اصولگرایان واقعی را بشناسیم

کوتاه از تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی

گزارش تحقیق و تفصحی که همین چند روز قبل در مجلس خوانده شد، سنگ محکی دیگر برای تشخیص سره از ناسره در میان سیاستمدارن بود. سنگ محکی که روحیه عدالتخواهانه را از روحیه محافظاکارانه جدا می کند.

بی‌قانونی‌ها و ریخت و پاش‌های میلیاردی تنها به دوره تصدی عناصر جریان انحرافی و مشخصا سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی برنمی‌گردد؛ بلکه گزارش فوق که دوران گذشته را به خوبی بررسی کرده نشان از نظارت ناصحیح بر نحوه رفتار سازمان تامین اجتماعی دارد.

لیست بلندبالای تخلفات میران تامین اجتماعی یک نکته دیگر را نیز به ذهن متبادر می‌سازد. اینکه چرا جریان انحرافی تا این اندازه بر بودن سعید مرتضوی در این سازمان پافشاری کرد و علیرغم تذکرات نمایندگان اصولگرای واقعی مجلس همچون احمد توکلی، الیاس نادران، غلامعلی حدادعادل، علیرضا زاکانی و ... همچنان بر رویه غلط خود ادامه داد. 

یادمان نمی رود امثال علی مطهری به ظاهر اصولگرا را؛ که تلاشهای توکلی و حدادعادل را مسخره می کرد و یا افتخار کردن امثال مهدی کوچک زاده به سعید مرتضوی و یا حتی کسی مثل روح الله حسینیان که مخالف استیضاح شیخ الاسلامی بود (استیضاحی به به خاطر انتصاب مرتضوی در تامین احتماعی و پافشاری بر لغو نکردن آن انجام گرفت)!

اگرچه قسمت عمده‌ای از این گزارش به پرداخت‌های غیرمعقول به مدیران سازمان بازمی گردد اما نکته جالب دیگر این گزارش این است که در کنار برخی از چهره‌های مسئله‌دار دولت‌ گذشته، نام یک روزنامه اصلاح‌طلب حامی خاندان هاشمی رفسنجانی نیز به چشم می‌خورد!

در همین رابطه بخوانید: چه کسانی از تامین اجتماعی پول گرفتند؟/ از رحیمی و شیخ‌الاسلامی تا روزنامه‌ آرمان و هولدینگ سورینت

خاطره ای از حماسه ام الرصاص به روایت حاج علی

شب عملیات والفجر۸ -۲۰بهمن ۶۴- بیمارستان خرمشهر-خط شکنان جزیره ام الرصاص

شهید داود دهقان در حال مداحی کردن- شهید احمد امینی - محمود عطایی-محمدتیموری - حاج علی زاکانی- محمد زمانی و رزمندگان گردان علی اصغر(ع) لشگر قهرمان ۱۰ سیدالشهدا
اولین قایقی بودیم که از عرایض (نهری که از اروند منشعب می‌شود) وارد اروند رود شدیم زیر آتش خودی و دشمن حرکت به کندی صورت می گرفت.
داخل قایق، دیدم احمد امینی که همان شب هم شهید شد شروع کرد ترانه های کوچه باغی خوندن و بشکن زدن ... من ناراحت شدم و به احمد اعتراض کردم که ذکر بگو ... امشب شب این کارها نیست...
او به حالت استهزاء به من گفت: بیچاره علی! دارند من رو می‌برند... اما من نمیخوام برم و دوست دارم بمونم و کار کنم ... این جمله خیلی من رو تکان داد ...

به ساحل جزیره ام الرصاص رسیدیم اما چند متر مونده بود به علت موانعی که داخل آب بود، نمیگذاشت قایق جلو برود.. همه داخل آب پریدیم و تا سینه داخل آب فرو رفتیم و تمام لباس‌های ما خیس شد و همزمان بارش باران شدیدی هم شروع شد...
از معبری که بچه های تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء(ع) باز کرده بودند عبور کردیم و داخل کانال که غواصهای خط شکن ساعتی قبل پاکسازی کرده بودند شدیم و درگیری ما با دشمن شروع شد من با خودم ۲۰ تا نارنجک برده بودم و یکی یکی سنگرها رو پاکسازی می‌کردیم و جلو می‌رفتیم تا خود صبح با عراقیه‌ا درگیر بودیم، خیلی خسته بودیم، نماز صبح را که خواندیم به محمود عطایی و دوستان دیگر گفتم بیایید برویم داخل سنگر عراقی‌ها آتش روشن کنیم، گرم شویم و استراحت کنیم تا لباسهایمان هم که خیس خالی بود خشک بشود.
رفتیم داخل سنگر، یک جنازه عراقی داخل سنگر بود که بو گرفته بود، جنازه را انداختیم آن طرف و همان جا خوابیدیم.

