تحزب و هدایت فکری جامعه

رهhttp://farsi.khamenei.ir/Data/FA/Static/Works/Books/009/A.jpgبر معظم انقلاب در سفر تاریخی خود به استان کرمانشاه موضوعاتی را مطرح کردند که پیش از این بعضا مورد اختلاف و شبهه نزد بعضی از سیاسیون بود. از آن‎جا که در تاریخ کشورمان برخی گروه‎‎های سیاسی همچون: توده، رستاخیز، مجاهدین خلق و... نام حزب را برخود نهاده بودند این کلمه مورد حساسیت واقع شده و نوعی احساس ناخوشایند را در مردم نسبت به احزاب و تشکل‎‎های سیاسی ایجاد کرده بود. شاید به‎خاطر همین پدیده ذهنی غلط بود که جز در چند مورد، در سال‎های پس از انقلاب احزاب اسلامی و قدرتمند نتوانستند شکل بگیرند و فضای سیاسی کشور ما دچار روحیه‎ای حزب‎گریزانه شد. حضرت آیت‎الله خامنه‎ای در پنجمین روز سفر خود به استان کرمانشاه در جمع دانشجویان این استان پاسخی صریح به همه آن‎هایی که مخالف وجود ساختار حزبی در کشور هستند داده و فرمودند: «... ما با تحزب مطلقا مخالف نیستیم. این‎که خیال کنند ما با حزب و تحزب مخالفیم، نه، این‎طور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایه‎‎های یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان‎وقت به ما اشکال می‎کردند که تحزب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن‎وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزب». تحزب می‎تواند در جامعه انجام بگیرد، در عین‎حال وحدت هم صدمه‎ای نبیند؛ این‎ها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که موردنظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به‎سمت یک آرمان‎هایی ایفا می‎کند... .» ایشان در ادامه احزاب را به دو دسته تقسیم کردند: یک دسته شامل احزابی که به جهت کانال‎کشی برای هدایت فکری جامعه پایه‎ریزی شده‎اند و هدف‎شان ارتقای جامعه به یک سطحی از معرفت و دانایی سیاسی و عقیدتی است که البته کسانی‎که یک چنین توانایی‎ای داشته باشند، به‎طور طبیعی در مسابقات قدرت و انتخابات هم صاحب رأی خواهند شد، ولی این هدف نهایی‎شان نیست. دوم؛ احزابی که تقلیدی از احزاب کنونی غرب هستند و صرفا باشگاه و مجموعه‎ای برای کسب قدرت هستند. گروهی با هم همراه می‎شوند تا با استفاده از سرمایه و امکانات مالی و استفاده از زد و بند‎های سیاسی به قدرت برسند. رهبر انقلاب در پایان این بخش از سخنان خود، حزب از نوع اول را که کارش کانال‎کشی در درون جامعه برای گسترش فکر درست و تربیت کادر است، مورد تأیید دانستند و حجت را برای آنان که مخالف تشکیل حزب در جامعه بودند، تمام کردند.
***
تاریخچه نهضت امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) و سلسله حوادث پس از مشروطیت که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران انجامید، احزاب متعددی را به خود دیده که بعضا توانسته‎اند حوادث شگرفی را رغم بزنند و مسیر پیروزی انقلاب را سرعت بیشتری بدهند. فداییان اسلام به رهبری شهید مجتبی نواب صفوی و حزب جمهوری اسلامی، دو نمونه از تشکل‎‎های سیاسی و مذهبی موفق بوده‎اند. تحزب و تشکل در دوران پیش از انقلاب نمونه‎ای ابتکاری، نوین و مترقی از تشکیلات سیاسی بود که در دوران پس از انقلاب نیز توانست نمونه‎ای مناسب، اسلامی و مردمی به نظام سیاسی مردم‎سالاری دینی ارائه کند.

امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) به‎عنوان بنیان‎گذار انقلاب اسلامی ایران همواره حساسیت ویژه‎ای نسبت به تحزب داشتند. ایشان در روزگاری که افکار منحط ماتریالیستی غربی در قالب احزاب و دسته‌جات سیاسی همچون حزب توده، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و... ظهور و بروز پیدا کرده بودند پیوسته نسبت به سوء استفاده غرب از این مفهوم سیاسی برای به دام انداختن ملت‎ها هشدار می‎دادند و می‎فرمودند: «... [استعمارگران] احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقب‎افتاده و ممالکی که از آن‎ها استفاده می‎خواستند بکنند. احزاب در آن‎جا این‎طور نبوده است که دو حزب مثلا با هم به حَسَب واقع یک اختلافی بکنند و یکی از آن‎ها به‎نفع دولت‎شان یا مملکت‎شان، یکی آن‎ها به‎خلاف او یک چیزی بگوید. لکن احزاب را به‎نظر می‎رسد که درست کرده‎اند برای این‎که دیگران هم به آن‎ها اقتدا کنند در درست کردن احزاب. در ممالک ما، و خصوصا در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، هر جمعیتی یک حزبی درست کرده، دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجی‎‎ها می‎خواستند از اختلاف ملت‎ها، از اختلاف توده‎‎های مردم استفاده کنند، یکی از راه‎‎هایی که موجب این می‎شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست می‎کردند. این حزب، حزبِ مثلا دموکرات، این حزب، حزبِ توده...»1

امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) در آن فضای مغشوش و فتنه گونه اوایل انقلاب، احزاب را به دو دسته تقسیم کردند؛ حزب‎الله و حزب الشیطان. «کوشش آن [حزب الهی] این است که دعوت به خود نکند، دعوت به خدا بکند، دعوت به الهیت و ملکوت بکند. آن چیزی که لازم است برای همه افراد بشر، این است که توجه کنند خودشان را در حزب خدا وارد کنند...»2

با این‎حال و با وجود تأکیدات حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) بر لزوم برپایی حزب‎الله و تمسک همه به آن، از آن‎جا که ایشان متعدد حزب به‎معنای غربی آن را رد کرده بودند، امروز برخی از عوام و حتی بعضی خواص نسبت به اعتقاد حضرت امام به حزب و تشکل سیاسی تردید دارند. در جواب این عده باید این بخش از سخنان امام(ره) را که در جلد شانزدهم صحیفه نور آمده، با صدای بلند خواند: «این‎طور نیست که «حزب» بد باشد و یا هر حزبی خوب باشد. میزان، ایده خوب است و اگر ایده چیز دیگری باشد این حزب شیطان است، هر اسمی هم داشته باشد...»

ایشان به کرات نیز تأکید صریح بر برپایی حزب خدا داشته‎اند؛ همانند آن‎جا که در جلد دوم صحیفه نور آمده است: «حالا که ایران قیام کرده است... سازمان بدهید به این قیام... تمام جناح‎ها با هم بشوند، سازمان واحد باشند. یک حزب الهی، حزب خدا، حزب‎الله...»3

حضرت آیت‎الله خامنه‎ای نیز از کسانی هستند که از همان بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نگاهی تشکیلاتی داشتند و خود نیز در فعالیت‎‎های حزبی وارد شده، جزو مؤسسین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند.

ایشان در همان سال‎های ابتدایی انقلاب سخنرانی‎‎های متعددی در تبیین حزب اسلامی، نسبت تحزب و وحدت و پاسخ به شبهه‎‎های پیرامون تقابل تحزب و وحدت داشته‎اند که در سال 1358 به‎صورت کتابی تحت عنوان «گفتاری در وحدت و تحزب» نیز منتشر شد. گذشته از این‎ها روشن است که نفس حضور ایشان در سمت دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی، نشان از آن دارد که ایشان مانعی بر سر راه ورود تحزب به‎جامعه نمی‎بینند؛ با این‎حال بعضی از متشرعین از این جهت که حزب را مفهومی کاملا غربی و مغایر با اصول اسلام ناب و تعدد احزاب را برخلاف مسأله حزب‎الله واحد می‎پندارند؛ در قبال مسأله تحزب موضعی منفی دارند. این ذهنیت غلط در حالی شکل گرفته که رهبر معظم انقلاب می‎فرمایند: «بعضی از مشکلات ما ناشی از ضعف بعضی از مدیریت‎هاست که به کار‎های جزیی و فعالیت‎های سیاسی و حزبی سرگرم و مشغول می‎شوند. این‎قدر که من در این‎خصوص تأکید می‎کنم، بعضی کسان می‎گویند فلانی با حزب و تحزب مخالف است؛ در صورتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین حزب را ما درست کردیم. اگر تحزب به‎معنای واقعی کلمه وجود داشته باشد، من طرف‎دار آن هستم»4 ایشان در آخرین بیانات خود که در جمع دانشجویان استان کرمانشاه ایراد شد، بازهم به مسأله تحزب پرداختند و به روشنی تفاوت میان دیدگاه اسلام و غرب به این مسأله مهم جامعه بشری را تبیین کردند و در پاسخ به این سؤال که «نگاه ما به تحزب و حزب چیست؟» فرمودند: «ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزب با وحدت جامعه منافاتی ندارد، به شرط آن‎که با نگاه درست ایجاد شود.»5

