قرارمان این نبود آقایان!

بنزین گران ‌شده و موجی از نومیدی جامعه را فرا گرفته اما دولتمرد ِ جمهوری‌اسلامی به ریش مردم می‌خندد و می‌گوید خودش هم صبح جمعه فهمیده. ماهشهری‌ها در غم و اندوه مرگ عزیزان‌شان هستند و نماینده چندصدمیلیاردی برایشان تسلا می‌برد. کولبر در برف‌های سخت کردستان یخ می‌زند؛ دولتمرد ِ جمهوری‌اسلامی برای جبران، مالیات سلبریتی‌ها را صفر می‌کند. آب و فاضلاب زندگی کوت‌عبدالهی‌ها را برده و دولتمرد ِجمهوری‌اسلامی، در ژاپن دنبال لبخند تصنعی آبه است. تهران را آلودگی بلعیده اما آقای دولتمرد ِ جمهوری‌اسلامی حتی از اعلام درست‌وحسابی یک خبر تعطیلی هم عاجز است...

قرارمان این نبود آقایان.

امروز دقیقا ۶سال و ۴ماه و ۲۰روز از روی کار آمدن ناکارامدترین دولت تاریخ ایران می‌گذرد. کاش بتوانیم #جمهوری_اسلامی را رفرش کنیم.

#خودت_بمال آقای وزیر!

۱. خدا رو شکر می‌کنم که از بین مسئولان کابینه اعتدال، فقط و فقط «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » به میان مردم می‌رود و درددل‌هایشان را می‌شنود. فرض کنید قرار بود «بیژن نامدار زنگنه ..... » یا «عباس احمد آخوندی .... » یا «اسحاق جهانگیری کوشایی .... » هم با مردم هم‌کلام شوند. من که شرم دارم حتی به کلماتی که از دهان این افراد بیرون می‌آمد فکر کنم!

۲. اقای وزیر بهداشت که سابقاَ و مکرراَ -و به رسم رئیس دولت- متعدد به دیگران توهین‌های بدی کرده؛ این بار پیرمردی را در حرکتی .... تحقیر کرد. اما صد رحمت به «حسن فریدون روحانی .....»! لااقل رئیس ناکارآمدترین دولت قرن، به منتقدان خودش جهنم حواله می‌داد و بیسواد و بی‌شناسنامه و مغذی از جای خاص نام‌شان را می‌گذاشت. اما از بددهنی «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » نه تنها خود دولتی‌ها در امان نیستند که «پیرمرد دردمند بجستانی» هم طعم گس آن را زیر زبان دارد. قبول ندارید از فرماندار بدره یا مردم نیشابور بپرسید!

۳. نزدیک به ۲ سال دبیر صفحه سلامت روزنامه همشهری بودم. در تمامی این بیست و اندی ماه، فقط و فقط ۱ بار به جلسات وزارت بهداشت با رسانه‌ها رفتم. بقیه را یا نمی‌رفتم یا دعوت نمی‌شدم... فقط و فقط به این دلیل که هم‌راستای با سیاست‌های ضدمردمی «طرح تحول سلامت» روده‌درازی نمی‌کردم و تنها دستاورد(!) دولت حسن روحانی را صدها برابر مخرب‌تر از مسکن مهر می‌دانستم و می‌دانم.

۴. آقای «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » اسفند سال ۹۵ را یادت هست؟ آن روزی که در اتاق شیشه‌ای‌ات در ساختمان وزارت بهداشت مصاحبه کردیم و در جواب سوال‌ها به لکنت افتاده بودی؟! کاش همان وقت که با دُرُشتی «منِ جوانِ منتقد» را فرقانی خطاب کردی، جوابت را دُرُست می‌دادم؛ تا امروز استخوانی در گلوی این مردم نباشی. پیرمرد نانوای بجستانی... ازت معدرت میخام

۵.‌ جای .....های متن بالا، هرچه دلتان خواست بگذارید و مجددا متن را بخوانید.

و علی الـ«عدالت» والسلام

بنویسید: شورای نگهبان قانون اساسی
بخوانید: شورای نگهبان مصحلت نظام

با مصلحت‌سنجی‌های بی فایده، انقلابی گری و تحولخواهی به مسلخ می رود. و با ادامه این راه، هیچ وقت به عدالت نخواهیم رسید.

جمهوری اسلامی نياز به انقلاب اسلامی مجدد دارد

 اخيرا متنی با عنوان «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» منتشر شده كه اگرچه نويسنده‌اش را نمی‌شناسم ولی آنچه نوشته را بايد ده‌ها بار خواند و به آن فكر كرد. ماه‌هاست به اين نتیجه رسيده‌ام [و احتمالا خيلی‌های ديگر نيز رسيده‌اند كه] جمهوری اسلامی ايران نياز به انقلابی دوباره دارد تا به مسير اصلی‌اش برگردد.

بسياری از نهادهای انقلابی كه در فاصله زمانی ۱۳۵۷ تا ۵۹ تاسيس شده‌اند يا در دور تكرار گیر کرده‌اند؛ يا از اثرگذاری افتاده‌اند. حاصل بی‌اثری نهادهای انقلابی، مشكلاتی است كه اكنون در آن گرفتار هستیم. اينكه چرا اثرگذاری نهادهای انقلابی رفته‌رفته كاسته شده، نياز به بررسی دارد اما آنچه مسلم است، حلقه بسته‌ مديريتی اين نهادها اجازه «#تحول‌خواهی مبتنی بر آرمان» را گرفته است.

نگاهی به وضعيت فعلی آستان قدس رضوی و كميته امداد امام خمینی؛ و مقايسه آن با وضعيت ۳ سال پيش آنها و ميزان اثرگذاری‌شان، نكات بسياری را  به دنبال دارد كه به زودی سعی خواهم كرد درباره آنها بنويسم: متن كامل يادداشت «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» 👇

🔹«عمر عقاب ۷۰ سال است. ولی به سن ۴۰ که رسید، چنگال‌هایش بلند شده و انعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد. نوک تیزش کُند، بلند و خمیده می‌شود و شهبال‌های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه می‌چسبد و پرواز برایش دشوار است. آنگاه عقاب است و دو راهی: بمیرد یا دو باره متولد شود... ولی چگونه؟

عقاب به قله‌ای بلند می‌رود، نوک خود را آنقدر بر صخره می‌کوبد تا کنده شود و منتظر می‌ماند تا نوکی جدید بروید. با نوک جدید تک تک چنگال‌هایش را از جای می‌کند تا چنگال نو در آید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه می‌کند. این روند دردناک ۱۵۰ روز طول می‌کشد، ولی پس از ۵ ماه عقاب تازه‌ای متولد می‌شود که می‌تواند ۳۰سال دیگر زندگی کند.... برای زندگی باید تغییر کرد، درد کشید، از آنچه دوست داشت گذشت، عادات و خاطرات بد را هرس کرد و دوباره متولد شد؛ و یا مُرد!»

ملاحظاتی درباره #جبهه_مردمی_نیروهای_انقلاب_اسلامی

صف‌بندی‌های سیاسی مانع تحقق خواسته‌های به‌حق مردم شده است. مردم خیر چندانی از احزاب سیاسی کنونی ندید‌ه‌اند و به دنبال کسانی هستند که فارغ از صندوق رأی به فکر آنان باشد و خدمتگزاری‌اش انتخاباتی نباشد. جریاناتی که در مقابل آرمان‌های جمهوری اسلامی تعریف می‌شوند؛ هر لحظه در حال پالایش خود و شیفت گفتمانی هستند و در همین راستا هر لحظه به وحدت رفتاری بیشتری نزدیک می‌شوند. كافی‌نيست نگاهی به وحدت چپ‌ها، نهضت آزادی، كارگزارانی‌ها، اصلاح‌طلبان و بخشی از راست سنتی بكنيد كه امروز به روشنی در برابر بديهيات انقلابی ايستاده‌اند.

جریان انقلابی هم ریزش دارد و هم #رویش؛ اما گفتمان انقلابی مؤلفه‌های ثابتی دارد که ما باور داریم می‌تواند کشور را به سوی‌ کمال پیش ببرد. در 38 سال گذشته بیشتر ساختارهای پیش‌برنده کشور در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ در دست کسانی بوده که با جریان انقلابی زمانه خود، فاصله دارند. به طور مثال، بررسی وضعیت کنونی سه مولفه برجام، بانکداری و حجاب نشان می‌دهد سیاست‌هایی که در این 4 دهه اعمال شده تا چه حد کجدار و مریز عمل کرده است. از سوی دیگر تنها در حوزه امنیت از مؤلفه‌های اندیشه انقلابی بهره برداری شده و با روحیه خدمتگزارانه، با تفکری بسیجی، با اعتماد به جوانان و بهره‌گیری از روحیه «ما میتوانیم»، اکنون ایران در اوج اقتدار نظامی، دفاعی و امنیتی قرار دارد.


به بدنه مردم و فعالان جوان انقلابی حق بدهید، آنچه امروز به‌عنوان #جبهه_مردمی_نیروهای_انقلاب_اسلامی رونمایی شد، را در گام اول یک حرکت تاکتیکی و سیاست‌ورزانه قلمداد کنند؛ نه حرکتی ‌در راستای منافع مردم. اگرچه این تشکیلات جدید که در همان روز نخست، رگه‌هایی از تلاش برای تعریف گفتمانی جدید بر مبنای #مبارزه_با_اشرافی‌گری، رفاه‌طلبی و ثروت‌اندوزی را نشان داد؛ اما تنها وقتی به موفقیت می‌رسد که مردم بدانند آنچه که در پشت پرده این حرکت جدید نهفته، تلاش برای قدرت نیست، بلکه تلاش برای تحولی ساختاری به جهت #خدمت‌رسانی به مردم و حل مشکلات پیش روی کشور است.

گفتمان یک‌شبه متولد نمی‌شود. با تغییر تابلو هم نمی‌توان اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی را کنار گذاشت و جبهه مردمی ساخت. آنچه به شکل‌دهی گفتمان منجر می‌‌شود، نزدیکی فکری، رفتاری و عملکردی به بدنه مردم است. نمی‌توان شعار مبارزه با فساد داد اما عَلَم آن را بلند نکرد. نمی‌توان #حقوق_نجومی گرفت و از مبارزه با اشرافیگری صحبت کرد. نمی‌توان شعار مبارزه با رفاه‌طلبی داد اما پیگیر مطالبات طبقات پایین جامعه نبود و ... حركت‌های كوچک بايد با #وحدت واقعی حول محور انقلاب به مطالبه جدی شود و در یک کلام "باید از مردم بود و برای ‌مردم کار کرد."

۴ مسیر انحرافی در مسیر رسیدگی به حقوق‌های‌نجومی

رهبرانقلاب، يكبار در سخنرانی عيدفطر و يكبار نيز در یكی از سخنرانی‌های اخير خود، خواستار شفاف‌سازی درباره پرونده موسوم به ‌حقوق‌های‌نجومی (#فیش_گیت) شدند.

ايشان سه فرايند: ۱- برکناری مديران نجومی؛ ۲- برگرداندن آنچه از بیت‌المال به صورت نامشروع خارج شده؛ و ۳- مجازات خيانت كنندگان به آبروی انقلاب را مطالبه كردند؛ اما روند فعلی، خلاف مطالبه رهبری و افكارعمومی است:

اولين انحراف در روند رسيدگی؛ سعی بر كم جلوه‌دادن مديران‌نجومی و تبديل ۹۰۰ مدير متخلف به تنها ۱۰ مدير است كه آن هم به‌قول ديوان‌محاسبات حاضر به پس دادن اموال نامشروع نيستند!

دومين انحراف قانونی كردن پرداخت‌های تا سقف ۲۰۰ ميليون ريال بود كه جفای بزرگی به بيت‌المال و مردم است كه با دريافتی‌های بسيار ناچيزتر، گذران زندگی می‌كنند.

سومین انحراف عدم‌بركناری مديران نجومی است؛ هنوز غير از چند نفری كه در موج اوليه افشاگری‌ها درباره #فیش_گیت بركنار شدند، #تقریبا_هیچ مدیر نجومی ديگری بركنار نشده است.

چهارمين انحراف توجه نكردن ۳ قوه به مطالبه مجازات مديران متخلف است. در اين فقره نيز، به غير از انتشار ۲ یا ۳ خبر دستگيری مديران خائن، توسط سازمان‌های ‌اطلاعاتی، #هیچ كار ديگری انجام نشده است.

درباره سهام‌دار بودن تامين اجتماعی در دخانیات/ تامين‌اجتماعی در مافیای دارو چه نقشی دارد؟

اخيرا در حساب توئيتر خود، درباره دور باطل تامين‌اجتماعی، توئیتی منتشر كردم كه گويا به مذاق آقایان خوش نيامده و معاون درمان تامين اجتماعی فرموده‌اند كه «از سر بی‌اخلاقی» اين حرف زده شده است.

درباره اين ادعا شما را ارجاع می‌دهم به مصاحبه آقای نجفیان مديرعامل شركت دخانيات با خبرگزاری دولتی ‌ايسنا در تاريخ 24 آذر 92؛ در اين گفتگو آمده است: «هیات دولت دهم در اواخر عمر کاری خود ۵۵ درصد از سهام شرکت دخانیات ایران به همراه سهام چندین شرکت دیگر دولتی را به صندوق بازنشستگی فولاد واگذار کرد و این صندوق نیز به وزارت رفاه و تامین اجتماعی منتقل شد.» البته اينكه اين صندوق بعدها از دخانيات پس گرفته شد، اين معنی را نمی‌دهد كه "بيمه‌ هیچگاه سهام‌دار دخانيات نبوده است."

