندگی مجلس نهم در انتخابات شرکت کنند و در لیست جبهه متحد اصول‎گرایان قرار بگیرند اما این عزیزان به دلایل مختلف، مصلحت ندیدند برای رقابت در انتخابات مجلس نهم وارد صحنه شوند.

تراژدی نقدناپذیری آقای دولت نهم و دهم!

«... مجلس مأمن مردم و مردمی‎ترین مجلس دنیا، برآمده از متن مردم است... دولت آینده، دولت تئوری‎پرداز نیست؛ دولت قوه مجریه است. قانون را شما تصویب می‎کنید و ما دقیق و سریع اجرا می‎کنیم... بعد نظارتی مجلس را تقویت کنیم [چون] هیچ رییس‎جمهوری و دولتی نیست که همه کار‎ها را خودش انجام دهد...»

این جملات متعلق به رییس‎جمهوری است که بعد از اجماع همه گروه‎‎های اصول‎گرا، در رقابتی نفس‎گیر، توانسته بود با رأی بالایی از سد اکبر هاشمی رفسنجانی بگذرد. به گواهی تاریخ، محمود احمدی‎نژاد، 22 تیر ماه 84، در مجلس حضور یافت و این جملات را در اولین دیدار با نمایندگان گفت و نوید داد که برخلاف کشمکش‎‎های میان دولت خاتمی و مجلس هفتم؛ شاهد دولت و مجلسی هماهنگ و معتقد به ارزش‎ها خواهیم بود اما...


کسی‎که خود در ابتدا می‎گفت کارش نظریه‎پردازی نیست، رو به نظریه‎پردازی آورد و دولت او از عدم اعتقاد به جنگ فرهنگی، توانایی انسان در خلقت همه‎چیز و پایان دوران اسلام‎گرایی دم می‎زند!


او، در ابتدا، می‎گفت مجلس برآمده از متن مردم و مأمن مردم است؛ اما امروز، بر خلاف فرمایش امام راحل (رحمت‎الله‎علیه) می‎گوید مجلس در رأس امور نیست!


به صراحت گفت، دولت باید قوانین مجلس را سریع و دقیق اجرایی کند؛ اما امروز، به‎راحتی می‎گوید فلان قانون را اجرا نمی‎کند؛ چون به آن اعتقاد ندارد...


از این دست مثال‎‎ها زیاد است و گفتنش مثنوی صد من کاغذ می‎طلبد؛ اما مقصود از طرح این موضوع، ورود به مسأله‎ای است که در دولت محمود احمدی‎نژاد، به‎خصوص در این اواخر، در جریان بوده و بخشی از فضای رسانه‎‎ها را اشغال کرده است؛ صحبت از «طرح سؤال از رییس‎جمهوری» است.


پرواضح است که آن محمود احمدی‎نژادی که دولت‎اش با شعار عدالت و بازگشت به اصول و ارزش‎‎ها روی کار آمد، نتوانست حد انتظاری را که در ابتدا در هواداران خود ایجاد کرد، اجرایی کند. در باب چرایی این نزول، باید تحلیل‎گران در وقت مقتضی به تحلیل ابعاد تغییرات گفتمانی و رفتاری دولت بپردازند؛ اما نکته‎ای که در پرونده حاضر مطرح شده از باب نقدپذیری دولت و بحث پاسخگویی شخص رییس‎جمهوری در برابر پرسش‎های نمایندگان مجلس به‎عنوان منتخبان مردم است.


به‎وجود آمدن کشمکشی به نام «طرح سؤال از رییس‎جمهوری»، محصول نظارت ناقص مجلس، لج‎بازی دولت در برابر نقد دلسوزان، بعضا نقد‎های مخرب و از روی بغض منتقدان و همچنین در درجه‎ای بالاتر، حمایت‎‎های کورکورانه عده‎ای از طرفداران متعصب دولت است که در کنار یکدیگر، دست به دست هم دادند و نگذاشتند دولت راه اولیه خود را [که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز بود] ادامه دهد.

نُه دی؛ راز ماندگاری انقلاب

یک پرسش، دو نکته و یک پاسخ درباره ماندگاری انقلاب اسلامی؛

نهال نوپای انقلاب اسلامی، که از اوایل دهه 40 شمسی، بذر آن در خاک نهاده شد و در تاریخ 22 بهمن سر از خاک میهن بیرون آورد؛ از همان ابتدای پیدایش مورد هجوم نظام سلطه، جریان‏ های معارض با اسلام و فریب‏ خوردگان داخلی بوده است.

تصور کنید نظامی تازه تاسیس را؛ که از هر طرف با مشکلات عدیده ‏ای مواجه است. از یک سوی مورد حمله ناجوانمردانه رژیم تا دندان مسلح عراق و بیست و اندی هم‏ پیمانش قرار گرفته؛ از طرف دیگر هر لحظه بیش از لحظه قبل در کانون دسیسه‏ چینی و فتنه ‏گری نظام غرب قرار می‏ گیرد؛ از سمتی دیگر گروهک‏ های جدایی ‏طلب با تحریک بیگانگان در بعضی نقاط آن فعال شده ‏اند؛ و از طرفی دیگر هم مسئولین بلندپایه و حتی مردم کوچه و بازارش مورد ترورهای ناجوانمردانه قرار می ‏گیرند. البته در کنار این‏ ها، تحریم‏ های اقتصادی بر علیه کشور را نیز باید به عنوان یکی دیگر از حربه‏ هایی در نظر بگیرید که برای زمین زدن هر ملتی کافی است؛ به ویژه آنکه در آن زمان جمهوری اسلامی ایران کمتر از 5 سال از تاسیس آن می ‏گذشت.

سوالی که اینجا مطرح می ‏شود این است که، در جایی که غربی ‏ها با استفاده از انقلاب‏های رنگین و کودتاهای مخملین می‏ توانند حکومت‏ هایی همچون اوکراین، گرجستان و ... را تغییر بدهند؛ چگونه است با وجود آن‏که همه راه ‏ها بر علیه مردم ایران از جمله تهدیدها، دسیسه‏ چینی‏ها، تحریم‏ ها، ترورها و در یک کلام فتنه‏ انگیزی‏ ها را در تمامی این سی‏ و‏ اندی سال پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی امتحان کرده ‏اند؛ هنوز موفق نشده ‏اند کوچک‏ترین خللی در روند رو به رشد انقلاب اسلامی و انگیزه انقلابی قاطبه مردم ایران وارد کنند؟

نکته‏ ای که اینجا حائز اهمیت است این است که نه تنها دشمنان در تمامی این سال‏ها نتوانسته‏ اند به هدف خود یعنی حذف جمهوری اسلامی ایران نزدیک بشوند، بلکه امروز در مخمصه ‏ای به نام تکثیر انقلاب اسلامی ایران نیز گیر کرده ‏اند و هر روز با دست و پا زدنی مذبوحانه، بیش از پیش در گرداب شکست فرو می‏ روند؛ شکست‏ هایی که اگر بخواهیم تنها تیتروار به آن‏ها اشاره کنیم، مثنوی هفتاد من خواهد شد.

و اما پاسخ به این سوال چیست؟ رمز ماندگاری ملت ما و تکثیر شور انقلابی آن‏ها در سرتاسر دنیا به ویژه در بین ملت‏های عربی و اسلامی منطقه خاورمیانه چیست؟

حضرت آیت ‏الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب به این سوال پاسخ داده اند: «... راز ماندگارى این انقلاب، اتکاى به ایمان‏ هاست؛ اتکاى به خداست. لذا شما مى‌بینید آن روزى که توده‌ى عظیم مردم در سرتاسر کشور احساس کنند که دشمنى‌اى متوجه انقلاب است، احساس کنند که دشمنىِ جدى‌اى وجود دارد، بدون فراخوان حرکت می‏کنند ...»

به زبان دیگر، در مواجهه با تهدیدات جریان‏ های معاند بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، نقش سرمایه اجتماعی بی‏ بدیل نظام که منشعب از نیروی ایمان و توکل به خدا در میان ملت است؛ واقعیتی است که نظام‏ های دیگر از آن بی‏ بهره‏ اند.

***

اگر خدا قبول کند به پاسداشت نه دی، در هفته نامه پنجره شماره 121 که در سالگرد این حماسه بزرگ منتشر شد، پرونده ای تقریبا مفصل کار کرده ایم. اگرچه قطعا نمی ‏تواند حتی گوشه‏ ای از ابعاد «یوم ‏الله نهم‏ دی» به عنوان یکی از روزهای تجلی سرمایه اجتماعی انقلاب را  ادا کند؛ اما سعی کرده تا ادای دینی باشد در خور مردم شریف و بصیر ایران. پس بگیرید و بخوانید و لذت ببرید...


شور انقلابی؛ شعور انقلابی و مرضی به نام «مصلحت نبینی»

تجمع در برابر مجلس در اعتراض به وقف دانشگاه آزاد

مجلس شورای اسلامی به مصوبه ای رای می دهد که دانشگاه آزاد را ملک شخصی عده ای می پندارد و آن را موقوفه ای از طرف آنها. دانشجو -به عنوان قشری که وابستگی سیاسی ندارد- از این اقدام خلاف قانون و خلاف نظر رهبری، خشمگین است و در جلوی مجلس تجمعی اعتراض آمیز برگزار می کند.

این تجمع و تحصن که برخواسته از شور انقلابی دانشجویان است اما به جایی کشیده می شود که اساس دانشگاه آزاد و اساس مجلس شورای اسلامی به عنوان عصاره ی فضائل ملت را زیر سوال می برد و با تندروی بعضی دانشجویان و موج سواری عده ای از خود مجلسی ها به انحراف کشیده می شود؛ به طوریکه دکتر علیرضا زاکانی از فعالان تجمع دانشگاه آزاد، بعدها درباره این تجمع می گوید: «... این تجمع که با نیت بسیار خوبی تشکیل شده بود، مورد سوءاستفاده قرار گرفت و دستخوش حوادثی شد. عده ‏ای هم بر موج احساسات سوار شدند و از اساس، اصل مجلس را زیر سؤال بردند. بعضی از همکاران خود ما هم با آن‎ها هم‏صدا شدند. اما ما در همان جمع، با سمت‎و‎سویی که تجمع می رفت، مخالفت کردیم، چرا که باید مجلس را از این تصمیم غلط جدا می کردیم... »


http://www.jahannews.com/images/docs/files/000121/nf00121563-1.jpg


یازدهم رمضان سال 89؛ در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب، ایشان نیز به روشنی نسبت به رفتارهای بعضی دانشجویان در تحصن مقابل مجلس شورای اسلامی - که در اعتراض به مصوبه وقف دانشکاه آزاد برگزار شده بود- گلایه کردند:

«بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظرى نمي كنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه‌اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيرى كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، بايد نقدپذيرى كند. جمعيت زيادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهايشان هم بد نبود، يك گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمي گويم آنها آدمهاى بدى‌اند، نابابى‌اند؛ نه، بالاخره تندى كردند، جوانى كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطى بود، زيادى بود، حقش نبود، قبول كنيد. اينجور نباشد كه بگوئيد بالاخره هرچه كه گوشه‌ى قباى دانشجو را بگيرد - كه دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد.»

 اسفساریه تبصره 3 ماده 71 قانون خدمات کشوری

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در پاسخ به استفساریه ای تبصره ای را مصوب می کنند که بر اساس آن مقامات سیاسی پس از پایان مسئولیت خود همواره 80 درصد حقوق جایگاه سیاسی خود را دریافت می کنند. اشکال اساسی این مصوبه در لفظ همواره است.

اعتراض ها شروع می شود. هفت نماینده مجلس در نامه ای ضمن برشمردن نکاتی مهم نسبت به لغو این اسفساریه که چند روز قبل از آن مصوب شده بود، طرحی ارائه می کنند. اما عده ای دیگر از نمایندگان کلا قانون را زیر سوال می برند، سعی می کنند با ترک صحن مجلس را از رسمیت بیاندازند و با حرکاتی شانتاژگونه درصدد می شوند تا آبی برای خود گرم کنند. (توضیح کل ماجرا)


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/09/01/13900901155238906_PhotoL.jpg


تجمع در برابر سفارت انگلستان و باغ قلهک

عده ای از جوانان و تشکل های دانشجویی در سالروز ترور ناجوانمردانه شهید مجید شهریاری در برابر سفارت انگلستان تجمع می کنند. این تنها بنهانه تجمع نیست؛ چرا که روباه پیر سالهاست در کار ما و ملت های مسلمان موش می دواند. ترور دانشمندان هسته ای کشورمان، فتنه 88، دفاع از رژیم منحوس صهیونیستی، کمک به سرکوب بیداری اسلامی ملت های منطقه، تحریم های ناجوامردانه ملت ایران و ... از جمله این اقداماتی است که در همین چند سال گشته رخ داده است.

تجمع و تحصن با دخالت عده ای تبدیل می شود به تهاجم و تسخیر. اقدامی که شور انقلابی دارد اما شعور انقلابی به دنبال ندارد ...

با اصل تجمع هیچ مشکلی ندارم و در آن شرکت هم کردم اما آن چیزی که می رنجاندم این است که عده ای مصالح و منافع ملی را در نظر نمی گیرند و خود را جای تصمیم گیران مملکت می گذراند و هر اقدامی که احساس می کنند موج سواری بیشتری برایشان به دنبال دارد؛ انجام می دهند.

قصدم آن نیست که دوستانی که به سفارت حمله کردند را تخطئه کنم چرا که خود نیز با حرکت 8 آذر تا پشت درب های سفارت همراه و همدل بودم و آن را تایید می کنم اما قصد آن است که بگویم تندروی مذموم است.

تجمع کنندگان دیروز همه انقلابی بودند و انقلاب را دوست داشتند. اما جالب آنجاست که حمله کنندگان به سفارت بیشتر در زمره آنهایی هستند که مرض مصلحت نبینی دارند. همان ها که سخنان صریح رهبر انقلاب مبنی بر پرهیز از تندروی را در مقاطع مختلفی همچون غائله 18 تیر، حوادث بعد از انتخابات از جمله ماجرای کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و ... شنیدند ولی باز هم تندروی کردند و مصلحت را قربانی خود کردند.


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/09/08/13900908200826187_PhotoL.jpg


متاسفانه اینها، همان دوستانی هستند که امروز سخن صریح رهبر انقلاب درباره لزوم حفظ وحدت را شنیده اند اما با تاسیس پرچمی جداگانه در میان نیروهای انقلاب و اصولگرایان تفرقه می کنند.

سوالی که امروز ذهن مرا مشغول کرده این است که چرا آنها، این جمله صریح رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی را شنیده اند ولی باز هم مانع وحدت نیروهای انقلاب و اصولگرایان می شوند: «بايد توجه كرد كه اين مجموعه اصولگرا و انقلابي اي كه امروز در مجلس هستند بحمدالله در كشور هم اكثريت قاطعي دارند به دليل همين انتخابي كه انسان مي بيند انجام گرفته، خب اين نشانه اين است كه مردم دوست مي دارند اين جهت گيري و اين راه را. اين را حتي المقدور نگذاريد متشتت بشود. اين وحدت مهم است. حالا ما در سطح كشور هم معتقد به وحدتيم. در اين مجموعه معتقد به ارزش ها و اصول هم معتقد به وحدتيم. اين را بايد حفظ كرد. ولو با يك اغماض هايي. بعضي از اغماض ها ممكن است اعتراض برخي ديگر را متوجه انسان بكند ولي خب بكند آدم حق را بايد ببيند چيست. يك جاهايي بايد برخي از اغماض ها را انجام داد براي يك مصلحت بزرگتري كه حالا در اين مورد بحث ما مصلحت اتحاد و اتفاق و عرض كنم كه با هم بودن و يك حرف زدن و يكصدا داشتن و اينهاست.»

ساده ترین جمله ای که در نقد این دوستان میتوان گفت که آنها شور انقلابی ندارد ولی شعور انقلابی آنها دچار مشکل است و به مرضی به نام «مصلحت نبینی» دچارند...

پی نوشت: از آنجا که احساسم این است که در شرایط حاضر انتقاد علنی اصولگریان از یکدیگر به تفرقه بیشتر کمک می کند ادامه این نوشتار و نقد رفتار این طیف را به بعد از انتخابات موکول می کنم.


تحزب و هدایت فکری جامعه

رهhttp://farsi.khamenei.ir/Data/FA/Static/Works/Books/009/A.jpgبر معظم انقلاب در سفر تاریخی خود به استان کرمانشاه موضوعاتی را مطرح کردند که پیش از این بعضا مورد اختلاف و شبهه نزد بعضی از سیاسیون بود. از آن‎جا که در تاریخ کشورمان برخی گروه‎‎های سیاسی همچون: توده، رستاخیز، مجاهدین خلق و... نام حزب را برخود نهاده بودند این کلمه مورد حساسیت واقع شده و نوعی احساس ناخوشایند را در مردم نسبت به احزاب و تشکل‎‎های سیاسی ایجاد کرده بود. شاید به‎خاطر همین پدیده ذهنی غلط بود که جز در چند مورد، در سال‎های پس از انقلاب احزاب اسلامی و قدرتمند نتوانستند شکل بگیرند و فضای سیاسی کشور ما دچار روحیه‎ای حزب‎گریزانه شد. حضرت آیت‎الله خامنه‎ای در پنجمین روز سفر خود به استان کرمانشاه در جمع دانشجویان این استان پاسخی صریح به همه آن‎هایی که مخالف وجود ساختار حزبی در کشور هستند داده و فرمودند: «... ما با تحزب مطلقا مخالف نیستیم. این‎که خیال کنند ما با حزب و تحزب مخالفیم، نه، این‎طور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایه‎‎های یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان‎وقت به ما اشکال می‎کردند که تحزب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن‎وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزب». تحزب می‎تواند در جامعه انجام بگیرد، در عین‎حال وحدت هم صدمه‎ای نبیند؛ این‎ها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که موردنظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به‎سمت یک آرمان‎هایی ایفا می‎کند... .» ایشان در ادامه احزاب را به دو دسته تقسیم کردند: یک دسته شامل احزابی که به جهت کانال‎کشی برای هدایت فکری جامعه پایه‎ریزی شده‎اند و هدف‎شان ارتقای جامعه به یک سطحی از معرفت و دانایی سیاسی و عقیدتی است که البته کسانی‎که یک چنین توانایی‎ای داشته باشند، به‎طور طبیعی در مسابقات قدرت و انتخابات هم صاحب رأی خواهند شد، ولی این هدف نهایی‎شان نیست. دوم؛ احزابی که تقلیدی از احزاب کنونی غرب هستند و صرفا باشگاه و مجموعه‎ای برای کسب قدرت هستند. گروهی با هم همراه می‎شوند تا با استفاده از سرمایه و امکانات مالی و استفاده از زد و بند‎های سیاسی به قدرت برسند. رهبر انقلاب در پایان این بخش از سخنان خود، حزب از نوع اول را که کارش کانال‎کشی در درون جامعه برای گسترش فکر درست و تربیت کادر است، مورد تأیید دانستند و حجت را برای آنان که مخالف تشکیل حزب در جامعه بودند، تمام کردند.
***
تاریخچه نهضت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) و سلسله حوادث پس از مشروطیت که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران انجامید، احزاب متعددی را به خود دیده که بعضا توانسته‎اند حوادث شگرفی را رغم بزنند و مسیر پیروزی انقلاب را سرعت بیشتری بدهند. فداییان اسلام به رهبری شهید مجتبی نواب صفوی و حزب جمهوری اسلامی، دو نمونه از تشکل‎‎های سیاسی و مذهبی موفق بوده‎اند. تحزب و تشکل در دوران پیش از انقلاب نمونه‎ای ابتکاری، نوین و مترقی از تشکیلات سیاسی بود که در دوران پس از انقلاب نیز توانست نمونه‎ای مناسب، اسلامی و مردمی به نظام سیاسی مردم‎سالاری دینی ارائه کند.

امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) به‎عنوان بنیان‎گذار انقلاب اسلامی ایران همواره حساسیت ویژه‎ای نسبت به تحزب داشتند. ایشان در روزگاری که افکار منحط ماتریالیستی غربی در قالب احزاب و دسته‌جات سیاسی همچون حزب توده، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و... ظهور و بروز پیدا کرده بودند پیوسته نسبت به سوء استفاده غرب از این مفهوم سیاسی برای به دام انداختن ملت‎ها هشدار می‎دادند و می‎فرمودند: «... [استعمارگران] احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقب‎افتاده و ممالکی که از آن‎ها استفاده می‎خواستند بکنند. احزاب در آن‎جا این‎طور نبوده است که دو حزب مثلا با هم به حَسَب واقع یک اختلافی بکنند و یکی از آن‎ها به‎نفع دولت‎شان یا مملکت‎شان، یکی آن‎ها به‎خلاف او یک چیزی بگوید. لکن احزاب را به‎نظر می‎رسد که درست کرده‎اند برای این‎که دیگران هم به آن‎ها اقتدا کنند در درست کردن احزاب. در ممالک ما، و خصوصا در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، هر جمعیتی یک حزبی درست کرده، دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجی‎‎ها می‎خواستند از اختلاف ملت‎ها، از اختلاف توده‎‎های مردم استفاده کنند، یکی از راه‎‎هایی که موجب این می‎شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست می‎کردند. این حزب، حزبِ مثلا دموکرات، این حزب، حزبِ توده...»1

امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) در آن فضای مغشوش و فتنه گونه اوایل انقلاب، احزاب را به دو دسته تقسیم کردند؛ حزب‎الله و حزب الشیطان. «کوشش آن [حزب الهی] این است که دعوت به خود نکند، دعوت به خدا بکند، دعوت به الهیت و ملکوت بکند. آن چیزی که لازم است برای همه افراد بشر، این است که توجه کنند خودشان را در حزب خدا وارد کنند...»2

با این‎حال و با وجود تأکیدات حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) بر لزوم برپایی حزب‎الله و تمسک همه به آن، از آن‎جا که ایشان متعدد حزب به‎معنای غربی آن را رد کرده بودند، امروز برخی از عوام و حتی بعضی خواص نسبت به اعتقاد حضرت امام به حزب و تشکل سیاسی تردید دارند. در جواب این عده باید این بخش از سخنان امام(ره) را که در جلد شانزدهم صحیفه نور آمده، با صدای بلند خواند: «این‎طور نیست که «حزب» بد باشد و یا هر حزبی خوب باشد. میزان، ایده خوب است و اگر ایده چیز دیگری باشد این حزب شیطان است، هر اسمی هم داشته باشد...»