رهبری انقلاب با اشاره به این‎که دو نوع حزب می‎تواند در جامعه شکل گیرد، افزودند: «اگر حزبی برای کانال‎کشی و کادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه‎‎های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه‎‎ها به‎وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و موردتأیید است که البته این‎گونه احزاب، اگر در رقابت‎‎های سیاسی هم وارد شوند، به‎طور طبیعی برنده می‎شوند.»5

ایشان نوع دوم احزاب را حزب‎‎های قدرت‎طلب دانسته و در نفی این‎گونه احزاب فرمودند: «برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاه‎‎هایی برای کسب قدرت هستند و سعی می‎کنند از هر طریق از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما این‎گونه تحزب را تأیید نمی‎کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آن‎ها را نمی‎گیریم.»

آن‎چه روشن است این نکته است که دیدگاه مقام معظم رهبری در مورد عدم مخالفت با تحزب و نیز مبنا قرار دادن عملکرد و اهداف احزاب در تأیید و رد آنان، دقیقا منطبق بر اندیشه‎‎های سیاسی حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه) در مورد تحزب در جامعه است که احزاب را به دو نوع الهی و شیطانی تقسیم می‎کردند. بنابراین بر طبق دیدگاه‎‎های صریح امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، نظام ولایت فقیه با حزب و تحزب در جامعه مطلقا تعارضی ندارد و صرفا آن‎چه یک حزب را بر دیگر احزاب برتری می‎دهد، بنیان فکری، ایده و هدف حزب است؛ احزابی که در پی کسب قدرت و منفعت شخصی باشند، مردود و احزابی که هدفشان خدمت، رشد و هدایت فکری جامعه است، مطلوب و مورد تأیید خواهند بود.

پی‎نوشت:
1- 3 دی 1357؛ سخنرانی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور، نوفل لوشاتو، پاریس
2- صحیفه نور، جلد شانزدهم، 6 دی 1361؛ سخنرانی در جمع مسئولان حزب جمهوری اسلامی، جماران، تهران.
3- صحیفه نور، جلد دوم، صفحه 395
4- 12 آبان 1380؛ در دیدار با جوانان استان اصفهان.
5- 24 مهر 1390؛ در دیدار با دانشجویان استان کرمانشاه در جریان سفر به این استان.

سراب وعده ها

نگاهی به آفتی به نام وعده‎
«اسامی مفسدین اقتصادی را افشا می‏کنم»، «سران فتنه به‎زودی محاکمه خواهند شد»، «طرح نظارت بر نمایندگان تصویب می‏‏شود»، «من اگر رأی بیاورم به هرکس 50 هزار تومان می‏دهم» و...

حرف آخر را همین اول باید زد؛ جامعه از شعارزدگی نامزدهای انتخاباتی و وعده‎های مسئولانی که انگار قرار نیست هیچگاه عملی شود، خسته است. وعده‎هایی که عملی نمی‏شود، همچون نسیم گرمی است که در تابستان به‎جای خنک کردن، باعث تب بیشتر می‏شود.