اما درباره نقش داشتن تامين اجتماعی در صنعت دارویی كه خود‌به‌خود موجب می‌شود، بيمه به جای آنكه وكيل سلامت مردم باشد، به دنبال منفعت اقتصادی با فروش بيشتر دارو باشد، ايشان را به ليست شركت‌های زيرمجموعه شستا [شركت سرمايه‌گزاری تامين‌اجتماعی] رجوع می‌دهم. هولدينگ دارویی شستا، 10 شركت دارد كه برخی از آنها عبارتند از: اکسیر، فارابی،  زهراوی، ابوریحان،  دانا، رازک، پارس‌دارو و ...

يكی از مشكلات ساختاری تامین اجتماعی، حضور پزشكان در رأس سازمانی است كه وظیفه ذاتی‌اش دفاع از حقوق بيماران در مواجه با نظام سلامت است. آيا می‌شود از سازمانی كه عمدتا توسط پزشكان اداره می‌شود، نظارت بر پزشكان را انتظار داشت؟

آقايان #تامين_اجتماعی؛ بهتر است به جای تكذيب كردن فكری برای تجديدساختار خود كنند و به اين سوال پاسخ بدهند كه چرا تامين اجتماعی، به دنبال اجرایی شدن نسخه‌نويسی الكترونیک و شفاف‌ شدن تجويز پزشكان نيست تا معلوم شود، آيا تجويز پزشكان بر اساس گايدلاين دارویی است یا نه؟ و اينکه هزينه واقعی دارویی كشور چه‌ اندازه است؟ و این ابهام را برطرف کنند که چگونه هم وکیل سلامتی مردم‌اند و هم دارو تولید می‌کنند؛ در حالیکه سود داروسازان در مریضی بیمار است و نه بهبود او؟

از "فاجعه نيشابور" تا "فاجعه سمنان" ؛ تاریخ برای "آخوندی‌ها" تكرار می‌شود

 ۲۹ بهمن سال ۱۳۸۲ [يكروز قبل از انتخابات مجلس هفتم]، در نزديكی ايستگاه قطار خيام در حوالی شهر نيشابور، قطار مسافربری از ريل خارج شد و با انفجار مهيب، ۳۲۰ نفر کشته و ۴۶۰ نفر زخمی بر جای گذاشت. احمد خرم، وزير تكنوكرات دولت اصلاحات نه تنها استعفا نداد؛ بلكه يكی‌دوماه بعد از تشكيل #مجلس_هفتم، در مهر ۸۳ استيضاح شد، طلبكارانه برخورد كرد. خرم بارها در مصاحبه‌های خود، همين لحن طلبكاری را ادامه داد.

عباس آخوندی، نسخه دوم احمد خرم است؛ او هم به مانند خلف‌خود، طلبكار است. #مسکن_مهر را مزخرف می‌داند اما راه جایگزین ندارد. كشتار‌های جاده‌ای را می‌بیند اما به دنبال كترينگ اطريشی است. نابسامانی وضعيت اربعین را می‌بیند اما به دنبال خريد هواپيمای آنچنانی‌ است. او پايش بيفتد حتی آبگوشت‌بزپاش ایرانی را هم قبول ندارد...

عباس آخوندی، مثل احمد خرم، يک #دولتمرد_قاجاری است. در فاجعه برخورد دو قطار در سمنان بيش از ۳۰ نفر كشته شدند اما بعید است، وزيرراه استعفا بدهد يا حسن‌روحانی او را بركنار كند. از #مجلس_دهم هم بعيد است، #استيضاح_آخوندی را كليد بزند.

روحانی رفيق‌باز است؛ حتی بدتر از خاتمی و احمدی‌نژاد... علت اين همه تسامح‌وتساهل دولت با امثال #آخوندی و #نعمت‌زاده و ... را بايد در همين وامدار بودن آقای رئيس‌جمهور به اينگونه افراد دانست. نفراتی در كابينه دولت حضور دارند كه بودن‌شان يعنی #مایه_شرمساری و دلسردی بيشتر مردم از دولت روحانی؛ اما آقای رئيس به "پول، لابی و تجربه" آنها نياز دارد؛ چون هر جور حساب كنيد بالاخره هنوز انتخاباتی در پيش است...

عكسی كه #مایه_شرمساری وزارت بهداشت است

اخيرا عكسی در شبكه‌های اجتماعی منتشر شده كه نشان می‌دهد در اوج سرمای اين روزها، همراهان چند تن از بيماران بيمارستان دكتر شريعتی تهران؛ در چادری كه در كنار بيمارستان زده‌اند، زندگی می‌كنند. منتشر كننده عكس هم به طعنه از مسئولان "دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران" و "مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" كه در همان حوالی هستند، درخواست كرده، «در این شب‌های سرد، دو اتاق گرم از ساختمانهای‌شان را برای خواهران و برادران ساکن این چادرها اختصاص دهند»

طبق آنچه اين روزها ديده‌ايم، انتظار می‌رفت مسئولان وزارت بهداشت، حتی برای يک عكس يادگاری اينستاگرامی هم كه شده به اين خانواده‌ها سر بزنند و "دستور بررسی فوری" بدهند. اما گويا چون نامی از وزارت بهداشت در اين ماجرا به ميان نيامده، در بولتن خبری كه هر روز به دست مقامات وزارتخانه می‌دهند هم چيزی منعكس نشده و مديران وزارت‌بهداشت و دانشگاه علوم پزشكی تهران، از حال اين افراد باخبر نشده‌اند.

گويا در دولت حسن روحانی كه [پيشتر هم گفته شد به جای پاسخگو بودن در جايگاه مدعی قرار گرفته] هر كار بر زمين مانده دولت بايد توسط  نهاد ديگری اجرایی شود.‌ در اين فقره هم شهرداری پا جلو گذاشته و به‌مانند فقره ارائه خدمات به زائرين اربعین، بی‌تدبیری دولت را با اقدام جهادی پوشش داده است.

بر اساس آنچه وزارت بهداشت از  در گام چهارم #طرح_تحول_سلامت، ارتقای کفيت خدمات بيمارستا‌ن‌ها از  برنامه‌های طرح تحول سلامت است كه بر پايه آن علاوه بر بهسازی چهره فيزیكی بيمارستان‌های دولتی مانند وضعيت اتاق‌ها، سرويس‌های بهداشتی و تخت‌های آسيب‌ديده؛ ارائه "خدمات هتلينگ و سرويس‌های تغذيه" نيز تاكيد شده است.

طرح‌تحول‌سلامت، درست همانند نظام سلامت، منابع پايداری ندارد. اما در همين مقدار منابعی كه موجود هست هم نظام اولویت‌بندی به درستی اجرا نشده است. پول می‌آید، اما به جای آنكه خرج بهبود وضعيت درمان كشور شود؛ صرف افزايش ۲۰۰ درصدی كارانه پزشكان می‌شود. 

مواجهه با فیش‌نجومی و املاک‌نجومی بر مبنای سيره علی (ع)

حضرت علی (ع)، در دوران پربركت خلافت و امامت‌شان، سيره‌ای مثال‌زدنی برای هر "مسئول داعيه‌دار عدالت" دارد. اميرِ عادلان، در مواجهه با درخواست نامشروع عقيل‌ ابن ابی‌طالب، به‌وسیله ذغال گداخته‌ای به تاریخ درس می‌دهد. امام علی (ع) زمانيكه سكان هدايت امت اسلامی را بر دست می‌گیرند نيز آن‌چنان با فساد برخورد می‌كنند كه مثالش در تاريخ متعدد گفته شده و نمادش اين جمله آتشين است كه «به خدا قسم، اگر بیت المال مسلمانان را کابین زنان خویش هم کرده باشند، آن را باز خواهم گرداند.»

در خبرها خواندم كه سخنگوی كميسيون اصل نود مجلس كه از قضا سخنگوی جريانی سياسی نيز هست، در توجیه #فیش‌گیت گفته‌اند: «درخصوص حقوق‌های غیرمتعارف که تابع قانون پرداخت شده، نمی‌توان انتظار بازگشت به خزانه را داشت.» ايضا در چند ماه گذشته، مقامات بلندپايه دولتی مكررا سعی كرده‌اند حرام‌خواری ۹۰۰ مدیر نجومی را توجیه كنند و در حالیكه رهبرانقلاب به صراحت دستور داده‌اند كه همه مديران بركنار شده و اسمشان اعلام شود، تنها به انگشت‌شمار بسنده شده است.

اقای رئيس دولت هم غارت ۸ هزار ميلیارد تومان از دست‌رنج معلمان را تنها «معوقه»‌ می‌خواند و اتاق فکر امنیتی و بازوهای رسانه‌ای‌اش سعی می‌كنند از واگذاری زمين به تعاونی‌های مسكن توسط شهرداری تهران، #املاک_نجومی [بر وزن #فیش_نجومی] بسازند. اين رفتار و گفتار علی (ع) را با نحوه مواجهه امروز دولتمردان‌مان با پرونده‌های فساد اقتصادی مقايسه كنيد تا فاصله ما با حكومت عدل علی مشخص شود.

#آقای_قالیباف بعد از افشاگری درباره ۲۲۰۰ ميليارد واگذاری، دستور پيگیری می‌دهد كه معلوم می‌شود به برخی تخفيف‌هایی داده شده كه به قول شهرداری، قانونی هم بوده و تخلفی در آن نبوده؛ اما مسئولان شهرداری می‌گويند كه اين املاک را پس گرفته‌اند. دست‌آخر هم معلوم می‌شود كه ۲۲۰۰ ميليارد درست نبوده و ۲۰ ميليارد بوده... اما آيا اينها كافی است؟ كسی به فكر ضربه خوردن افكار عمومی‌ هست؟ چرا بايد منتظر بمانيم كه پرونده در قوه قضائيه بررسی شود تا شايد اسم متخلفی منتشر شود يا نشود؟ چرا هيچ ليستی از متخلفان توسط شهرداری كه می‌گويد املاک پس‌گرفته شده، منتشر نمی‌شود؟

اعتماد عمومی به ساختارهای بوروکراتیک ‌دولتی با بمباران #فیش_نجومی و #املاک_نجومی بيش از پيش، سست شده است؛ اما مهم‌تر از اين، نحوه برخورد با تخلفات صورت گرفته است؛ مردم اگر واقعا حس كنند، عزمی برای مقابله با فساد هست، اعتمادشان دوباره جلب می‌شود، حتی بيش از قبل. و كلام آخر اينكه 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد اما گويا هنوز در خيلی از عرصه‌ها انقلاب اسلامی پيروز نشده...

#TehranStandsWithBaghdad

اپیزود اول- اگر موهای‌شان و چشم‌هایشان رنگ دیگری داشت؛ الان در جهان غوغایی برپا بود... اما آنها جرم‌شان این است که در خاورمیانه زندگی می‌کنند و مسلمان هستند. ۲۰۰ انسان در انفجار تروریستی دود می‌شوند و می روند اما هیچ رسانه‌‌ای برای‌شان BreakingNews نمی‌رود و حتی هیچ رسانه عربی عکس آنها را ادر صفحه اول خود کار نمیکند... جرمشان این است که شیعه اند.

اپیزود دوم: ج.ا.ایران همیشه کنار مردم رنجدیده #عراق بوده‌است. چه در دوره ظلم حزب‌بعث که مأمن فراری‌های از اعدامِ‌صدام شده بود و چه در دوره استعمار چکمه‌پوش‌های امریکایی و چه در دوره سیطره تروریست‌های ساختهِ‌دست #آل‌سعود و آل‌یهود. عراق از این بعد در کنار داغ #اسپایکر؛ داغ #الکراده را نیز بر دل خواهد داشت اما ایران در کنارشان خواهدبود.

اپیزود سوم: یادمان باشد که جمهوری‌اسلامی‌ایران هنوز دارد شهید می‌دهد که بگوید در کنار ملت‌های مظلوم و شیعیان جهان ایستاده است...

پی نوشت: پس انفجار در بغداد، براى ابراز همدردى با مردم عراق با هشتگ TehranStandsWithBaghdad در شبكه‌هاى اجتماعى مردم را به‌حضور در مقابل سفارت عراق در ساعت ۲۲ سه‌شنبه، براى عرض تسليت دعوت می‌كنند

بستن دهان منتقدین؛ از حرف تا عمل!