ایشان به کرات نیز تأکید صریح بر برپایی حزب خدا داشته‎اند؛ همانند آن‎جا که در جلد دوم صحیفه نور آمده است: «حالا که ایران قیام کرده است... سازمان بدهید به این قیام... تمام جناح‎ها با هم بشوند، سازمان واحد باشند. یک حزب الهی، حزب خدا، حزب‎الله...»3

حضرت آیت‎الله خامنه‎ای نیز از کسانی هستند که از همان بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نگاهی تشکیلاتی داشتند و خود نیز در فعالیت‎‎های حزبی وارد شده، جزو مؤسسین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند.

ایشان در همان سال‎های ابتدایی انقلاب سخنرانی‎‎های متعددی در تبیین حزب اسلامی، نسبت تحزب و وحدت و پاسخ به شبهه‎‎های پیرامون تقابل تحزب و وحدت داشته‎اند که در سال 1358 به‎صورت کتابی تحت عنوان «گفتاری در وحدت و تحزب» نیز منتشر شد. گذشته از این‎ها روشن است که نفس حضور ایشان در سمت دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی، نشان از آن دارد که ایشان مانعی بر سر راه ورود تحزب به‎جامعه نمی‎بینند؛ با این‎حال بعضی از متشرعین از این جهت که حزب را مفهومی کاملا غربی و مغایر با اصول اسلام ناب و تعدد احزاب را برخلاف مسأله حزب‎الله واحد می‎پندارند؛ در قبال مسأله تحزب موضعی منفی دارند. این ذهنیت غلط در حالی شکل گرفته که رهبر معظم انقلاب می‎فرمایند: «بعضی از مشکلات ما ناشی از ضعف بعضی از مدیریت‎هاست که به کار‎های جزیی و فعالیت‎های سیاسی و حزبی سرگرم و مشغول می‎شوند. این‎قدر که من در این‎خصوص تأکید می‎کنم، بعضی کسان می‎گویند فلانی با حزب و تحزب مخالف است؛ در صورتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین حزب را ما درست کردیم. اگر تحزب به‎معنای واقعی کلمه وجود داشته باشد، من طرف‎دار آن هستم»4 ایشان در آخرین بیانات خود که در جمع دانشجویان استان کرمانشاه ایراد شد، بازهم به مسأله تحزب پرداختند و به روشنی تفاوت میان دیدگاه اسلام و غرب به این مسأله مهم جامعه بشری را تبیین کردند و در پاسخ به این سؤال که «نگاه ما به تحزب و حزب چیست؟» فرمودند: «ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزب با وحدت جامعه منافاتی ندارد، به شرط آن‎که با نگاه درست ایجاد شود.»5

رهبری انقلاب با اشاره به این‎که دو نوع حزب می‎تواند در جامعه شکل گیرد، افزودند: «اگر حزبی برای کانال‎کشی و کادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه‎‎های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه‎‎ها به‎وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و موردتأیید است که البته این‎گونه احزاب، اگر در رقابت‎‎های سیاسی هم وارد شوند، به‎طور طبیعی برنده می‎شوند.»5

ایشان نوع دوم احزاب را حزب‎‎های قدرت‎طلب دانسته و در نفی این‎گونه احزاب فرمودند: «برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاه‎‎هایی برای کسب قدرت هستند و سعی می‎کنند از هر طریق از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما این‎گونه تحزب را تأیید نمی‎کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آن‎ها را نمی‎گیریم.»

آن‎چه روشن است این نکته است که دیدگاه مقام معظم رهبری در مورد عدم مخالفت با تحزب و نیز مبنا قرار دادن عملکرد و اهداف احزاب در تأیید و رد آنان، دقیقا منطبق بر اندیشه‎‎های سیاسی حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) در مورد تحزب در جامعه است که احزاب را به دو نوع الهی و شیطانی تقسیم می‎کردند. بنابراین بر طبق دیدگاه‎‎های صریح امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، نظام ولایت فقیه با حزب و تحزب در جامعه مطلقا تعارضی ندارد و صرفا آن‎چه یک حزب را بر دیگر احزاب برتری می‎دهد، بنیان فکری، ایده و هدف حزب است؛ احزابی که در پی کسب قدرت و منفعت شخصی باشند، مردود و احزابی که هدفشان خدمت، رشد و هدایت فکری جامعه است، مطلوب و مورد تأیید خواهند بود.

پی‎نوشت:
1- 3 دی 1357؛ سخنرانی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور، نوفل لوشاتو، پاریس
2- صحیفه نور، جلد شانزدهم، 6 دی 1361؛ سخنرانی در جمع مسئولان حزب جمهوری اسلامی، جماران، تهران.
3- صحیفه نور، جلد دوم، صفحه 395
4- 12 آبان 1380؛ در دیدار با جوانان استان اصفهان.
5- 24 مهر 1390؛ در دیدار با دانشجویان استان کرمانشاه در جریان سفر به این استان.

نگاهی کوتاه به اهمیت انتخابات پیش رو

مثلث استکبار، فتنه و انحراف

دوازدهم اسفندماه سرنوشت قوه مقننه برای 4 سال آینده مشخص می‎شود و نمایندگان مردم از حوزه‎‎های انتخابی خود به صندلی‎‎های سبز بهارستان می‎رسند. اهمیت انتخابات پیش‎رو از چند حیث قابل بررسی است:

1- بیداری اسلامی: ماه‎‎های منتهی به پایان سال در رقم خوردن سرنوشت خاورمیانه تأثیر اساسی دارد. در شرایطی که ملت‎‎ها علیه دولت‎‎های سرسپرده خود قیام کرده‎اند و صحنه فکری و سیاسی کشور‎های عربی آبستن تحولات و کشمکش میان جریان‎‎های اسلام‎گرا و غرب‎گراست، قطعا فضای آرام کشورمان می‎تواند زمینه برای پرداختن همه‎جانبه به مسأله بیداری اسلامی و تأثیر‎گذاری دستگاه دیپلماسی ما بر آینده آن‎‎ها را فراهم ‎کند.

2- جهاد اقتصادی:‎ رهبر معظم انقلاب سال جاری را سال جهاد اقتصادی نام نهاده‎اند. خط مشی رهبری نشان از آن دارد که ایشان به‎دنبال نهادینه‎سازی این گفتمان، برای پیشبرد گفتمان عدالت و پیشرفتی هستند که اکنون در سومین سال آن قرار داریم. به همین دلیل، یکی از آفات انتخابات پیش‎رو، اصلی شدن مسأله انتخابات، گرفتاری در مسائل فرعی و تضعیف مسأله اصلی جهاد اقتصادی است.

3- جریان‎‎های معارض: نظام استکبار همواره به‎دنبال ایجاد شرایطی برای تضعیف و در نهایت حذف گفتمان جمهوری اسلامی ایران بوده و در این راه از هیچ گونه کوششی دریغ نکرده است. در جریان انتخابات 88 شاهد بودیم که جریانی از ماه‎‎ها قبل با کوبیدن بر طبل توهمی به نام تقلب، به‎دنبال ایجاد چالش‎‎های امنیتی برای نظام بود. از طرفی دیگر جریان انحرافی با قدرت و ثروتی که در اختیار دارد درصدد است تا مجلس آینده را نیز تحت سیطره خود بگیرد. حضور پرشور و حداکثری مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس، همچون همیشه می‎تواند توطئه بدخواهان و تلاش مذبوحانه مثلث استکبار، ‎ فتنه و انحراف را خنثی کند.

 

حمایت مشروط

نگاهی به تعامل مقام معظم رهبری با دولت‎ها 

همه ساله، در سالروز بمب‎گذاری دفتر نخست‎وزیری و شهادت دو یار خدوم انقلاب؛ شهید محمدعلی رجایی و شهید محمدجواد باهنر؛ اعضای هیأت دولت به دیدار رهبر انقلاب می‎روند و گزارشی از عملکرد خود را خدمت ایشان ارائه می‎کنند. خصوصا در طول شش سال دولت اصول‎گرایان، رسم بر این بوده که در این دیدار رهبر معظم انقلاب، نصایح و رهنمود‎های خود را به اعضای هیأت دولت منتقل کنند و قریب به اتفاق این رهنمودها همگی در تاریخ ماندگار شده و از چکیده این بیانات می‎توان به مانیفست دولت انقلابی جمهوری اسلامی ایران دست یافت.


اولین حلقه از جلسات شش‎گانه اعضای هیأت دولت با رهبر انقلاب‎، در تاریخ شش شهریور سال 84 برگزار شد. رهبرانقلاب در این دیدار با اشاره به شعار‎های دولت مبنی بر تشکیل دولت اسلامی، ‎عدالت‎خواهی، مبارزه با فساد و... شاخصه‎‎های یک دولت اسلامی را تبیین کردند. در دیدار دوم در هفته دولت، سال 85 نیز به تببین اصول‎گرایی پرداختند و فسادستیزی، ساده‎زیستی، عدالت‎خواهی، استکبارستیزی، قانون‎گرایی، اجتناب از هوای نفس شخصی و گروهی، شایسته‎سالاری و... را به‎عنوان مهم‎ترین شاخصه‎‎های اصول‎گرایی مطرح کردند. در جلسات سال‎‎های بعد نیز با نصایح داهیانه خویش تلاش کردند، ناخالصی‎‎های بر سر راه حرکت جریان عظیم انقلاب اسلامی را نمایان کرده و با پیشنهادات خود، نسبت به ادامه روند‎های غلط هشدار بدهند.

اگرچه به وضوح و با نگاهی به کلام رهبری در می‎یابیم که ایشان از دولت نهم و دهم بیش از هر دولتی راضی هستند؛ به‎طوری‎که به‎صورت روشن این دولت را برترین دولت پس از مشروطه می‎خوانند؛ اما هرچه از سال 84 به جلوتر می‎آییم، در بیانات رهبری اشاراتی که در آن‎ها نشانه‎هایی از نارضایتی ایشان نسبت به انحراف از خدمت اصلی قابل ردیابی است. این مهم در آخرین دیدار دولت با رهبری که همین چند روز قبل برگزار شد نیز قابل‎مشاهده است، آن‎جا که رهبری از وعده‎‎هایی عملی نشده گلایه می‎کنند و می‎فرمایند: ‎«آقای رییس‎جمهوری اشاره کردند که به ما می‎گویند شما سطح توقعات مردم را بالا بردید. این بالا بردن سطح توقعات، ناشی از این نیست که شما نواقص خودتان را گفته‎اید، مردم توقعات‎شان بالا رفته. نه، توقعات با دادن وعده‎‎ها بالا می‎رود.» ایشان در بخش دیگری از بیانات خود از دولت خواستند آماری نسبی از کار‎های انجام شده به انجام نشده، منتشر کند و در جایی دیگر نیز بر لزوم پایبندی دولت به شعار‎های اولیه که با آن‎ها بر مصدر کار آمده تأکید کردند. همچنین ایشان با گوشزد این نکته که سند چشم‎انداز سند بالادستی است که باید اجرایی شود، دولت را به تلاش بیشتر در جهت تحقق جهاد اقتصادی و دوری از حاشیه‎ساز‎های مسأله‎دار فراخواندند.

جمع آن‎چه از سیر بیانات رهبر معظم انقلاب مستفاد می‎گردد، این است که گرچه رهبری خط اصلی این دولت را خط خدمت می‎دانند، اما به بسیاری از کارکرد‎ها و کم‎کاری‎‎هایی که انجام گرفته نیز انتقاد دارند. این بیان وقتی شفاف‎تر می‎شود که در این جمله رهبری تأمل کنیم:‎ «اگر چنان‎چه وعده‎ای به مردم داده بشود و عمل نشود، این، مشکلات درست خواهد کرد؛ نه‎فقط نسبت به دولت، بلکه به نظام.»

سراب وعده ها

نگاهی به آفتی به نام وعده‎
«اسامی مفسدین اقتصادی را افشا می‏کنم»، «سران فتنه به‎زودی محاکمه خواهند شد»، «طرح نظارت بر نمایندگان تصویب می‏‏شود»، «من اگر رأی بیاورم به هرکس 50 هزار تومان می‏دهم» و...

حرف آخر را همین اول باید زد؛ جامعه از شعارزدگی نامزدهای انتخاباتی و وعده‎های مسئولانی که انگار قرار نیست هیچگاه عملی شود، خسته است. وعده‎هایی که عملی نمی‏شود، همچون نسیم گرمی است که در تابستان به‎جای خنک کردن، باعث تب بیشتر می‏شود.


اگر در حافظه تاریخی خود جست‎وجو کنیم، به‎راحتی می‏توانیم فهرست بلندبالایی از شعارها و وعده‎های رنگارنگ مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، دست‎اندرکاران قوه قضاییه و... را به یاد آوریم که نه‎تنها هیچ‎گاه عملی نشده، بلکه موجب دلسردی مردم از مسئولین م
ی‎شود و رفته رفته کار را به‎جایی می‏رساند که دیگر نمی‏توان به وعده‎ها و حتی گفته‌هاي افراد هم اعتماد کرد. علاوه‎بر معضل بی‎اعتمادی به مسئولین، معضل دیگری که این رفتار غلط از خود به‎جای می‎گذارد، ایجاد مطالبه‎های نابه ‏جا در میان مردم است. به طور مثال، در بسیاری از حوزه‎های انتخاباتی کوچک، نامزدهای انتخاباتی برای این‎که بتوانند رأی روستاها در شهرهای کوچک را بگیرند به آن‎ها قول‏هایی مثل تبدیل به شهرستان شدن و... می‎‏دهند. حال در نظر بگیریم روستایی را که هیچ‎کدام از معیار‏های شهر شدن را ندارد ولی نامزدهای انتخاباتی آن، در دوره‎های مختلف، به کرات این وعده را داده‏اند که اگر من رأی بیاورم چنان می‎کنم و چنین می‎‏شود؛ هر کس که جای این مردم باشد، مطئناً به‎دلیل این وعده تکراری که دیگر تبدیل به مطالبه عمومی شده، نسبت به مسئولان شهرش بدبین می‎‏شود.

اگر به‎دنبال ریشه‎های این معضل برویم، به نکته‎های جالبی م
ی‎‏رسیم که مهم‏ترین آن‎ها از این قرار است:

1- رفتار انتخاباتی و اخلاق آن، در میان نامزدهای انتخابات‏
های مختلف نهادینه نشده است؛ فلذا نامزدهای محترم در انتخابات، شعارها و وعده‎هایی می‎دهند که یا انجام آن دور از ذهن است، یا اگر قابل انجام باشد، از ید قدرت آن فرد خارج است.

2- از منظری دیگر شاید بتوان وعده و وعید دادن را در فرهنگ ایرانی ما جست‎وجو کرد؛ ما مردمی هستیم که با تعارف، ‎زاده شده‏
ایم و با تعارف زندگی می‎کنیم. وقتی هم که پا به عرصه سیاسی می‎گذاریم، قواعد بازی را رعایت نمی‎کنیم و احساس می‎کنیم این‎جا هم جای تعارف زدن و رفتارهای درون خانواده‏ای و درون فامیلی است! فلذا هر وعده‏ای را که به ذهن می‎‏آید می‎گوییم.

3- صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ما هیچ
‏گاه به‎دنبال پیش‎گیری نیست؛ هم‏چنان‏که وجه نظارت در آن کم‎رنگ است. هیچ نهادی نیست که افراد را از دادن وعده‎ها و شعارهایی که عملی نخواهد شد منع کند و یا بر آن‎ها نظارت کند که وعده خود را عملی کنند و یا حتی ارزیابی کند که فلان مسئولی که قبل از آمدن وعده داده، چند درصد از وعده‎های خود را عملی کرده است.

4- در این معضل نیز عدم قدرت احزاب را شاهدیم. وقتی فردی به‎صورت مستقل در فضای سیاسی حرکت کند، م
ی‎تواند هر حرفی را بزند بدون آن‎که پاسخ‎گو باشد. اما اگر افراد از نظام حزبی بیرون بیایند و به مسئولیت‏های مملکتی برسند، مجبورند برای اعتماد افکار عمومی به حزب متبوع خود، سنجیده‏تر سخن گفته و موضع‏گیری کنند چراکه برای حفظ جایگاه حزب خود، در قبال رفتاری که انجام می‎‏دهند، باید پاسخگو باشند.

5- بعضی وعده‎ها از همان ابتدای کار معلوم است که قرار نیست به سرانجام برسد. این نوع وعده‎دادن یکی از مذموم‎ترین وعده‎هاست. کما این‎که آیت‎الله جوادی آملی در دیدار با یکی از مسئولان با اشاره به یک روایت از امام معصوم (علیه‎السلام) وعده فریبنده را به هر شکل مطرود دانسته و گفته‎اند که حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است، چه رسد به فریب دادن انسان. (نقل به مضمون)


6- بعضی وعده‎ها هم فقط برای زمان حال کاربرد دارد. همانند وعده کمک به خانواده پنج‎قلوهای دماوندی که با تبلیغ فراوان انجام شد ولی هیچ‎گاه به سرانجام نرسید.
 

دست آمریکا ، از آستین پژاک

مصاحبه با یکی از اعضای http://www.aftabnews.ir/images/docs/000087/n00087297-b.jpgسابق گروهک پژاک

فعالیت‏‏های جدایی‏‎طلبانه در مناطق کردنشین ایران، عمری به درازای انقلاب اسلامی دارد. نظام سلطه که در تمامی این سال‏های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نتوانتسه جلوی پیشرفت ملت قهرمان ایران را بگیرد‏، دست به اقدامات زیادی برای کند کردن روند جمهوري اسلامی زده است. نمونه‏ای از این اقدامات مداخله‏گرایانه آمریکا و غرب را در حمایت از تروریسم سازمان یافته علیه مسئولان و مردم جمهوری اسلامی
می‏توان جست.

بر هیچ‎کس پوشیده نیست که برخلاف
ادعاهای غربی‎ها، ایالات متحده آمریکا بزرگ‎ترین حامی تروریسم در دنیاست. سازماندهی و پشتیبانی گروه‎هایی همچون حزب بعث در عراق، طالبان در افغانستان، القاعده در افغانستان، پاکستان و عربستان، سازمان مجاهدین خلق در ایران، جندالشیطان در پاکستان و در همین اواخر پژاک حاکی از آن است که آمریکایی‎ها درصدد هستند تا به هر نحو با مخالفان خود وارد نبرد فرسایشی بشوند.

غرب دیگ
ر نمی‎تواند به رویارویی مستقیم همانند آن‎چه در هشت سال جنگ تحمیلی دیدیم، روی بیاورد و نشانه این ضعف غرب در برابر اقتدار جمهوری اسلامی ایران را در خلق گروهک‎های تروریستی و استفاده از ظرفیت‎های مختلف مذهبی در جندالشیطان و طالبان و ظرفیت‎های قومیت گرایانه همانند آن‎چه در گروهک‎های خلق عرب، بلوچ و پژاک شاهدیم، می‎بینیم.

پژاک،
نام تازه‎ای است که بر گروهی منشعب شده از پ.ک.ک گذاشته شده است. این گروه تازه تأسیس، در نوروز 83 اعلام موجودیت کرده و تلاش بسیاری دارد تا خود را یک حزب همه‎‎جانبه معرفی کند. حتی در این راه، مشابه احزاب سیاسی قديمي، اقدام به برپایی کنگره‎‎های سالانه، تأسیس شبکه‎‎های رادیویی و تلویزیونی و راه‎اندازی سایت‎های اینترنتی کرده است، لکن تنها بعد جدی فعالیت آن‎ها جنبه نظامی و مسلحانه است. در تمامی این سال‎ها، سرزمینی به طول 150 کیلومتر و عرض 20 کیلومتر در داخل خاک عراق، حدفاصل دالامپرداغ تا قلعه دیزه در ارتفاعات موسوم به قندیل، از جانب مقامات اقلیم کردستان، بدون اجازه و اطلاع دولت مرکزی عراق در اختیار پژاک قرار گرفته است و مردم عراق نیز تحت فشار این گروهک تروریستی، از حق اسکان و بهره‎برداری از زمین و منابع خود در نزدیکی نوار مرزی محروم هستند.

