تراژدی نقدناپذیری آقای دولت نهم و دهم!

«... مجلس مأمن مردم و مردمی‎ترین مجلس دنیا، برآمده از متن مردم است... دولت آینده، دولت تئوری‎پرداز نیست؛ دولت قوه مجریه است. قانون را شما تصویب می‎کنید و ما دقیق و سریع اجرا می‎کنیم... بعد نظارتی مجلس را تقویت کنیم [چون] هیچ رییس‎جمهوری و دولتی نیست که همه کار‎ها را خودش انجام دهد...»

این جملات متعلق به رییس‎جمهوری است که بعد از اجماع همه گروه‎‎های اصول‎گرا، در رقابتی نفس‎گیر، توانسته بود با رأی بالایی از سد اکبر هاشمی رفسنجانی بگذرد. به گواهی تاریخ، محمود احمدی‎نژاد، 22 تیر ماه 84، در مجلس حضور یافت و این جملات را در اولین دیدار با نمایندگان گفت و نوید داد که برخلاف کشمکش‎‎های میان دولت خاتمی و مجلس هفتم؛ شاهد دولت و مجلسی هماهنگ و معتقد به ارزش‎ها خواهیم بود اما...


کسی‎که خود در ابتدا می‎گفت کارش نظریه‎پردازی نیست، رو به نظریه‎پردازی آورد و دولت او از عدم اعتقاد به جنگ فرهنگی، توانایی انسان در خلقت همه‎چیز و پایان دوران اسلام‎گرایی دم می‎زند!


او، در ابتدا، می‎گفت مجلس برآمده از متن مردم و مأمن مردم است؛ اما امروز، بر خلاف فرمایش امام راحل (رحمت‎الله‎علیه) می‎گوید مجلس در رأس امور نیست!


به صراحت گفت، دولت باید قوانین مجلس را سریع و دقیق اجرایی کند؛ اما امروز، به‎راحتی می‎گوید فلان قانون را اجرا نمی‎کند؛ چون به آن اعتقاد ندارد...


از این دست مثال‎‎ها زیاد است و گفتنش مثنوی صد من کاغذ می‎طلبد؛ اما مقصود از طرح این موضوع، ورود به مسأله‎ای است که در دولت محمود احمدی‎نژاد، به‎خصوص در این اواخر، در جریان بوده و بخشی از فضای رسانه‎‎ها را اشغال کرده است؛ صحبت از «طرح سؤال از رییس‎جمهوری» است.


پرواضح است که آن محمود احمدی‎نژادی که دولت‎اش با شعار عدالت و بازگشت به اصول و ارزش‎‎ها روی کار آمد، نتوانست حد انتظاری را که در ابتدا در هواداران خود ایجاد کرد، اجرایی کند. در باب چرایی این نزول، باید تحلیل‎گران در وقت مقتضی به تحلیل ابعاد تغییرات گفتمانی و رفتاری دولت بپردازند؛ اما نکته‎ای که در پرونده حاضر مطرح شده از باب نقدپذیری دولت و بحث پاسخگویی شخص رییس‎جمهوری در برابر پرسش‎های نمایندگان مجلس به‎عنوان منتخبان مردم است.


به‎وجود آمدن کشمکشی به نام «طرح سؤال از رییس‎جمهوری»، محصول نظارت ناقص مجلس، لج‎بازی دولت در برابر نقد دلسوزان، بعضا نقد‎های مخرب و از روی بغض منتقدان و همچنین در درجه‎ای بالاتر، حمایت‎‎های کورکورانه عده‎ای از طرفداران متعصب دولت است که در کنار یکدیگر، دست به دست هم دادند و نگذاشتند دولت راه اولیه خود را [که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز بود] ادامه دهد.

رییس‎جمهوری به‎مثابه یک نظریه‎پرداز!