۱- خدایا به تو پناه می‌برم از استبداد رای و عجله در تصمیم گیری و تقدم نفع شخصی و گروهی به منافع مردم. همچنین به تو پناه می‌برم از بستن دهان منتقدان و رقیبان.
#حسن‌روحانی در مراسم تنفیذ حکم رئیس‌جمهور؛ ۱۲/۵/۱۳۹۲

۲- به جوانان‌انقلابی‌متدین ارادت دارم جوانی که توانش را صرف انقلاب می‌کند با جوانی که وقتش را صرف خوش‌گذرانی می‌کند یکسان نیست.
رهبرانقلاب در دیدار با مسئولان کشور؛ ۲۵/۳/۱۳۹۵

۳- #جهان‌نیوز با حکم هیات نظارت بر مطبوعات دولت تدبیر و امید توقیف شد...
علت: افشاگری علیه #دولت_حرف / به تاریخ ۲۶/۳/۱۳۹۵

پی نوشت: خداقوت و دست مریزاد به رفقای انقلابی و مومن جهان نیوز... ان شالله در این مسیر پایدار باشید
پی نوشت ۲: صد رحمت به احمدی نژاد و رحیمی و جوانفکر و بقایی و مشایی و حتی مهدی و فائزه‌هاشمی رفسنجانی که شکایت از سایت انقلابی جهان نیوز رو به دادگاه بردند [و ناکام شدند] اما دولت امنیتی ها، همان اول می بندد [بدون دادگاه] و خط و نشان می کشد...

در مذمت دیوار مهربانی!

عکس [اين پست] تزیینی است...
دقیقا مثل خود همین طرحِ معظم "دیوار مهربانی"

خودنمایی [یا به اصطلاح امروزی ها شواف] این روزها در همه شئون زندگی ما رخنه کرده. از رواج سلفی گرفته تا همین #دیوار_مهربانی!

خب... الحمدلله باری از روی دل انسان‌مدرن برداشته شد و با کمی پروپاگاندا و سیل "به به" و "چه چه"، حس انساندوستی‌اش را ارضاء کرد.

منکر اینکه این حرکت اجتماعی، حس خوبی به جامعه ماشینی ما داده نیستم اما آیا واقعا دردی از دل نیازمندی کم شد؟ آیا راه کمک به نیازمندان دیوار مهربانی زدن بود؟...

مثلا، اگر و اگر [فقط و فقط] چند درصد توان رسانه‌ای که برای این طرح خرج شد، صرف این می شد که از دولت بخواهیم #یارانه ثروتمندان را قطع کند و به نفع نیازمندان مصرف کند، هزاران دعا پشت سر همه تریبون‌داران نبود؟

 

اگر ماجرای پتروشیمی برای‌دولت قبل بود!

همان قدر كه اصلاحطلبان و رسانه‌هايشان استاد، بزرگ كردن سوتی‌های طرف مقابل و چسباندن برچسب‌های بی‌ربط به حريف برای بدنام كرد و از ميدان به در كردنش هستند، اين طرف ما از بديهيات وامانده‌ایم و اصلا حواسمان به آنچه در اطرافمان می‌گذرد نيست.

البته منكر نيستيم كه در دولت قبل سوء مديريت‌هایی بوده كما اينكه خودمان نيز در همان دوران، در صف اول ايستادن جلوي همین كم‌كاری‌ها و كج‌راهی‌ها بوديم اما؛ در اين سوی ماجرا، اصلاحطلبان هر هفته ماجرايی جديد برای فاسد نشان دادن اصولگرايان خلق می‌كنند؛ روزی از دكل گمشده می‌گويند؛ روزی بابك زنجانی علم می‌كنند و هر روز از كاهی، كوهی می‌سازند.

غرض آنكه ماجرای جديدی اين روزها به وجود آمده كه در دولت قبل، رخ داده بود هنوز كه هنوز است بايد چوب آن را كل اصولگرایی می‌خورد اما در ميان غفلت ما [همه رسانه‌های اصولگرا] حركت مسئله‌دار وزير صنعت، كماكان دارد جيب خودش و رفقايش را پر می‌كند!

آقای محمدرضا نعمت زاده كه در قالب يك شركت پيمانكاری با پيشوند "توسعه تجارت نعمت" در هيأت مديره 20شركت پتروشيمی نقش دارد و نام همسر، داماد و 2 دختر او نيز در فهرست روزنامه رسمی به چشم می‌خورد؛ با اعمال نظر شخصی، بر صنعت پتروشیمی حكمرانی می‌كند! و برای پيشبرد اهداف خود و خارج كردن كالاهاي پتروشیمی از بورس كالا، حتي به رهبري هم نامه نوشت و آن چنان در اين راه پيش رفته كه با كم كردن قميت خوراك پتروشيمی‌ها،‌ حاشيه سود شركت‌هاي منتسب به خود را بالا برده است!

و حال اصولگراها هنوز سوزن‌شان روی نفوذ و برجام گير كرده؛‌در جاليكه جيب‌هایی كه دارد از رانت پر می‌شود و شكم‌های فربه‌تر مي‌گردد...

آیا فردای رفع تحریم‌ها، ایران گلستان می‌شود؟

اجرایی شدن توافقنامه ژنو از امروز آغاز شده است که در همین راستا جمهوری اسلامی ایران هم غنی سازی ۲۰ درصدی را از امروز متوقف کرد. متعاقبا غرب نیز با لغو بخشی از تحریم های ایران موافقت کرده است. اینها همه نور امیدی در دل مردم روشن کرده که به نظر می رسد کورسویی فناپذیر است...

این روزهایی که، دولتمردان تدبیر و امید رو به روی دوربین‌ها می‌ایستند و لبخندی حاکی از رضایت تحویل مردم می دهند که چنین و چنان شده و توافق هسته ای کردیم؛ چشم و گوش عوام فقط و فقط به دنبال ارزانی است و مرگ تورم و معیشت بهتر!

منابع دیپلماتیک اروپایی و آمریکایی هم چپ و راست  اعلام می کنند که فلا کشور و بهمان با تعلیق برخی از تحریم های ایران در راستای موافقت نامه ژنو موافقت کرده و نور علی نور شده است!

چه دادیم و چه گرفتیم؟

دولت تدبیر و امید و مذاکره‌کنندگان خندان‌اش غنی سازی 20 درصد را تعلیق کرده و بسیاری از مراکز هسته ای را نیمه تعطیل و تعطیل کردند و به جای آن چیزهایی گرفتند که آنها هم بیشتر به نفع غربی هاست تا مردم ما!

حالا که نفت گران شده، به ما اجازه می دهنمد نفت بیشتر بفروشیم تا قیمت آن پایین بیاید. و البته پولش را هم نمی توانیم بگیریم و فقط باید دارو غذا بگیریم؛ ان هم زیر نظر طرف غربی!

منع واردات، خرید یا حمل محصولات پتروشیمی ایران نیز تعلیق شد تا وضع نابسامان محصولات پتروشیمی در آمریکا و اروپایی، کمی سامان بگیرد و قیمت ها تعدیل شود و سرمایه مردم ایران بیش از پیش تاراج شود.

تجارت طلا و فلزات گرانبها با دولت ایران ، ادارات عمومی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، یا اشخاص و ارگان هایی که از جانب دولت ایران عمل می کنند نیز برداشته شد تا تشنگی خرید ایرانی‌ها به طلا بیشتر شود و بازار نابسامان طلای ایران که دو سالی است وضع وحشنتاکی دارد، شاید دوباره با هجوم خریداران به هم بریزد!

واردات خودرو به ایران هم آزاد شده تا بلکه رنو و پژوی ورشکست شده، جان تازه بگیرند و نرخ بیکاری اروپایی ها کاسته شود!

و دست آخر هم قرار است 4.4 دهم میلیارد دلار از دارایی های بلوکه شده ما که می شود چیزی حدود چهار برابر همین اختلاس سه هزار میلیاردی معروف خودمان به ما برگردانده شود.

و اما فردای برداشتن تحریم ها...

رک و راست بگوییم که قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد! حتی اگر تمامی تحریم‌ها هم برداشته شود، فردای همان روز، ایران گلستان نخواهد شد...

تا وقتی بسترهای فساد خیزی داریم که از دل آنها شهرام جزایری و امیرمنصور اریا و بابک زنجانی و ... رشد می کند؛ تا آن روزی که سیستم بوروکراتیک بر اقتصاد کشور ما سایه افکنده؛ تا آن روزی که رانت در دستگاه های دولیت و غیردولتی بیداد می‌کند؛ تا آن روز که اقتصادمان کماکان دولتی است و خصوصی سازی در آن به معنای خودمانی سازی تعبیر می شود ؛ و تا آن زمان که مدیریت علمی و سیستماتیک در کشور جایگاه ندارد، وضع همین است که همین است...

اصولگرایان واقعی را بشناسیم

کوتاه از تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی

گزارش تحقیق و تفصحی که همین چند روز قبل در مجلس خوانده شد، سنگ محکی دیگر برای تشخیص سره از ناسره در میان سیاستمدارن بود. سنگ محکی که روحیه عدالتخواهانه را از روحیه محافظاکارانه جدا می کند.

بی‌قانونی‌ها و ریخت و پاش‌های میلیاردی تنها به دوره تصدی عناصر جریان انحرافی و مشخصا سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی برنمی‌گردد؛ بلکه گزارش فوق که دوران گذشته را به خوبی بررسی کرده نشان از نظارت ناصحیح بر نحوه رفتار سازمان تامین اجتماعی دارد.

لیست بلندبالای تخلفات میران تامین اجتماعی یک نکته دیگر را نیز به ذهن متبادر می‌سازد. اینکه چرا جریان انحرافی تا این اندازه بر بودن سعید مرتضوی در این سازمان پافشاری کرد و علیرغم تذکرات نمایندگان اصولگرای واقعی مجلس همچون احمد توکلی، الیاس نادران، غلامعلی حدادعادل، علیرضا زاکانی و ... همچنان بر رویه غلط خود ادامه داد. 

یادمان نمی رود امثال علی مطهری به ظاهر اصولگرا را؛ که تلاشهای توکلی و حدادعادل را مسخره می کرد و یا افتخار کردن امثال مهدی کوچک زاده به سعید مرتضوی و یا حتی کسی مثل روح الله حسینیان که مخالف استیضاح شیخ الاسلامی بود (استیضاحی به به خاطر انتصاب مرتضوی در تامین احتماعی و پافشاری بر لغو نکردن آن انجام گرفت)!

اگرچه قسمت عمده‌ای از این گزارش به پرداخت‌های غیرمعقول به مدیران سازمان بازمی گردد اما نکته جالب دیگر این گزارش این است که در کنار برخی از چهره‌های مسئله‌دار دولت‌ گذشته، نام یک روزنامه اصلاح‌طلب حامی خاندان هاشمی رفسنجانی نیز به چشم می‌خورد!

در همین رابطه بخوانید: چه کسانی از تامین اجتماعی پول گرفتند؟/ از رحیمی و شیخ‌الاسلامی تا روزنامه‌ آرمان و هولدینگ سورینت

چهارم تیر هشتاد و چهار کجا بودم؟

يادي از سوم تير 84

اول صبح دوستي برايم پيامک زد: «گناه اول ما افتتاح پنجره بود، گناه ديگر ما انهدام ديوار است / مرا زمان ملاقات آفتاب رسيد، مکان وعده ما زير سايه دار است / امروز سوم تير... » و همين شد تا ذهنم بپرد به روز چهارم تير هشتاد و چهار و وقايع آن روز تاريخي؛ روزي که محمود احمدي نژاد، شهرداري جوان و برخواسته از ميدان 72 نارمک بشود رئيس‌جمهور ايران.

آن روز را هيچ‌گاه فراموش نمي‌کنم. ساکن چند کوچه آن طرف‌تر بوديم. از دوران مدرسه رقابتي بود ميان ما و ميدان هفتاودويي‌ها. مدرسه ما نامش مزين بود به نام شهيد قاسمعلي هدايت و از قضا مدرسه ديگري که شده بود، رقيب ما در ميدان 72 بود و نامش هم مدرسه هدايت بود و معروف به هدايت هفتاد و دو. آن روزها مي‌دانستيم شهردار تازه از راه رسيده هم اهل هفتاد و دو است...

با اين حال براي بچه‌هاي مدرسه شهيد هدايت ديگر مهم نبود که از ميان نامزدهاي انقلابي، چه کسي رئيس‌جمهور مي‌شود؛ و تنها دغدغه‌ ‌بچه‌هاي محل اين بود که آن دوران پر از تنش دوم خرداد ادامه پيدا نکند و آقاي شهردارشان، بشود آقاي رئيس‌جمهور. هدايت هتفاد و دويي‌ها هم طرفدار بچه محل‌شان بودند. بچه محل آنها هم مي‌گفت که اگرچه من جبهه نديده‌ام اما قديم‌ترها دوست صميمي شهيد هدايت بودم!

روز شنبه چهارم تير هشتاد و چهار، وقتي فهميديم که نامزد تازه از راه رسيده، توانسته با اختلافي زياد پيروز شود، ناخودآگاه رقابت هدايت هفتاد و دو و شهيد هدايت يادمان رفت. همه در ميدان 72 نارمک جمع شده بوديم؛ خوشحال و خندان از پيروزي انقلاب!

ابتداي کوچه منتهي به خانه رئيس‌جمهور منتخب کانکس گذاشته بودند و نمي‌گذاشتند کسي جلو برود. اما خيلي‌ها صف کشيده بودند و شعار پيروزي سر مي‌دادند. و من که آن روزها سرپرشورتري داشتم، بالاي آن درخت مشرف به کوچه رفته بودم و شعار مي‌دادم و جمعيت تکرار مي‌کرد.