صبح عملیات والفجر۸-پیکرمطهر شهید احمد امینی

یک دفعه به ذهنم رسید تا به بچه هایی که بیرون هستند بگویم حواسشان جمع باشد تا کسی نیاید نارنجک بیندازد به داخل سنگر!
هوا روشن شده بود که شنیدم کسی دارد صدا می زند: بزنم؟ بزنم؟ بزنم؟ من از سنگر پریدم بیرون گفتم چی رو بزنی؟ نگاه کردم دیدم 25 متر، 30 متر آنطرف تر لای نی ها و چولان‌ها یک عراقی پیراهن سفید درآورده و به علامت تسلیم تکان می دهد.
گفتم تعال تعال! دیدم حدود بیست نفر عراقی پشت سر هم آمدند بیرون. بهشان گفتم ارفع یدک! (دستها بالا) اما گوش نکردند. پای دو نفرشان هم مجروح بود و خونریزی داشت و در آن گل ولای همه جا را خونی کرده بود، با دست اشاره کردم که اینها را کول کنید اما بازهم گوش نکردند.
من صبر کردم همه که از من گذشتند، دستم را گذاشتم روی ماشه و رگبار هوایی زدم، فکر کردند من به سمت آنها تیراندازی کردم، خودشان را انداختند زمین داخل گل ها و یواش سرشان را آوردند بالا و من دوباره گفتم ارفع یدک!
گفتند نعم نعم!
بعد با دست اشاره کردم این دو تا مجروح را هم کول کنید.
گفتند نعم نعم! و کول کردند آوردند داخل کانال.
در کانال یکی از بچه ها به اینها تندی کرد و فریادی کشید. به او گفتم چرا به اینها تندی میکنی، بهترین کار این است که بهشان آب و شیرینی بدهیم.

آن موقع برای ما از این شیرینی های کرمانی آورده بودند، اینها را با آب دادیم خوردند، یکی از آنها تا این رفتار ما را دید، زد زیر گریه، چه گریه ای می کرد، به پهنای صورت اشک می ریخت و فریاد می زد و می گفت من فهمیدم اسلام اینجاست، اسلام اینجاست…

بعد به ما گفت اجازه می دهید بروم دوستان دیگرم را هم از لای چولانها بیاورم؟ این یک نفر می رفت لای نیزارها صدا می زد احمد محمود حسن و هر دفعه یکی دونفر با خودش می آورد، تا 20 نفر رفت برای ما اسیر آورد…
 

خاطره ای از دکتر زاکانی؛ سردار مبارزه با فساد...



گزارش تصویری دادگاه حاج علی زاکانی را که نگاه می کردم، دلم بدجور برای وضع عدالت سوخت! اگر چه می دانم احتمالا دوستانی هم او را در دادگاه همراهی کرده بودند، اما عکس ها حال و هوای عجیبی داشت... حاج علی؛ همان که به تعبیر همرزمانش در میان آتش و خون هم مرد میدان بود؛ در راهروهای عدالتخانه جمهوری اسلامی ایران در مبارزه نفس گیر با فساد، تنهای تنهای تنها بود!

تمام این اتفاقات، به یک باره خاطره ای را در ذهنم مرور کرد که نقل کردنش را گذاشته بودمش برای همچنین روزهایی:

سال گذشته که پرونده دادگاه بیمه ایران آغاز به کار کرد و همه نگاه ها به سمت جناب آقای دکتر (!) رحیمی معان اول محترم (!) رئیس جمهور جلب شد، در هفته نامه پنجره پرونده تندی بر علیه آقای سرحلقه درآوردیم.
پیه همه چیز را به تنمان مالیده بودیم و اگرچه رسانه ها اسم آقای رحیمی را م.ر ذکر کرده بودند؛ در یادداشتی که من نوشتم و اسم مستعار پایش بود، تیتر زدیم: "از م.ر تا محمدرضا رحیمی"

بلافاصله پیش بینی مان محقق شد و آقای رحیمی از دکتر زاکانی و بنده و یکی دیگر از همکاران شکایت کرد +

وقتی خدمت حاج علی رسیدم برای کسب تکلیف؛ کمی نگران بودم. اما ایشان با آرامشی عجیب، لبخندی کنایه آمیز زد و جمله ای با این مضمون گفت که «مبارزه هزینه دارد ولی به لطف خدا مفسدان هیچ کاری نمی توانند بکنند»

همین جملات مایه  آرامشی شد برایم تا به یاد این جمله امام خمینی (ره) بیافتم که «پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات محرومان سخنی بی معنا و ادعایی پوچ است...»