«هاک» یا نیروهای آزاد کردستان، شاخه نظامی پژاک است که اولویت اصلی خود را نا‎امن ‎کردن مرزهای غربی و شمال غربی ایران می‎‎داند. در این چند سال به کرات عملیات مختلفی از جمله حمله به پاسگاه‎ها و روستاهای مرزی، بمب‎گذاری در شهرهای کردنشین و انفجار خط لوله‎های گاز و نفت را در دستور کار خود قرار داده است. نیروهای مقتدر نظامی جمهوری اسلامی ایران نیز در این سال‎ها بارها به مواضع پژاک حمله کرده و مزدوران این گروهک دست‏نشانده آمریکا را به هلاکت رسانده‎اند.

در پرونده سیاسی شماره 101 هفته‎نامه پنجره، مختصرا به موضوع گروهک تروریستی پژاک پرداختیم و اقدامات قهرمانانه روزهای اخیر قرارگاه حمزه سیدالشهدا (علیه‎السلام) و حملات همه‎جانبه‎ای است که بر علیه این گروه تروریست انجام دادند و تعداد زیادی از اشرار و مزدوران را به هلاکت رساندند.

 
در همین راستا با یکی از اعضای گروهک پژاک مصاحبه ای کردم که در ادامه می آید:

اشاره: وقتی به ذهنم رسید که برای پرونده سیاسی پنجره به‎سراغ کسی بروم که خودش قبلا عضو این تشکیلات بوده، فکر نمی‎کردم که هیچ کدام از این توابین از ترس جان خود هم که شده، جرأت کند این کار را انجام دهد. اما با دوستی آشنا شدم که سعی کرد با رعایت مسائل امنیتی و استفاده از نام مستعار، با من گپ کوتاهی درباره پژاک و روزهایی که عضو پژاک بوده، بزند. او خود را فریب خورده می‎داند و به همین دلیل امروز که از این گروهک تروریستی خارج شده، دست به افشاگری علیه آن‎ها زده است. او وبلاگ ضدپژاک با آدرس http://zedepjak.blogfa.com را راه انداخته و در آن درباره پشت پرده اين گروهك تروريستي می‎نویسد. آن‎چه می‎خوانید، حاصل گفت‎وگوی ما با این عضو سابق گروهک پژاک است:

صحبت را از خود پژاک شروع کنیم. پژاک یعنی چه؟ در چه سالی و توسط چه کسانی این گروهک تروریستی آغ
از به‎کار کرد؟

پژاک (PJAK)، مخفف اسم کردی آن (پارتی ژیانی ئازادی کوردستان) است. فرقه پژاک، شاخه‎ای از پ‎ک‎ک (PKK) یا همان حزب کارگران کردستان ترکیه است که در سال 2003 و به‎دنبال حمله آمریکا به عراق تأسیس شد. این حزب به‎منظور همسو شدن با اشغال‎گران آمریکایی و در راستای سیاست‎های آن‎ها تأسیس شد. سرکرده این فرقه شخصی است به‎نام عبدالرحمان حاجی احمدی که متولد شهر نقده از توابع آذربایجان غربی است. او قبلا عضو حزب دموکرات کردستان بوده ولی به‎دلیل تندروی در امور نظامی، از این حزب اخراج شده است. او از بدو تأسیس این فرقه تاکنون، رییس آن است. حاجی احمدی، بعد از اخراج از حزب دموکرات کردستان، راهی آلمان شد و در آن‎جا با دختری آلمانی ازدواج کرد که البته بعدها از همدیگر جدا شدند. حاجی احمدی اکنون در آلمان زندگی می‎کند و از همان جا کنترل عملیات‎های تروریستی پژاک را بر عهده دارد. سالانه یکی دو بار هم به قندیل (محل استقرار تروریست‎های پژاک) سر می‎زند.


گویا شما قبل از تشکیل این گروه با پ.ک.ک همکاری داشته‎اید. از نظر شما به‎عنوان کسی‎که در زمان جدایی این دو گروه از هم، عضو پ.ک.ک بوده‎ای، هدف مؤسسان پژاک و پ.ک.ک از این جدایی چه بود؟

با دستگیری عبدالله اوجالان، سرکرده پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان PKK)، اوضاع آشفته‎ای در کردستان عراق حاکم شد. در آن برهه زمانی، با یکی از کادرهای پ.ک.ک آشنا شد
م. بعد از گفت‎وگو و بحث چند ساعته تصمیم گرفتم که عضو این گروه بشوم. بدین منظور از طریق هوادارهای این گروه در منطقه، راهی عراق شدم و از آن‎جا نیز به کوه‎های قندیل فرستاده شدم. سال 2003 میلادی و بعد از حمله نیروهای آمریکا به عراق، پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان)، گروهی از افراد خود را گرد هم آورد و حزبی به نام پژاک را تشکیل داد.

هدف اصلی از
تشکیل این گروهک، همسو شدن با حمله آمریکا به ایران بود؛ چون آن‎ها فکر می‎کردند که در آینده‎ای نزدیک، آمریکا به ایران حمله خواهد کرد. بنابراین آن‎ها هم می‎توانند جای پایی برای خود درست کنند تا در آینده بتوانند در کردستان ایران نیز به‎راحتی فعالیت کنند.

چرا بعضی افراد، فریب ادعاهای پژاک را خورده و جذب آن شده‎اند؟ خود شما چطور شد که به پژاک پیوستید؟

افرادی که به این گروه پیوسته‎اند به نوعی دارای دلایل خاص خود هستند و معمولا در سنین نوجوانی و جوان
ی دچار این اشتباه می‎شوند. دوران جوانی را هر کسی تجربه کرده و می‎داند که انسان دارای چه شور و شوق‎هایی است. انسان‎ها در این سن و سال، زود و آسان از محیط اطراف خود متأثر می‎شوند، محیط و جامعه‎ای هم که من در آن متولد و بزرگ شده‎ام به نوعی متأثر از افکار احزاب و گروه‎ها بود ولی شاید بهتر باشد من در مورد خودم پارامتر ماجراجویی را بیشتر پیش بکشم. این گروه که شاخه ایرانی پ.ک.ک است، نه‎تنها خدمتی به ملت کرد نکرده، بلکه بزرگ‎ترین ضربات را نیز بر تاریخ و پیکر اجتماعی این ملت وارد کرده است. پژاک، اهرم فشاری است در دست بیگانگان برای نیل به اهداف پلید و غیرانسانی‎شان.

نحوه برخورد مسئولین پژاک با اعضا چطور بود؟ آیا پژاک برای جذب نیرو، روش‎های خاصی دارد؟

پژاک نیز مانند دیگر فرقه‎ها تاکتیک‎های خاص خود را دارد. از مهمترین آن‎ها می‎توان به تنوع قومی اشاره کرد که آن‎ها این مقوله را به‎عنوان تبعیض قومی در ایران جلوه می‎دهند و جوانان را به‎سوی خود می‎کشند.
نکته دیگر، ایجاد محیطی ناسالم از دختران و پسران جوان و رقص‎های دسته‎جمعی است که در رسانه‎های خود این نکته را خیلی برجسته نشان می‎دهند تا غرایض و احساسات جوانان را تحت تأثیر قرار دهند و به کوه‎ها بکشانند تا آن‎ها را به بردگی خود درآورند. پژاک با به‎کارگیری اصطلاحاتی که بعضا خود آن‎ها هم معنی آن‎ها را نمی‎دانند (ناموس، شرف، غیرت و...) انسان‎ها را زیر سؤال می‎برند به‎نحوی که انسان، خود را زیر بار سنگینی حس می‎کند. پژاک، سیستم دموکراسی مرکزی را برای خود تعریف می‎کند یعنی هر عضوی تنها حق پیشنهاد و عمل به دستورات مافوق خود را دارد و هیچ‎گونه اعتراضی وارد نیست. اگر به شعارهای دهان‎پر کن پژاک بنگرید، در نگاه اول فکر خواهید کرد این مکانی که از آن تعریف می‎شود، همان مدینه فاضله است؛ لیکن به محض ورود به این محیط، متوجه تمام دروغ‎ها و فریب‎کاری‎های‎شان خواهید شد. در پژاک مسئولین تنها وظیفه دستور دادن و مدیریت جلسات را بر عهده دارند، آن‎ها هیچ‎وقت در کارهای گروهی و روزانه مشارکت نمی‎کنند و اگر استثنائا مواردی موقتی هم وجود داشته باشد، صرفا جنبه سیاسی دارد و بس.

آیا واقعا پژاک و سرکردگان آن به‎دنبال آسایش اکراد هستند یا اهداف دیگری را هم دنبال می‎کنند؟

در شعار و تئوری، پژاک خود را ناجی ملت کرد می‎داند، انگار این ملت در طول تاریخ خوشی ندیده و همیشه در بدبختی و زیردستی زیسته و اکنون آنان خود را موظف به نجات این ملت می‎دانند. اما اگر در عملکرد چند ساله پژاک و چند دهه پ.ک.ک بنگریم، پر واضح است که آن‎ها گروهی مافیایی بیش نیستند که برای منافع خود صدها کیلومتر از مرزها را ناامن و تروریزه کرده‎اند. به‎نظر من وجود آن‎ها نه‎تنها هیچ نفعی برای ملت کرد نداشته، بلکه باعث ناامن شدن منطقه و رکود اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری در منطقه شده است. به‎طور مثال بر پایه گزارش اینترپل، 80 درصد ترانزیت مواد مخدر به مقصد اروپا توسط پ.ک.ک و پژاک انجام می‎شود.

خیلی‎ها معتقدند که پژاک، توسط آمریکا و اسراییل برای ناامن کردن ایران درست شده است. آیا شما با این نظر موافقید؟

ما در سیاست فرمولی داریم که گفته می‎شود: «دشمن دشمن من، دوست من است». آمریکا و اسراییل این فرمول را سرلوحه کار خود قرار داده‎اند و نه‎تنها از پژاک بلکه از تمام گروه‎های مخالف ایرانی حمایت می‎کنند اما سبب حمایت آشکار و بیشتر آن‎ها از پژاک، بیشتر به‎خاطر نظامی بودن و انجام عملیات نظامی در داخل خاک ایران است. آمریکا و اسراییل نیز از این‎چنین عملکردهایی که علیه ایران باشد، خشنود شده و حمایت می‎کنند.

چه شد که شما از پژاک جدا شدید؟

اگر در یک جمله بخواهم بگویم که چرا از پژاک جدا شدم، خواهم گفت که چون به خود آمدم، جدا شدم. اگرچه چندین سال از عمر و جوانی‎ام را تلف کردم اما بالأخره چهره پلید و دروغین آن‎ها برایم آشکار شد و توانستم بعد از ماه‎ها برنامه‎ریزی، فرار کنم. حال که صحبت از فرار من شد، بهتر است این جمله را نیز اضافه کنم که با مقررات خشک و خشن این فرقه، استعفا وجود ندارد و اگر کسی بخواهد از آن‎ها جدا شود تنها راه، فرار کردن است که آن‎هم اگر در موقع فرار در تیررس آن‎ها قرار بگیرید، بدون برو برگرد هدف گلوله‎های‎شان قرار خواهید گرفت.

تا به حال چند نفر مثل شما از گروه جدا شده‎اند و دلیل اصلی جدا شدن‎شان چه بوده است؟

من از تعداد دقیق آن‎ها خبر ندارم، ولی در حال حاضر به ازای هر نفری که جذب می‎کنند، بیش از یک نفر فرار می‎کند و از این لحاظ تعداد نفرات آن‎ها در حال کم شدن است. آن‎هایی که هم‎اکنون در گروه هستند، به احتمال زیاد یا راه فرار نمی‎بینند یا از ترس کشته شدن، جرأت فرار کردن ندارند چون بعد از مدتی پشت‎پرده‎ها و چهره واقعی گروه برای آن‎ها آشکار می‎شود و از گروه جدا می‎شوند.
http://alirajabi.persiangig.com/image/panjereh/pjakisterrorist.JPG
منبع: هفته نامه پنجره ، شماره 101

وحدت با چه کسانی؟!

این روزها مهم‏ترین مسأله داخلی اصول‎گرایان، مسأله وحدت است. همه بزرگان و تأثیرگذاران این جریان سیاسی که احزاب مختلف با کارنامه‎های متفاوت را در برمی‎گیرد، بر لزوم وحدت تأکید دارند. اما سؤالی که در این میان از سوی برخی افراد بی‎پاسخ مانده، نگاه به مسأله وحدت است. و این‎که با چه‎کسانی باید وحدت کرد؟

بدنه جامعه که همیشه نشان داده در کوران حوادث با بصیرت بیشتری از اکثریت نخبگان خود قدم برمی‎دارد، برنمی‎تابد که بعضی افراد به ظاهر اصول‎گرا که در کارنامه خود نقاط سیاه بسیاری دارند، در میان نامزدهای نهایی اصول‎گرایان حضور پیدا کنند. از رفتار بعضی نمایندگان در مواجهه با فتنه 88، احساس می‎شود که برخی افراد تنها نام اصول‎گرا را بر خود نهاده و هیچ‎گونه تعهدی نسبت به موازین اصول‎گرایی ندارند، شرایط و موازینی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به دفعات به تبیین شاخصه‎های آن پرداخته است.


منظور نگارنده، از لزوم سنجش افراد با شاخصه‎ها، این نیست که به‎صورت صفر و صدی عمل کنیم و صرفا به‎دلیل یک نقطه مبهم در کارنامه یک فرد، او را از دایره اصول‎گرایی خارج کنیم که این نوع عملکرد حذفی، مطمئنا برخلاف سیاست جذب حداکثری و دفع حداقل رهبری است؛ اما قطعا اگر کسانی‎که با نام خود را اصول‎گرا گذاشته‎اند، در برابر فتنه و جریان انحرافی موضع صریحی نداشته باشند، نمی‎توان از آن‎ها به‎عنوان اصول‎گرا یاد کرد. همچنین است کسانی‎که بعضی شاخصه‎ها همچون ولایت‎مداری، استکبارستیزی و فسادستیزی مشکل دارند و در مجلس یا دولت جلوی مبارزه با فساد را سد کرده‎اند و در برابر نظام سلطه از خود کرنش نشان داده‎اند. اين افراد نباید توقع داشته باشند که آن‎ها را اصول‎گرا بدانیم.


به‎نظر می‎رسد در شرایط حاضر، جریان اصول‎گرا برای انتخابات پیش‎رو علاوه‎بر سازوکارهای پیشنهادی وحدت، باید توجه داشته باشد که راه‎برد اساسی باید بر اساس تأکید بر گفتمان اصول‎گرایی و شاخصه‎های آن شکل بگیرد. چراکه این تأکید بر گفتمان که از فرمایشات مکرر مقام معظم رهبری نشأت گرفته، در بدنه مردم مطالبه ایجاد می‎کند و ما را دوباره به روزهای طلایی انتخابات مجلس هفتم و ریاست‎جمهوری نهم باز می‎گرداند.

سید محمد خاتمی؛ مرد میدان تناقض

سید محمد خاتمی در ادامه دست و پا زدن سیاسی اش برای زنده ماندن در پاسخ به پیام تسلیت حجاریان برای مرحوم حجت الاسلام محمد علی صدوقی پاسخی تامل برانگیز داده است.

سید محمد خاتمی در این نامه خطاب به تاج زاده آورده است: ”ایمان، مقاومت و دلسوزی شما برای انقلاب، کشور و مردم همواره درخور تقدیراست. امید است هرچه زودتر در فضایی مناسب تر و متناسب با ارزش هایی که در انقلاب بود، شاهد حضور و خدمت شما به کشور و مردم و اسلام و انقلاب باشیم.”

چیزی که مرا وادار به نوشتن این جملات کرد، این تناقض جدید محمد خاتمی، استاد بلامنازع تناقض بود. نمی دانم منظور ایشان از ارزش های انقلاب که در این نامه به آن اشاره شده، چه بوده است؟
اصلا برای دلخوشی ایشان، بیایید فرض کنیم که ارزش ها در دولت احمدی نژاد کلا نابود شده است!

رئیس جمهور سابق یادشان رفته که دولت ایشان با شعار گفتمان توسعه سیاسی بر پایه لیبرال دموکراسی غربی آغازکننده اباحه گری در جامعه بود؟

سید محمد خاتمی یادش رفته که در زمان ایشان قرار بود امام به موزه تاریخ بپیوندند و فرهنگ دفاع مقدس و گفتمان انقلاب تعطیل شود چون از دید سیاستگزاران دولت اصلاحات فرهنگ شهادت خشونت آفرین است؟

یادشان رفته که به عنوان کسی که لباس پیامبر را بر تن دارند ، چه بر سر دین و فرهنگ مردم آوردند؟
 

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%281%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%282%29.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%283%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%284%29.JPGhttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%286%29.JPG
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%287%29.JPG

اصلا فرض می کنیم شما عوض شده ای و این کارها در دولت شما انجام نگرفت و تو آخر انقلابی های روی زمین هستی ... ولی آقای خاتمی!

سر چه کسی را می خواهی کلاه بگذاری؟ چند درصد از این کسانی که خود را دوم خردادی، اصلاح طلب و جنبش سبزی می خوانند، به این ارزشهای انقلاب که گفتی، اعتقاد دارند؟


آقای خاتمی! تناقض بس است ...

چرا لاریجانی و راست سنتی، دم از وحدت می زنند؟

رمزگشایی از حرکت خزنده جریان لاریجانی و جریان سنتی ها در انتخابات پیش رو

خبرآنلاین از آن دسته سایت های به ظاهر اصولگرایی است که بسیار حساب شده در جهت منافع صاحبانش (و نه منافع انقلاب) حرکت می کند. آنچه مرا به نوشتن این نوشته واداشت، موذی گری جریان لاریجانی و جریان موتلفه در مسئله وحدت اصولگرایان است.

مدتی است که علی لاریجانی و چهره های وابسته به اصولگرایان سنتی، در حرکتی هماهنگ بر طبل وحدت زیر لوای جامعتین می کوبند؛ که البته در ظاهر سخن مبارکی است. اگر بدنه اصولگرایان یادشان رفته باشد، ما که یادمان است که در اولین جلسات وحدت که قرار شده بود با حضور چهره های شاخص اصولگرا همچون احمدی نژاد، ولایتی، فدایی، باهنر، ضرغامی، عسگراولادی، زاکانی، فروزنده و ... برگزار شود، آقای لاریجانی شرکت نکرد. در آن جلسه که در نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، احمدی نژاد اعلام کرد به دلیل مشغله کاری ممکن است در جلسات بعدی کمتر شرکت کند و از آقایان ولایتی، عسگراولادی و حدادعادل خواست تا مسئولیت وحدت را در دست بگیرند که البته این 3 نفر به کمیته سه نفره مشهور شدند.

رسانه های منتسب به لاریجانی و البته قاطبه سنتی ها، به دو دلیل [1- احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور بزرگترین وزنه در راهکارسازی برای وحدت بود و جایگاه آنها را به خطر می انداخت و 2- سنتی ها جایگاه خاصی در بدنه اصولگرایان ندارند]؛ مدام این سخن را تکرار می کردند که سران قوا نباید در این جلسات شرکت کنند و در وحدت دخالت کنند. جدا از قابل پذیرش بودن یا نبودن این ادعا، عملکرد این رسانه ها برای حذف رقبای خود قابل تامل است.

تلاش برای نزول شأن جامعتین به شأنی جناحی

علی لاریجانی برای آنکه بتواند نقش محمود احمدی نژاد را در وحدت اصولگرایان کمتر کند، دیدارهایی با از برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و جبهه پیروان داشت. خبرآنلاین رسانه وابسته به لاریجانی از همان روز گفت که محور وحدت در جبهه اصولگرایی باید مبتنی بر حضور پررنگ روحانیت اصیل همچون آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی باشد.

وحدت زیر چتر جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز چه مشکلی دارد؟

اینکه بخواهیم نقش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز که باید در مقاطع خطیر پشتیبان نظام باشند را در حد بازی های سیاسی اصولگرایی پایین بیاوریم، ضربه ای بزرگ به نظام است. اینگونه است که وقتی جامعتین بات وجه به  عقلانی نبودن و شرعی نبودن فتاوای شیخ یوسف صانعی او را از مرجعیت خلع می کند، بعضی از مغرضین، این اقدام را نوعی حرکت سیاسی ترجمه می کنند و به همین تریب بعضی از عوام نیز این گزاره را می پذیرند. خطای دیگر این نوع وحدت را نیز در مجلس ششم دیدیم. یک لیست خاص در تهران با مهر تایید جامعتین روانه بازی انتخابات شد و با شکستی سخت، خسران بزگری را برای این دو ستون نظام به بار آورد؛ چرا که از این لیست مورد حمایت و تایید بزرگان حوزه، تنها یک نفر به مجلس راه یافت!