حالا ديگر هدايت هفتاد‌و‌دويي‌ها اسم خود را گذاشته بودند سوم تيري و هر کاري که بچه محل‌شان مي‌کرد دفاع مي‌کردند... ولي ما هنوز طرفدار همان شهيد هدايت مانده بوديم. اين‌گونه شد که برخلاف هدايت هفتاد و دويي‌ها، هيچ‌گاه سوم تيري نشديم و چهارم تير برايمان خاطره‌اي به يادماندني شد.

آقای روحانی؛ ما نه حقوقدانيم و نه سرهنگ!

دیروز اولین نشست خبری حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی منتخب ۵۰٫۷ درصدی مردم بصیر ایران اسلامی برگزار شد. به عنوان یک فعال رسانه‌ای دوست داشتم در این نشست حاضر باشم و سؤالات خود را از هفتمین رئیس‌جمهور کشورم بپرسم؛ اما بی مهری‌ها مانع از آن شد که بتوانم رو در رو با رئیس‌جمهور آینده صحبت کنم. از آنجا که تاحدی به ایشان و اطرافیان ایشان حق می‌دهم که سرمست از پیروزی روز جمعه –که حتی خوشبین‌ترین طرفدار آقای روحانی نیز رقم خوردن آن در دور اول را محال می‌دانست- برخی خبرنگاران اصولگرا را حذف کنند؛ تصمیم گرفتم وجیزه‌ای خطاب به ایشان بنویسم تا به سهم خود در تشکیل دولت مدعی تدبیر و امید نقش داشته باشم.

جناب آقای حسن روحانی

سلام علیکم

در ابتدا لازم می‌دانم حماسه‌آفرینی ملت شریف ایران را خدمت رهبر معظم انقلاب و جنابعالی به عنوان منتخب مردم تبریک عرض کنم و انتخاب جنابعالی به عنوان هفتمین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران را نیز گرامی بدارم؛ باشد که در ظل توجهات حضرت ولیعصر (عج) بتوانید در راستای اعتلای نظام اسلامی با در پیشگیری تدابیری شایسته مثمرثمر باشید.

و اما بعد؛
جناب آقای دکترروحانی.

ببخشید که حرفهایم کمی تلخ می‌نماید اما به نظر این حقیر، گفتن این حرفها -که شهادت می‌دهم از روی دلسوزی برای شما و کشورمان است- قطعاً بهتر از خاموش ماندن است.

این روزهایی که همه سرمست از رقم خوردن حماسه‌ای بزرگ هستند و انگار قرار است اعتدال جای افراط و تفریط‌های ۲۴ سال اخیر را بگیرد، تحرکات ناامید کننده‌ای از سوی برخی افرادی که شما را منتخب خود می‌دانند؛ صورت می‌گیرد. آنهایی که تا همین چند وقت قبل حرف از تقلب در انتخابات ۸۸ می‌زده و رأی ۲۴ میلیونی به محمود احمدی‌نژاد را کودتای نظام برای حذف تفکر اصلاحی می‌دانستند؛ امروز خوشحالند که شما رئیس‌جمهور شده‌اید. اشتباه نشود! اشاره به این واقعیت تلخ، از این باب نیست که ۱۸ میلیون رأیی که در سبد شما ریخته شد و بخشی از حماسه ملت ایران بود را سبک بیانگارم؛ بلکه از این جهت است که هشداری داده باشم دربارهٔ تلاش کسانی که تا دیروز تحریم را پاسخی به مطالبه نظام برای خلق حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی می‌دانستند و امروز می‌خواهند با موج سواری بر افکار عمومی، افراط را جایگزین اعتدالی کنند که شما حرف از آن می‌زنید و ما به حاکمیت آن امید داریم.

جناب حجت‌الاسلام و المسلمین روحانی.

اولین نشست خبری جنابعالی به عنوان رئیس دولت تدبیر و امید در حالی برگزار شد که بسیاری از رسانه‌ها به روند برگزاری این نشست که ناشی از بی‌تدبیری برگزارکنندگان بود، معترض بودند. ما بنا نداریم به این زودی از شما ناامید شویم چرا که طبق آموزه‌های دینی مان به حسن رفتار شما و وعده‌های شما خوشبینیم و به همین جهت دوست داریم همان‌طور که گفتید در دستان شما کلید بینیم نه داسی برای قلع و قمع مخالفان. اما چه بگوییم، وقتی تنها یک روزنامه اصولگرا –آن هم از نوع ورزشی- مجال پشت تریبون قرار گرفتن پیدا می‌کند در حالیکه، رسانه‌ها و خبرنگاران حامی شما، در این نشست هرچه خواستند گفتند و کردند.

همین‌طور که در چند سطر قبل اشاره کردم گلایه‌ای از این رفتار حامیان شما نیست چرا که قطعاً در فضایی احساسی این چنین رفتارهای حذفی رقم می‌خورد؛ اما توقع داریم که در روزهای باقیمانده تا مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، به ایندو سؤال من که قطعاً سؤال و دغدغه بخش بزرگی از ملت ایران نیز هست پاسخ دهید:

۱- جنابعالی مبنای رفتار دولت آینده را پرهیز از افراط و لزوم حاکمیت اعتدال و تدبیر عنوان کردید. با این‌حال برخی از هواداران شما در روزهای پس از ۲۴ خرداد و به ویژه در جشن‌های شادمانی خودجوشی که برگزار شد، در فضایی احساسی، شعارهایی در حمایت از برخی افراد متهم در وقوع فتنه ۸۸ سر دادند. با توجه این فضایی که به نظر می‌رسد در میان حامیان شما در حال رشد باشد، جنابعالی برای بازگشت فضای عقل‌گرایی به بدنه جامعه چه برنامه‌ای دارید؟

۲- در دولت دهم شاهد هستیم که آقای احمدی‌نژاد علیرغم تمامی انتقاداتی که می‌شد به هیچ عنوان حاضر به تغییر افراد مسئله‌دار نزدیک به خود نشد و بر روی عهدی که با رحیمی‌ها و مشایی‌ها و ملک‌زاده‌ها و … بسته بود، بیشتر ایستاد تا عهدی که با مردم بسته بود. آیا در دولت شما نیز اگر فردی که مورد علاقه شماست، مورد انتقاد به حق و به جای رسانه‌ها و مردم قرار بگیرد، کماکان در راس امور قرار خواهد گرفت؟

و سخن آخر آنکه: واقعیت آن است که من و همفکران من، علاقه‌ای به رئیس‌جمهور شدن شما نداشتیم اما قطعاً از همان روز که منتخب مردم شدید، شما را رئیس‌جمهور قانونی خود می‌دانیم و بر خود واجب می‌دانیم که به شما کمک کنیم. اما دوست داریم موضع شما را دربارهٔ کسانی که مدعی بودند امکان تقلب در انتخابات هست را بدانیم. به نظر شما چرا کسانی که مدعی بودند نظام اسلامی ۱۱ میلیون تقلب کرده امروز جوابی برای این سؤال ندارند که چرا همین نظام تقلب کرده نتوانست تنها به اندازه ۲۶۱ هزار برگ تقلب کند و نگذارد شمایی که خود را در امتداد آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی تعریف کرده‌اید، رئیس‌جمهور شوید؟

اگر چه جنابعالی حقوقدانید و سرهنگ نیستید؛ اما امثال من نه حقوقدانیم و نه سرهنگ. روزی که نتیجه به نفع ما نبود نه خانه‌ای آتش گرفت، نه شیشه‌ای شکست و نه آبرویی از نظام رفت؛ نه کسی رنجید و نه کسی به دروغ ادعای تقلب و تجاوز کرد. آری… ما نه حقوقدانیم و نه سرهنگیم. ما فقط سرباز اسلام سیاسی هستیم.

همچنین بخوانید: خسته نباشید اقای رئیس جمهور!

 

خاطره ای از دکتر زاکانی؛ سردار مبارزه با فساد...



گزارش تصویری دادگاه حاج علی زاکانی را که نگاه می کردم، دلم بدجور برای وضع عدالت سوخت! اگر چه می دانم احتمالا دوستانی هم او را در دادگاه همراهی کرده بودند، اما عکس ها حال و هوای عجیبی داشت... حاج علی؛ همان که به تعبیر همرزمانش در میان آتش و خون هم مرد میدان بود؛ در راهروهای عدالتخانه جمهوری اسلامی ایران در مبارزه نفس گیر با فساد، تنهای تنهای تنها بود!

تمام این اتفاقات، به یک باره خاطره ای را در ذهنم مرور کرد که نقل کردنش را گذاشته بودمش برای همچنین روزهایی:

سال گذشته که پرونده دادگاه بیمه ایران آغاز به کار کرد و همه نگاه ها به سمت جناب آقای دکتر (!) رحیمی معان اول محترم (!) رئیس جمهور جلب شد، در هفته نامه پنجره پرونده تندی بر علیه آقای سرحلقه درآوردیم.
پیه همه چیز را به تنمان مالیده بودیم و اگرچه رسانه ها اسم آقای رحیمی را م.ر ذکر کرده بودند؛ در یادداشتی که من نوشتم و اسم مستعار پایش بود، تیتر زدیم: "از م.ر تا محمدرضا رحیمی"

بلافاصله پیش بینی مان محقق شد و آقای رحیمی از دکتر زاکانی و بنده و یکی دیگر از همکاران شکایت کرد +

وقتی خدمت حاج علی رسیدم برای کسب تکلیف؛ کمی نگران بودم. اما ایشان با آرامشی عجیب، لبخندی کنایه آمیز زد و جمله ای با این مضمون گفت که «مبارزه هزینه دارد ولی به لطف خدا مفسدان هیچ کاری نمی توانند بکنند»

همین جملات مایه  آرامشی شد برایم تا به یاد این جمله امام خمینی (ره) بیافتم که «پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات محرومان سخنی بی معنا و ادعایی پوچ است...»

از آوینی تا اوینی

پرده اول:

ویژگی اول سید مرتضی آوینی خط شکنی اش بود. آن روزها محافظه کاران ایده های مرتضی را برنتافتند. تاریخ در خود ثبت کرده نامه آوینی به وزیر وقت ارشاد یعنی آقای سید محمد خاتمی را؛ که در آن نامه نوشت: «تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کرده‌اند…»

به عبارت دیگر، همانگونه که جریانات ضد انقلابی بزرگترین ضربه ها را به جمهوری اسلامی ایران وارد کرده اند، جریان های مثلا انقلابی جعلی تندرو نیز زخم های زیادی بر تن این اتفاق بزرگ تاریخ بشریت زده اند.

همین سید محمد خاتمی که روزی دیگر بر کرسی ریاست جمهوری نشست و دم از آزادی زد، در همان روزها ارشادنشینی اش، سید مرتضی آوینی را به خاطر چاپ عکسی از یک جوان بوسنیایی که سربند الله اکبر بسته بود،‌ توبیخ کرد.

سید مرتضی در ذیل این عکس نوشته بود:‌ تهاجم فرهنگی اسلام به غرب...


پرده دوم:

آن زمان‌ها که گوگل پلاس نیامده بود و بازار ریدر و باز داغ بود، دوستی نادیده ای داشتم به نام  دانشطلب. دیروز شنیدم که او را به جرم توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به 6 ماه زندگی در اوین محکوم کرده اند.

می گویند زبان سرخ سر سبز را می دهد بر باد و دانشطلب مصداق همین موضوع است! مجتبی حرف هایش را -چه درست و چه غلط- صریح می زد، همه چیز را نقد می کرد حتی ولایت فقیه را. کاری نداریم به درستی یا غلطی رفتارش که اگر بخواهم وارد این مسئله شوم از حرف اصلی ام بازمی مانم. اما مطمئم با رفتار این چندساله اخیر قوه عدلیه در برخورد با حزب اللهی ها و حتی منتقدین، اگر سید مرتضی آوینی امروز زنده بود، به دلیل متفاوت بودنش در برابر محافظه کاران، الان حداقل برای 6 ماه هم که شده اوینی شده بود...

پی نوشت:

عکسی که به خاطر آن سید مرتضی آوینی توبیخ شد

تریبون: دانشطلب راهی اوین شد.

از جنس عدالت

عباس سلیمی نمین را خیلی وقت است که می شناسم. رفتارش معیار ثابتی دارد و معیارش هم همیشه حق بوده و هست. این مرد خیلی نیاز به تعریف ندارد.
 
غرض اینکه امروز که او را قرار است با شکایت آقای مدعی عدالت سابق (محمود احمدی نژاد) و قطب فرقه مشاییه به زندان می برند، اولین بارش نیست. امثال جاسبی هم خیلی تلاش کردند، صدای دغدغه مند این مرد عدالت را خاموش کنند؛ اما در حال حاضر به تاریخ پیوسته اند...
 
 
این عکس متعلق است به پائیز سال 79 است؛ وقتی نیروی انتظامی برای بازداشت عباس سلیمی نمین به دفتر کار مدیر مسئول تهران تایمز  وارد شد و دستبند را به دستانش زد...

رمزگشایی از تغییرات کابینه در ماه‎‎های پایانی

اگر در 8 روز مانده به پایان عمر کابینه اول احمدی‎نژاد، سونامی تغییر کابینه‎ را درنوردید و برخی از وزرای خوب(موجه) دولت همچون محسنی اژه‎ای و صفارهرندی مجبور به ترک دولت شدند، این‎روز‎ها که کمتر از 8 ماه به پایان دولت‎ دوم و احتمالا پایان عمر سیاسی احمدی‎نژاد و حلقه نزدیکانش مانده است، روند تغییرات در کابینه جان دوباره‎ای گرفته است. دلیل اصلی هم، همان دلیل همیشگی است: «هرکس برخلاف خواسته احمدی‎نژاد و مشایی عمل کند، باید برود!»  