برای ساختن مجلسی کارآمد و در تراز انقلاب اسلامی...

فردا روز انتخاب بزرگ است. بر خودم واجب دیدم هر چند کوتاه ولی در وصف 3 مرد بزرگ سطوری بنویسم:

احمد آقای توکلی؛ مردی که تنها و تنها خط اصیل انقلاب شاخص اوست و به همین جهت با هر گروه و فردی که از انقلاب انحراف پیدا کرده مشکل پیدا کرد.

آنها که ظرفیت نقدهای صریح اش را ندارند او را متهم به نق زنی می کنند. اما از نظر من، مشکل از انتقادهای او نیست؛ مشکل از جهان بینی منتقدین رفتار توکلی است که فط نوک بینی شان را می بینند و او را مذمت می کنند که چرا انحرف را زودتر از همه تشخیص می دهد.

کارنامه او در مبارزه با مجاهدین خلق در قبل از انقلاب و سپس انتقادهایش از نخست وزیر موسوی، رئیس جمهور هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور خاتمی و رئیس جمهور احمدی نژاد؛ درست در  موقعی بود که همه دنیا با آنها بودند و هنوز تشت رسوایی شان بر زمان نخورده بود. توکلی زودتر از مدعیان می دید.

من به جهان بینی احمد توکلی رأی می دهم


حاج علیرضا زاکانی از رویش های انقلاب؛ کسی است که این روزها با وجود همه تهمت ها و تخریب ها ؛ پا در رکاب کرده تا نظر صریح رهبری مبنی بر وحدت اصولگرایان [1] را اجرایی کند.

او هم کارنامه پر و پیمانی دارد. مبارزه با فساد (پرونده دانشگاه آزاد، قاضی مرتضوی، کردان، رحیمی، مشایی، سایپا، سمگا و ...) شاخصه اول کسی است که در دوران دوم خرداد مسئول بسیج دانشجویی کشور بود و در مقابل هجمه های اصلاحات آمریکایی ایستاد و مردانه فضای غربزده دانشگاه ها را مدیریت کرد.

من به ایستادگی علیرضا زاکانی رأی می دهم



و آخرین نفر؛ حاج حسین فدایی است. مردی که برای زمین نماندن فرمان رهبری همیشه در میدان است و مشغول تبیین. او هم همچون دو نفر قبلی ید طولایی در مبارزه با فساد دارد.

در وصف او فقط همین را باید گفت که تاریخ هیچ گاه از یاد نخواهد برد سخنان او در اردیبهشت 88 را؛ جایی که پشت پرده فتنه 88 را حتی قبل از آغاز رسمی کودتا با اسم رمز آشوب؛ برای همگان تبیین کرد. بی شک با گذشت تاریخ و روشن شدن ابعاد کودتای سبز، باید بینش و تفکر او را بیش از پیش ستود.

من به بینش و منش حسین فدایی رأی می دهم.


البته هستند کسان دیگری که در لیست فردا صبح من قرار می گیرند... افرادی همچون: الیاس نادران، حسین نجابت، پرویز سروری، اسماعیل کوثری، زهره الهیان، مهرداد بذرپاش، حسین مظفر، غلامرضا مصباحی مقدم، بیژن نوباوه، سید محمود نبویان، حسین مظفر، الهام امین زاده و ...

و البته هستند همفکران دیگری که فردا در انتخابات تهران غائب اند اما امید داریم با حضور آنها بتوانیم  مجلسی  در تراز جمهوری اسلامی ایران شاهد باشیم: غلامعلی حداد عادل، محمد دهقان، علیرضا مرندی، محمدحسین ابوترابی فرد، حسن سبحانی، حسین زاده بحرینی، مسعود میرکاظمی، امیرحسین قاضی زاده، احمد سالک، عشرت شایق و ...


و جمله آخر... برای من مهم نیست که تخریب و هزینه میلیاردی جواب می دهد یا پایداری بر انحراف و کاسبی با فتنه! برای من مهم آن است که انقلاب جوابش را بگیرد...