لاریجانی، سنتی ها و خبر آنلاین، نگاهشان به این موضوع فرق دارد. آنها امیدوارند با توجه به رابطه خوبی که از قدیم با بزرگان حوزه داشتند، بتوانند افراد بیشتری را وارد لیست کنند. آنها مطمئن اند اگر وحدت بر اساس گفتمان بخواهد شکل بگیرد از هر طرف آنها ضعف دارند. آنها نه در عصر فتنه کار مثبتی کردند نه به شعارهای همچون فسادستیزی و ساده زیستی مسئولان اعتقاد دارند و نه کارنامه مثبتی در مجلس هشتم داشته اند. آنها در بزرگترین خسارات مجلس هشتم دست داشته اند؛ در پرونده دانشگاه آزاد، در به تعویق افتادن تصویب طرح نظارت بر نمایندگان و ... ردپای همین اصولگرایان منفعت محور به چشم می خورد.

فرود احمدی نژاد ، تقلای لاریجانی به سوی اوج

با اتفاقاتی که در دو ماه گذشته افتاد، احمدی نژاد خود به خود از لیست وحدت کنار رفت و جا برای علی لاریجانی باز شد. اتحاد نانوشته لاریجانی و سنتی ها راه خودش را هموار تر می دید. جدا از آنکه لاریجانی و خبرانلاین فراموش کرد که روزی می گفتند سران قوا نباید وارد بازی وحدت شوند، امروز که رقیب را حذف شده می دیدند، به دنبال کسب سهمیه بودند. از سوی دیگر، بعضی اطرافیان موتلفه و لاریجانی، فشارهایی وراد کردند تا شاید بتوانند با استفاده از اهرم جامعتین بر رای کمیته سه نفره به نفع خودشان تاثیر بگذارند.

اما جامعتین هوشیارتر از این حرف ها بود. از گوشه و کنار خبر می رسید که برخی از تاثیرگذارترین بزرگان جامعتین، با حضور بعضی گروه های اصولگرایی که در فتنه خاموش بوده اند و به دنبال مطالبات رهبری نبودند، در روند وحدت مخالف اند و احتمالا مانع سهم خواهی آنها خواهند شد.

خبرآنلاین دست به کار می شود

خبرانلاین دست به کار شد تا در روند وحدتی که خودش خواسته بود، خلل ایجاد کند. شایعه درست می کرد و حول شایعه با سنتی ها و همسویان خودش مصاحبه می کرد. ولایتی را مستعفی می کرد، از طرفی تکذیب می کرد، خبر از اختلاف می داد و ... تا شاید بتواند این وحدت را ملغی کند و البته اصولگرایان تحولخواه و طیف مجلس های موسم به دولتی را کمرنگ کند.

راهکار مقابله با سنتی ها و لاریجانی

راهکار مقابله با این حرکات موذیانه سیار ساده است. پیروزی اصولگرایان در گرو وحدت آنهاست، اما برای آنکه افراد در لیست قرار بگیرند باید افراد را با گفتمان اصولگرایی سنجید. باید گفتمان را تببین کرد تا به راحتی ضعف ها و قوت ها مشخص شود.

انتخابات مجلس آینده، عمار می خواهد تا نگذارد کسانی که به ظاهر نام اصولگرا بر خود نهاده اند ولی در باطن اصولشان می لنگند و  پول و قدرت را کعبه آمال قرار داه اند، به مجلس نهم راه یابند.

مرگ تدریجی گفتمانی به نام "دوم خرداد"

انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث تلخ پس از آن، خط بطلان بر جریانی بود که 12 سال قبل از آن با نام اصلاحات به وجود آمده بود. دوم خرداد 1376 نقطه آغاز اصلاح‏طلبانب بود که از دل جناح چپ سنتی بیرون آمده و در شعارهای خود مرتبا کلماتی چون آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی و ... را تکرار می‏کردند؛ شعارهای که هیچ‏گاه مرز و محدوده آن مشخص نشد و تعریف درستی از اصلاحات و آزادی به مردم منتقل نشد. انتخابات مجلس ششم نقطه اوج این گروه در عرصه سیاسی کشور بود. اصلاح‏طلبان برای اولین بار توانسته بودند مجلس و دولت را به صورت یکپارچه به دست بگیرند، اما این اتحاد در دولت و مجلس به جای آنکه به خدمت‏رسانی بیشتر بیانجامد، به سیاسی ‏کاری بیشتر منجر شد. اولین نشانه‏های نارضایتی مردم از اصلاح‏طلبان در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر در سال 81 و انتخابات مجلس هفتم در سال 82 مشخص شد؛ جایی که اکثریت کرسی‏ های این دو انتخابات را اصولگرایان به دست آوردند. پس از آن بزرگ‏ترین رویارویی میان اصلاح‏طلبان و اصولگرایان در سوم تیر 84 اتفاق افتاد. محمود احمدی نژاد، سیاستمدار تازه کاری که تنها سابقه شهرداری تهران را در کارنامه داشت، توانست بر رقیب قدرتمند خود یعنی علی‏ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی تمامی وابستگان دولت اصلاحات و سازندگی حمایت می‏شد، پیروز شود. انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم نیز نشان داد که اقبال عمومی مردم نسبت به اصلاح‏طلبان فروکش کرده است. اما در تمام این مدت سران اصلاح‏طلبان، در باد پیروزی خود در دوم خرداد 76 خوابیدند و واقعیت‏های بعد از آن روز را هیچ‏گاه ندیدند.

پس از انتخابات 88، بعضی اصلاح‏طلبان که دیگر به جنبش سبز پیوسته بودند علیرغم هشدارهای دلسوزان اصلاحطلب، با رادیکال کردن فضا، آخرین تیرهای خود را نیز رها کردند و با دست خود رضایت به مرگ تدریجی اصلاحات دادند. آنان که روزی با شعار خط امام به میان آمده بودند و "سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‏ ای، خاتمی" شعار انتخاباتی ‏شان بود، دست به دامان گروه‏های ضدانقلاب و ضدامام و رهبری شدند و وحدت استراتژیک خود با بیگانگان و مخالفان نظام را آشکارتر کردند. در فضای هیجانی هفته اول پس از انتخابات، اصلاح‏طلبان رادیکال از آنجا که توانسته بودند عده ‏ای از مردم را نیز با در خیابان‏ها همراه سازند، به این باور رسیده بودند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یافته ‏است. این گزاره شاذ را میتوان از دل اعترافات دستگیرشدگان بعد از حوادث انتخابات از جمله سعید شریعتی، محمد عطریانفر، محمدعلی ابطحی و  بسیاری دیگر به وضوح مشاهده کرد.

با آرام‏تر شدن اوضاع، عموم سیاسیون اصلاح‏طلب متوجه اشتباه بزرگ خود در خراب کردن همه پل‏ های پشت سر شدند و کم کم با اعتراف به اشتباهات صورت گرفته، به گلایه از رهبران خود روی آورند. سید محمد خاتمی، رسول منتجب‏ نیا، محمدعلی ابطحی و ... از جمله افرادی بودند که با انتقاد از مواضع موسوی و کروبی، جسته و گریخته سعی کردند تا اصلاحات را از ورطه سقوط نجات بدهند و راه بازگشتی برای خود و جریان خود در انتخابات‏های آینده فراهم سازند. این حرکات در شرایطی اتفاق می‏افتد که مردم مکرراً و به طور مشخص در راهپیمایی ‏های روز قدس، 9 دی و 22 بهمن نشان دادند، اصلاح‏طلبانی که خود را فدای جنبش سبز کرده بودند؛ دیگر جایی در میان آنها ندارند.

با این حال تجربه نشان داده، از آنجا که حمایت و برائت عموم مردم از گروه‏های سیاسی، بر مبنای نگاه دینی و نزدیکی رفتار این گروه‏ ها به آرمان‏های انقلاب اسلامی است؛ اصلاح‏طلبان اگر می‏‏ خواهند در صحنه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، باید با عذرخواهی نسبت به آنچه در این مدت دو سال انجام دادند، از دشمنان قسم خورده انقلاب و مردم برائت بجویند و مرز خود با ضد انقلاب را نیز مشخص کنند.


پی نوشت: در پنجره 98، به موضوع بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاسی کشور و شرکت آنها در مجلس پرداخته ایم. در این شماره همراه با سعید شریعتی و رسول منتجب نیا از دو حزب مشارکت و اعتماد ملی و همچنین پرویز سروری، مرتضی طلایی نیک، سید جلال فیاضی، مسعود گودرزی و ناصر ایمانی مطالب و گفتگوهایی داریم.

سقوط در باتلاق موازی كاری

http://panjerehweekly.com/1390/4/2/MainPaper/96/Page/1/MainPaper_96_1_9972_NewsCut.jpgافول دوران طلایی سیاست خارجی

بی‎شک، پس از رییس‎جمهوری، وزیر امور خارجه به‎عنوان متولی اصلی سیاست خارجی، در کنار دو وزیر اطلاعات و دفاع، حیاتی‏ ترین جایگاه را در قوه اجرایی بر عهده دارد. قوت و ضعف، بروز و ظهور و عملکرد یک دستگاه دیپلماسی فعال، در گرو عملکرد نوک پیکان آن، یعنی وزیر امور خارجه است. 

سیاست خارجی دولت نهم، متأثر از روحیه غالب بر هیأت دولت - که از گفتمان عدالت‏خواهی و استکبارستیزی نشأت گرفته بود، روزهای عزت مندانه‏ ای را پشت سر گذاشت. سخنرانی ‏های آتشین رییس‎جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بین‏ المللی، که ناشی از آرمان‏ های جمهوری اسلامی ایران بود، به‎همراه موفقیت‏ های کشور در عرصه‎هایی همچون مذاکرات هسته‏ ای، مسأله عراق و افغانستان و... باعث شد تا دستگاه دیپلماسی کشور، از موضع متهم به‎ جایگاه مدعی، تغییر مکان بدهد.
این موفقیت جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت گرفت که علاوه ‎بر نقش وزارت‏ خارجه، رییس ‎جمهور، دبیر شورای امنیت ملی و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز نقش پررنگ و همگام با یکدیگری را در تحولات ایفا می‏کردند.

جدایی شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و انتقال آن به نهاد ریاست جمهوری، زنگ خطرها را برای بر هم خوردن نظم به‎ وجود آمده میان نهادهای مرتبط با سیاست خارجی، به صدا در آورد؛ چرا ‎که اسفندیار رحیم‏ مشایی به‎ عنوان جانشین رییس جمهور در این شورا و محمد شریف ملک‏زاده نیز به‎عنوان دبیر شورا انتخاب شده بودند. با انتصاب بعضی چهره‎های خاص، به‎عنوان نماینده ویژه رییس‎جمهوری در عرصه‎های سیاست خارجی، زنگ خطرها تبدیل به خط قرمز شد. رهبر معظم انقلاب در تاریخ هشتم شهریور 89، در دیداری که با هیأت دولت داشتند، لزوم پرهیز از موازی‏کاری در عرصه‎های مختلف، از جمله سیاست خارجی و نیز اعتماد به وزیران، در چهارچوب اختیارات و وظایف‎شان را به دولت‏مردان گوشزد کردند.

دخالت‏ های افراد غیرمسئول در کار وزارت‏ خارجه کماکان ادامه داشت. درست 105 روز پس از گلایه ‏ی رهبری از دولت، در 22 آذرماه در حالی‎که منوچهر متکی برای ابلاغ پیام رییس‎جمهوری به سنگال سفر کرده بود؛ به ‎شکلی غیرمنتظره در خارج از کشور و در حین مأموریت، از کار خود برکنار شد. به این ترتیب گروه انحرافی توفیق یافت، فردی را که با زیاده‏ خواهی آن‎ها در عرصه بین‎المللی مقابله کرده بود، از سر راه خود بردارد.

در حالی‎که انتظار می‏رفت برای ادامه موفقیت های دولت در عرصه سیاست خارجی، فردی با روحیه شبیه به رییس‎جمهوری، سکاندار وزارت خارجه شود، علی‎اکبر صالحی به این سمت منصوب شد؛ فردی که بیشتر به متانت و آرامی مشهور است. ابراز نگرانی‏ ها در خصوص عدم قاطعیت صالحی و باختن قافیه به گروه انحرافی، از همان روز رأی‎اعتماد به او در مجلس، آغاز شد. چنان‎که بعد از آن، شاهد اتفاقاتی بودیم که با روحیه انقلابی ابتدای دولت نهم تعارض داشت. دعوت از پادشاه اردن، برگزاری جشن نوروز در اوج ماجرای بیداری اسلامی در منطقه، انفعال وزیر امور خارجه در قبال مسأله بیداری جهان اسلام و ابراز تمایل برای برقراری رابطه با آمریکا و از همه مهم‎تر انتصاب فردی که دارای پرونده‎های متعدد قضایی است، به سمت معاون ادرای مالی وزارت خارجه، از جمله این اقدامات دور از ذهن دستگاه دیپلماسی دولت دهم بود.

از شواهد و قرائن پیداست که بزرگ‏ترین نقطه قوت دولت نهم، رفته‎رفته در حال تبدیل شدن به نقطه ضعف دولت دهم است و دوران طلایی سیاست خارجی دولت محمود احمدی‎نژاد، رو به افولی دور از انتظار دارد.
 

دو سال بعد از فتنه و باز هم خودبیشماربینی سبز!

فراخوان مشترک ضدانقلاب و فتنه گران برای برپایی تجمع و راهپیمایی در دومین سالگرد حماسه 22 خرداد، باز هم با بی اعتنایی مردم مواجه شد.

در حالیکه از مدت ها پیش، فتنه گران 88 با انتشار بیانیه ها و فراخوان های متعدد، در حرکتی مضحک، خبر از اعلام مسیر راهپیمایی در  48 شهر کشور دادند؛ باز هم شاهد آن بودیم که فتنه سبز، همچون گذشته نتوانست مردم را به خیابان بیاورد.

ما شاهد آن بودیم که از ابتدای شکل گیری فرقه سبز، مهمترین استراتژی جریان فتنه سبز برای زیاد نشان دادن خود، لشکرکشی خیابانی بود، با نگاهی به رسانه های سبز در اینترنت باز هم همچون گذشته شاهد توهمات این عده معدود در فضای مجازی هستیم.

کاربران سایت بالاترین در وصف فراخوان دیروز نوشتند:

* حضور گسترده مردم در خیابان ولی عصر به حدی چشمگیر بوده است که برخی از شاهدان عینی آن را ۲۰ برابر روزهای عادی تخمین می زنند.
* حضور پرشمارتر مردم در تقاطع مطهری-ولی عصر و ساعی.....
* نیروهای گارد ضد شورش و لباس شخصی مقابل پارک ساعی در تهران به راهیپیمایی سکوت مردم حمله برده اند.....

اینها مواردی از تعداد زیادی از پست های  کاربران اینترنتی فتنه گران در وصف و بیان حال و هوای عصر دیروز تهران است. حال و هوایی که تمام ضدانقلاب منتظر شنیدن چیزی کاملا متفاوت از آن چیزی که دیروز در تهران اتفاق افتاد، بود.

کاربر یکی از این سایت های نزدیک به ارودگاه فتنه گران با نامیدی، معترف به شکست شده و می نویسد: «این نظرات کاربران "بالاترین" بعد از این در این سایت گذاشته شد که خبری مبنی بر شرکت صدها هزار نفری مردم در روز 22 خرداد 90  از "العربیه" مخابره شد.
من حتی ندیدم یک تجمع 100 نفری شکل بگیره . فقط از پارک ساعی تا ونک کمی تراکم جمعیت بالا بود . دیگه هیچی نبود . نه اینکه همیشه در حال تبلیغ و اطلاع رسانی در سطح جامعه هستیم
صدها هزار نفر بیش از حد بزرگنمایی هست
اصلاً نمیدونم چرا از خبرگزاری که طرفدار تروریست ها و تجزیه طلبان عرب هست اینجا لینک میدن
جمعیت اصلا در حد صدها هزار نفر نبود..میدون ونک که به طور طبیعی شلوغه .شاید بشه گفت 20 درصد اضافه بر شلوغی همیشگیش امروز شلوغ بود. امروز جمعیت خوبی به میدان نیامد
خیلی بدم میاد وقتی حس میکنم یکی داره موج سواری میکنه رو جنبش.  دیگه همین مونده بود آل سعود بیاد ما رو فیلم کنه....»

کاربر دیگری نیز با اعتراف به دروغگویی سبزها و بزرگنمایی بیش از اندازه وقایع، نوشت: «من همه ویدئوهایی مربوط به امروز را دیدم. تنها چیزی که دیدم حضور پلیس و بوق زدن ماشین ها بود. از تظاهرات سکوت چیزی ندیدم...»

اینگونه تحرکات فتنه گران در شرایطی که رئیس جمهور منتخب وارد نیمه دوم ماموریت خود شده است، نشان از آن دارد که علیرغم توهم خودبیشماربینی که در اکثر کاربران سایت های ضدانقلاب از جمله خودنویس، کلمه، سحام نیوز، بالاترین و ... وجود دارد، این ادعای جریان فتنه که دم از اجرای قانون اساسی می زند، ادعایی بیهوده است.

تمامی ادعاهای دور از ذهن رسانه های بیگانه که عمدتا منبع آنها منابع آگاه نامیده می شود، در حالی صورت می گیرد که حتی در تصاویر و خبرهایی که از تجمعات خارج از کشور فتنه گران مخابره می شود نیز میتوان احتضار جنبش هیجانی سبز که امروز مردم از آن به عنوان فتنه سبز یاد می کنند را جویا شد.

به طور مثال در خبری که بی.بی.سی فارسی منتشر کرد آمده است که 40 نفر از خارج نشینان، در قالب یک برنامه تفریحی دوچرخه سواری (!) به نتایج بعد از انتخابات 88 معترض شدند!

http://shiraze.ir/userfile/3.2011061217000573.jpg


از منوالفکرهایی که ادعا دارند رای شان باید با کیفیت تر از بقیه باشد، باید پرسید که آیا القا رسانه هایی همچون بی.بی.سی و رادیو فردا در کنار بمباران به روز کردن های سایت های تارعنکبوتی بسته ای همچون بالاترین و خودنویس که در شرایط عادی هیچ بازدید کننده ای ندارند و در این روزها کار و کاسبی‏شان سکه می شود، دلیل بر این می شود که واقعا در تهران در آن ساعات همه مغازه ها بسته بودند و سینماها تعطیل؟

از ابتدای شکل گیری این جریان شاهد هستیم که در چنین شرایطی این رسانه ها خبر از قطعی اینترنت و شبکه موبایل در تهران و سایر شهرها می دهند در حالیکه در اخبار دیگر خود به نقل از منابع آگاه حاضر در صحنه می پردازند و سایت های خود را از طریق همین اینترنت قطع شده به روز می کنند!

به راستی به چه دلیل رسانه های حامی جنبش سبز، رو به سوی تحمیق هواداران خود آورده اند؟

مرتبط:
ضرورت زنده ماندن اصلاحات
جنبش سبز، اشتباه اصلاحات
 آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم
 آقای خاتمی، اکنون وقت تهدید نیست!
 تحلیلی بر ریزش و رویش در میان جنبش سبز و خواص

پدیده ای به نام "خودعمارپنداری"

شش نکته درباره ولایتپذیری عمار؛

1- جبهه جنگ، نیاز نیست همه در خط مقدم حضور داشته باشند و آرپیجی دست بگیرند. بعضی ها هم باید سلاح سبک دست بگیرند. بعضی ها هم، تدارکات و بعضی ها هم حتی در پشت جبهه، باید بخش پشتیبانی را برعهده داشته باشند.

بدیهی است اگر همه مصّر باشند در خط مقدم بروند و آرپیجی بزنند، علاوه بر آنکه سایر مکانهای حساس خالی می ماند، در میان خود آرپیجی زن ها هم اختلاف پیش می آید، چون بالاخره هر کسی می خواهد در زدن تانک های دشمن مشارکت کند و  مطمئنا تعداد آرپیجی زن ها از تانک های دشمن بیشتر است!

2- وقتی ولی فقیه جامعه در مواجه با فتنه ای همچون فتنه سبز که در آن حق و باطل آمیخته شده اند، چاره را بصیرت افزایی معرفی می کند، همه باید لبیک بگوییم. اما این بدان معنا نیست که هر کسی ندای "این عمار" رهبری را شنید باید برود در خط مقدم آرپیچی به دست بگیرد و بقیه صحنه های عرصه جنگ را خالی بگذارند!جمع شدن همه نیروهای ولایی در پُست آرپیجی زن(!) و خالی ماندن عرصه های دیگر، مساوی است با باخت در جنگ نرم دشمن...

3- فرض کنید شما و خانواده تان به همراه خانواده برادرتان به همراه دو اتومبیل پراید به رانندگی شما و بردارتان، میخواهید در طول شب از شمال کشور به مقصد تهران سفر کنید. فرض این است که برای شما بسیار حیاتی است که فردا صبح، راس ساعت 8 در سر کار خود حاضر شوید.

اگر نور اتومبیل شما به یک باره در میان جاده قطع شود و شما هم نتوانید آن را درست کنید، می توانید از برادرتان کمک بگیرید و با او قرار بگذارید که او کمی آرام تر برود و هوای شما را داشته باشد تا شما با احتیاط کامل و با فاصله کمی پشت سر او حرکت کرده تا به پرتگاه های میان مسیر سقوط نکنید. اما فرض کنیم، به جای قطع نور ماشین، سیستم ترمز اتومبیل دچار اختلال شود. مطمئنا دیگر نمی توانید با کمک گرفتن از بردارتان که اتومبیلی سالم دارد، حرکت کنید؛ چرا که افتادن به پرتگاه، سزای کسانی است که سرعت خود را نمی توانند کنترل کنند. در موقع فتنه هم فضا همین گونه است. کسی که بصیرت کافی نداشته باشد، می تواند با نگاه به رهبری، مراجع و روحانیت به مقصد برسد، اما آنکه خود را عمار ببیند و بخواهد سرخود هر کار دلش بخواهد بکند، می شود امثال آن کسی که به آن دخترک فتنه گر فحش ناموسی داد و  یا امثال نیروهای خودسری که به کوی دانشگاه حمله کردند.