اگر بخواهیم کمی عقب‎تر برویم، باید از چرخش جالب معاونان رئیس‎جمهوری شروع کنیم؛ جایی که بهروز مرادی، رئیس سازمان هدفمندی جایگزین ابراهیم عزیزی در معاونت برنامه‎ریزی رئیس‎جمهوری شد. عزیزی نیز در معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی جایگزین دکتر لطف‎الله فروزنده‎ای شد که می‎توان به جهت حضور چند ساله‎اش در کنار احمد توکلی در مرکز پژوهش‎‎ها و همچنین تحقیقات گسترده‎اش، او را پدر قانون خدمات کشوری دانست. البته فروزنده هم جایگزین حجت‎الاسلام میرتاج‎الدینی معاون پارلمانی رئیس‎جمهوری شد تا میرتاج‎الدینی هم متصدی جایگاهی جدید به نام معاونت رئیس‎جمهوری در اجرای قانون اساسی شود.  

پس از این رفت و آمدها بود که چرخه تغییرات آغاز شد و به یک‎باره دکتر تقی‎پور وزیر ارتباطات عزل و به‎ سمت تزئینی مشاور رئیس‎جمهوری در امور فناوری اطلاعات منصوب شد. 

رئیس‎جمهوری هم مرد پرکار این‎روز‎های دولت یعنی علی نیکزاد را با حفظ سمت‎‎های قبلی، سرپرست این وزارتخانه کرد تا عملا سه وزارت‎خانه مسکن و شهرسازی سابق، راه و ترابری سابق و ارتباطات را یک نفر بچرخاند و البته ادغام این سه وزارتخانه و تشکیل وزارت‎خانه امور زیربنایی نیز در دستور کار قرار گیرد.  

حلقه نزدیکان رئیس‎جمهوری هم بی‎نصیب از تغییر نماند. اسفندیار رحیم مشایی طی حکمی بلندبالا (و شبه‎عرفانی) به ‎سمت مشاور رئیس‎جمهوری و ریاست دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب شد. سید حسن موسوی - رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری – رئیس دفتر رئیس‎جمهوری شد تا محمد شریف ملک‎زاده نیز معاون رئیس‎جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی شود.  

همین چند روز پیش هم دکتر مرضیه وحید دستجردی - که همانند دکتر باقری لنکرانی کارنامه (نسبتا) قابل قبولی داشت - بدون هیچ علت خاصی برکنار شد تا شمار تغییرات در روز‎های انتهایی دولت به عدد 10 برسد.  

چند روز بعد هم غلامحسین الهام از قدیمی‎ترین همراهان احمدی‎نژاد برای دومین‎بار سخنگوی دولت شد و به فاصله چند روز جای ابراهیم عزیزی را هم در معاونت توسعه گرفت تا عزیزی هم به سازمانی ناشناخته به نام «مرکز هماهنگی نهادها» برود!  

آنچه از نظر گذشت، وجه پیدای تغییرات بود اما فهم دقیق اهداف این تغییرات نیازمند تحلیل‎ اخبار و توجه به گمانه‎زنی‎‎هاست که در ادامه خواهید خواند:  


چرا تقی‎پور رفت؟  

همه چیز از وزارتخانه ارتباطات شروع شد. تقی‎پور که وارث دکتر محمد سلیمانی بود، از میانه راه با مشکلی مواجه شد به نام اخوان بهابادی؛ جوان نخبه یزدی که با اعمال فشار اطرافیان رئیس‎جمهوری وارد وزارت‎خانه شده بود و سرپرستی مرکز تحقیقات مخابرات را بر عهده داشت. مهدی اخوان بهابادی که تنها 32 سال سن داشت، با توجه به خدماتی که برای حلقه خاص انجام داد و با پیشنهاد همین افراد توانست جایگاه خود را تقویت کند و به یک‎باره به شخصی تأثیرگذار در وزاتخانه تبدیل شود. 

البته تقی‎پور از این اتفاقات راضی نبود و بعد‎ها در اظهارنظری نشان داد که حرف‎‎های زیادی از آن روز‎ها دارد ولی گویا فعلا قصد صحبت کردن درباره این ماجرا را ندارد. کار به جایی رسید که اخوان بهابادی قائم‎مقام وزیر در فناوری و امور بین الملل شد. مهدی اخوان پس از تشکیل شورای عالی فضای مجازی و با حکم مستقیم رئیس‎جمهوری به این نهاد رفت تا تقی‎پور نفس راحتی بکشد. اما او  دست از سر وزارت ارتباطات برنداشت و سعی کرد مرکز تحقیقات مخابرات را - که متولی اصلی پروژه‎‎های بزرگ شبکه ملی اطلاعات کشور است - به شورایعالی فضای مجازی منتقل کند؛ امری که با مخالفت مسئولان وزارت ارتباطات روبه‎رو شد. تقی‎پور هم که احساس خطر بیشتری می‎کرد، به تکاپو افتاد تا مشاور و معاون دیروزش را کنترل کند؛ غافل از آن‎که حلقه اطراف رئیس‎جمهوری حکم به برکناری تقی‎پور خواهند داد تا مهدی اخوان تازه‎کار پیروز میدان شود.  

گفته می شود، اگر ادغام منتفی شود، دولت به دنبال گزینهای است به نام علی اکبر محرابیان! 


چرا الهام سخنگو شد؟  

غلامحسین الهام در روز‎های قبل از انتخابات مجلس نهم به‎صورت جدی وارد میدان شده بود تا به‎عنوان یکی از اعضای جبهه پایداری، این تشکل سیاسی را در انتخابات به اهداف مورد نظر برساند. او در جلسات شورای مرکزی جبهه پایداری حضور می‎یافت و یکی از مهم‎ترین مخالفان ایده وحدت اصول‎گرایان بود. درست پس از پایان انتخابات نیز دیگر در جلسات شرکت نکرد و دوباره به احمدی‎نژاد پیوست. نگاه تحلیلی و البته بدبینانه به این اتفاق می‎تواند پرده از اجرای پروژه اسب تروا آن هم از سوی محمود احمدی‎نژاد بردارد!  

با دید بدبینانه، به‎نظر می‎رسد الهام تنها به این علت از دولت کناره گرفته بود که نگذارد اصول‎گرایان به وحدت برسند و آتش اختلاف در میان آن‎ها شعله‎ور شود. پس از پایان مأموریت نیز پیروزمندانه به عرصه سخنگویی دولت بازگشت تا نماد دولت محسوب شود و با گرفتن حکم معاون رئیس‎جمهوری جایگاهش نیز تقویت شود. این واقعیت را می‎توان در یادداشت روز سه‎شنبه دوازدهم دیماه 91 روزنامه ایران با عنوان «شرط بقای جبهه پایداری» مشاهده کرد: «بازگشت دکتر الهام، مرد مؤثر دولت نهم و البته یکی از مؤسسین جبهه پایداری به آغوش دولت دهم در قامت چهره‎ای تأثیرگذار امری عجیب به حساب نمی‎آید، بلکه امری طبیعی و قطعی نیز محسوب می‎شود. اصولا مگر چهره‎‎های شاخص و تأثیرگذار جبهه پایداری تا چه حد با دولت اختلاف دارند که بازگشت آن‎ها امری عجیب به حساب آید؟» 

برخی اخبار پشت پرده نیز حکایت از آن دارد که دولتی‎‎ها قصد دارند الهام را به‎عنوان کسی که جبهه پایداری نیز از او حمایت خواهد کرد، وارد صحنه انتخابات ریاست جمهوری کنند. به همین خاطر اگر در همین چند روز آینده شنیدید که دکتر غلامحسین الهام معاون اول رئیس‎جمهوری شد، خیلی متعجب نشوید!  

البته رابطه خوب الهام با اعضای شورای نگهبان نیز می‎تواند دلیل دیگر همکاری مجدد احمدی‎نژاد  والهام باشد؛ هرچندکه رفتن الهام به دولت برای طرفداران پایداری سخت تمام شود، اما دور از ذهن نیست. به‎نظر می‎رسد حلقه اطرافیان رییس‎جمهوری دوست دارند با استفاده از رابطه‎‎هایی که الهام در شورای نگهبان دارد، تأیید صلاحیت «ردصلاحیت‎ شده‎‎ها» را بگیرند.  

خوشبینانه‎ترین تحلیل درباره سخنگویی الهام نیز اعتقاد رسانه‎‎های جبهه پایداری است این رسانهها تصمیم الهام را به فال نیک گرفته و در راستای تقویت خط خدمتگزاری دولت تحلیل می‎کنند. به بیان دیگر جبهه پایداری معتقد است که الهام به دولت رفته تا شاید در حلقه بسته اطرافیان رئیس‎جمهوری قرار گرفته و بتواند از تأثیرگذاری امثال مشایی، بقایی و رحیمی بر محمود احمدی‎نژاد بکاهد.  


چرا دستجردی رفت؟  

در فضای رسانه ای، ماجرای برکناری وزیر بهداشت که از احمدی‎نژاد نمره 20 گرفته بود، همچون ماجرای برکناری منوچهر متکی به تاریخ پیوست!  

تقریبا همه مطمئن بودند که اولین وزیر زن در تاریخ جمهوری اسلامی به دلیل انتقادات تند و تیزی که از شیوه مدیریت رئیس‎جمهوری داشت، آخرین روز‎های وزراتش را پشت‎‎سر میگذارد. تیتر روزنامه ایران - که از آن به‎عنوان ارگان حلقه انحرافی یاد می‎شود - در انتقاد از عملکرد دکتر مرضیه وحید دستجردی خود دلیل دیگری بر تزلزل صندلی خانم وزیر بود. در شبکه‎‎های مجازی نیز افراد رسانه‎ای نزدیک به جریان انحرافی به نبش قبر تاریخ پرداختند و در مذمت خانم دکتر گفتند که او در انتخابات سال 84 رئیس کمیته زنان ستاد لاریجانی بوده است و به همین علت اصلا احمدی‎نژادی نیست و به قولی مهره رئیس مجلس است!  

با این حال معاون اول رئیس‎جمهوری در گفت‎و‎گو با رسانه‎‎ها از اساس همه چیز را تکذیب کرد؛ تکذیبی که البته 24 ساعت هم نتوانست دوام بیاورد و با صدور حکم عزل وزیر بهداشت، این اظهار نظر نیز به لیست بلندبالای اظهارات جالب آقای معاون اول پیوست.  

اگرچه جانشین خانم دستجردی یعنی دکتر محمدحسن طریقت منفرد خود از چهره‎‎های شناخته شده بهداشت و درمان است اما نوع برخورد دولتی‎‎ها با برکناری تنها وزیر زن کابینه ماجرای پرغصه ای است که واکنش‎‎های زیادی را در پی داشت و البته انعکاس آن‎‎ها از حوصله این مطلب خارج است. با این حال گمانه‎زنی‎‎ها نشان می‎دهد که برکناری خانم وزیر بیشتر از آن‎که ناشی از  ماجرای ارز باشد، مرتبط با لاریجانی‎هاست!

گویا رئیس‎جمهوری از وزیر بهداشت خواسته بود که دکتر باقر لاریجانی برادر چهارم لاریجانی‎‎ها را از ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران بردارد که با مخالفت خانم دستجردی مواجه شده بود. انتشار مکاتبه صورت گرفته میان لاریجانی و دستجردی بلافاصله پس از برکناری خانم وزیر بر ‎درستی این تحلیل صحه می‎گذارد.  

و آخرین خبر هم این‎که شنیده می‎شود دکتر مرضیه وحید دستجردی از چند روز آینده به بیمارستان آرش برمی‎گردد و کار خود را در بخش زنان و زایمان این بیمارستان آغاز می‎کند.  

 

صلاحی در تور ستادکل 

آنان که سری در دنیای سیاست دارند، می‎دانند که محمود صلاحی همواره از تأثیرگذارترین استانداران محمود احمدی‎نژاد بوده است؛ به‎گونه‎ای که در سالیان اخیر همواره به‎عنوان جانشین بالقوه‎ای برای وزارت کشور محسوب می‎شد. اما صلاحی هم تنها به‎خاطر یک انتقاد آن هم نه از جانب خود که از سوی دیگران اخراج شد! گویا استاندار خراسان رضوی در مراسمی که به مناسبت عرفه در شهر مشهد برگزار ‎شد و سخنران آن نیز حجت‎الاسلام نقویان بود، در کنار محمدباقر قالیباف مشهدی حضور یافته و همین کافی بود تا قربانی جدید دولت از آستان امام رضا (علیه‎السلام) بیاید.  

اما داستان برکناری او هم به قولی سنگالیزه است؛ چرا که وقتی وی به‎عنوان مدیر برتر در حوزه پدافند غیرعامل برای دیدار با مقام معظم رهبری در تهران به سر می‎برده است، برکنار شده و پس از بیرون آمدن از این جلسه مهم می‎فهمد که دیگر استاندار نیست! 