حاشیه هایی که بر متن می چربد

رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با هیأت دولت که ششم شهریور ماه برگزار شد، همچون همیشه به‎عنوان پدری دل‎سوز و مهربان، داهیانه در جهت اصلاح امور دولت، پیشنهادات و انتقاداتی را متوجه رییس‎جمهوری و اعضای هیأت دولت کردند. ایشان بر لزوم جدی گرفتن موضوع فرهنگ تأکید کردند و دولت را نیز از ورود به حاشیه‎سازی‎‎های مسأله‎دار برحذر داشتند. همچنین در بخش‎‎های دیگری از صحبت خود، ریشه بالا رفتن سطح توقعات مردم از دولت را در وعده‎‎هایی دانستند که دولت به آن‎ها داده و از دولت خواستند یک آمار مقایسه میان آن‎چه وعده داده و آن‎چه انجام داده تهیه کنند.

با این حال رییس‎جمهوری محترم که رییس هیأت دولت است و قطعا از ایشان انتظار می‎رود که نقش راهنما را برای سایر اعضای هیأت دولت بازی کند، تنها 10 روز پس از توصیه‎‎های مقام معظم رهبری، صحبت‎‎هایی مطرح کردند که علاوه‎بر آن‎که با توصیه‎‎های رهبری در دیدار هفته دولت زاویه‎دار بود، مصداق حاشیه‎سازی‎‎هایی محسوب می‎شد که لزوم پرهیز از آن نیز توسط رهبری گوشزد شده بود و همچنین مغالطاتی اساسی در درون خود داشت که اگر بخواهیم نگاهی گذرا به آن‎ها بکنیم، جدا از این‎که مصداق ورود به حاشیه‎سازی ارزیابی می‎شود، نکات زیر قابل‎بررسی است:



1- انسان همه‎چیز را می‎تواند خلق کند


خداوند متعال در آیه 73 سوره حج می‎فرماید: اگر تمامی موجودات غیر از خدا جمع شوند که یک پشه بیافرینند، نخواهند توانست. همچنین به کرات در آیات و روایات آمده که اگر تمامی مردم دست به دست هم بدهند، نمی‎توانند آیه‎ای همچون قرآن بیاورند. گرچه رییس‎جمهوری خود به شخصه معتقد به مبانی اسلام است اما علاقه دولت به این‎که دائما خود را در مسائل اعتقادی در مظان اتهام قرار دهد، سوءذهن‎ها را دوچندان می‎کند و از سخنان تفسیرهای ناشایست را به ذهن متبادر می‎سازد. به‎عبارت دیگر این‎طور می‎شود گفت که این اظهارنظر رییس‎جمهوری از تریبونی که اختصاص به مسائل فکری ندارد، ورود به مسائلی حاشیه‎ساز است که از سوی رهبر انقلاب پرهیز از آن‎ها گوشزد شده بود.



2- به جنگ فرهنگی اعتقاد ندارم


از این جمله چه‎چیز می‎شود استنباط کرد جز این‎که کسی‎که قرار است مجری سیاست‎‎های فرهنگی، اقتصادی و... نظام باشد، خود را در نقش ایدئولوژیست پنداشته است. اگر به سادگی از کنار این نکته عبور کنیم که عدم اعتقاد رییس‎جمهوری به جنگ فرهنگی، ناشی از نگاه لیبرالی او در حوزه فرهنگ است؛ اما این‎که شخص دوم مملکت، در جایی‎که شخص اول سخن از ضرورت جدی گرفتن مقوله جنگ فرهنگی می‎گوید، به صراحت بگوید که جنگ فرهنگی را قبول ندارد، نشان از چه دارد و چه برداشتی باید از رفتار رییس‎جمهوری داشت؟



3- یارانه‎ها را می‎توانیم سه برابر افزایش دهیم


رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولین به‎درستی به نقش وعده در مطالبه‎سازی و ایجاد توقع اشاره کردند و از آن‎ها خواستند درباره وعده‎‎های عملی نشده خود از مردم عذرخواهی کنند. وقتی مسئولی وعده‎ای انجام‎شدنی می‎دهد، قطعا مطالبه ایجاد می‎شود و در صورتی‎که آن وعده به ثمر ننشیند در جامعه نارضایتی پدید می‎آید. اگر این وعده انجام‎نشدنی بوده و بر طبق اصولی باشد که قابل‎دفاع و اثبات نیست و فقط و برای کسب محبوبیت مطرح شود، قطعا اشکالش صد‎چندان می‎شود. البته پیش از این به اجمال در پرونده سیاسی شماره 103 پنجره به آفت وعده‎‎های بدون پشتوانه مسئولین پرداخته‎ایم، به همین علت شما را رجوع می‎دهیم به آن پرونده مفصل...