4- عمار فرد با بصیرتی است که فتنه را در اوج غبارآلوده شدن فضا ببیند؛ نه آنکه وقتی غبار صحنه فرو نشست و حق و باطل به طور واضح مشخص شد، بخواهد وارد صحنه شود، چرا که ضرب المثلی معروف می گوید: "معما چو حل گردد آسان شود".

گرچه بصیرت افزایی، کاری نیکو و پسندیده است، اما کسانی که در اوج فتنه، همه چیز را منکر می شوند، و بدون واهمه هر گونه مشکلی را رد می کنند، نباید در میانه راه که همه چیز هویدا شد، خود را عمار بخوانند.

5- خود عمارپنداری، امروز یکی از مشکلاتی است که نیروهای حزب الهی را دچار خود کرده است. اگر چه رهبری فرموده اند که هر کس باید حرفش را بزند و سعی کند حرفش درست باشد، اما بعضی ها اصرار دارند این گزاره دوم حرف رهبری که "درست بودن حرف" است را نادیده بگیرند. قیاس مع الفارغ است اما بعضی ها در فتنه دوم به مرض خواص بی بصیرت فتنه اول، مبتلا شده اند. یعنی به جای آنکه ولایت ناپذیری و قانون شکنی موسوی و کروبی را ببینید، به دنبال سوء رفتار احمدی نژاد در مناظرات هستند. امروز کسانی در جبهه نیروهای انقلاب هستند که خواسته یا ناخواسته، عدم تمکین رئیس جمهور به دستورات صریح رهبری را نمی بینند، اما انتقادات بعضا تیز بعضی رسانه ها را بزرگ می کنند و با برچسب زدن به دیگر سرمایه های اصولگرایی سعی در حذف انها از میدان دارند.

6- طنز قضیه آن است که همان طور که در فتنه سبز، بعضی از افراد، قانون شکنی بزرگ سران فتنه را نمی دیدند و به ناحق به آنها حق می دادند که اینگونه در برابر متانت نظام اسلامی ، پرخاشگرانه رفتار کنند؛ امروز هم عده ای به احمدی نژاد حق می دهند که با تمام قوا از لیدر گروه انحرافی حمایت کند و در تحلیل این رفتار رئیس جمهور محترم، انتقادهای بعضی اصولگرایان از دولت را دلیل این لجبازی رئیس دولت می دانند! و از آن خنده دارتر کسانی هستند که تا دیروز، سعی داشتند همه اقدامات دولت را توجیه کنند ولی امروز که آش دستپخت دولت شوری اش عیان است، به دنبال فرافکنی اند.

.................
این مطلب در:    1- الف     2- تابناک    3- جهان     4- یالثارت الحسین (ع)   5- روزنامه تهران امروز   6- صراط نیوز    7- عماریون    8- شبکه خبری تابناک  9- افکارنیوز     10- دانشجونیوز   11- سفیرنیوز  12-  طلبه بلاگ   13- پیمانه  14- خوزنیوز  15- عنوان نیوز   16- حرف نامه  17- خدمت    18- رکنی نیوز  19- عمارها  20-  خبردونی   21-  نهضت سبز نبوی    22- نه نیوز  23-  انتخاب نیوز 24-  فانوس انلاین    و  ...

پی نوشت: احمدی نژادی که من دوستش داشتم و برای موفقیتش تلاش می کردم، احمدی نژادی بود که می خواست حلقه های بسته مدیریت کشور را بشکند. احمدی نژاد من، احمدی نژادی نبود که مشایی و بقایی و رحیمی و ملک زاده و جوانفکر و احمدزاده و ... داشته باشد...
احمدی نژاد من، شعارش عدالتخواهی و مبارزه با مفسدین اقتصادی و رانتخوارها بود،  احمدی نژاد من لرزه بر تن مفسدین انداخته بود ، اما امروز احمدی نژاد در برابر در برابر این همه بی عدالتی و رانتخواری که هر روز در اطرافیانش کشف می شود، منتقدین را عقب مانده می داند و به حمایتش از این افراد افتخار می کند.
احمدی نژادی که من دوست داشتم، احمدی نژادی بود که خود را سرباز آیت الله خامنه ای می دانست، نه احمدی نژاد که تنها بسنده می کند به این حرف که "من معقتد به تئوری ولایت فقیه هستم "
تلخ است اما احمدی نژاد امروز برای ما دیگر آن احمدی نژاد دوست داشتنی 84 نیست. ملاک حال افراد است.

حمایت سیاه و سفید، عامل بدبختی ما

برای پنجره 92، قرار بود با محمدجواد حق شناس، روزنامه نگار باسابقه و مدیرمسئول روزنامه توقیف شده اعتمادملی مصاحبه کنم. خودم دوست داشتم با یک روزنامه نگار سرشناس اصلاح طلب، آن هم در این موقعیت که کم کم رو به فراموشی اند صحبت کنم و بدانم نظرش درباره گروه انحرافی چیست.

تجربه هم کلام شدن با اصلاح طلبان همیشه به من ثابت کرده بود که به جای اینکه جواب سوال شما را بدهند به دنبال آن هستند که آن چیزی که دلشان می خواهد بگویند؛ همیشه آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا مظلوم نمایی کنند که آزادی نیست، رسانه ندارند و ... .

به دلیل کمبود وقت با او تلفنی قرار مصاحبه گذاشتم. قرار شد با هم حداکثر 20 دقیقه صحبت کنیم ولی به حاشیه زدن های او باعث شد تا من طاقت نیاوردم و در اقدامی غیرحرفه ای از جانب من، مصاحبه مان در بعضی از اوقات به مناظره ای تلفنی تبدیل شود.

حق شناس که شهریور گذشته در مصاحبه با پنجره، پیش بینی کرده بود که در آینده از مشایی بیشتر می شنویم و "آینده از آن مشایی است" (+/+) ؛ در ابتدای این مصاحبه گفت که وجود چیزهایی به اسم فتنه و جریان انحرافی را قبول ندارد.

در طول مصاحبه تمام حرف حساب اش این بود که فتنه سبز با گروه انحرافی پیوند ندارد ، البته در ادامه گفت که با اینها دشمنی الی البد ندارند و در پایان هم پیش بینی کرد که به هیچوجه در انتخابات مجلس پیشرو "اصلاح طلبان" و "انحرافیون" با هم ائتلاف نخواهند کرد! (+)

وقتی از او درباره همکاری مشترک فتنه گران و گروه انحرافی پرسیدم، تاکید داشت که دوستانش  بر عقیده خود استوارند و با دولت مخالف؛ پس از آنجایی که این گروه زیرمجموعه ای از دولت است با آن مخالف هستند.

اینجا که رسید باز هم بوی تناقض سبز به مشامم رسید! مگر می شود روزنامه نگار باسابقه ای مثل محمدجواد حق شناس، نشنیده باشد که روزنامه هفت صبح متعلق به چه کسی است  و چه کسی الان سردبیری آن را برعهده دارد!

از آرش خوشخو گفتم؛ از مقاله نویسی نمایندگان اقلیت مجلس در روزنامه هفت صبح؛ از سرمقاله نویسی روزنامه نگاران سبزی که تا دیروز مخالف این دولت بودند در روزنامه ای که متعلق به همین زیرمجموعه دولت است، گفتم. او در جواب من استدلالی داشت که عمق آرمانخواهی یک اصلاح طلب را برای همه روشن می کند. او می گفت که همه بهزاد نبوی نیستند و بعض ها به خاطر پول می روند و آرمان خود را می فروشند.

***

بحث به زمینه های بروز این انحراف و قانون شکنی دولت رسید. باز هم استدلال جالبی داشت؛ او دلیل این بی قانونی ها را حمایت همه جانبه اصولگرایان از دولت می دانست! درست برخلاف حمید رسایی که چند وقت پیش وقتی این سوال را از او پرسیدم، دلیل پیدایش این جریان انحرافی را انتقاد همه جانبه اصولگرایان از احمدی نژاد دانست و خوش باورانه گفت که روزی می رسد که احمدی نژاد جریان انحرافی را حذف خواهد کرد! (+)

اینجا بود که من مثل دفعه قبل طاقت نیاوردم و مثل مصاحبه با رسایی کارمان به جدل و مناظره کشید. با این تفاوت که این یکی طولانی تر از قبلی شد.

حمید رسایی انتقادات اصولگراها را دلیل اصلی پناه بردن احمدی نژاد به گروه انحرافی می دانست؛ انتقاداتی که خودش همه جانبه در مقابل منتقدین و دلسوزان می ایستاد  و از اقدامات خوب و بد دولت دفاع می کرد تا مبادا به رئیس جمهور محترم بر بخورد. 

این دولت قانون شکنی می کند چون زمینه قانون شکنی را آقایان سبز با اردوکشی خیابانی و آن جنایت هایی که در حق مردم کردند، فراهم آوردند. این دولت قانون شکنی می کند چون بعضی از اصولگراها از آن فقط حمایت کردند و همه اشتباهات آن را توجیه کردند. این تمام حرف من بود که نه آقای رسایی سفید بین و نه آقای حق شناس سیاه بین آن را درک نمی کنند.

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Thumb/RasaeeHaghshenas.jpg

حمید رسایی و محمدجواد حق شناس دو تیغه یک قیچی اند. هر دو کورکورانه حمایت و سعایت می کنند. یکی هنوز که هنوز است احمدی نژاد را آسمانی و سفید می بیند و دیگری احمدی نژاد را سیاه.

امثال محمدجواد حق شناس نتوانسته اند بپذیرند که دغدغه آزادی و دموکراسی دغدغه 75 میلیونی نیست. هنوز هم در دوران اصلاحات به سر می برند و آن شعارها را می دهند. هنوز نپذیرفته اند که سیاست زدگی دوران اصلاحات، اقبال عموم جامعه را به آنها چشمگیر کاهش داده است و خروج از افکار عمومی، آنها را به شدت سرخورده کرده است.

درست در نقطه مقابل نیز حمیدرسایی و دوستانش قرار دارند. کسانی که از افراط اصلاحات فراری بودند و گرفتار تفریط شدند. حمایت رهبری از دولتی که عدالت شعارش بود را به به حمایت از احمدی نژاد تفسیر کردند و هر انتقادی که از احمدی نژاد شد را برنتافتند. احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم کردند ... و امروز که این رفتارهای شاذ رئیس جمهور را دیده اند، در خلوت خود از آنچه انجام دادند سرخورده شده اند.

شاید عمده ترین معضلی که در رودررویی با دولت های جمهور اسلامی داشتیم همین حمایت صفری و صدی سیاسیون بود. همه دولت متبوع خود و گروه سیاسی ای که به آن تعلق داشتند را شاخص حرف هایش قرار می دهند و بقیه را نفی می کنند. دریغ از آنکه شاید آن دیگری حرفش در مضوعی خاص از حرف شما صحیح تر باشد. کمتر کسی پیدا شد که شاخص خود را حق قرار بدهد.

به امید روزی که یاد بگیریم هیچ کس دور از اشتباه نیست.

 

ملت سرخوشی داریم ما ...

تلنگری به سیاست زدگان

مدتی پیش با حضور یکی از نمایندگان مجلس جلسه ای داشتیم. از آنجایی که بابت مصاحبه در هفته آتی ، می خواستم از او وقت بگیرم، بعد از اتمام جلسه همراهش شدم تا به صورت خصوصی با او صحبت کنم.

همراه با هم، از درب مکانی که در آن جلسه بود خارج شدیم. چند دقیقه ای طول کشید تا راننده این آقای نماینده (که عمدا اسمش را نمی برم) بیاید. به ناچار کنار او ایستادم و با او شروع به صحبت کردم. دو نفر دیگر از دوستان هم در کنار ما ایستاده بودند.

از آن طرف پیاده رو، زن و شوهر جوانی که در حال گذر بودند با دیدن ما راه خود را به این طرف خیابان کج کردند. از رفتار آنها معلوم بود که به سمت ما می آیند و به خاطر ما راه خود را کج کرده اند.

با خودم فکر کردم که احتملا با دیدن این آقای نماینده به این طرف خیابان آمده اند، و می خواهند سوالی یا درخواستی بکنند یا شاید مشکلشان را با او در میان بگذارند.

آقا و خانم به ما نزدیک شدند و در کنار ما ایستادند. حدسم دیگر به گمان تبدیل شد. آقای جوان همه ما جوان ها را ول کرد و در کمال خونسردی از آقای نماینده پرسید: "ببخشید پلاک 92 کجاست؟" ؛ انگار این نماینده را نمی شناخت! شاید از آنجایی که سن این آقای نمانیده از همه با بیشتر بود ، فکر می کرد او این اطراف را بهتر از ما می شناسد!

***

غرض از گفتن این داستان، بیان خاطره ای جالب بود و  اینکه به یاد بیاوریم، گاهی اینقدر سیاست زده می شویم که همه چیز را سیاسی می‏بینیم. همان دردی که آقایان به اصطلاح سبز از سال 76 به بعد، دچارش شدند. از آنجا که خودشان غرق در سیاست بودند و همه چیز را سیاسی می دیدند، احساس کردند که همه ایران دغدغه شان آزادی و مردمسالاری دینی و اصلاحاتی است که آنها در فکرشان است؛ غافل از آنکه مردم جامعه دغدغه های مخصوص به خود را دارند.

باید اعتراف کنم که کار ما خبرنگارها تاثیر زیادی رو زندگی مان گذاشته است. بعضی وقت ها یادمان می رود که دوستان و خانواده مان ، آنچنان که ما دغدغه سیاست داریم، نیستند و به دنبال دغدغه های خودشان هستند! به دنبال آن هستند که ببینند منچستر قهرمان میشود یا بارسلونا ...!

این مطلب در پارساپرس

آقای رئیس جمهور! ترسم نرسی به کعبه ...

به بهانه حرفی که رئیس جمهور خطاب به چند خبرنگار گفت

http://dolateslami.persiangig.com/pasokhguyi/1.jpgدولتی که در سال 84 همه از آن حمایت کردیم و با شعار عدالت و خدمت بر سرکار آمده بود و انصافا در این سالها دولت بسیار پرکاری بوده است، ما را نگران کرده است. چند صباحی است که از طرف عده ای از مردم، مدارک بسیاری به دست ما در سایت الف رسیده است که تعجب خود ما را نیز به همراه داشته است.

این مدارک نشان از رانتخواری اطرافیان رئیس جمهوری دارد که ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی دارد. با کمک دوستان خبرنگارما در الف، صحت و سقم این اطلاعات را بررسی کردیم و متاسفانه خیلی از این ادعاها صادق از آب درآمد. با توجه به تصمیم جمعی در بین کارکنان الف، تصمیم گرفتیم تا این اسناد را منتشر کنیم تا فضا برای چنین کارهایی نا امن شود و رئیس جمهور محترم نیز از وضعیت پیش آمده باخبر شوند.

در آدرس های زیر می توانید بعضی از این مدارک را که در سایت الف منتشر کردیم، ببینید:

1-   از سابقه‌سازي در وزارت خارجه تا نفوذ در شرکت هاي نفتي
2-   رانتخواري بزرگ در شركت خصوصی متصل به حلقه قدرت - ثروت
3-   جزییات جدید از امتیازات تعلق گرفته به شرکت سمگا
4-   جزییاتی دیگر از ارتباط 450 میلیارد تومانی
5-   توافق سه نفره برای واگذاری پروژه صدها میلیاردی 
6-   مشایی‌ها؛ ماجراهای آرش و اسفندیار                  
  و ....

غرض از نوشتن این مطلب، اما گفتن این حرف ها نبود. دلیل من برای نوشتن این حرفها واکنش تعجب بر انگیز رئیس جمهور کشورمان بود، رئیس جمهوری که کف آمال حزب الله بود ...

جدا از آنکه بعد از انتشار نوشته ها، زنگ تلفن ها به صدا در آمد تا ما را از ادامه این کار منصرف کنند و موجی از تب و تاب میان متهمان این قضیه آغاز شد تا شاید بتوانند با تخریب  چهره الف  میان کاربران، ما را در مسیر عدالتخواهی متزلزل کنند؛ آقای رئیس جمهور نیز واکنش دور از ذهنی نشان داد.

آقای احمدی نژاد در مراسم معارفه رییس جدید سازمان میراث فرهنگی و گردشگی حرف های جالبی زده اند که به تیتر خبرگزاری ها و سایت ها تبدیل شده است. ایشان گفته اند: "عده‌ای مي‌گويند سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری مجوز ساخت هتل می‌دهد و اين را جرم تلقی می‌كند كه اگر اين اقدام جرم است ما به آن افتخار می‌كنيم." و البته در این سخنان، به طور ضمنی به سایت الف اشاره کرده و ما را عقب افتاده خواند!

اول متعجب شدیم که چرا رئیس جمهوری که سال 84 با شعار عدالتخواهی رای آورده و در سال 88 نیز به طور مشخص در مناظره ها خطاب به کروبی گفت که حاضر است تمام اطرافیانش را بیاورد تا مردم ببینیند که همگی پاکدست هستند، و اطرافیان کروبی را به مباهله دعوت کرد؛ امروز این چنین دارد از حرکت های مشکوکی که در مجموعه تحت امر ایشان اتفاق افتاده ، حمایت می کند.

دوم آنکه، متعجب شدیم؛ رئیس جمهوری که همین چند روز پیش گفته بود خوشبختانه نه سایت می خوانم نه روزنامه، چگونه این موضوع را فهمیده است. می ترسیم که حلقه اطرافیان رئیس جمهور ایشان را در سانسور اطلاعاتی قرار داده باشند و به صورت برنامه ریزی شده به ایشان بعضی اطلاعات را منتقل می کنند و بعضی واقعیت ها را از ایشان دریغ کنند.

سوم آنکه نگران این نوع ادبیات رئیس جمهور در برخورد با قشر خبرنگار هستیم. وقی ایشان به خبرنگاران می گوید "عقب افتاده" (+)، انتظاری از معاون ایشان نیست که بخواهد به خبرنگارها بگوید که شما تربیت خانودگی ندارید! (+) نگرانیم که این ادبیات رئیس جمهور در تمامی کارکنان دولت نهادینه شود.

آقای رئیس جمهور!
من کوچکتر از آن هستم که بخواهم شما را نصیحت کنم اما آقای رئیس جمهور، به عنوان یک شهروند و یک هوادار حق دارم از شما بخواهم که نگاهی به سیر تطور خودتان و دولت از سال 84 تا امروز بکنید.


مرتبط: درباره افتخار جدید احمدی نژاد

شش ضلعی انحراف

محورهای اصلی فعاليت جريان انحرافی مدعی اصول‎گرایی

«برای شما و معاونان و مدیران محترم و همه فرزندان عزیز انقلابیام در وزارت اطلاعات دعا میكنم. موفق و مؤید باشید

جملات فوق گرچه فراز پایانی نامه حكیمانه رهبر انقلاب به حجتالاسلام مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود اما آغازی بر دور جدیدی از فضای سیاسی كشور و چالش مهم پیش روی جریان اصولگرایی و گفتمان انقلاب اسلامی بود. دور جدیدی كه گرچه با حیرت اصولگرایان و بهخصوص جریان تند مزاج آن یعنی حامیان سرسخت رییسجمهوری همراه بود اما پردههای متعددی را از چهره پشت پرده این جریان فرو ریخت و باعث شد تا بخشی از جریانی كه حالا دیگر به فتنهای جدید تبدیل شده است را برای دلسوزان انقلاب آشكار كند.

شاید آن روز كه یار زلال شهردار سابق تهران در سخنانی، پایان دوران اسلامگرایی را اعلام كرد، حتی تندترین منتقدین به سخنان وی نیز تصوری نسبت به ابعاد و آینده این جریان منحرف سیاسی نداشتند. چه‎كسی فكر می‎كرد كار به‎جایی برسد كه یك گروه كوچك چند نفره با حمایت شخص اول دستگاه اجرایی كشور در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی عملكردی شاذ و قرائتی عجیب و انتقادبرانگیز داشته باشد.

اگر مجموع رفتارهای این جریان را در بخشهای اصلی و كلیدی آن ارزیابی كنیم به شش بخش و مهم خواهیم رسید كه تمام اتفاقات و حوادث شش ساله اخیر را میتوان ذیل یكی از این شش عنوان طبقهبندی كرد.


1- سیاست خارجی
:

شاید سختترین و غیرقابل اثباتترین ادعای نویسنده در همین بخش بگنجد به این جهت كه سیاست خارجی دولت در ابتدا یك دوره طلایی و آرمانی را پشت سر گذاشت. فارغ از تندرویهای محدود و موردی، بدون شك بهار دیپلماسی انقلاب اسلامی در همین سالها و با مواضع انقلابی شخص رییسجمهوری شكل گرفت. اما هرچقدر این دوران در نقطه اوج بود،‌ ماههای اخیر و در دوران اوجگیری بیداری اسلامی در منطقه نقطه فرود سیاست خارجی محسوب میشد.

