از سلیمان بن صرد خزاعی تا اکبر هاشمی رفسنجانی

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/soleyamn_hashemi.jpg

     سلیمان بن صُرَد خُزاعی، ملقّب به «ابومطرف» بزرگ طایفه «بنی خزاعه» در کوفه بود. بعضی او را صحابی رسول خدا (ص) و بعضی از بزرگان تابعان دانسته‌اند. او در جنگ صفین یکی از سرداران سپاه حضرت علی (ع) بود. وی در دوران غربت امام حسن مجتبی (ع) و در سخت‌ترین شرایط ایشان در حلقه‌ی اول یاران بود.

به گواه تاریخ او که یکی از بزرگان کوفه در زمان امام حسین (ع) و از صاحبان فتوا در میان شیعه بود، در قضیه قیام مسلم ابن عقیل کوتاهی کرد و در کربلا نیز شرکت نکرد. اما بعدها به اشتباه خود پی برد و در میان پنج نفر اصلی گروه رهبری توابین به عنوان رهبر شناخته شد. سرانجام وی در جنگ با امویان به شهادت رسید...

امام علی (ع) در جنگ صفین و پس از ماجرای قرآن بر نیزه کردن شامیان، خطاب به سلیمان فرمودند: "سلیمان! تو از افرادی هستی كه در انتظار شهادت به سر می‌بری و هرگز تغییری در عهد و پیمان خود نمی‌دهی!"

     علی اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از یاران امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران است. وی در شورای انقلاب، وزیر کشور بود. پس از آن نیز در پست های مختلفی از جمله مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، ریاست مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت.
به گواه همگان، وی یکی از موثرترین افراد در جمهوری اسلامی است. اما پس از قضایای انتخابات 88، وی بیشتر ترجیح داد مواضع دوپهلو اختیار کند و حتی در قضایای بسیاری نیز سکوت کرد. از این رو، وی مورد نکوهش مردم قرار گرفته است.

***
جنگ جمل و عدم حضور سلیمان بن صرد خزائی

پس از آمدن على(ع) از جنگ جمل به كوفه، سليمان بن صرد به حضور ايشان رسيد.
امام على(ع) او را مورد نكوهش قرار داد و فرمود: "تو در نصرت من ترديد و درنگ كردى؛ حال آن كه تو، به گمان من بيش از هركس ديگر سزاوار تقويت و استظهار من بودى! چه چيز تو را از كمك به اهل بيت پيامبر(ص) بازداشت؟ چرا به آنان كمك نكردى؟"
سليمان گفت: "اى اميرمؤمنان! از گذشته‌ها بگذر و مرا به خاطر گذشته سرزنش مكن و دوستى مرا نگهدار و مرا اندرز ده. هنوز كارهايى در پيش است كه مى‌توانى ضمن آن، دوستانت را از دشمنانت بازشناسى!"
پس سليمان خاموش شد و اندكى نشست. آنگاه برخاست و به مسجد نزد حسن بن على رفت و گفت: "آيا جا دارد از اميرمؤمنان به خاطر سرزنش و ملامتش شگفت زده نشوم؟"
امام حسن(ع) به او فرمود: "همواره كسانى مورد نكوهش قرار مى‌گيرند كه به دوستى آن‌ها اميد مى‌رود!"
سليمان گفت: "هنوز كارهايى فرا رو داريم كه در آن به نيزه‌هاى رخشان و شمشيرهاى آخته و رزم‌آورانى چون من نياز است؛ پس عدم حضور مرا در آوردگاه نبرد تبقيح نكنید و به اخلاص من ترديد روا مداريد."
امام حسن(ع) به او گفت: "خدا تو را مشمول الطاف خود كند! ما نسبت به تو بدگمان نيستيم!" [1]
حتی شيخ طوسى طبق آنچه از امام حسن(ع) نقل شده، مى‌گويد: "سلیمان بهانه‌اى دروغين براى عدم شركت خود ذكر كرده است!" [2]


***
فتنه 88 و عدم همراهی اکبر هاشمی رفسنجانی
با اینکه به دفعات آیت الله هاشمی رفسنجانی پشتیبان رهبری بوده [3] و به دفعات درباره ولایت فقیه و جایگاه آن سخن گفته است [4] اما درست در زمانی سکوت کرد که به اعتراف دشمنان، عمود خیمه جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه در تیررس معاندان و منافقان قرار گرفته بود.
گذشته از تمام خدمات و زحماتی که آیت الله هاشمی رفسنجانی در جریان انقلاب اسلامی گرفتند، این کوتاه ایشان قابل اغماض و چشم پوشی نیست.