سقوط در باتلاق موازی كاری

http://panjerehweekly.com/1390/4/2/MainPaper/96/Page/1/MainPaper_96_1_9972_NewsCut.jpgافول دوران طلایی سیاست خارجی

بی‎شک، پس از رییس‎جمهوری، وزیر امور خارجه به‎عنوان متولی اصلی سیاست خارجی، در کنار دو وزیر اطلاعات و دفاع، حیاتی‏ ترین جایگاه را در قوه اجرایی بر عهده دارد. قوت و ضعف، بروز و ظهور و عملکرد یک دستگاه دیپلماسی فعال، در گرو عملکرد نوک پیکان آن، یعنی وزیر امور خارجه است. 

سیاست خارجی دولت نهم، متأثر از روحیه غالب بر هیأت دولت - که از گفتمان عدالت‏خواهی و استکبارستیزی نشأت گرفته بود، روزهای عزت مندانه‏ ای را پشت سر گذاشت. سخنرانی ‏های آتشین رییس‎جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بین‏ المللی، که ناشی از آرمان‏ های جمهوری اسلامی ایران بود، به‎همراه موفقیت‏ های کشور در عرصه‎هایی همچون مذاکرات هسته‏ ای، مسأله عراق و افغانستان و... باعث شد تا دستگاه دیپلماسی کشور، از موضع متهم به‎ جایگاه مدعی، تغییر مکان بدهد.
این موفقیت جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت گرفت که علاوه ‎بر نقش وزارت‏ خارجه، رییس ‎جمهور، دبیر شورای امنیت ملی و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز نقش پررنگ و همگام با یکدیگری را در تحولات ایفا می‏کردند.

جدایی شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و انتقال آن به نهاد ریاست جمهوری، زنگ خطرها را برای بر هم خوردن نظم به‎ وجود آمده میان نهادهای مرتبط با سیاست خارجی، به صدا در آورد؛ چرا ‎که اسفندیار رحیم‏ مشایی به‎ عنوان جانشین رییس جمهور در این شورا و محمد شریف ملک‏زاده نیز به‎عنوان دبیر شورا انتخاب شده بودند. با انتصاب بعضی چهره‎های خاص، به‎عنوان نماینده ویژه رییس‎جمهوری در عرصه‎های سیاست خارجی، زنگ خطرها تبدیل به خط قرمز شد. رهبر معظم انقلاب در تاریخ هشتم شهریور 89، در دیداری که با هیأت دولت داشتند، لزوم پرهیز از موازی‏کاری در عرصه‎های مختلف، از جمله سیاست خارجی و نیز اعتماد به وزیران، در چهارچوب اختیارات و وظایف‎شان را به دولت‏مردان گوشزد کردند.

دخالت‏ های افراد غیرمسئول در کار وزارت‏ خارجه کماکان ادامه داشت. درست 105 روز پس از گلایه ‏ی رهبری از دولت، در 22 آذرماه در حالی‎که منوچهر متکی برای ابلاغ پیام رییس‎جمهوری به سنگال سفر کرده بود؛ به ‎شکلی غیرمنتظره در خارج از کشور و در حین مأموریت، از کار خود برکنار شد. به این ترتیب گروه انحرافی توفیق یافت، فردی را که با زیاده‏ خواهی آن‎ها در عرصه بین‎المللی مقابله کرده بود، از سر راه خود بردارد.