تلاش جریان انحرافی برای به خدمت آوردن نهاد تأثیرگذاری همچون وزارت امور خارجه با «تئوری پایان اسلامگرایی» آغاز شد. جاییكه درست این جریان در نقطه مقابل صدور انقلاب اسلامی قرار گرفت.

برای دستیابی به دستگاه دیپلماسی این گروه باید منوچهر متكی را از سر راه خود برمیداشت. در ابتدا سعی شد با تعریف مسئولیتهای جدیدی همچون نماینده ویژه رییسجمهوری در امور آسیا برای حمید بقایی و نماینده ویژه رییسجمهوری در امور خاورمیانه برای اسفندیار رحیممشایی، وزارت امور خارجه را كماثر كند كه با واكنش صریح رهبری با دو توصیه‎ اساسی «پرهیز از موازی‎كاری در سیاست خارجی» و «اعتماد به وزرا» مواجه شد. اگرچه رییس‎جمهوری لفظ نماینده ویژه را به مشاور ویژه تغییر داد اما در اقدامی بی‎سابقه منوچهر متكی را در هنگامی‎كه در سفر رسمی خارجی قرار داشت از كار بركنار كرد.

اما فعالیت جریان انحرافی در دستگاه دیپلماسی به اینجا ختم نمیشود .شنیده‎ها حاكی از آن است كه جریان انحرافی برای جابه‎جایی سعید جلیلی به‎عنوان دبیر شورای امنیت ملی و مسئول مذاكره‎كننده هسته‎ای تلاش زیادی كرده است تنها به این دلیل كه دكتر جلیلی درخواست‎های مكرر ملاقات «ریچاردبرنز» معاون وزیر امور خارجه» آمریكا را رد كرده است.


2- وزارت اطلاعات
:

علاوه بر مبحث سیاست خارجی، این گروه سعی در قبضه عرصه داخلی از طریق نفوذ در حساسترین وزارتخانهدولتی داشته است. جریان انحرافی این فضا را از وقتی مساعد دید كه حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای وزیر اطلاعات نهم در اعتراض به عدم تمكین احمدینژاد به حكم صریح رهبری درباره الغای معاونت اولی مشایی از كار خود استعفا داد.

پس از جابهجایی محسنیاژهای، برخلاف قانون اساسی كه صریحا یكی از شروط وزیر اطلاعات را مجتهد بودن میداند، احمدینژاد خود سرپرستی وزارت اطلاعات را در دست گرفت.

در این روزها،‌ جریان انحرافی به شدت فعال شده و اقدام به مهرهچینی در وزارت اطلاعات كرد.

پس از معرفی حجتالاسلام مصلحی به وزارت اطلاعات و عزم ایشان برای حذف نیروهای انحرافی از بدنه وزارتخانه، میان مصلحی و جریان انحرافی اصطكاك ایجاد میشود و این اصطكاك موجب بركناری مصلحی از وزارت اطلاعات شد.

مقام معظم رهبری،‌ باز هم در مقابل زیادهخواهی این جریان قرار گرفت و با حكم حكومتی خطاب به رییسجمهوری استعفای وزیر اطلاعات را ملغا كرد. ایشان طی نامهای به حجتالاسلام حیدر مصلحی بهعنوان وزیر اطلاعات از ایشان تشكر كرده و خواستار جدیت ایشان در پیگیری وظایف محوله شد. در پی این نامه جریان انحرافی بازهم به شبهه‎افكنی در این زمینه مشغول شد و سعی كرد با استفاده از ابزارهای رسانه‎ای، ‌هزینه بازگشت مصلحی به وزارت اطلاعات را بالا برد.

3- فساد اقتصادی:

هر جریان سیاسی برای ادامه حیات خود بهصورت طبیعی نیاز به منابع مالی دارد. اما وقتی هدف از «ادامه حیات» به «صعود بیبازگشت» در سپهر سیاسی كشور باشد نگاه و نیاز به این منابع مالی متفاوت خواهد بود. شاید به همین دلیل باشد كه اخبار متواتر و البته متنوعی از اواسط دولت نهم به این سو به گوش میرسد كه بعضی از سیاستهای اقتصادی، چند میلیاردی برای مفسدین اقتصادی آورده داشته است. این موضوع در ماههای اخیر به اخبار چندصد میلیاردی نیز رسیده است. آخرین خبر در این زمینه مستنداتی در خصوص تخلفات گسترده شركتی تحت عنوان «سمگا» در زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است.

خصوصیسازی زیرمجموعه شركتهای بزرگ خودروسازی كشور و حضور یك متهم اقتصادی در رأس بخش اعظم وزارت نفت، وزارتخانهای كه در ابتدا قرار بود با مافیای آن برخورد شود. از دیگر اشتباهات این دولت است. حالا دیگر چهرههای اصلی این جریان با چند سال قبل خود، چند صد میلیارد فرق كردهاند. هركدام از آنها عضو هیأت مدیره یك بانك جدیدالتأسیس خصوصی و چند شركت بزرگ نیمهخصوصی هستند. به اینها شورای ثروتمند ایرانیان خارج از كشور با هزینههای میلیاردی فاقد سند را نیز اضافه كنید...


4- مهدویت
گرایی:

مهدویتگرایی و مهیا بودن برای شرایط ظهور امام آخرین ما شیعیان از ممدوحترین و پسندیدهترین ویژگیهای یك جامعه اسلامی است. اما تأكید نابهجا و بیش از حد درخصوص این موضوع مقدس از همان روزهای نخستین دوره جدید شهرداری تهران و حضور چهره شاخص این جریان در رأس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران مورد توجه و عتاب بزرگان اصولگرا بوده است.

كافی است ابتدای این ماجرا یعنی انتشار نقشه حركت امام زمان در تیراژ میلیونی را به انتهای این ماجرای غمانگیز و عبرتآموز یعنی توزیع گسترده سیدی ظهور نزدیك است قرار دهید تا علت انتخاب نام «دولت ظهور»‌ برای این دولت از سوی رییسجمهوری را درك كنید.


5- علوم غریبه:

علوم غریبه واژهای است به اندازه خود این علم، غریب و ناشناخته. اما این برای تشنگان قدرت و شیفتگان پست و مقام دلیل نمیشود تا دندان طمع دستیابی و سوءاستفاده از آن را از دهان خود خارج كنند.

انتشار نام افرادی چون علی یعقوبی و عباس غفاری بهعنوان دو چهره مدعی علوم غریبه و ارتباط با عالم ارواح و اجنه در روزهای اخیر بهعنوان دستگیرشدگان شاید نهتنها از ابهامات این ماجرا نكاسته كه بر ابهامات آن افزوده است.

6- مكتب ایرانی:

یكی دیگر از شاخصههای این جریان، دامن زدن افراطی به ناسیونالیسم است. این مبحث نیز با سخنرانی اسفندیار رحیممشایی شروع شد. وی كه قبلا از پایان دوران اسلامگرایی سخن گفته بود، امروز از تبلیغ مكتب ایران دم میزند، طرح بحث مكتب ایرانی نه تنها در ناسیونالیسم افراطی نمود داشته بلكه در عرصههای دیگر همچون فرهنگ نیز بروز داشته است كه به نوعی لیبرالیسم در حوزه فرهنگ انجامیده است.

این چنین است كه در جایی‎كه ما معتقدیم قوانین اسلام تمامی شئونات زندگی ما را در بر می‎گیرد، دم زدن از منشور كوروش به‎عنوان قوانین حقوق بشری و قراردادن آن در مقابل قرآن و اسلام، نمونه آشكار دیگری از انحراف است.

مرتبط: قارچ‎‎هایی در مسير باد (نگاهی به عملکرد و سرنوشت شبه‎رسانه‎‎های یک جریان خاص)
این مطلب در پنجره 90 به چاپ رسید؛ همین مطلب در: 1- خبرگزاری فارس  2- سایت جرس

خطای بزرگی به نام احمدی نژادی گرایی

اشاره: بعد از خواندن مطلب "احمدی نژادی های" امید حسینی و پاسخ مجید بذرافکن در مطلب "تمام مقصد ما احمدی نژادی بودن ماست!"، مدتی است که می خواستم نظر خودم را بر این دو یادداشت بنویسم. پس از انتشار یادداشت "احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زود باوری" احسان رستگار، این مطلب را برای آن می نویسم که نکته ای مغفول در این یادداشت ها را یادآور شوم.


کمتر از دو سال آخر از دولت محمود احمدی نژاد باقی است و متاسفانه همانطور که در دولت های سازندگی و اصلاحات شاهد بودیم، دادن میدان به تندروهای جریان دولتی خصوصا در دو سال آخر حاکمیت هشت ساله، موجب انحراف شدید دولت از آرمان های اولیه می شود. اطرافیان رئیس جمهورها و مسئولان دولتی وقتی می دیدند به زودی باید قدرت را تحویل بدهند، به سمت پشتوانه سازی برای خود رفتند. این پشتوانه سازی به گونه ای مختلف از سیاسی و مالی گرفته تا پشتوانه مردمی و عقیدتی ظهور و بروز داشت. از سرانجام آنچه در دو دولت قبل دیدیم میتوان برداشت کرد که عمدتا این پشتوانه سازی ها مخالف مبانی اسلام و جمهوری اسلامی ایران بوده است.

چنانکه از دل دو سال آخر دولت سازندگی، کارگزاران به دنیا آمد. جریانی که ثروت اندوزی و فساد مالی را سرلوحه خود قرار داده بود. اشرافیگری به عنوان یک ارزش شناخته شد و اطرافیان آقای هاشمی زمزمه مادام العمر کردن را در مجلس و دولت انداختند تا شاید خود را ماندگار کنند. تندروی های جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین در دولت اصلاحات هم از دل این دو سال درآمد. فجایع مجلس ششم از نامه به رهبری تا تحصن و استعفای نمایندگان، محدود کردن اختیارات ولی فقیه و ... از موالید نامشروع این دوسال بود.


حاکمیت 8 ساله احمدی نژادیسم

مکتب احمدی نژادیسم با شعارهای مردمی مانند عدالت آمد. اقتدار در سیاست خارجی، سفرهای متعدد استانی، توجه به دهک های پایین جامعه و ... موجب شد تا رهبری (همانطور که انتظار می رود) از سیاست های دولت در عرصه های داخلی و خارجی حمایت کامل کند. کار به آنجایی رسید که رهبری که مطمئنا بدون سنجش وزن کلمات سخنی نمی گوید، با برشمردن اختلافات میان رئیس جمهور فعلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه اقتصادی و سیاسی، نظر احمدی نژاد را به نظر خود نزدیک تر دانست.

اما سنت دو دولت گذشته به نظر می رسد که در این "مکتب احمدی نژادگرا" هم در حال اجراست و در سال های آخر دولت، رفته رفته دلسوزها و کارآمدها می روند و جایشان را فرصت طلبان و گوش به فرمان ها می گیرند.



پورمحمدی، دانش جعفری، فتاح، لنکرانی، صفارهرندی، محسنی اژه ای در انتهای دولت نهم، مهرداد بذرپاش، منوچهر متکی، کاوه اشتهاردی و ... در میانه دولت دهم می روند و "حلقه فاسد قدرت طلب" سنگر گرفته در پشت رئیس جمهور با اضافه شدن بقایی به معاونت اجرایی قوی تر از قبل می شود و یکی یکی رقبا را حذف می کند. فرقی برایش ندارد که این رقیب وزیر اطلاعاتی باشد که باید با هماهنگی رهبری عزل و نصب شد یا ثمره هاشمی ای باشد که از نزدیکترین یاران احمدی نژاد بوده است.


خطای بزرگ احمدی نژادی گراها

عموم دوستانی که خود را احمدی نژادی می نامند امروز دچار دوگانگی شده اند. از یک طرف حمایت های رهبری در این 6 سال را می بینند و از طرف دیگر عدم تمکین رئیس جمهور در قضیه مشایی و مصلحی، قانون گریزی دولت در مسائل مختلف و عدم توجه به قوانین مصوبه مجلس را نظاره گر هستند.

چگونه می شود بزرگانی همچون آیت الله مصباح یزدی، آیت الله علم الهدی، آیت الله سید احمد خاتمی، آیت الله جنتی و ... که تا دیروز تمام قدم پشت دولت نهم ایستاده بودند، امروز این چنین شمشیر را از رو بسته اند و هشدار های آن چنانی می دهند؟

چگونه می شود که مقام معظم رهبری به عنوان شاخص اصلی ما، از دولتی قانون گریز و بعضا دارای افرادی این چنین منحرف، حمایت همه جانبه کردند؟

پاسخی که عمدتا از آن غافل بوده ایم در نوع نگاه رهبری نهفته است. رهبری از همه دولت هایی که تاکنون سرکار بوده اند، حمایت کرده است. این قسمت از حمایت رهبری که متخص به دولت به عنوان یکی از ارکان جمهوری اسلامی است برای همه دولت ها برابر بوده است. اما آن مقدار حمایتی که دولت نهم را از دولت های دیگر متمایز کرد، حمایت رهبری از نوع تفکر است نه خود دولت.

اگر احمدی نژادی گراها به جای اصالت احمدی نژاد، به تفکر عدالت طلبانه او اصالت می دادند امروز دچار این دوگانگی نمی شدند.

شاید یکی از نکات مثبت برجسته شدن انحراف مشهود دولت دهم از تفکرات و آرمان های دولت نهم، همین پی بردن احمدی نژادی گرا به این نکته باشد که "ما با افراد پیمان نباید ببندیم و به دنبال احمدی نژادی گرایی و هاشمی چی بودن  و ... نیستیم. ما باید گوشمان به حرف ولی باشد و در کنار حرف ولی باید دنبال «اُنظُر اِلی ماقال" باشیم."
این نوشتار در: 1- فردانیوز     2- شفاف    3 - البرز نیوز   4- آژانس خبری ایران اسلامی   5- عبور 
6- شمال نیوز  7- حرف نامه   8-  کبنا نیوز  9- نسل بیداری  

قارچ‎‎هایی در مسير باد

نگاهی به عملکرد و سرنوشت شبه‎رسانه‎‎های یک جریان خاصhttp://www.panjerehweekly.ir/1390/2/3/MainPaper/87/Page/1/MainPaper_87_1_9221_NewsCut.jpg

«با تقدیر و تشکر از زحمات جنابعالی در مدت تصدی مسئولیت وزارت اطلاعات به استناد اصل یکصد و سی و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی با استعفای شما موافقت می‎گردد. امیدوارم بتوانید در سنگر‎های دیگری در خدمت نظام و انقلاب اسلامی باشید.»

جملات بالا بخش پایانی نامه محمود احمدی‎ن‍ژاد برای پذیرش استعفای حجت‎الاسلام حیدر مصلحی وزیر اطلاعات است. حکمی که انتشار آن در ساعات پایانی بیست و نهمین روز فروردین ماه به‎مثابه زمین‎لرزه‎ای سیاسی، عرصه سیاسی و رسانه‎ای کشور را تا چند روز با لرزه‎‎ها و پس‎لرزه‎‎های خود تحت تأثیر قرار داد.

این‎چنین شد که وزارت اطلاعات، که باید باثبات‎ترین وزراتخانه دولت باشد، هفته‎ای پر از نابه‎سامانی را پشت‎سر گذاشت. اولین‎بار در دولت احمدی‎ن‍ژاد، وزارت اطلاعات پس از ماجرای تلخ تمکین با تأخیر رییس‎جمهوری در خصوص حکم رهبری درباره لغو معاونت اولی رحیم مشایی، در کانون توجهات قرار گرفته بود. قبول استعفای مصلحی و پیامد‎های بعد از آن، موجب شد برای دومین‎بار، ولایت‎پذیری رییس‎جمهوری به وضوح مورد نقد رسانه‎‎ها قرار گیرد.

آخرین جلسه هیأت دولت نهم در مشهد، آغازی بر ماجرا‎های ادامه‎دار عدم ثبات وزارت اطلاعات در دولت محمود احمدی‎نژاد بود. پس از آن‎که تعدادی از وزرای کابینه نهم، نسبت به عدم تمکین رییس‎جمهوری به حکم رهبری در مورد لغو معاونت اولی رحیم مشایی و کان لم یکن تلقی شدن آن، اعتراض داشتند، محسنی اژه‎ای، وزیر اطلاعات وقت بعد از مشاجره لفظی با رییس‎جمهوری برکنار شد. این چنین بود که احمدی‎نژاد در روز‎های پایانی عمر دولت نهم، خود سرپرستی وزارت اطلاعات را برعهده گرفت.

با آغاز فعالیت دولت دهم، گمانه‎زنی‎ها از صدارت افرادی همچون حجج‎الاسلام طائب، ذوالنور و حسینیان و... بر اصلی‎ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی کشور خبر می‎داد. در همین‎حال از سوی برخی محافل گفته می‎شد، مهره‎چینی فرد بانفوذ دولت در وزارتخانه‎‎های مختلف در سطح مدیرکل و معاون وزیر آغاز شده است.

پس از انتخاب حیدر مصلحی به‎عنوان وزیر اطلاعات دولت دهم، باز هم تلاش‎‎های رییس دفتر رییس‎جمهوری برای نفوذ بیشتر در این وزارتخانه مهم ادامه یافت. اسفندماه 89 اختلافات میان آقای رییس دفتر و وزیر اطلاعات بالا گرفت. موضوع اختلاف بر سر مسئول حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات بود.

اختلاف نزدیک‎ترین فرد رییس‎جمهوری با مصلحی کماکان ادامه داشت تا جایی‎که مشایی طی سخنانی، به‎زعم خود عملکرد دستگاه امنیتی را ضعیف ارزیابی و از آن انتقاد کرد. وی از دستگاه‎‎های مسئول خواست «در اسرع‎وقت ضعف‎‎های اطلاعاتی و ارتباطی خود درخصوص تحولات منطقه را جبران کنند». رسانه‎‎های همسوی آقای خاص، این خبر را به‎شدت پوشش دادند، طوری‎که هر خواننده‎ای احساس می‎کرد خبری در حال وقوع است.

پاسخ آقای رییس دفتر را با یک جابه‎جایی داده شد. با حکم حیدر مصلحی، یکی از معاونین وزارت اطلاعات که گفته می‎شد، از افراد هم‎سو با مشایی در وزارت اطلاعات است، برکنار شده و شخص دیگری جای او را گرفت.

بلافاصله پس از این اتفاق، رییس‎جمهوری آن‎طور که بعد‎ها مشخص شد بدون هماهنگی با رهبری حیدر مصلحی را احضار کرده و از او خواست هرچه سریع‎تر استعفا دهد. پس از آن خبری در محافل سیاسی دهان به دهان نقل شد به این مضمون که در جلسه عصر یکشنبه هیأت دولت، رییس‎جمهوری حکم به جدایی مصلحی از وزارت اطلاعات داده و مقصد بعدی وی را مشاور امور اطلاعاتی رییس‎جمهوری اعلام کرده است.

بدون آن‎که نامه استعفای مصلحی منتشر شود، ساعت 20:38 روز یکشنبه، سایت اطلاع‎رسانی دولت خبر از پذیرش استعفای وزیر اطلاعات و انتصاب او به‎سمت مشاور اطلاعاتی رییس‎جمهوری داد. دو دقیقه بعد خبرگزاری‎‎های ایرنا و فارس از قول پایگاه اطلاع‎رسانی رییس‎جمهوری این خبر را نقل کردند. به فاصله اندکی، خبرگزاری مهر، واحد مرکزی خبر و ایسنا نیز این خبر را به نقل از سایت پرزیدنت نقل کردند. سایت‎‎های مدعی حمایت از «دولت انتظار» نیز این خبر را سریعا منتشر کردند.

کمتر از نیم ساعت بعد و با مشخص شدن نظر رهبری در مورد ابقای آقای مصلحی، فارس و مهر خبر برکناری مصلحی را از خروجی خود حذف کردند. واحد مرکزی خبر و ایسنا نیز خبرگزاری‎‎های بعدی‎ای بودند که این مطلب را از روی تلکس خود برداشتند. خبر مخالفت صریح رهبری با این اقدام از طریق سامانه پیامکی مرتبط با دفتر رهبر انقلاب رسانه‎ای شد: «پس از مخالفت رهبر انقلاب با کناره‎گیری حجت‎الاسلام مصلحی از وزارت اطلاعات، وی در این وزارتخانه ماندنی شد/ ساعتی پیش رسانه‎ها خبر از استعفای وی داده بودند.»

نقل قول فوق، به‎صورت پیامک بر روی موبایل‎ها دست به دست می‎گشت. با این‎حال ایرنا خبرگزاری تحت مدیریت جوانفکر و سایت رسمی ریاست‎جمهوری هنوز خبر برکناری را بر روی خروجی نگه داشت.

بی.بی.سی فارسی نیز با ذوق‎زدگی خاصی خبر از برکناری مصلحی داد و تلاش کرد این‎طور القا کند که رهبری نباید در تصمیمات رییس‎جمهوری 24.5 میلیونی دخالت کند!