محمود صلاحی این‎روز‎ها مصاحبه نمی‎کند و خیلی آرام به ‎جایگاه سابق خود بازگشته است. شنیده‎‎ها حاکی از آن است که وی به زودی به‎عنوان عضو هیئت مدیره موزه بزرگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فعالیت جدید خود را زیر نظر ستاد کل نیرو‎های مسلح آغاز خواهد کرد.  


احتمال رفتن رحیمی به وزارت کشور 

سایت‎ها و خبرگزاری‎‎ها از احتمال جدایی رحیمی از صندلی معاون اولی می‎گویند. صندلی مصطفی نجار دیگر وزیرِ سابقا نظامیِ احمدی‎نژاد هم این‎روز‎ها متزلزل است و شایعه وزارت کشوری شدن رحیمی نقل محافل شده است. البته دکتر احمدینژاد این خبر را تلویحا رد کرده است. این در حالی است که مسئول دفتر رحیمی معاون اول رئیس‎جمهوری نیز با ابراز بی‎اطلاعی از انتشار اخبار جایگزین شدن محرابیان به‎جای رحیمی می‎گوید: «در رابطه با صحت این خبر اطلاعی ندارم و در صورتی که این خبر صحت داشته باشد، از طریق مبادی رسمی اعلام میشود و بر روی پایگاه اطلاع‎رسانی ریاست‎جمهوری نیز قرار خواهد گرفت.» 

هم‎زمان با انتشار این شایعه، برای جانشینی رحیمی هم گمانه‎زنی‎‎های زیادی می‎شود. برخی می‎گویند محرابیان قرار است ارتقاء جایگاه پیدا کند و معاون اول شود. اما «نوری» مسئول دفتر علی‎اکبر محرابیان با تکذیب این خبر میگوید: «در صورتی که این خبر صحت داشته باشد از سوی شورای اطلاع‎رسانی نهاد ریاست‎جمهوری اعلام خواهد شد.» شیخ‎الاسلامی که روزی رئیس دفتر رئیس‎جمهوری بود و امروز وزیر کار و رفاه اجتماعی است گزینه دیگر معاون اولی محسوب میشود. از ابوالمشاغل این‎روز‎های دولت یعنی دکتر غلامحسین الهام و حمید بقایی نیز به‎عنوان دیگر گزینه‎‎های معاون اولی یاد می‎شود.  

نجار البته این شایعه را تکذیب کرد و رئیس جمهور نیز در جمع خبرنگاران گفت: «موضوع جابهجایی را که از آن صحبت میکنید، برای اولین بار از شما شنیدهام... من با مردم تعارف ندارم و اگر نکتهای باشد آن را صریحا اعلام میکنم.» 


صدر به‎جای مرتضوی می‎آید 

مرتضوی هنوز در منگنه کهریزک گیر کرده و هرچه‎قدر هم بخواهند با دوپینگ به وی مصونیت بدهند، باز روزی خواهد رسید که همچون مهدی و فائزه‎ در تور عدالت بیفتد و همان‎طور که رهبری نیز تعبیر «جنایت» را به‎کار بردند، کهریزک دامن آمران و عاملان آن را خواهد گرفت. شنیده‎ها حاکی از آن است که فشار بر روی دولت بیشتر از آن شده است که بتواند صندوق تأمین اجتماعی را تحت لوای مرتضوی نگه دارد و بر همین اساس قرار است یکی از نمایندگان مجلس هشتم و نامزد رد صلاحیت شده مجلس نهم جایگزین وی شود.  


خداحافظی با رستم قاسمی 

دولت در اسفند 88 و فروردین 89 برای این‎که بتواند بودجه سنگین یارانه نقدی را تأمین کرده و کسری بودجه را جبران کند، حدود 9000 میلیارد تومان به‎عنوان تنخواه از بانک مرکزی قرض گرفت. مقرر شده بود که این بدهی دولت به بانک مرکزی طی مدت زمانی مشخص و از محل صرفه‎جویی هدفمندی یارانه‎ها پرداخت شود. از آن‎جا که دولت نتوانست به انتظار اولیه‎ای که داشت برسد، مجبور شد برای جبران کسری به وزارت نفت فشار بیاورد تا با فروش دلار‎های نفتی این کسری را جبران کند. شنیده شده است که فشار دولت به وزارت نفت برای ادامه این ‎روند باعث ایجاد تنش میان دولت و وزارت نفت شده است.  

از مهندس جواد اوجی رئیس فعلی شرکت گاز به‎عنوان جانشین رستم قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم‎الانبیاء یاد می‎شود. این گمانه‎زنی وقتی پررنگ‎تر می‎شود که بدانیم همین چند روز قبل اوجی در حکمی محمدرضا غروی را - که پیش از این مدیر گازرسانی شرکت ملی گاز بود - با حفظ سمت متولی امور مربوط به حوزه معاونت مدیرعامل کرد تا خود بار کمتری بر دوش داشته باشد.  


علی اکبر محرابیان به‎جای موسی سوری  

اولین‎بار آذرماه سال گذشته بود که رسانه‎‎ها از پایان مأموریت مهندس موسی سوری آن هم با حکم بازنشستگی خبر داده بودند. درست چند ساعت پس از حضور وزیر نفت و همراهانش در کمیسیون انرژی، سوری مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس با حضور در دفتر کار قلعه‎بانی مدیرعامل شرکت ملی نفت حکم بازنشستگی خود را به‎صورت ناگهانی دریافت کرد تا سریال برخورد‎های ضربتی ادامه داشته باشد. گفته می‎شود محرابیان گزینه احتمالی جانشینی سوری است.  


مأموریت دیپلماتیک بقایی و دوستان 

در روز‎های میانی هفته‎ای که گذشت، خبری منتشر شد درباره جدایی بقایی از بدنه اصلی دولت و اعزام او به خارج از کشور. یکی از سایت‎‎ها نوشته بود: «قرار است حمید بقایی معاون اجرایی احمدی‎نژاد و از اعضای اصلی حلقه نخست وی، اسفندماه تهران را به مقصد نیویورک یا ژنو ترک کند.» بنا بر ادعای این سایت، قرار است بقایی جایگزین محمد خزاعی نماینده ایران در سازمان ملل متحد شود.  

البته تنها چند ساعت گذشت تا روابط عمومی معاونت اجرایی مدعی شود: «شایعات مربوط به انتصاب قریب‎الوقوع مهندس بقایی به یک سمت دیپلماتیک و مأموریت خارج از کشور ایشان به‎کلی تکذیب می‎شود و اعلام می‎گردد شایعات اخیر در این‎باره کذب محض است.» (هرچند که این خبر از سوی رسانه‎ها تکذیب شد و از دید افکار عمومی ممکن است پایان‎یافته تلقی گردد، ولی باید به ‎خاطر آورد که روند تکذیب اخبار دولت و سپس وقوع آن، امری عادی محسوب می‎شود و پیش از این در دولت نهم، برکناری دانش جعفری ابتدا از سوی دولت «دروغ 13» عنوان شد. اما چندی بعد وی برکنار شد و در داستان خانم دستجردی نیز یک بار دیگر شاهد تکذیب و سپس تحقق خبر تکذیب‎شده بودیم تا خبر تکذیب شده در مورد بقائی نیز همچنان در هالهای از ابهام باشد!)

روز خدایی ها

«جمهوری اسلامی ایران» در شرایطی به عرصه قدرت بین‎الملل وارد شد که از یک سو شوروی سابق درحال افول و از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا درصدد تبدیل شدن به تنها ابرقدرت جهان بود. همه منتظر بودند ایرانِ نوپا به سمت یکی از این دو ابرقدرت دست دراز کند. اما انقلاب اسلامی ایران که برخواسته از آموزه‎‎های مکتبی تشیع بود، به سرعت به‎عنوان گفتمانی جدید مطرح شد و گفتمان‎‎های استکباری را به چالش کشید. از همین رو، از فردای 22 بهمن 57، استکبار سعی کرد تا مانع سنگینی کفه قدرت ایران در «معادله قدرت» شود و در این راه نیز از تمام توان نظامی، مالی، دیپلماتیک و... خود استفاده کرد. این معادله قدرت هم در سطح بین‎الملل و هم در داخل کشور به‎صورت جداگانه تعریف می‎شود: در سطح جهانی یا اصلی میان انقلاب و استکبار و در لایه داخلی میان طرفداران واقعی انقلاب و مخالفین انقلاب. 

با گذشت زمان، نبرد استکبار به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، ابعاد ویژه‎تری به خود گرفت؛ به‎گونه‎ای که استکبار حتی در داخل کشور و در برخی برهه‎‎ها تلاش کرد تا بر روند مردمی انقلاب اسلامی تأثیر بگذارد. در نقطه مقابل، رویداد‎هایی چون پیروزی در جنگ تحمیلی، شکل‎گیری حزب‎الله، قدرت‎گیری حماس و پیروزی مقاومت در جنگ 33 روزه و... معادله قدرت را به سود جمهوری اسلامی تقویت کرد؛ همان‎گونه که استکبار با دمیدن در آتش فتنه‎‎هایی همچون غائله بنی‎صدر، شکل‎گیری سازمان منافقین، غائله 18 تیر 78 و... سعی در به قدرت رساندن طرفداران خود، یا همان مخالفان انقلاب، در ایران داشت. 

شاید بتوان فتنه 88 را وسیع‎ترین تلاش دشمن برای توقف مسیر رو به‎ رشد انقلاب و تغییر معادله قدرت دانست. در برابر آن نیز پتک مردمی 9 دی 88 را نیز باید یکی از بزرگ‎ترین تو دهنیهای مردم به استکبار و ایادی داخلی‎اش قلمداد کرد. 

برای ساختن مجلسی کارآمد و در تراز انقلاب اسلامی...

فردا روز انتخاب بزرگ است. بر خودم واجب دیدم هر چند کوتاه ولی در وصف 3 مرد بزرگ سطوری بنویسم:

احمد آقای توکلی؛ مردی که تنها و تنها خط اصیل انقلاب شاخص اوست و به همین جهت با هر گروه و فردی که از انقلاب انحراف پیدا کرده مشکل پیدا کرد.

آنها که ظرفیت نقدهای صریح اش را ندارند او را متهم به نق زنی می کنند. اما از نظر من، مشکل از انتقادهای او نیست؛ مشکل از جهان بینی منتقدین رفتار توکلی است که فط نوک بینی شان را می بینند و او را مذمت می کنند که چرا انحرف را زودتر از همه تشخیص می دهد.

کارنامه او در مبارزه با مجاهدین خلق در قبل از انقلاب و سپس انتقادهایش از نخست وزیر موسوی، رئیس جمهور هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور خاتمی و رئیس جمهور احمدی نژاد؛ درست در  موقعی بود که همه دنیا با آنها بودند و هنوز تشت رسوایی شان بر زمان نخورده بود. توکلی زودتر از مدعیان می دید.

من به جهان بینی احمد توکلی رأی می دهم


حاج علیرضا زاکانی از رویش های انقلاب؛ کسی است که این روزها با وجود همه تهمت ها و تخریب ها ؛ پا در رکاب کرده تا نظر صریح رهبری مبنی بر وحدت اصولگرایان [1] را اجرایی کند.

او هم کارنامه پر و پیمانی دارد. مبارزه با فساد (پرونده دانشگاه آزاد، قاضی مرتضوی، کردان، رحیمی، مشایی، سایپا، سمگا و ...) شاخصه اول کسی است که در دوران دوم خرداد مسئول بسیج دانشجویی کشور بود و در مقابل هجمه های اصلاحات آمریکایی ایستاد و مردانه فضای غربزده دانشگاه ها را مدیریت کرد.

من به ایستادگی علیرضا زاکانی رأی می دهم



و آخرین نفر؛ حاج حسین فدایی است. مردی که برای زمین نماندن فرمان رهبری همیشه در میدان است و مشغول تبیین. او هم همچون دو نفر قبلی ید طولایی در مبارزه با فساد دارد.

در وصف او فقط همین را باید گفت که تاریخ هیچ گاه از یاد نخواهد برد سخنان او در اردیبهشت 88 را؛ جایی که پشت پرده فتنه 88 را حتی قبل از آغاز رسمی کودتا با اسم رمز آشوب؛ برای همگان تبیین کرد. بی شک با گذشت تاریخ و روشن شدن ابعاد کودتای سبز، باید بینش و تفکر او را بیش از پیش ستود.

من به بینش و منش حسین فدایی رأی می دهم.


البته هستند کسان دیگری که در لیست فردا صبح من قرار می گیرند... افرادی همچون: الیاس نادران، حسین نجابت، پرویز سروری، اسماعیل کوثری، زهره الهیان، مهرداد بذرپاش، حسین مظفر، غلامرضا مصباحی مقدم، بیژن نوباوه، سید محمود نبویان، حسین مظفر، الهام امین زاده و ...

و البته هستند همفکران دیگری که فردا در انتخابات تهران غائب اند اما امید داریم با حضور آنها بتوانیم  مجلسی  در تراز جمهوری اسلامی ایران شاهد باشیم: غلامعلی حداد عادل، محمد دهقان، علیرضا مرندی، محمدحسین ابوترابی فرد، حسن سبحانی، حسین زاده بحرینی، مسعود میرکاظمی، امیرحسین قاضی زاده، احمد سالک، عشرت شایق و ...