در حالی‎که انتظار می‏رفت برای ادامه موفقیت های دولت در عرصه سیاست خارجی، فردی با روحیه شبیه به رییس‎جمهوری، سکاندار وزارت خارجه شود، علی‎اکبر صالحی به این سمت منصوب شد؛ فردی که بیشتر به متانت و آرامی مشهور است. ابراز نگرانی‏ ها در خصوص عدم قاطعیت صالحی و باختن قافیه به گروه انحرافی، از همان روز رأی‎اعتماد به او در مجلس، آغاز شد. چنان‎که بعد از آن، شاهد اتفاقاتی بودیم که با روحیه انقلابی ابتدای دولت نهم تعارض داشت. دعوت از پادشاه اردن، برگزاری جشن نوروز در اوج ماجرای بیداری اسلامی در منطقه، انفعال وزیر امور خارجه در قبال مسأله بیداری جهان اسلام و ابراز تمایل برای برقراری رابطه با آمریکا و از همه مهم‎تر انتصاب فردی که دارای پرونده‎های متعدد قضایی است، به سمت معاون ادرای مالی وزارت خارجه، از جمله این اقدامات دور از ذهن دستگاه دیپلماسی دولت دهم بود.

از شواهد و قرائن پیداست که بزرگ‏ترین نقطه قوت دولت نهم، رفته‎رفته در حال تبدیل شدن به نقطه ضعف دولت دهم است و دوران طلایی سیاست خارجی دولت محمود احمدی‎نژاد، رو به افولی دور از انتظار دارد.
 

خطای بزرگی به نام احمدی نژادی گرایی

اشاره: بعد از خواندن مطلب "احمدی نژادی های" امید حسینی و پاسخ مجید بذرافکن در مطلب "تمام مقصد ما احمدی نژادی بودن ماست!"، مدتی است که می خواستم نظر خودم را بر این دو یادداشت بنویسم. پس از انتشار یادداشت "احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زود باوری" احسان رستگار، این مطلب را برای آن می نویسم که نکته ای مغفول در این یادداشت ها را یادآور شوم.


کمتر از دو سال آخر از دولت محمود احمدی نژاد باقی است و متاسفانه همانطور که در دولت های سازندگی و اصلاحات شاهد بودیم، دادن میدان به تندروهای جریان دولتی خصوصا در دو سال آخر حاکمیت هشت ساله، موجب انحراف شدید دولت از آرمان های اولیه می شود. اطرافیان رئیس جمهورها و مسئولان دولتی وقتی می دیدند به زودی باید قدرت را تحویل بدهند، به سمت پشتوانه سازی برای خود رفتند. این پشتوانه سازی به گونه ای مختلف از سیاسی و مالی گرفته تا پشتوانه مردمی و عقیدتی ظهور و بروز داشت. از سرانجام آنچه در دو دولت قبل دیدیم میتوان برداشت کرد که عمدتا این پشتوانه سازی ها مخالف مبانی اسلام و جمهوری اسلامی ایران بوده است.

چنانکه از دل دو سال آخر دولت سازندگی، کارگزاران به دنیا آمد. جریانی که ثروت اندوزی و فساد مالی را سرلوحه خود قرار داده بود. اشرافیگری به عنوان یک ارزش شناخته شد و اطرافیان آقای هاشمی زمزمه مادام العمر کردن را در مجلس و دولت انداختند تا شاید خود را ماندگار کنند. تندروی های جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین در دولت اصلاحات هم از دل این دو سال درآمد. فجایع مجلس ششم از نامه به رهبری تا تحصن و استعفای نمایندگان، محدود کردن اختیارات ولی فقیه و ... از موالید نامشروع این دوسال بود.


حاکمیت 8 ساله احمدی نژادیسم

مکتب احمدی نژادیسم با شعارهای مردمی مانند عدالت آمد. اقتدار در سیاست خارجی، سفرهای متعدد استانی، توجه به دهک های پایین جامعه و ... موجب شد تا رهبری (همانطور که انتظار می رود) از سیاست های دولت در عرصه های داخلی و خارجی حمایت کامل کند. کار به آنجایی رسید که رهبری که مطمئنا بدون سنجش وزن کلمات سخنی نمی گوید، با برشمردن اختلافات میان رئیس جمهور فعلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه اقتصادی و سیاسی، نظر احمدی نژاد را به نظر خود نزدیک تر دانست.

اما سنت دو دولت گذشته به نظر می رسد که در این "مکتب احمدی نژادگرا" هم در حال اجراست و در سال های آخر دولت، رفته رفته دلسوزها و کارآمدها می روند و جایشان را فرصت طلبان و گوش به فرمان ها می گیرند.