رسانه‎‎های حامی دولت، از جمله باکری آنلاین، دولت یار، رهوا، محرمانه نیوز، ابصار نیوز، پنهان نیوز، برای هم، خادم نیوز، نهال نیوز، یاران خورشید و... که در چند ماه گذشته به‎صورت یک‎شبه رشد کرده و از قضا نزدیک به تفکرات اسفندیار رحیم‎مشایی شده‎اند، دست به‎کار شده و برای بالا بردن هزینه ابقای مصلحی تلاش وافری کردند!

ایرنا در مطلبی که ساعت دو نیمه‎شب منتشر کرد، با ادبیاتی که به‎طرز عجیبی خواننده را به یاد وبلاگ شاهد (وبلاگ شخصی جوانفکر) می‎انداخت، ضمن تمسخر خبرگزاری‎‎های دیگر نوشت: «برخی از خبرگزاری‎‎های داخلی تحت انقیاد یک جریان خاص سیاسی با حذف خبر استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و قبول آن از سوی رییس‎جمهوری، بدون استناد به هیچ منبع مشخصی مدعی شدند که مقام معظم رهبری با کناره‎گیری مصلحی مخالفت کرده‎اند.»

جوانفکر که چند روزی بیشتر از دستیابی به آرزوی دیرین خود یعنی مسئولیت رسانه‎ای دولت نمی‎گذشت، در مطلبی در وبلاگ خود، با غیرواقعی خواندن دستور رهبری، مدعی شد: ابقای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات در منصب خود جعلی، دروغ و خلاف واقع است.

همزمان با موضع‎گیری سرپرست ایرنا و روزنامه ایران در مقابل حکم رهبری، سایت‎‎های منتسب به رییس دفتر، شروع به شایعه‎پراکنی کردند.

این وب‎سایت‎ها، بدون اشاره به‎نظر رهبری، به منتقدان این حرکت تاخته و به‎صورت هماهنگ از جریانی نوشتند که برعلیه دولت کار می‎کند. در حرکتی هماهنگ چندین سایت جریان حامی مشایی از جمله «دولت یار»، «محرمانه نیوز»، «برای هم» و... خبر از استعفای قریب‎الوقوع محصولی از وزارت رفاه دادند و در تحلیلی تبسم‎برانگیز، استعفای مصلحی را در جهت کاندیداتوری در مجلس و قوی‎تر کردن وزنه احمدی‎نژاد در مجلس آینده اعلام کردند!

سایت «فخانیوز» با انتشار عکسی سه نفره از «احمدی‎نژاد، مشایی، رحیمی» در صفحه اول خود، در اقدامی غیرحرفه‎ای در توضیح عکس نوشت: «یاران صدیق/ تا کور شود هر آن‎که نتواند دید...!»

«همت آنلاین» نیز، دلیل مخالفت با این حرکت احمدی‎نژاد را، دفاع وی از حقوق مردم مستضعف و باج ندادن به منفعت‎طلبان دانست!

چند وب‎سایت دیگر این جریان از جمله «رهوا» با نام بردن اختصاری از بعضی چهره‎‎های سیاسی همچون، آیت‎الله علم الهدی، آیت‎الله جنتی، حجت‎الاسلام مهدی طائب، احمد توکلی، محسن رضایی، حسین شریعتمداری، منصور ارضی و... مخالفت آن‎ها با اقدامات رییس دفتر را تعبیر به عهدشکنی با ولی فقیه کرده و نوشت: «عهد و سوگندتان با ولی امر مسلمین امام خامنه‎ای (ارواحنا فدا) کجاست؟»

بعضی دیگر از این سایت‎ها خود را به اصطلاح «به آن کوچه زده» و از مصلحی انتقاد کردند که چرا بدون هماهنگی با رهبری استعفا داده است!

در حالی‎که یکی از اصلی‎ترین وب‎سایت‎های معروف به حمایت از مشایی با نام «باکری آنلاین» از دسترس خارج شده، عوامل منتسب به جریان «همت آنلاین»، در یکی دیگر از وبلاگ‎‎های خود، اعتراضات به نادیده گرفتن حکم رهبری را آغازی برای پروژه فحاشی به احمدی‎نژاد معرفی کرد.

«محرمانه نیوز» نیز با نادیده گرفتن رفتار انحرافی جریانی که خود عضوی از آن است، نوشت: «آقایان امسال سال جهاد اقتصادی است نه مبارزه با مشایی!»

در همین حین، مصلحی که با حمایت رهبری دوباره بر سر کار خود بازگشته، مراسم تودیع «حسین عبداللهی» را که با نظر مستقیم اسفندیار رحیم‎مشایی در سمت معاونت برنامه و بودجه وزیر اطلاعات قرار گرفته بود، برگزار کرد. در واکنش به اقدامات مصلحی، روزنامه ایران، عبداللهی را «سرمایه ملی» خواند!

چهارشنبه صبح، دوباره وب‎سایت مدعی حمایت از دولت با نام «دولت یار» با استناد به بعضی منابع موثق (!) خبر از موافقت رهبری با برکناری مصلحی داد. این خبر به‎سرعت در وب‎سایت‎‎های دیگر این جریان نیز منتشر شد.

«دولت یار» در تهدیدی آشکار نوشت: «این یک اخطار نیست! به‎عنوان برادرانی که حالا در نظر شما از فتنه سبز هم خطرناک‎تر شده‎ایم به شما نصیحت می‎کنیم خود را به ورطه نابودی گروه‎‎های معاند قبلی نیندازید. کاری نکنید دکتر مُهر را از دهان بردارد که اگر چنین شود با مردم خشمگینی طرف خواهید بود که فتنه شما را در نیمی از روز جمع خواهند کرد. اگر مردم عمق فساد و جنایات برخی‎‎ها را بدانند مطمئن باشید کاخ‎‎های شما را یکی بعد از دیگری فرو خواهند ریخت.»

فضای مجلس تحت‎تأثیر اقدام دولت قرار گرفت. نمایندگان مجلس نامه‎ای در حمایت از مصلحی را امضا کردند. اما هنوز رسانه‎‎های جریان حامی دولت، خبر از متقاعد شدن رهبری در استعفای مصلحی دادند. مصلحی در دفتر کارش در وزارت اطلاعات حاضر شده و چند سند مهم دولتی را با عنوان وزیر اطلاعات امضا کرد.

شایعه شد که قرار است در اخبار ساعت 14 نامه رهبری به مصلحی قرائت شود. اما دقایقی مانده به شروع اخبار سراسری، دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، متن و تصویر نامه رهبری به وزیر اطلاعات را منتشر کرد. رهبر معظم انقلاب در این نامه ضمن آرزوی موفقیت برای حجت‎الاسلام مصلحی، معاونان و مدیران وزارتخانه، خطاب به وزیر اطلاعات فرمودند: «از شما می‎خواهم بیش از پیش در انجام مأموریت‎های مهم داخلی و خارجی وزارت اطلاعات اهتمام به خرج دهید.»

متن نامه رهبری به‎سرعت در همه خبرگزاری‎ها منتشر شد اما دو پایگاه اطلاع‎رسانی دولت و رییس‎جمهوری از انتشار این خبر خودداری کردند. در همین‎حال پایگاه اطلاع‎رسانی دولت مطلبی تحت عنوان «نباید دولت اصول‎گرا را که به‎شدت در حال خدمت به مردم است، تضعیف کرد» منتشر کرد.

بیشتر سایت‎‎های جریان انحرافی، که هجمه سنگین رسانه‎ای را برای جابه‎جایی مصلحی ترتیب داده بودند، به یک‎باره رنگ عوض کرده و همگی نامه رهبری را به‎عنوان تیتر اصلی خود و بدون هیچ شرح خاصی برگزیدند. اما سایت محرمانه نیوز، نامه رهبری را توصیه‎آمیز خوانده و نوشت: «از نظر فقهی و حقوقی، نامه رهبر معظم انقلاب حکم حکومتی محسوب نمی‎شود و تنها در جهت تقویت توان امنیتی کشور در باب توصیه به مصلحی ابلاغ شده است.»

بعدازظهر روز سی و یکم فروردین بالأخره غائله شبه‎رسانه‎‎های قارچی شکلی که در جهت وزش باد حرکت می‎کردند، بسته شد. سایت‎‎های این جریان همچون «رهوا»، «باکری آنلاین»، «دولت یار»، «برای هم»، «محرمانه نیوز»، «پنهان نیوز» و... یکی یکی فیلتر شده و از دسترس مخاطبان اینترنت خارج شدند.

* هفته نامه پنجره، شماره  87  / این مطلب در: 1- آژانس خبری ایران اسلامی  2- طلبه بلاگ   

کویت و ضعف دیپلماسی ايرانی

روز‎های نخستین سال جدید را دستگاه دیپلماسی کشورمان با چالشی جدید و عجیب آغاز کرد. مسأله‎ای که اگر بتوان آن را چالش دستگاه دیپلماسی کشور بزرگی به نام ایران نامید از آن‎جا آغاز شد که رسانه‎ها از قول مقامات کویتی نوشتند: اعضای یک گروه جاسوسی که ادعا می‎شود برای ایران کار می‎کنند، در کویت دستگیر شده‎اند. بعضی رسانه‎‎های عربی مخالف جمهوری اسلامی نیز، خبر از رابطه این افراد (که همگی به اعدام محکوم شده‎اند) با سفارت جمهوری اسلامی ایران در کویت دادند. به‎تبع این فضاسازی‎ها، دولت کویت، سه دیپلمات و یک کارمند سفارت ایران در این کشور را از خاک خود اخراج کرد.
 
در واکنش به اخراج کارکنان سفارتخانه جمهوری اسلامی ایران در کویت، وزارت خارجه کشورمان نیز در اقدامی متقابل، سه دیپلمات کویتی به نام‎‎های «مبارک الوعلان»، «ولید طباطبایی» و «فلاح الصواغ» را اخراج کرد و به آن‎ها 10 روز فرصت داده شد تا خاک کشورمان را ترک کنند.
 
در میان این کش و قوس‎ها، بعضی از سیاستمداران کویتی همگام با رسانه‎‎های عربی ضدایرانی، خواستار قطع رابطه کویت با جمهوری اسلامی ایران و همچنین تعطیلی سفارتخانه‎‎های «ایران»، «لبنان» و «سوریه» در این کشور شدند.
 
نگاهی به فضای سیاسی کویت
سیاستمداران کشور کویت در طی دهه‎‎های اخیر، به‎خصوص بعد از جنگ خلیج‎فارس و حمله صدام به این کشور که منجر به پاک شدن کویت از روی نقشه خاورمیانه شد، همواره دغدغه «موجودیت» و «استقلال» را احساس کرده‎اند. به همین دلیل فضای سیاسی این کشور به‎سمت دوستی با دو کشور تأثیرگذار منطقه یعنی ایران و عربستان و همچنین در بعد فرامنطقه‎ای به‎سمت آمریکا رفته است.
 
براساس جهت‎گیری‎‎های موجود در فضای سیاسی کویت، گروه‎‎های سیاسی این کشور به سه دسته عمده تقسیم می‎شوند. دسته اول شیعیان طرفدار ایران، دسته دوم سیاستمداران غرب‎گرا و سرانجام دسته سوم، شامل سیاستمداران میانه‎رویی است که سعی می‎کنند میان روابط کویت با ایران و آمریکا تعادل برقرا کنند.
 
تاریخچه روابط ایران و کویت
با وجود این‎که ایران از اولین کشور‎هایی بود که در سال 1961 استقلال یک واحد کوچک سیاسی از انگلستان با نام «کویت» را به رسمیت شناخت، «خاندان آل‎صباح» که در این کشور نوپا به قدرت رسیده بودند به‎تبع سایر کشور‎های عربی روابط چندان گرمی با پهلوی دوم برقرار نکردند. پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 و به‎دنبال تبلیغات سوء رسانه‎‎های غربی درباره پدیده صدور انقلاب، روابط ایران و کویت رو به تیرگی نهاد، به‎طوریکه در جریان جنگ تحمیلی، با آن‎که کویت به‎صورت رسمی اعلام بیطرفی کرده بود اما این کشور به یکی از نزدیک‎ترین متحدان صدام‎حسین در حمله به کشورمان تبدیل شد. براساس اسناد موجود، کویت علاوه‎بر کمک‎‎های تسلیحاتی، نظامی و اطلاعاتی به عراق در جریان جنگ تحمیلی، نه میلیارد دلار هم به عراق کمک مالی کرد.
 
با این وجود در جریان جنگ خلیج‎فارس و حمله صدام به کویت، ایران جزو اولین کشور‎هایی بود که تجاوز عراق به کویت را محکوم کرد و در برابر آن واکنش رسمی دیپلماتیک از خود نشان داد. علاوه‎بر این، ایران در جریان اشغال کویت میزبان شهروندان کویتی‎ای بود که از حمله رژیم بعث عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران پناه آورده بودند. بعد از پایان جنگ نیز، متخصصان ایرانی به‎صورت داوطلبانه نسبت به خاموشی آتش‎سوزی چاه‎‎های نفت کویت که کشور‎های غربی از خاموش کردن آن عاجز بودند، اقدام کردند. این اتفاقات موجب اعتمادسازی در بین مقامات کویتی شد.
 
تحولات بعد از جنگ خلیج موجب شد تا مقامات کویتی که از قانون نانوشته «هیچ کشور عربی به کشور عربی دیگر حمله نمی‎کند» دلسرد شده بودند و موجودیت کشور کوچک خود را در خطر از بین رفتن دوباره می‎دیدند، به فکر رابطه با کشور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران که هشت سال مورد هجوم صدام و هم‎پیمانانش قرار گرفته بود، بیفتند. این رخداد زمینه مناسبی برای بهبود روابط میان دو کشور شد و به‎تبع آن شیعیان این کشور آزادی عمل بیشتری برای انجام فعالیت‎‎های سیاسی به‎دست آوردند.
 
با وجود آن‎که، کویت در سال‎های اخیر و در جریان پرونده‎سازی‎‎های متعدد هسته‎ای، حقوق بشری و... که توسط آمریکا، انگلیس و فرانسه بر علیه کشورمان صورت گرفته، همواره با احتیاط قدم برداشته و مواضع رسمی تعدیل شده همچون عبارت تکراری «تأکید بر ادامه گفت‎وگوها» داشته است، بعضی مقامات کویتی نیز به‎عنوان نزدیک‎ترین کشور خاورمیانه به تأسیسات هسته‎ای بوشهر، از اثرات احتمالی زیست‎محیطی ساخت این نیروگاه ابراز نگرانی کرده‎اند.
 
در دهه میلادی اخیر، این کشور به‎عنوان یکی از کشور‎های نه‎چندان تأثیرگذار شورای همکاری خلیج‎فارس همیشه دنباله‎رو سیاست‎‎های عربستان و امارات بوده و بیانیه‎‎های این شورا را که در آن‎ها به موضوع تغییرنام خلیج‎فارس به نام جعلی خلیج عربی و حاکمیت امارات بر جزایر سه‎گانه عربی اشاره شده، امضا کرده است.
 
ایران‎هراسی و شیعه‎هراسی
کویت در راستای پروژه شیعه‎هراسی، همیشه سعی در ایجاد محدودیت برای شیعیان این کشور داشته است. به‎طوری‎که حتی برگزاری عزاداری در بیرون از حسینیه‎ها ممنوع است و یا برگزاری مراسم ختم شهید عماد مغنیه در این کشور، جنجال بزرگی را به راه انداخت که به استعفای نمایندگان شیعه و ردصلاحیت آن‎ها در انتخابات پارلمانی و در نهایت انحلال مجلس این کشور منجر شد.
 
در جریان کشمکش‎‎های دو سه هفته گذشته میان ایران و کویت نیز، روزنامه ضدایرانی «السیاسه» چاپ کویت، نخست‎وزیر این کشور را حقوق بگیر ایران و وابسته به شیعیان خواند. این روزنامه در ادعای واهی نوشت: «ایرانی‎ها می‎خواهند به نام حمایت از شیعیان بحرین و کویت، به جزایر خلیج‎فارس لشکرکشی کنند.» این روزنامه وابسته به خاندان حاکم کویت دلیل خود بر این ادعا را فعالیت‎‎های رسانه‎ای ایران در قبال حمله عربستان به مخالفان دولت بحرین و کشف تیم جاسوسی منتسب به ایران در این کشور عنوان کرد.
 
صرف‎نظر از این‎که به گفته رییس‎جمهوری کشورمان اساسا یک کشور کوچک و تازه تأسیس در مقایسه با کشور کهن و پهناور ایران چه ویژگی خاصی دارد که ایران برای مقابله با آن، نیاز به دریافت اطلاعات داخلی این کشور از طریق فعالیت‎‎های جاسوسی داشته باشد، باید توجه داشت که راهبرد برجسته‎سازی اختلافات با ایران از سوی شیوخ کویتی و سایر حکومت‎‎های عربی مشابه، سال‎هاست که مورداستفاده قرار گرفته است. استفاده از این راهبرد در پی افزایش نارضایتی‎‎های عمومی و وقوع بیداری اسلامی شدت یافته و به نوعی گستاخی علیه ملت ایران تبدیل شده است.
 
ضعف این روز‎های دیپلماسی ایرانی
یکی از برجستگی‎‎های دولت نهم که رهبر انقلاب نیز به آن اشاره داشتند، قاطعیت در عرصه سیاست خارجی بود. در دولت دهم و پس از انتصاب چهره‎‎هایی خاص به‎عنوان نماینده ویژه رییس‎جمهوری در سیاست خارجی و در پی آن تأکید رهبری بر عدم موازی‎کاری در سیاست خارجی، دولت دهم دچار تزلزل در جهت‎گیری‎‎های دیپلماتیک و مواضع سیاست خارجی شده است.
 
 تزلزلی که منجر به برکناری دور از شأن منوچهر متکی، عدم موضع‎گیری صریح در مواجهه با انقلاب‎‎های منطقه، برجسته‎سازی «مکتب ایرانی»، پافشاری بر برگزاری جشن جهانی نوروز، دعوت از پادشاه اردن و تبدیل «بیداری اسلامی» به «بیداری انسانی» در کلام رییس‎جمهوری، شده است.
 
به‎نظر می‎رسد، «موازی‎کاری» و «عدم اعتماد دولت به وزرا» که در دیدار هیأت دولت با رهبری در شهریور ماه گذشته به صراحت به آن اشاره شد، علت اصلی کاستی‎‎های رخ داده دولت در عرصه سیاست خارجی باشد که منجر به گستاخی‎‎های چند ماه اخیر کشور‎های حوزه خلیج‎فارس مثل کویت، بحرین، امارات، عربستان و... در برابر جمهوری اسلامی ایران شده است.

این مطلب برای شماره 86 پنجره نگاشته شده/  این مطلب در 1- آژانس خبری ایران اسلامی 2- طلبه بلاگ

درباره جشن جهانی نوروز و اعتراضات به آن

چندی است که از رسانه های حامی و منتقد دولت ، آگاه شدیم که قرار است جشن نوروز که سال گذشته با حضور سران کشورهای فارسی زبان و در محضر رهبری و با استقبال ایشان برگزار شد، تبدیل به جشنی بین المللی با حضور سران کشورهای همسایه شود.

سال گذشته در این جشن روسای جمهور پنج کشور فارسی زبان جمهوری اسلامی ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و عراق؛ به همراه وزیر امور خارجهٔ جمهوری آذربایجان و معاون نخست‌وزیر ترکیه حضور داشتند.[1] اما بنابر اعلام سازمان میراث فرهنگی، امسال از 30 کشور جهان و سران بعضی کشورهای دیکتاتورمآب منطقه از جمله اردن، برای این جشن دعوت شده است.[2]

لازم می دانم، در این میان به ذکر چند نکته بپردازم:

1- در درجه اول با توجه به تحولات منطقه و موج بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی خاورمیانه و انتظار مردم این کشورها از جمهوری اسلامی برای ححمایت از این حرکت مردمی، از جناب آقای دکتر احمدی نژاد که همشیه نمشان داده اند، رویکرد دیپلماسی عمومی را برای تسخیر قلب ملتها در پیش گرفته، انتظار می رود از برگزاری جشن جهانی نوروز با شرکت بعضی از سران عربی همسایه جلوگیری کند و برگزاری این جشن را لغو کنند.

2- با تعطیلی این جشن که قرار است با هزینه ای هنگفت برگزار شود، میتوان چندین کار مثبت انجام داد:

الف) انجام تبلیغات بر روی این نکته که جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیشگام بیداری اسلامی ، همگام مردم منطقه و حامی حرکت های آزادیخواهانه عربی-اسلامی است.

ب) اختصاص کسری از بودجه این مراسم به حمابت مالی و معنوی از بیداری اسامی ملت های مظلوم منطقه.

3- در صورتیکه از لحاظ عرف سیاسی و دیپلماتیک امکان لغو این برنامه نیست، انتظار می رود دولت کریمه از انجام ریخت و پاش های بدون بازدهی همچون کنسرت تخت جمشید که با اعتراضات مردم و روحانیون شیراز مواجه شده است جلوگیری کند.

4- از  دکتر احمدی نژاد به عنوان فردی مکتبی و انقلابی انتظار می رود ، به صورت قاطعانه تری نسبت به بیداری اسلامی منطقه واکنش نشان داده و از هر فرصت برای کمک به مردم مسلمان منطقه کمک نماید.