و جمله آخر... برای من مهم نیست که تخریب و هزینه میلیاردی جواب می دهد یا پایداری بر انحراف و کاسبی با فتنه! برای من مهم آن است که انقلاب جوابش را بگیرد...

شور انقلابی؛ شعور انقلابی و مرضی به نام «مصلحت نبینی»

تجمع در برابر مجلس در اعتراض به وقف دانشگاه آزاد

مجلس شورای اسلامی به مصوبه ای رای می دهد که دانشگاه آزاد را ملک شخصی عده ای می پندارد و آن را موقوفه ای از طرف آنها. دانشجو -به عنوان قشری که وابستگی سیاسی ندارد- از این اقدام خلاف قانون و خلاف نظر رهبری، خشمگین است و در جلوی مجلس تجمعی اعتراض آمیز برگزار می کند.

این تجمع و تحصن که برخواسته از شور انقلابی دانشجویان است اما به جایی کشیده می شود که اساس دانشگاه آزاد و اساس مجلس شورای اسلامی به عنوان عصاره ی فضائل ملت را زیر سوال می برد و با تندروی بعضی دانشجویان و موج سواری عده ای از خود مجلسی ها به انحراف کشیده می شود؛ به طوریکه دکتر علیرضا زاکانی از فعالان تجمع دانشگاه آزاد، بعدها درباره این تجمع می گوید: «... این تجمع که با نیت بسیار خوبی تشکیل شده بود، مورد سوءاستفاده قرار گرفت و دستخوش حوادثی شد. عده ‏ای هم بر موج احساسات سوار شدند و از اساس، اصل مجلس را زیر سؤال بردند. بعضی از همکاران خود ما هم با آن‎ها هم‏صدا شدند. اما ما در همان جمع، با سمت‎و‎سویی که تجمع می رفت، مخالفت کردیم، چرا که باید مجلس را از این تصمیم غلط جدا می کردیم... »


http://www.jahannews.com/images/docs/files/000121/nf00121563-1.jpg


یازدهم رمضان سال 89؛ در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب، ایشان نیز به روشنی نسبت به رفتارهای بعضی دانشجویان در تحصن مقابل مجلس شورای اسلامی - که در اعتراض به مصوبه وقف دانشکاه آزاد برگزار شده بود- گلایه کردند:

«بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظرى نمي كنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه‌اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيرى كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، بايد نقدپذيرى كند. جمعيت زيادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهايشان هم بد نبود، يك گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمي گويم آنها آدمهاى بدى‌اند، نابابى‌اند؛ نه، بالاخره تندى كردند، جوانى كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطى بود، زيادى بود، حقش نبود، قبول كنيد. اينجور نباشد كه بگوئيد بالاخره هرچه كه گوشه‌ى قباى دانشجو را بگيرد - كه دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد.»

 اسفساریه تبصره 3 ماده 71 قانون خدمات کشوری

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در پاسخ به استفساریه ای تبصره ای را مصوب می کنند که بر اساس آن مقامات سیاسی پس از پایان مسئولیت خود همواره 80 درصد حقوق جایگاه سیاسی خود را دریافت می کنند. اشکال اساسی این مصوبه در لفظ همواره است.

اعتراض ها شروع می شود. هفت نماینده مجلس در نامه ای ضمن برشمردن نکاتی مهم نسبت به لغو این اسفساریه که چند روز قبل از آن مصوب شده بود، طرحی ارائه می کنند. اما عده ای دیگر از نمایندگان کلا قانون را زیر سوال می برند، سعی می کنند با ترک صحن مجلس را از رسمیت بیاندازند و با حرکاتی شانتاژگونه درصدد می شوند تا آبی برای خود گرم کنند. (توضیح کل ماجرا)


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/09/01/13900901155238906_PhotoL.jpg


تجمع در برابر سفارت انگلستان و باغ قلهک

عده ای از جوانان و تشکل های دانشجویی در سالروز ترور ناجوانمردانه شهید مجید شهریاری در برابر سفارت انگلستان تجمع می کنند. این تنها بنهانه تجمع نیست؛ چرا که روباه پیر سالهاست در کار ما و ملت های مسلمان موش می دواند. ترور دانشمندان هسته ای کشورمان، فتنه 88، دفاع از رژیم منحوس صهیونیستی، کمک به سرکوب بیداری اسلامی ملت های منطقه، تحریم های ناجوامردانه ملت ایران و ... از جمله این اقداماتی است که در همین چند سال گشته رخ داده است.

تجمع و تحصن با دخالت عده ای تبدیل می شود به تهاجم و تسخیر. اقدامی که شور انقلابی دارد اما شعور انقلابی به دنبال ندارد ...

با اصل تجمع هیچ مشکلی ندارم و در آن شرکت هم کردم اما آن چیزی که می رنجاندم این است که عده ای مصالح و منافع ملی را در نظر نمی گیرند و خود را جای تصمیم گیران مملکت می گذراند و هر اقدامی که احساس می کنند موج سواری بیشتری برایشان به دنبال دارد؛ انجام می دهند.

قصدم آن نیست که دوستانی که به سفارت حمله کردند را تخطئه کنم چرا که خود نیز با حرکت 8 آذر تا پشت درب های سفارت همراه و همدل بودم و آن را تایید می کنم اما قصد آن است که بگویم تندروی مذموم است.

تجمع کنندگان دیروز همه انقلابی بودند و انقلاب را دوست داشتند. اما جالب آنجاست که حمله کنندگان به سفارت بیشتر در زمره آنهایی هستند که مرض مصلحت نبینی دارند. همان ها که سخنان صریح رهبر انقلاب مبنی بر پرهیز از تندروی را در مقاطع مختلفی همچون غائله 18 تیر، حوادث بعد از انتخابات از جمله ماجرای کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و ... شنیدند ولی باز هم تندروی کردند و مصلحت را قربانی خود کردند.


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/09/08/13900908200826187_PhotoL.jpg


متاسفانه اینها، همان دوستانی هستند که امروز سخن صریح رهبر انقلاب درباره لزوم حفظ وحدت را شنیده اند اما با تاسیس پرچمی جداگانه در میان نیروهای انقلاب و اصولگرایان تفرقه می کنند.

سوالی که امروز ذهن مرا مشغول کرده این است که چرا آنها، این جمله صریح رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی را شنیده اند ولی باز هم مانع وحدت نیروهای انقلاب و اصولگرایان می شوند: «بايد توجه كرد كه اين مجموعه اصولگرا و انقلابي اي كه امروز در مجلس هستند بحمدالله در كشور هم اكثريت قاطعي دارند به دليل همين انتخابي كه انسان مي بيند انجام گرفته، خب اين نشانه اين است كه مردم دوست مي دارند اين جهت گيري و اين راه را. اين را حتي المقدور نگذاريد متشتت بشود. اين وحدت مهم است. حالا ما در سطح كشور هم معتقد به وحدتيم. در اين مجموعه معتقد به ارزش ها و اصول هم معتقد به وحدتيم. اين را بايد حفظ كرد. ولو با يك اغماض هايي. بعضي از اغماض ها ممكن است اعتراض برخي ديگر را متوجه انسان بكند ولي خب بكند آدم حق را بايد ببيند چيست. يك جاهايي بايد برخي از اغماض ها را انجام داد براي يك مصلحت بزرگتري كه حالا در اين مورد بحث ما مصلحت اتحاد و اتفاق و عرض كنم كه با هم بودن و يك حرف زدن و يكصدا داشتن و اينهاست.»

ساده ترین جمله ای که در نقد این دوستان میتوان گفت که آنها شور انقلابی ندارد ولی شعور انقلابی آنها دچار مشکل است و به مرضی به نام «مصلحت نبینی» دچارند...

پی نوشت: از آنجا که احساسم این است که در شرایط حاضر انتقاد علنی اصولگریان از یکدیگر به تفرقه بیشتر کمک می کند ادامه این نوشتار و نقد رفتار این طیف را به بعد از انتخابات موکول می کنم.


سراب وعده ها

نگاهی به آفتی به نام وعده‎
«اسامی مفسدین اقتصادی را افشا می‏کنم»، «سران فتنه به‎زودی محاکمه خواهند شد»، «طرح نظارت بر نمایندگان تصویب می‏‏شود»، «من اگر رأی بیاورم به هرکس 50 هزار تومان می‏دهم» و...

حرف آخر را همین اول باید زد؛ جامعه از شعارزدگی نامزدهای انتخاباتی و وعده‎های مسئولانی که انگار قرار نیست هیچگاه عملی شود، خسته است. وعده‎هایی که عملی نمی‏شود، همچون نسیم گرمی است که در تابستان به‎جای خنک کردن، باعث تب بیشتر می‏شود.


اگر در حافظه تاریخی خود جست‎وجو کنیم، به‎راحتی می‏توانیم فهرست بلندبالایی از شعارها و وعده‎های رنگارنگ مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، دست‎اندرکاران قوه قضاییه و... را به یاد آوریم که نه‎تنها هیچ‎گاه عملی نشده، بلکه موجب دلسردی مردم از مسئولین م
ی‎شود و رفته رفته کار را به‎جایی می‏رساند که دیگر نمی‏توان به وعده‎ها و حتی گفته‌هاي افراد هم اعتماد کرد. علاوه‎بر معضل بی‎اعتمادی به مسئولین، معضل دیگری که این رفتار غلط از خود به‎جای می‎گذارد، ایجاد مطالبه‎های نابه ‏جا در میان مردم است. به طور مثال، در بسیاری از حوزه‎های انتخاباتی کوچک، نامزدهای انتخاباتی برای این‎که بتوانند رأی روستاها در شهرهای کوچک را بگیرند به آن‎ها قول‏هایی مثل تبدیل به شهرستان شدن و... می‎‏دهند. حال در نظر بگیریم روستایی را که هیچ‎کدام از معیار‏های شهر شدن را ندارد ولی نامزدهای انتخاباتی آن، در دوره‎های مختلف، به کرات این وعده را داده‏اند که اگر من رأی بیاورم چنان می‎کنم و چنین می‎‏شود؛ هر کس که جای این مردم باشد، مطئناً به‎دلیل این وعده تکراری که دیگر تبدیل به مطالبه عمومی شده، نسبت به مسئولان شهرش بدبین می‎‏شود.

اگر به‎دنبال ریشه‎های این معضل برویم، به نکته‎های جالبی م
ی‎‏رسیم که مهم‏ترین آن‎ها از این قرار است:

1- رفتار انتخاباتی و اخلاق آن، در میان نامزدهای انتخابات‏
های مختلف نهادینه نشده است؛ فلذا نامزدهای محترم در انتخابات، شعارها و وعده‎هایی می‎دهند که یا انجام آن دور از ذهن است، یا اگر قابل انجام باشد، از ید قدرت آن فرد خارج است.

2- از منظری دیگر شاید بتوان وعده و وعید دادن را در فرهنگ ایرانی ما جست‎وجو کرد؛ ما مردمی هستیم که با تعارف، ‎زاده شده‏
ایم و با تعارف زندگی می‎کنیم. وقتی هم که پا به عرصه سیاسی می‎گذاریم، قواعد بازی را رعایت نمی‎کنیم و احساس می‎کنیم این‎جا هم جای تعارف زدن و رفتارهای درون خانواده‏ای و درون فامیلی است! فلذا هر وعده‏ای را که به ذهن می‎‏آید می‎گوییم.

3- صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ما هیچ
‏گاه به‎دنبال پیش‎گیری نیست؛ هم‏چنان‏که وجه نظارت در آن کم‎رنگ است. هیچ نهادی نیست که افراد را از دادن وعده‎ها و شعارهایی که عملی نخواهد شد منع کند و یا بر آن‎ها نظارت کند که وعده خود را عملی کنند و یا حتی ارزیابی کند که فلان مسئولی که قبل از آمدن وعده داده، چند درصد از وعده‎های خود را عملی کرده است.

4- در این معضل نیز عدم قدرت احزاب را شاهدیم. وقتی فردی به‎صورت مستقل در فضای سیاسی حرکت کند، م
ی‎تواند هر حرفی را بزند بدون آن‎که پاسخ‎گو باشد. اما اگر افراد از نظام حزبی بیرون بیایند و به مسئولیت‏های مملکتی برسند، مجبورند برای اعتماد افکار عمومی به حزب متبوع خود، سنجیده‏تر سخن گفته و موضع‏گیری کنند چراکه برای حفظ جایگاه حزب خود، در قبال رفتاری که انجام می‎‏دهند، باید پاسخگو باشند.

5- بعضی وعده‎ها از همان ابتدای کار معلوم است که قرار نیست به سرانجام برسد. این نوع وعده‎دادن یکی از مذموم‎ترین وعده‎هاست. کما این‎که آیت‎الله جوادی آملی در دیدار با یکی از مسئولان با اشاره به یک روایت از امام معصوم (علیه‎السلام) وعده فریبنده را به هر شکل مطرود دانسته و گفته‎اند که حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است، چه رسد به فریب دادن انسان. (نقل به مضمون)


6- بعضی وعده‎ها هم فقط برای زمان حال کاربرد دارد. همانند وعده کمک به خانواده پنج‎قلوهای دماوندی که با تبلیغ فراوان انجام شد ولی هیچ‎گاه به سرانجام نرسید.
 

وحدت با چه کسانی؟!