پورمحمدی، دانش جعفری، فتاح، لنکرانی، صفارهرندی، محسنی اژه ای در انتهای دولت نهم، مهرداد بذرپاش، منوچهر متکی، کاوه اشتهاردی و ... در میانه دولت دهم می روند و "حلقه فاسد قدرت طلب" سنگر گرفته در پشت رئیس جمهور با اضافه شدن بقایی به معاونت اجرایی قوی تر از قبل می شود و یکی یکی رقبا را حذف می کند. فرقی برایش ندارد که این رقیب وزیر اطلاعاتی باشد که باید با هماهنگی رهبری عزل و نصب شد یا ثمره هاشمی ای باشد که از نزدیکترین یاران احمدی نژاد بوده است.


خطای بزرگ احمدی نژادی گراها

عموم دوستانی که خود را احمدی نژادی می نامند امروز دچار دوگانگی شده اند. از یک طرف حمایت های رهبری در این 6 سال را می بینند و از طرف دیگر عدم تمکین رئیس جمهور در قضیه مشایی و مصلحی، قانون گریزی دولت در مسائل مختلف و عدم توجه به قوانین مصوبه مجلس را نظاره گر هستند.

چگونه می شود بزرگانی همچون آیت الله مصباح یزدی، آیت الله علم الهدی، آیت الله سید احمد خاتمی، آیت الله جنتی و ... که تا دیروز تمام قدم پشت دولت نهم ایستاده بودند، امروز این چنین شمشیر را از رو بسته اند و هشدار های آن چنانی می دهند؟

چگونه می شود که مقام معظم رهبری به عنوان شاخص اصلی ما، از دولتی قانون گریز و بعضا دارای افرادی این چنین منحرف، حمایت همه جانبه کردند؟

پاسخی که عمدتا از آن غافل بوده ایم در نوع نگاه رهبری نهفته است. رهبری از همه دولت هایی که تاکنون سرکار بوده اند، حمایت کرده است. این قسمت از حمایت رهبری که متخص به دولت به عنوان یکی از ارکان جمهوری اسلامی است برای همه دولت ها برابر بوده است. اما آن مقدار حمایتی که دولت نهم را از دولت های دیگر متمایز کرد، حمایت رهبری از نوع تفکر است نه خود دولت.

اگر احمدی نژادی گراها به جای اصالت احمدی نژاد، به تفکر عدالت طلبانه او اصالت می دادند امروز دچار این دوگانگی نمی شدند.

شاید یکی از نکات مثبت برجسته شدن انحراف مشهود دولت دهم از تفکرات و آرمان های دولت نهم، همین پی بردن احمدی نژادی گرا به این نکته باشد که "ما با افراد پیمان نباید ببندیم و به دنبال احمدی نژادی گرایی و هاشمی چی بودن  و ... نیستیم. ما باید گوشمان به حرف ولی باشد و در کنار حرف ولی باید دنبال «اُنظُر اِلی ماقال" باشیم."
این نوشتار در: 1- فردانیوز     2- شفاف    3 - البرز نیوز   4- آژانس خبری ایران اسلامی   5- عبور 
6- شمال نیوز  7- حرف نامه   8-  کبنا نیوز  9- نسل بیداری  

کویت و ضعف دیپلماسی ايرانی

روز‎های نخستین سال جدید را دستگاه دیپلماسی کشورمان با چالشی جدید و عجیب آغاز کرد. مسأله‎ای که اگر بتوان آن را چالش دستگاه دیپلماسی کشور بزرگی به نام ایران نامید از آن‎جا آغاز شد که رسانه‎ها از قول مقامات کویتی نوشتند: اعضای یک گروه جاسوسی که ادعا می‎شود برای ایران کار می‎کنند، در کویت دستگیر شده‎اند. بعضی رسانه‎‎های عربی مخالف جمهوری اسلامی نیز، خبر از رابطه این افراد (که همگی به اعدام محکوم شده‎اند) با سفارت جمهوری اسلامی ایران در کویت دادند. به‎تبع این فضاسازی‎ها، دولت کویت، سه دیپلمات و یک کارمند سفارت ایران در این کشور را از خاک خود اخراج کرد.
 