در پایان؛ ضمن تبریک فرار سیدن سال جدید به رئیس جمهور محترم و عرض تشکر از ایشان و دولت محترم بابت تحقق شعار "همت مضاعف و کار مضاعف رهبری" در سال 89، امیدواریم ایشان در زمینه تحقق شعار سال 90 یعنی "جهاداقتصادی" نیز موفق باشند.

پی نوشت:

[1]- جشن جهانی نوروز در حافظیه برگزار شد
[2]- برپایی جشن جهانی نوروز با حضور سران 30 کشور جهان
[3]- اعتراض شیرازی ها به کنسرت نوروزی در تخت جمشید

این مطلب در آژانس خبری ایران اسلامی و طلبه بلاگ

از سلیمان بن صرد خزاعی تا اکبر هاشمی رفسنجانی

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/soleyamn_hashemi.jpg

     سلیمان بن صُرَد خُزاعی، ملقّب به «ابومطرف» بزرگ طایفه «بنی خزاعه» در کوفه بود. بعضی او را صحابی رسول خدا (ص) و بعضی از بزرگان تابعان دانسته‌اند. او در جنگ صفین یکی از سرداران سپاه حضرت علی (ع) بود. وی در دوران غربت امام حسن مجتبی (ع) و در سخت‌ترین شرایط ایشان در حلقه‌ی اول یاران بود.

به گواه تاریخ او که یکی از بزرگان کوفه در زمان امام حسین (ع) و از صاحبان فتوا در میان شیعه بود، در قضیه قیام مسلم ابن عقیل کوتاهی کرد و در کربلا نیز شرکت نکرد. اما بعدها به اشتباه خود پی برد و در میان پنج نفر اصلی گروه رهبری توابین به عنوان رهبر شناخته شد. سرانجام وی در جنگ با امویان به شهادت رسید...

امام علی (ع) در جنگ صفین و پس از ماجرای قرآن بر نیزه کردن شامیان، خطاب به سلیمان فرمودند: "سلیمان! تو از افرادی هستی كه در انتظار شهادت به سر می‌بری و هرگز تغییری در عهد و پیمان خود نمی‌دهی!"

     علی اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از یاران امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران است. وی در شورای انقلاب، وزیر کشور بود. پس از آن نیز در پست های مختلفی از جمله مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، ریاست مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت.
به گواه همگان، وی یکی از موثرترین افراد در جمهوری اسلامی است. اما پس از قضایای انتخابات 88، وی بیشتر ترجیح داد مواضع دوپهلو اختیار کند و حتی در قضایای بسیاری نیز سکوت کرد. از این رو، وی مورد نکوهش مردم قرار گرفته است.

***
جنگ جمل و عدم حضور سلیمان بن صرد خزائی

پس از آمدن على(ع) از جنگ جمل به كوفه، سليمان بن صرد به حضور ايشان رسيد.
امام على(ع) او را مورد نكوهش قرار داد و فرمود: "تو در نصرت من ترديد و درنگ كردى؛ حال آن كه تو، به گمان من بيش از هركس ديگر سزاوار تقويت و استظهار من بودى! چه چيز تو را از كمك به اهل بيت پيامبر(ص) بازداشت؟ چرا به آنان كمك نكردى؟"
سليمان گفت: "اى اميرمؤمنان! از گذشته‌ها بگذر و مرا به خاطر گذشته سرزنش مكن و دوستى مرا نگهدار و مرا اندرز ده. هنوز كارهايى در پيش است كه مى‌توانى ضمن آن، دوستانت را از دشمنانت بازشناسى!"
پس سليمان خاموش شد و اندكى نشست. آنگاه برخاست و به مسجد نزد حسن بن على رفت و گفت: "آيا جا دارد از اميرمؤمنان به خاطر سرزنش و ملامتش شگفت زده نشوم؟"
امام حسن(ع) به او فرمود: "همواره كسانى مورد نكوهش قرار مى‌گيرند كه به دوستى آن‌ها اميد مى‌رود!"
سليمان گفت: "هنوز كارهايى فرا رو داريم كه در آن به نيزه‌هاى رخشان و شمشيرهاى آخته و رزم‌آورانى چون من نياز است؛ پس عدم حضور مرا در آوردگاه نبرد تبقيح نكنید و به اخلاص من ترديد روا مداريد."
امام حسن(ع) به او گفت: "خدا تو را مشمول الطاف خود كند! ما نسبت به تو بدگمان نيستيم!" [1]
حتی شيخ طوسى طبق آنچه از امام حسن(ع) نقل شده، مى‌گويد: "سلیمان بهانه‌اى دروغين براى عدم شركت خود ذكر كرده است!" [2]


***
فتنه 88 و عدم همراهی اکبر هاشمی رفسنجانی
با اینکه به دفعات آیت الله هاشمی رفسنجانی پشتیبان رهبری بوده [3] و به دفعات درباره ولایت فقیه و جایگاه آن سخن گفته است [4] اما درست در زمانی سکوت کرد که به اعتراف دشمنان، عمود خیمه جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه در تیررس معاندان و منافقان قرار گرفته بود.
گذشته از تمام خدمات و زحماتی که آیت الله هاشمی رفسنجانی در جریان انقلاب اسلامی گرفتند، این کوتاه ایشان قابل اغماض و چشم پوشی نیست.

سلیمان بن صرد خزائی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی را از جهات مختلف میتوان با هم قیاس کرد. اول آنکه هر دو با اینکه در زمان "ولی زمان خود" مورد تشویق و حتی مورد ستایش قرار گرفتند اما اشتباهات آنها به قدری حساس بزرگ بوده که باعث ایجاد شکافی بزرگ و عمیق و یا زخمی جبران ناشدنی در بدنه اسلام و جامعه مسلمین شده است. دوم آنکه در فهم لحظه به دلایل مختلفی اشتباه کردند. اشتباهی که از نخبگانی در سطح این دو نفر پذیرفته نیست. رهبری در سخنانی که در جمع روحانیون مبلغان محرم داشتند با اشاره به نقش برجسته خواص در جامعه فرمودند: "شك خواص، پایه‌ى حركت صحیح جامعه‌ى اسلامى را مثل موریانه می‌جود. اینى كه خواص در حقایق روشن تردید پیدا كنند و شك پیدا كنند، اساس كارها را مشكل می‌كند!" [5]


با نگاهی به زندگانی سیاسی سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان یكی از برجسته‌ترین یاران ائمه علیهم‌السلام و آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از یاوران امام خمینی و مقام معظم رهبری، می‌توان دریافت كه تنها دلیل عدم همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و كینه، حب مقام و... نیست. بلكه گاه یک اشتباه در فهم یا لحظه‌ای تردید و شک در پیوستن به جبهه‌ی حق، می‌تواند باعث غربت حق و حقیقت در جامعه و بروز تنش در جامعه اسلامی شود. چه بسا هنگامی كه این خواص و نخبگان به خود می‌آیند و از كرده‌ی خود پیشمان می‌شوند، كار از كار گذشته باشد!

با تمام این اوصاف؛ امیدواریم آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز همچون تمامی عاشقان حقیقت، مجموعه تلویزیونی مختارنامه را دیده باشد(!) و از آن درس عبرت بگیرد. سلیمان بن صرد خزائی با تمام اشتباهاتی که کرد در آخر با شهادت رفت و "عاقبت به شر" نشد. با توجه به شواهد جدید و مواضع جدید آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره آنچه در بیست و پنجم بهمن ماه 89 توسط منافقان کوردل و معاندان نظام اسلامی اتفاق افتاد [6]، امیدواریم آیت الله هاشمی نیز با تاسی از سلیمان بن صرد خزائی عاقبت به خیر شود... الهی آمین.



پانویس:
1. وقعة صفين؛ ص 6
2. رجال ‌الطوسى؛ ص 43

3. http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=104775
4. http://www.alborznews.net/fa/pages/?cid=10798
5. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8513
6. http://alef.ir/1388/content/view/96874

تحلیلی بر ریزش و رویش در میان جنبش سبز و خواص

اشاره: چند روزی از حرکت وقیحانه 25 بهمن معاندین نظام جمهوری اسلامی می گذرد. کمی صبر کردم تا غبار این غائله کمی بخوابد و بعد حرف خودم را در فضایی به دور از احساس بزنم.

جنبشی که در ابتدا به بهانه تقلب به میدان آورده شد، امروز با چرخشی خزنده ماهیت خود را به سرعت تغییر داده است. 14 میلیون رای موسوی و کروبی بعد از انتخابات و در بزرگترین تجمع انتخاباتی آنها کاهش چشمگیری داشت و در خوش بینانه ترین حالت به یک و نیم میلیون نفر رسید. پس از موضع گیری های حکیمانه رهبری به عنوان فصل الخطاب جمهوری اسلامی و روشنگری عمارها ، پوچ بودن ادعاهای تقلب از سوی سران معترضین و دلایل واهی آنها و در پی نمایان شدن حرکت های انحرافی در این جنبش اجتماعی (هتک حرمت قانون اساسی و رهبری، زیر سوال بردن اصل نظام، سر دادن شعارهای انحرافی، غائله عاشورای 88 و ...) ریزش نیروهای مردمی جنبش سبز آغاز شد.

این جنبش اجتماعی علاوه بر این ریزش های فاحش، رویش هایی هم داشت. رفته رفته، قانون گرایان و معتقدان به نظام جمهوری اسلامی از بدنه جنبش سبز جدا شده و جای آنها را مخالفین و معاندین نظام (از منافقین و سلطنت طلبان گرفته تا سکولارها و بهایی ها) گرفتند. مهاجرانی، کدیور، سازگارا، نوریزاد و صدها خائن به وطن دیگر، تئوریسین های جنبش سبز برای مقابله و براندازی جمهوری اسلامی ایران شدند و تا آنجا پیش رفتند که از بیگانگان درخواست تحریم ایران و حتی مداخله نظامی را کردند. علاوه بر رجوی خائن، بنی صدر فراری و ده ها عنصر ورشکسته سیاسی، حتی پای خانم کلینتون و آقای سارکوزی و آقای اوباما و جرثومه های صهیونیسم بین الملل به حمایت از جنبش سبز به انحراف رفته باز شد.

جنبش سبزی که می توانست افتخار نظام اسلامی باشد با پراکنده شدن نیروهای اصلی به جنبشی تبدیل شد که تنها توانست در روز 25 بهمن ماه ، 10 تا 15 هزار نفر را به صحنه قدرت نمایی بیاورد و خالق فجایعی این چنین دردناک باشد.

در چنین شرایطی آن کس که هنوز بر طبل ایرانی بودن و قانونگرا بودن این جنبش بدمد یا احمق است یا خود را به کوچه علی چپ زده است. از آقا و خانم متوهم و شیخ بیسواد در فهمیدن این مسائل انتظاری نیست. زیرا اینان بارها میزان فاصله گرفتن خود از عقلانیت را با مطرح کردن تئوری هایی همچون داماد لرستان و عروس آذربایجان و فرضیه تجاوز جنسی به زندانیان و کشته سازی های مداوم نشان داده اند. گذشته از این اطرافیان این افراد که نقش اصلی را در موضع گیری های این افراد دارند، را مطرودین ملت، امام و رهبری تشکیل می دهند. کسانی که دم خروس خط امامی بودنشان با پشتیبانی از منتظری مطرود شده توسط امام بیرون زده و میزان پایبند بودنشان به آرمانهای جمهوری اسلامی ایران با سر دادن شعار "جمهوری ایرانی" نشان داده شد.

اما بعد... در باب 25 بهمن ماه و حواشی آن چندین و چند نکته را باید متذکر شد. به نظر حقیر امروز، اکثریت مطلق خواص موضع گیری ای قابل قبول داشته اند:

1- عمارها

سپاس خدای را که عمارها همچنان در صراط مستقیم قدم بر می دارند. آیات عظام نوری همدانی، مکارم شیرازی، وحید خراسانی، مهدوی کنی، مصباح یزدی، جوادی آملی و ... در پشت رهبری و بقیه رهروان ولایت از آیت الله خاتمی، آیت الله جنتی، آیت الله یزدی، شیخ مهدی طائب و حجه الاسلام پناهیان گرفته تا صفارهرندی، حسین فدایی، علیرضا زاکانی، مهدی کوچک زاده، حسین شریعتمداری، احمد توکلی، حمید رسایی، سعید قاسمی، وحید جلیلی و ... از پی انها، در راه اعتلای حکومت حق و شجره طیبه جمهوری اسلامی ایران قدم بر می دارند.

2- غبار فتنه فرو نشست
اکنون که بیست ماه از علنی شدن فتنه می گذرد، به طور قطع یقین دیگر هیچ کدام از خواص حتی برای آرامش وجدان خود نیز نمی توانند وجود فضای غبارآلود را دلیلی برای عدم موضع گیری شفاف بدانند چه برسد برای مردمی که با وجود رهبری آگاه، از همان ابتدا به ماهیت این جریان فتنه پی برده بودند. بر این اساس باید گفت که این آخرین پیام ملت برای خواص سکوت کرده ای است که از آنها انتظار می رود، در برابر جفای بزرگی که به آرمان های جمهوری اسلامی در این 20 ماه شده است، موضع گیری کنند.

3- درب توبه باز است
جمهوری اسلامی به دنبال مخالف سازی نیست و همان طور که رهبری به دفعات گفته اند: سیاست اصلی ج.ا.ا بر مبنای جذب حداکثری و دفع حداقلی است. بر این اساس با آغوش باز از آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله واعظ طبسی، آیت الله ری شهری، آیت الله امامی کاشانی، ناطق نوری، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، حسن روحانی؛ علی لاریجانی، محمدرضا خباز، مصطفی کواکبیان و ... استقبال کرده و موضع گیری امروزشان را به فال نیک می گیریم. اگرچه به نظر می رسد از مردم با بصیرتی که بارها نشان داده اند بر امت پیامبر اکرم (ص) نیز ارجحیت دارند ، عقب افتاده اند.

4- این آخرین پیام است
اگرچه بعید به نظر می رسد با این سرعتی که موسوی و کروبی گرفته اند، بتوان آنان را به ج.ا.ا و چارچوب قانون اساسی بازگرداند اما خواص سکوت کرده و دوپهلویی همچون سیدمحمدخاتمی، سید حسن خمینی، علی مطهری، علی لاریجانی و ... باید بدانند که این آخرین فرصتی است که ملت برای بازگشت به آنها داده است. امروز روزی است که غبار فتنه فرو نشسته و امت حزب الله دیگر نمی تواند تاوان سکوت حضرات را بدهد.

 

اسلام هراسی و ایران هراسی ادامه دارد

ادامه پروژه ترویج اسلام هراسی در غرب و ترویج ایران هراسی در خاورمیانه

واکنش رسانه های جمعی وابسته به غرب نسبت به وقایع ان روز گذشته مصر نشان می دهد که غرب، بویژه آمریکا و اسرائیل از روی کار آمدن دولت اسلامی در مصر شدیدا نگران هستند. نگاه تحلیلی به واکنش رسانه های آنها سیاست غرب در مواجه با بیداری اسلامی در شمال آفریقا و کشورهای عربی را نشان می دهد.
 
در روزهای نخستین شروع اعتراضات مردمی، غربی ها تلاش کردند تا با جانبداری از مهره های خود در این کشورها به ویژه تونس و مصر مانع ازایجاد تغییر شوند تا جاییکه هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه آمریکا مدعي شد كه طي 30 سال اخير آمريكا به دفاع از دموكراسي در مصر پرداخته و اكنون نيز حاضر است با كمك به مبارك ، اصلاحات سياسي و اقتصادي در مصر صورت دهد. با شعله ور ترشدن اعتراضات، غرب و به ویژه امریکا در ادبیات خود تجدیدنظر کرده و خود را طرفدار مردن نشان دادند: کاخ سفید، در بیانیه ای رسمی خواستار «گذار آرام» به سوی دولتی در راستای آمال مردم مصر شد و مقامات اسرائیل و آمریکا صراحتا از روی کار آمدن دولتی اسلامی با مواضعی شبیه به ایران ابراز نگرانی کردند.
 
به نظر می رسد؛ غربی ها در مواجهه با اعتراضات مردمی، دو هدف اسلام هراسی و ایران هراسی  را در سیاست های رسانه ای خود در پی گرفته اند.
 
اسلام هراسی

اگرچه غربی ها به ظاهر در آخرین مواضع خود، به حمایت از مردم مصر پرداخته اند، اما عملا به دنبال بر روی کار آوردن افرادی مانند عمرسلیمان هستند  که رابطه خوبی با سران غرب دارد. تا جاییکه "بنیامین بن الیعازراز سران رژیم صعیونیستی، «عمر سلیمان»، رییس سازمان اطلاعات مصر را که از سوی حسنی مبارک به عنوان معاون رییس جمهور معرفی شده، تنها مهره باقی مانده برای اسراییل در عرصه سیاسی مصر می داند.
 

 
همچنانکه در خبرهای روزهای گذشت نیز آمد، خبرنگار بی بی سی فارسی در قاهره ، به میان معترضین مصری می رود و در پوشش سوالات مثلا بیطرفانه خود، با یادآوری احتمال روی کار آمدن دولتی اسلامگرا پس از مبارک در مصر، ضرورت رعایت احکام اسلامی و اجرای قوانین اسلام در مصر آینده را به آنان گوشزد می کند و آنها را از انقلاب علیه مبارک می ترساند.اینه نمونه هایی از سوالات خبرنگار این شبکه است:
• از ظاهر شما مشخص است که شما یک زن جوان مصری سکولار و غیر مذهبی هستید. نمی ترسید که پس از مبارک دولت اسلامگرا روی کار بیاید؟
• فکر نمی‌کنید حکومت بعدی شما را مجبور کند که حجاب را رعایت کنید‌؟
 
ایران هراسی

فاکس نیوز در گزارش های خود درباره مصر، در عکسی جلعی، مصر را همسایه ایران و سوریه نشان می دهد.
 
 
بعید به نظر نمی رسد، فاكس‌نيوز تفاوت عراق و مصر را تشخيص ندهد. هافینگتون پست دراین باره آورده است: در حالي كه اين نقشه در ظاهر يك "گاف" ساده به نظر مي‌رسد كه كاملا حق هر رسانه‌اي از جمله شبكه‌هاي تلويزيوني است، و در حالي كه ما نيز اين احتمال را كه چنين اشتباهي مي‌تواند اقدام شرورانه‌اي از جانب اين شبكه تلويزيوني و دست‌اندركاران آن با بهره‌گيري از مهارت‌هاي فتوشاپ باشد، ناديده بگيريم، چنين اشتباهي يك گاف قديمي است كه امروز مجددا بخش اعظمي از مطالب توييتر، اين شبكه بسيار پركاربر را به خود اختصاص داده است.
 
به راستی آیا هدف فاکس نیوز از چسباندن مصر به ایران چیست؟ آیا می خواهد به مخاطب خود القا کند که مصر در کنار ایران است و غرب ستیز شدن مصری ها به تبعیت از مردم ایران و سوریه موضوعی بسیار خطرناک برای امنیت اسرائیل است؟
 
اما ایران هراسی به همین جا ختم نمی شود.  بعد از بیانات رهبری در نمازجمعه تهران و انتشار بیانیه ای از سوی یک سایت اینترنتی انگلیسی؛ رسانه های غربی و فریب خوردگان داخلی شان، سعی کردند تا جنجال دیگری را به راه بیاندازند و حرکت مردم مصر را حرکتی جلوه دهند که هیچ ربطی به انقلاب اسلامی ایران نداشته و صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی و سیاسی درون خود مصر است.
 
رهبر انقلاب در بیانات خود پیش بینی کرده بودند که رسانه های دشمن، این چنین درصدد تفرقه افکنی برخواهند آمد: « بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند كرد كه ایران میخواهد دخالت كند، میخواهد مصر را شیعه كند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر كند و میخواهد و میخواهد... این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یكدیگر جدا و از كمك یكدیگر محروم كنند ومزدوران آنها هم آن را تكرار میكنند. «يُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا  وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ  فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»(9). با این ترفند‌ها، هرگز وظائفی را كه اسلام بر دوش ما گذاشته است رها نخواهیم كرد.»
 
بلافاصله بعد از سخنان رهبر انقلاب رسانه های غربی با استناد به بیانیه ای غیرمعتبر، این طور القا کردند که اخوان المسلمون به دنبال برپایی حکومتی مبتنی بر اسلام نیست. درحالیکه سایت رسمی گروه اخوان المسلمون مصر در بیانیه روز پنج شنبه خود صراحتا می گوید که به دنبال برپایی حکومت دموکراسی بر پایه اسلام است: "و يؤكد الإخوان المسلمون اتفاقهم التام مع الرغبة الشعبية الواضحة في أن تكون مصر دولةً مدنيةً ديمقراطية ذات مرجعية إسلامية".
 
با نگاهی به رفتار غرب و رسانه های آنها در قبال تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا، بیش از پیش در می یابیم که برای دولتمردان غربی اهداف استعماری نسبت به خواسته های مردم منطقه اولویت دارد.

* این نوشته در  1- سایت الف     2- خبرگزاری فارس     3- پایگاه خبری تحلیلی شیرازه    4- بی باک نیوز
5- کرسی آزادداندیشی دانشگاه تهران     6- سایت هیات رزمندگان اسلام