این روزها مهم‏ترین مسأله داخلی اصول‎گرایان، مسأله وحدت است. همه بزرگان و تأثیرگذاران این جریان سیاسی که احزاب مختلف با کارنامه‎های متفاوت را در برمی‎گیرد، بر لزوم وحدت تأکید دارند. اما سؤالی که در این میان از سوی برخی افراد بی‎پاسخ مانده، نگاه به مسأله وحدت است. و این‎که با چه‎کسانی باید وحدت کرد؟

بدنه جامعه که همیشه نشان داده در کوران حوادث با بصیرت بیشتری از اکثریت نخبگان خود قدم برمی‎دارد، برنمی‎تابد که بعضی افراد به ظاهر اصول‎گرا که در کارنامه خود نقاط سیاه بسیاری دارند، در میان نامزدهای نهایی اصول‎گرایان حضور پیدا کنند. از رفتار بعضی نمایندگان در مواجهه با فتنه 88، احساس می‎شود که برخی افراد تنها نام اصول‎گرا را بر خود نهاده و هیچ‎گونه تعهدی نسبت به موازین اصول‎گرایی ندارند، شرایط و موازینی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به دفعات به تبیین شاخصه‎های آن پرداخته است.


منظور نگارنده، از لزوم سنجش افراد با شاخصه‎ها، این نیست که به‎صورت صفر و صدی عمل کنیم و صرفا به‎دلیل یک نقطه مبهم در کارنامه یک فرد، او را از دایره اصول‎گرایی خارج کنیم که این نوع عملکرد حذفی، مطمئنا برخلاف سیاست جذب حداکثری و دفع حداقل رهبری است؛ اما قطعا اگر کسانی‎که با نام خود را اصول‎گرا گذاشته‎اند، در برابر فتنه و جریان انحرافی موضع صریحی نداشته باشند، نمی‎توان از آن‎ها به‎عنوان اصول‎گرا یاد کرد. همچنین است کسانی‎که بعضی شاخصه‎ها همچون ولایت‎مداری، استکبارستیزی و فسادستیزی مشکل دارند و در مجلس یا دولت جلوی مبارزه با فساد را سد کرده‎اند و در برابر نظام سلطه از خود کرنش نشان داده‎اند. اين افراد نباید توقع داشته باشند که آن‎ها را اصول‎گرا بدانیم.


به‎نظر می‎رسد در شرایط حاضر، جریان اصول‎گرا برای انتخابات پیش‎رو علاوه‎بر سازوکارهای پیشنهادی وحدت، باید توجه داشته باشد که راه‎برد اساسی باید بر اساس تأکید بر گفتمان اصول‎گرایی و شاخصه‎های آن شکل بگیرد. چراکه این تأکید بر گفتمان که از فرمایشات مکرر مقام معظم رهبری نشأت گرفته، در بدنه مردم مطالبه ایجاد می‎کند و ما را دوباره به روزهای طلایی انتخابات مجلس هفتم و ریاست‎جمهوری نهم باز می‎گرداند.

آقای رئیس جمهور! ترسم نرسی به کعبه ...

به بهانه حرفی که رئیس جمهور خطاب به چند خبرنگار گفت

http://dolateslami.persiangig.com/pasokhguyi/1.jpgدولتی که در سال 84 همه از آن حمایت کردیم و با شعار عدالت و خدمت بر سرکار آمده بود و انصافا در این سالها دولت بسیار پرکاری بوده است، ما را نگران کرده است. چند صباحی است که از طرف عده ای از مردم، مدارک بسیاری به دست ما در سایت الف رسیده است که تعجب خود ما را نیز به همراه داشته است.

این مدارک نشان از رانتخواری اطرافیان رئیس جمهوری دارد که ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی دارد. با کمک دوستان خبرنگارما در الف، صحت و سقم این اطلاعات را بررسی کردیم و متاسفانه خیلی از این ادعاها صادق از آب درآمد. با توجه به تصمیم جمعی در بین کارکنان الف، تصمیم گرفتیم تا این اسناد را منتشر کنیم تا فضا برای چنین کارهایی نا امن شود و رئیس جمهور محترم نیز از وضعیت پیش آمده باخبر شوند.

در آدرس های زیر می توانید بعضی از این مدارک را که در سایت الف منتشر کردیم، ببینید:

1-   از سابقه‌سازي در وزارت خارجه تا نفوذ در شرکت هاي نفتي
2-   رانتخواري بزرگ در شركت خصوصی متصل به حلقه قدرت - ثروت
3-   جزییات جدید از امتیازات تعلق گرفته به شرکت سمگا
4-   جزییاتی دیگر از ارتباط 450 میلیارد تومانی
5-   توافق سه نفره برای واگذاری پروژه صدها میلیاردی 
6-   مشایی‌ها؛ ماجراهای آرش و اسفندیار                  
  و ....

غرض از نوشتن این مطلب، اما گفتن این حرف ها نبود. دلیل من برای نوشتن این حرفها واکنش تعجب بر انگیز رئیس جمهور کشورمان بود، رئیس جمهوری که کف آمال حزب الله بود ...

جدا از آنکه بعد از انتشار نوشته ها، زنگ تلفن ها به صدا در آمد تا ما را از ادامه این کار منصرف کنند و موجی از تب و تاب میان متهمان این قضیه آغاز شد تا شاید بتوانند با تخریب  چهره الف  میان کاربران، ما را در مسیر عدالتخواهی متزلزل کنند؛ آقای رئیس جمهور نیز واکنش دور از ذهنی نشان داد.

آقای احمدی نژاد در مراسم معارفه رییس جدید سازمان میراث فرهنگی و گردشگی حرف های جالبی زده اند که به تیتر خبرگزاری ها و سایت ها تبدیل شده است. ایشان گفته اند: "عده‌ای مي‌گويند سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری مجوز ساخت هتل می‌دهد و اين را جرم تلقی می‌كند كه اگر اين اقدام جرم است ما به آن افتخار می‌كنيم." و البته در این سخنان، به طور ضمنی به سایت الف اشاره کرده و ما را عقب افتاده خواند!

اول متعجب شدیم که چرا رئیس جمهوری که سال 84 با شعار عدالتخواهی رای آورده و در سال 88 نیز به طور مشخص در مناظره ها خطاب به کروبی گفت که حاضر است تمام اطرافیانش را بیاورد تا مردم ببینیند که همگی پاکدست هستند، و اطرافیان کروبی را به مباهله دعوت کرد؛ امروز این چنین دارد از حرکت های مشکوکی که در مجموعه تحت امر ایشان اتفاق افتاده ، حمایت می کند.

دوم آنکه، متعجب شدیم؛ رئیس جمهوری که همین چند روز پیش گفته بود خوشبختانه نه سایت می خوانم نه روزنامه، چگونه این موضوع را فهمیده است. می ترسیم که حلقه اطرافیان رئیس جمهور ایشان را در سانسور اطلاعاتی قرار داده باشند و به صورت برنامه ریزی شده به ایشان بعضی اطلاعات را منتقل می کنند و بعضی واقعیت ها را از ایشان دریغ کنند.

سوم آنکه نگران این نوع ادبیات رئیس جمهور در برخورد با قشر خبرنگار هستیم. وقی ایشان به خبرنگاران می گوید "عقب افتاده" (+)، انتظاری از معاون ایشان نیست که بخواهد به خبرنگارها بگوید که شما تربیت خانودگی ندارید! (+) نگرانیم که این ادبیات رئیس جمهور در تمامی کارکنان دولت نهادینه شود.

آقای رئیس جمهور!
من کوچکتر از آن هستم که بخواهم شما را نصیحت کنم اما آقای رئیس جمهور، به عنوان یک شهروند و یک هوادار حق دارم از شما بخواهم که نگاهی به سیر تطور خودتان و دولت از سال 84 تا امروز بکنید.


مرتبط: درباره افتخار جدید احمدی نژاد

به انقلاب برادران مسلمان‏مان کمک کنیم

با سید علی ... تا فتح قدس و مکه

http://www.ikhwanweb.com/uploads/DEbMSbRbnWqr.jpg

دیکتاتورها به پایان راه رسیده اند. علی عبدالله صالح، حسنی نامبارک، شاه حسین، ملک عبدالله باید بروند و دست از سر مسلمانان و ممالک اسلامی بردارند.

ما چگونه می توانیم به انقلاب در تونس، یمن، مصر، عربستان ، لیبی و الجزایر و ... کمک کنیم؟

1- همان گونه که در هشت ماه دفاع مقدس، نبردی سایبری با فریب خوردگان و عاملان نادان استکبار جهانی در فضای اینترنت از سنگر توییتر و فیسبوک گرفته تا بالاترین و فرندفید داشتیم و به حول قوه الهی آنها را نابود کردیم، اکنون باید به یاری معترضان مسلمان و برادرانمان در این بیداری اسلامی بپردازیم.
پس پیش به سوی اینترنت! با یوزرهای جنگ نرم خود به غرب نشان بدهید که امت اسلامی متحد است
(فرم اعلام همکاری) ...

2- حال که دولت جمهوری اسلامی ایران نمی تواند بر اساس عرف دیپلماتیک، به مقابله رسمی با دیکتاتورهای عرب و موضع گیری رسمی در برابر آنها بپردازد، نقش سازمان های مردم نهاد یا همان NGO ها در این وسط بسیار پررنگ است.
تجمع در برابر سفارت دیکتاتورهای غربی به ویژه حسنی مبارک ملعون که بزرگترین خیانتکار در مسئله فلسطین است را از یاد نبریم... (
همزمان با نماز مغرب و عشاء شنبه 9 بهمن در مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران)

3- دوستان عزیز! هرگونه پیشنهاد دیگری دارید در قسمت نظرات بگویید تا اضافه شود.

و نريد انمن علی الذين الستضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين


پی نوشت:
هر کس مایل به کمک برای آزادی مسلمانان و مستضعفان عالم است، فورا با دفتر جنبش عدالتخواهی تماس بگیرد...     
info@edalatkhahi.ir       88938821
مواردی که ضروری تر است:
1- توانایی مکالمه ساده عربی، انگلیسی و فرانسه
2- توانایی ترجمه سه زبان بالا
3- توانایی سرچ
4- توانایی ساخت کلیپ و طراحی گرافیک
5- توانایی همراهی در شبکه های اجتماعی
6-..... کسانی که این توانایی ها را هم ندارند کارهای دیگری در این زمینه هست:
edalatkhahi.ir

ضدیت با احمدی نژاد تا کجا...؟

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQqNSr-VkaOqH5bU7J5GagWDKJaJm15qOG8oG32xVZhqAfNCjcRngبه او تا دلتان بخواهد انتقاد داریم اما انصافا دکتر محمود احمدی نژاد انصافا نشان داده که در اجرای طرح های اقتصادی زمین مانده اصل 44، از هدفمندی یارانه ها و بحث کوچک سازی دولت از طریق واگذاری به بخش خصوصی، -هرچند کجدار و مریز و با انتقاد دیگران- استوار قدم است.

احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی صحبت از تغییر در نظام پولی و بانکی کشور می کند. تغییر در نظام بانکداری و تبدیل آن به نظامی در چارچوب اسلام از ابتدای انقلاب جزو منویات امام و رهبری و همچنین آرزوهای دلسوزان انقلاب و اسلام بوده است.

اما اینجاست که زنگ خطرها برای باندهای ثروت و قدرت به صدا در می آید...

نمایندگانی که معلوم نیست، نمایندگان مردم اند یا نمایندگان صاحبان قدرت؛ دست به کاری می زنند که اوج ضدیت با رئیس جمهور را می رساند؛ تصویب قانونی برای خارج کردن بانک مرکزی از تصدی گری دولت! (+)

در حالیکه بیشتر نمایندگان اقتصادی مجلس همچون "احمد توکلی" با استقلال بانک مرکزی که دومین نهاد اصلی اقتصادی کشور و مرجع سیاستگذاری پولی کشور است، مخالف بودند (+)، اما این طرح به بهانه آنکه موجب می شود تحریم ها کمتر شود تصویب شد. (+) برخی نیز همچون "مصباحی مقدم" مدعی بودند که سیاست های متغیر اقتصادی احمدی نژاد به ثبات بانک مرکزی ضربه می زند. (+)

اما واکاوی دلایل اصلی این مخالفت صریح با نظر دولت چیست؟

1- ضدیت با احمدی نژاد!
بعضی نمایندگان نشان داده اند که رویه شان آنگونه شده که بر خلاف تذکرات رهبری مبنی بر همکاری با دولت به عنوان قوه مجریه، با سرعت تمام به سمت بستن دست دولت پیش می روند.

این ضدیت با احمدی نژاد یا از روی بی بصیرتی و لجاجت با ملت است یا از روی حب دنیا ...

2- وامداری قدرت؟
متاسفانه، در قضیه دانشگاه آزاد هم دیدیم که عده ای وامدار قدرت اند. از آنجا که با کمک پول و قدرت بعضی صاحبان سرمایه به مجلس راه یافته اند، در شرایط حساس روحیه آزاداگی شان را به روابط می فروشند ...

و کیست که بداند با موفقیت طرح اقتصادی دولت، انگشت رسوایی به سوی تکنوکرات های حامی اقتصاد دولتی و مشخصا آقای هاشمی رفسنجانی نشانه خواهد رفت.