در واکنش به اخراج کارکنان سفارتخانه جمهوری اسلامی ایران در کویت، وزارت خارجه کشورمان نیز در اقدامی متقابل، سه دیپلمات کویتی به نام‎‎های «مبارک الوعلان»، «ولید طباطبایی» و «فلاح الصواغ» را اخراج کرد و به آن‎ها 10 روز فرصت داده شد تا خاک کشورمان را ترک کنند.
 
در میان این کش و قوس‎ها، بعضی از سیاستمداران کویتی همگام با رسانه‎‎های عربی ضدایرانی، خواستار قطع رابطه کویت با جمهوری اسلامی ایران و همچنین تعطیلی سفارتخانه‎‎های «ایران»، «لبنان» و «سوریه» در این کشور شدند.
 
نگاهی به فضای سیاسی کویت
سیاستمداران کشور کویت در طی دهه‎‎های اخیر، به‎خصوص بعد از جنگ خلیج‎فارس و حمله صدام به این کشور که منجر به پاک شدن کویت از روی نقشه خاورمیانه شد، همواره دغدغه «موجودیت» و «استقلال» را احساس کرده‎اند. به همین دلیل فضای سیاسی این کشور به‎سمت دوستی با دو کشور تأثیرگذار منطقه یعنی ایران و عربستان و همچنین در بعد فرامنطقه‎ای به‎سمت آمریکا رفته است.
 
براساس جهت‎گیری‎‎های موجود در فضای سیاسی کویت، گروه‎‎های سیاسی این کشور به سه دسته عمده تقسیم می‎شوند. دسته اول شیعیان طرفدار ایران، دسته دوم سیاستمداران غرب‎گرا و سرانجام دسته سوم، شامل سیاستمداران میانه‎رویی است که سعی می‎کنند میان روابط کویت با ایران و آمریکا تعادل برقرا کنند.
 
تاریخچه روابط ایران و کویت
با وجود این‎که ایران از اولین کشور‎هایی بود که در سال 1961 استقلال یک واحد کوچک سیاسی از انگلستان با نام «کویت» را به رسمیت شناخت، «خاندان آل‎صباح» که در این کشور نوپا به قدرت رسیده بودند به‎تبع سایر کشور‎های عربی روابط چندان گرمی با پهلوی دوم برقرار نکردند. پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 و به‎دنبال تبلیغات سوء رسانه‎‎های غربی درباره پدیده صدور انقلاب، روابط ایران و کویت رو به تیرگی نهاد، به‎طوریکه در جریان جنگ تحمیلی، با آن‎که کویت به‎صورت رسمی اعلام بیطرفی کرده بود اما این کشور به یکی از نزدیک‎ترین متحدان صدام‎حسین در حمله به کشورمان تبدیل شد. براساس اسناد موجود، کویت علاوه‎بر کمک‎‎های تسلیحاتی، نظامی و اطلاعاتی به عراق در جریان جنگ تحمیلی، نه میلیارد دلار هم به عراق کمک مالی کرد.
 
با این وجود در جریان جنگ خلیج‎فارس و حمله صدام به کویت، ایران جزو اولین کشور‎هایی بود که تجاوز عراق به کویت را محکوم کرد و در برابر آن واکنش رسمی دیپلماتیک از خود نشان داد. علاوه‎بر این، ایران در جریان اشغال کویت میزبان شهروندان کویتی‎ای بود که از حمله رژیم بعث عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران پناه آورده بودند. بعد از پایان جنگ نیز، متخصصان ایرانی به‎صورت داوطلبانه نسبت به خاموشی آتش‎سوزی چاه‎‎های نفت کویت که کشور‎های غربی از خاموش کردن آن عاجز بودند، اقدام کردند. این اتفاقات موجب اعتمادسازی در بین مقامات کویتی شد.
 
تحولات بعد از جنگ خلیج موجب شد تا مقامات کویتی که از قانون نانوشته «هیچ کشور عربی به کشور عربی دیگر حمله نمی‎کند» دلسرد شده بودند و موجودیت کشور کوچک خود را در خطر از بین رفتن دوباره می‎دیدند، به فکر رابطه با کشور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران که هشت سال مورد هجوم صدام و هم‎پیمانانش قرار گرفته بود، بیفتند. این رخداد زمینه مناسبی برای بهبود روابط میان دو کشور شد و به‎تبع آن شیعیان این کشور آزادی عمل بیشتری برای انجام فعالیت‎‎های سیاسی به‎دست آوردند.
 