اگر در حافظه تاریخی خود جست‎وجو کنیم، به‎راحتی می‏توانیم فهرست بلندبالایی از شعارها و وعده‎های رنگارنگ مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، دست‎اندرکاران قوه قضاییه و... را به یاد آوریم که نه‎تنها هیچ‎گاه عملی نشده، بلکه موجب دلسردی مردم از مسئولین م
ی‎شود و رفته رفته کار را به‎جایی می‏رساند که دیگر نمی‏توان به وعده‎ها و حتی گفته‌هاي افراد هم اعتماد کرد. علاوه‎بر معضل بی‎اعتمادی به مسئولین، معضل دیگری که این رفتار غلط از خود به‎جای می‎گذارد، ایجاد مطالبه‎های نابه ‏جا در میان مردم است. به طور مثال، در بسیاری از حوزه‎های انتخاباتی کوچک، نامزدهای انتخاباتی برای این‎که بتوانند رأی روستاها در شهرهای کوچک را بگیرند به آن‎ها قول‏هایی مثل تبدیل به شهرستان شدن و... می‎‏دهند. حال در نظر بگیریم روستایی را که هیچ‎کدام از معیار‏های شهر شدن را ندارد ولی نامزدهای انتخاباتی آن، در دوره‎های مختلف، به کرات این وعده را داده‏اند که اگر من رأی بیاورم چنان می‎کنم و چنین می‎‏شود؛ هر کس که جای این مردم باشد، مطئناً به‎دلیل این وعده تکراری که دیگر تبدیل به مطالبه عمومی شده، نسبت به مسئولان شهرش بدبین می‎‏شود.

اگر به‎دنبال ریشه‎های این معضل برویم، به نکته‎های جالبی م
ی‎‏رسیم که مهم‏ترین آن‎ها از این قرار است:

1- رفتار انتخاباتی و اخلاق آن، در میان نامزدهای انتخابات‏
های مختلف نهادینه نشده است؛ فلذا نامزدهای محترم در انتخابات، شعارها و وعده‎هایی می‎دهند که یا انجام آن دور از ذهن است، یا اگر قابل انجام باشد، از ید قدرت آن فرد خارج است.

2- از منظری دیگر شاید بتوان وعده و وعید دادن را در فرهنگ ایرانی ما جست‎وجو کرد؛ ما مردمی هستیم که با تعارف، ‎زاده شده‏
ایم و با تعارف زندگی می‎کنیم. وقتی هم که پا به عرصه سیاسی می‎گذاریم، قواعد بازی را رعایت نمی‎کنیم و احساس می‎کنیم این‎جا هم جای تعارف زدن و رفتارهای درون خانواده‏ای و درون فامیلی است! فلذا هر وعده‏ای را که به ذهن می‎‏آید می‎گوییم.

3- صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ما هیچ
‏گاه به‎دنبال پیش‎گیری نیست؛ هم‏چنان‏که وجه نظارت در آن کم‎رنگ است. هیچ نهادی نیست که افراد را از دادن وعده‎ها و شعارهایی که عملی نخواهد شد منع کند و یا بر آن‎ها نظارت کند که وعده خود را عملی کنند و یا حتی ارزیابی کند که فلان مسئولی که قبل از آمدن وعده داده، چند درصد از وعده‎های خود را عملی کرده است.

4- در این معضل نیز عدم قدرت احزاب را شاهدیم. وقتی فردی به‎صورت مستقل در فضای سیاسی حرکت کند، م
ی‎تواند هر حرفی را بزند بدون آن‎که پاسخ‎گو باشد. اما اگر افراد از نظام حزبی بیرون بیایند و به مسئولیت‏های مملکتی برسند، مجبورند برای اعتماد افکار عمومی به حزب متبوع خود، سنجیده‏تر سخن گفته و موضع‏گیری کنند چراکه برای حفظ جایگاه حزب خود، در قبال رفتاری که انجام می‎‏دهند، باید پاسخگو باشند.

5- بعضی وعده‎ها از همان ابتدای کار معلوم است که قرار نیست به سرانجام برسد. این نوع وعده‎دادن یکی از مذموم‎ترین وعده‎هاست. کما این‎که آیت‎الله جوادی آملی در دیدار با یکی از مسئولان با اشاره به یک روایت از امام معصوم (علیه‎السلام) وعده فریبنده را به هر شکل مطرود دانسته و گفته‎اند که حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است، چه رسد به فریب دادن انسان. (نقل به مضمون)


6- بعضی وعده‎ها هم فقط برای زمان حال کاربرد دارد. همانند وعده کمک به خانواده پنج‎قلوهای دماوندی که با تبلیغ فراوان انجام شد ولی هیچ‎گاه به سرانجام نرسید.