سلیمان بن صرد خزائی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی را از جهات مختلف میتوان با هم قیاس کرد. اول آنکه هر دو با اینکه در زمان "ولی زمان خود" مورد تشویق و حتی مورد ستایش قرار گرفتند اما اشتباهات آنها به قدری حساس بزرگ بوده که باعث ایجاد شکافی بزرگ و عمیق و یا زخمی جبران ناشدنی در بدنه اسلام و جامعه مسلمین شده است. دوم آنکه در فهم لحظه به دلایل مختلفی اشتباه کردند. اشتباهی که از نخبگانی در سطح این دو نفر پذیرفته نیست. رهبری در سخنانی که در جمع روحانیون مبلغان محرم داشتند با اشاره به نقش برجسته خواص در جامعه فرمودند: "شك خواص، پایه‌ى حركت صحیح جامعه‌ى اسلامى را مثل موریانه می‌جود. اینى كه خواص در حقایق روشن تردید پیدا كنند و شك پیدا كنند، اساس كارها را مشكل می‌كند!" [5]


با نگاهی به زندگانی سیاسی سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان یكی از برجسته‌ترین یاران ائمه علیهم‌السلام و آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از یاوران امام خمینی و مقام معظم رهبری، می‌توان دریافت كه تنها دلیل عدم همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و كینه، حب مقام و... نیست. بلكه گاه یک اشتباه در فهم یا لحظه‌ای تردید و شک در پیوستن به جبهه‌ی حق، می‌تواند باعث غربت حق و حقیقت در جامعه و بروز تنش در جامعه اسلامی شود. چه بسا هنگامی كه این خواص و نخبگان به خود می‌آیند و از كرده‌ی خود پیشمان می‌شوند، كار از كار گذشته باشد!

با تمام این اوصاف؛ امیدواریم آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز همچون تمامی عاشقان حقیقت، مجموعه تلویزیونی مختارنامه را دیده باشد(!) و از آن درس عبرت بگیرد. سلیمان بن صرد خزائی با تمام اشتباهاتی که کرد در آخر با شهادت رفت و "عاقبت به شر" نشد. با توجه به شواهد جدید و مواضع جدید آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره آنچه در بیست و پنجم بهمن ماه 89 توسط منافقان کوردل و معاندان نظام اسلامی اتفاق افتاد [6]، امیدواریم آیت الله هاشمی نیز با تاسی از سلیمان بن صرد خزائی عاقبت به خیر شود... الهی آمین.



پانویس:
1. وقعة صفين؛ ص 6
2. رجال ‌الطوسى؛ ص 43

3. http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=104775
4. http://www.alborznews.net/fa/pages/?cid=10798
5. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8513
6. http://alef.ir/1388/content/view/96874

آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم

http://alirajabi.persiangig.com/image/cinema/MokhtarName.jpgدر بلندای تاریخ که بنگریم، می بینیم که مردم [ولو با تاخیر] همیشه راه حق را شناختند و همیشه این نخبگان بودند که از مردم جلوتر یا عقب تر حرکت می‏‏کردند.

گرچه مختار شخصیتی قابل احترام است و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شخصیت وی را بارها تایید کرده اند اما برای همیشه تاریخ کوتاهی او در زمان لشکرکشی دوباره امام علی(ع) به شام و صلح امام حسن ثبت است.

و میثم تمار، مرد خرما فروشی که در تاریخ او را به علی دوستی می شناسند کسی که نخل خرمایی که مولایش به او نشان داد را با جان و دل بزرگ کرد تا بر آن به دار ابن زیاد آویخته شود.

حر ابن یزید ریاحی تا روز آخر در لشکر کفر بود. اسیر خودش بود. "این عمار" را که شنید آزاد شد.

شمر ابن ذی الجوشن، قاتل امام حسین(ع)، یکی از بزرگان لشکر امام علی(ع) بود که در کربلا در جلوی ولایت ایستاد و همچون نمونه های دیگرش در تاریخ؛ طلحه و زبیر؛ در برابر حق شمشیر کشید.

سلیمان بن صرد خزائی از نام آوران شیعه بود. عبدالله بن عمر هم از بزرگان اسلام، اما هر دو در میانه فتنه های کوفه ساکت بودند.

یزید و ابن زیاد از همان روز اول نماد کفر بودند. یکی خود کفر بود و دیگری خدمتکار کفر.

و چنین شد که مسلم تنها شد، امام شهید شد، اهل بیت به اسارت رفتند و کربلا رخ داد. حادثه ای که بشریت را تکان داد ...

 ***

9 دی 88 حماسه ای است، از جنس آنچه بین دوازده تا بیست و دوم بهمن 57 اتفاق افتاد.

هیچ کس نمی تواند ادعا کند، چیزی به غیر از دغدغه دین و ولایت است که مردم را بیرون کشانده بود تا در برابر عده ای خس و خاشاک بایستد. 9 دی 88 نقطه بلوغ مردمی است که از تاریخ درس گرفتند و میثم وار از ولایت دفاع کردند.

و در این میانه خود قضاوت کنید رفتار نخبگان سیاسی را. چه شکست خورده ها و چه پیروزهایش را.

شبیه سازی حوادث سال 88 با فتنه کوفه و کربلا چهره خیلی از نخبه ها را نمایان می کند. کم نبودند؛ میثم تمارها که با حق بوند و کم هم نیستند حرها که رویش های نوین انقلاب اند.

و چه انسانها خسران دیده ای هستند، کسانی که در اثنای فتنه 88 سکوت کردند و حق را یاری نکردند. از آن آیت الله عظمی اش گرفته تا فلان نماینده مجلس ...

و چه بدبخت بودند، امثال کروبی و موسوی که از سرنوشت شمرها درس نگرفتند و بازیچه دست یزید و ابن زیاد شدند و قصدجان حق را کرده بودند.

  آقای قوه قضائیه، ما منتظر مختاریم تا انتقام خون های ریخته شده را از مسببانش بگیرد...