با وجود آن‎که، کویت در سال‎های اخیر و در جریان پرونده‎سازی‎‎های متعدد هسته‎ای، حقوق بشری و... که توسط آمریکا، انگلیس و فرانسه بر علیه کشورمان صورت گرفته، همواره با احتیاط قدم برداشته و مواضع رسمی تعدیل شده همچون عبارت تکراری «تأکید بر ادامه گفت‎وگوها» داشته است، بعضی مقامات کویتی نیز به‎عنوان نزدیک‎ترین کشور خاورمیانه به تأسیسات هسته‎ای بوشهر، از اثرات احتمالی زیست‎محیطی ساخت این نیروگاه ابراز نگرانی کرده‎اند.
 
در دهه میلادی اخیر، این کشور به‎عنوان یکی از کشور‎های نه‎چندان تأثیرگذار شورای همکاری خلیج‎فارس همیشه دنباله‎رو سیاست‎‎های عربستان و امارات بوده و بیانیه‎‎های این شورا را که در آن‎ها به موضوع تغییرنام خلیج‎فارس به نام جعلی خلیج عربی و حاکمیت امارات بر جزایر سه‎گانه عربی اشاره شده، امضا کرده است.
 
ایران‎هراسی و شیعه‎هراسی
کویت در راستای پروژه شیعه‎هراسی، همیشه سعی در ایجاد محدودیت برای شیعیان این کشور داشته است. به‎طوری‎که حتی برگزاری عزاداری در بیرون از حسینیه‎ها ممنوع است و یا برگزاری مراسم ختم شهید عماد مغنیه در این کشور، جنجال بزرگی را به راه انداخت که به استعفای نمایندگان شیعه و ردصلاحیت آن‎ها در انتخابات پارلمانی و در نهایت انحلال مجلس این کشور منجر شد.
 
در جریان کشمکش‎‎های دو سه هفته گذشته میان ایران و کویت نیز، روزنامه ضدایرانی «السیاسه» چاپ کویت، نخست‎وزیر این کشور را حقوق بگیر ایران و وابسته به شیعیان خواند. این روزنامه در ادعای واهی نوشت: «ایرانی‎ها می‎خواهند به نام حمایت از شیعیان بحرین و کویت، به جزایر خلیج‎فارس لشکرکشی کنند.» این روزنامه وابسته به خاندان حاکم کویت دلیل خود بر این ادعا را فعالیت‎‎های رسانه‎ای ایران در قبال حمله عربستان به مخالفان دولت بحرین و کشف تیم جاسوسی منتسب به ایران در این کشور عنوان کرد.
 
صرف‎نظر از این‎که به گفته رییس‎جمهوری کشورمان اساسا یک کشور کوچک و تازه تأسیس در مقایسه با کشور کهن و پهناور ایران چه ویژگی خاصی دارد که ایران برای مقابله با آن، نیاز به دریافت اطلاعات داخلی این کشور از طریق فعالیت‎‎های جاسوسی داشته باشد، باید توجه داشت که راهبرد برجسته‎سازی اختلافات با ایران از سوی شیوخ کویتی و سایر حکومت‎‎های عربی مشابه، سال‎هاست که مورداستفاده قرار گرفته است. استفاده از این راهبرد در پی افزایش نارضایتی‎‎های عمومی و وقوع بیداری اسلامی شدت یافته و به نوعی گستاخی علیه ملت ایران تبدیل شده است.
 
ضعف این روز‎های دیپلماسی ایرانی
یکی از برجستگی‎‎های دولت نهم که رهبر انقلاب نیز به آن اشاره داشتند، قاطعیت در عرصه سیاست خارجی بود. در دولت دهم و پس از انتصاب چهره‎‎هایی خاص به‎عنوان نماینده ویژه رییس‎جمهوری در سیاست خارجی و در پی آن تأکید رهبری بر عدم موازی‎کاری در سیاست خارجی، دولت دهم دچار تزلزل در جهت‎گیری‎‎های دیپلماتیک و مواضع سیاست خارجی شده است.
 
 تزلزلی که منجر به برکناری دور از شأن منوچهر متکی، عدم موضع‎گیری صریح در مواجهه با انقلاب‎‎های منطقه، برجسته‎سازی «مکتب ایرانی»، پافشاری بر برگزاری جشن جهانی نوروز، دعوت از پادشاه اردن و تبدیل «بیداری اسلامی» به «بیداری انسانی» در کلام رییس‎جمهوری، شده است.
 
به‎نظر می‎رسد، «موازی‎کاری» و «عدم اعتماد دولت به وزرا» که در دیدار هیأت دولت با رهبری در شهریور ماه گذشته به صراحت به آن اشاره شد، علت اصلی کاستی‎‎های رخ داده دولت در عرصه سیاست خارجی باشد که منجر به گستاخی‎‎های چند ماه اخیر کشور‎های حوزه خلیج‎فارس مثل کویت، بحرین، امارات، عربستان و... در برابر جمهوری اسلامی ایران شده است.

این مطلب برای شماره 86 پنجره نگاشته شده/  این مطلب در 1- آژانس خبری ایران اسلامی 2- طلبه بلاگ

ضدیت با احمدی نژاد تا کجا...؟

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQqNSr-VkaOqH5bU7J5GagWDKJaJm15qOG8oG32xVZhqAfNCjcRngبه او تا دلتان بخواهد انتقاد داریم اما انصافا دکتر محمود احمدی نژاد انصافا نشان داده که در اجرای طرح های اقتصادی زمین مانده اصل 44، از هدفمندی یارانه ها و بحث کوچک سازی دولت از طریق واگذاری به بخش خصوصی، -هرچند کجدار و مریز و با انتقاد دیگران- استوار قدم است.

احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی صحبت از تغییر در نظام پولی و بانکی کشور می کند. تغییر در نظام بانکداری و تبدیل آن به نظامی در چارچوب اسلام از ابتدای انقلاب جزو منویات امام و رهبری و همچنین آرزوهای دلسوزان انقلاب و اسلام بوده است.

اما اینجاست که زنگ خطرها برای باندهای ثروت و قدرت به صدا در می آید...

نمایندگانی که معلوم نیست، نمایندگان مردم اند یا نمایندگان صاحبان قدرت؛ دست به کاری می زنند که اوج ضدیت با رئیس جمهور را می رساند؛ تصویب قانونی برای خارج کردن بانک مرکزی از تصدی گری دولت! (+)

در حالیکه بیشتر نمایندگان اقتصادی مجلس همچون "احمد توکلی" با استقلال بانک مرکزی که دومین نهاد اصلی اقتصادی کشور و مرجع سیاستگذاری پولی کشور است، مخالف بودند (+)، اما این طرح به بهانه آنکه موجب می شود تحریم ها کمتر شود تصویب شد. (+) برخی نیز همچون "مصباحی مقدم" مدعی بودند که سیاست های متغیر اقتصادی احمدی نژاد به ثبات بانک مرکزی ضربه می زند. (+)

اما واکاوی دلایل اصلی این مخالفت صریح با نظر دولت چیست؟

1- ضدیت با احمدی نژاد!
بعضی نمایندگان نشان داده اند که رویه شان آنگونه شده که بر خلاف تذکرات رهبری مبنی بر همکاری با دولت به عنوان قوه مجریه، با سرعت تمام به سمت بستن دست دولت پیش می روند.

این ضدیت با احمدی نژاد یا از روی بی بصیرتی و لجاجت با ملت است یا از روی حب دنیا ...

2- وامداری قدرت؟
متاسفانه، در قضیه دانشگاه آزاد هم دیدیم که عده ای وامدار قدرت اند. از آنجا که با کمک پول و قدرت بعضی صاحبان سرمایه به مجلس راه یافته اند، در شرایط حساس روحیه آزاداگی شان را به روابط می فروشند ...

و کیست که بداند با موفقیت طرح اقتصادی دولت، انگشت رسوایی به سوی تکنوکرات های حامی اقتصاد دولتی و مشخصا آقای هاشمی رفسنجانی نشانه خواهد رفت.