فرار وزارت بهداشت از نقد طرح تحول سلامت

روزگذشته، رسانه‌ها از قول وزیربهداشت تيتر زدند: "جامعه پزشکی واسطه مردم و خدا هستند!"  خیلی‌ها با دستمایه كردن اين جمله آقای وزیر، طنزهایی ساختند. البته آقای قاضی‌زاده هاشمی در ماه‌های اخير، در مواجهه با انتقادات، از مقام معظم رهبری هزينه كرده و پای رضایت رهبری از طرح‌تحول را پيش كشيده‌اند؛ بدون آنكه سندی ارائه كنند...

امروز هم علی‌اكبر سیاری معاون‌وزيربهداشت، قاضی‌زاده هاشمی را به #مختار تشبيه كرده و در نشست معاونين بهداشت وزارتخانه گفته‌اند كه «مختار لشکر زیادی داشت اما در صحنه آخر در یک قلعه گیر افتاد به قدر جنگید تا کشته شد. همه به وزیربهداشت حمله کردند و ما باید اینجا از ایشان دفاع کنیم» وزير بهداشت هم از كارمندان‌اش خواسته «بجنگند تا نابود نشوند!»

اينكه #وزارت_بهداشت نمی‌گذارد طرح تحول نقد شود، بر همه فعالان حوزه سلامت مشخص شده است. اما اينكه چرا بعد از باز شدن دريچه نقد كارنامه وزارت بهداشت‌ ‍[در دو برنامه تلويزيونی #ثریا و غیرمحرمانه] ؛ آن هم بدون حضور حتی یک منتقد، اين چنين به تک‌وتا افتاده‌اند، غيرقابل‌باور بود!

عصبانیت وزارت بهداشت از ورود رسانه‌ها به نقد #طرح_تحول_سلامت و سخنان اخير آقای وزير و معاونش، نشان می‌دهد كه مديریت فعلی وزارتخانه تحمل كوچكترین نقدی را ندارد و مظلوم‌نمایی را بر ارائه كارنامه ارحج می‌داند.

"مسير حق" و حركت سینوسی از نوع "رفاعه بن شداد"

سخنرانی آقای پناهیان در شب دوم مراسم عزاداری حسینیه امام خمینی (ره)، درباره شخصیت‌های نفوذی و نفوذپذیر، بسیار راهگا بود اما قطعا این روش جای كار بیشتری دارد و آن را باید درباره سینوسی‌های‌ صدر اسلام نیز دسته بندی كرد. پرواضح است كه "حق" و "حقیقت"، تنها یك مسیر است ‌و بسیاری از بزرگان شیعه در صداسلام، كه متاسفانه در معرفت و بصییرت مشكل داشتند، نسبت به راه حق، سینوسی‌شكل حركت كردند؛ یعنی اگرچه عاقبت به‌خیر شدند و نامشان با راه حق پیوند خورد اما در مقاطع مختلف گرفتار افراط و تفریط شدند.

"رفاعه بن شداد بجلی" از زعمای شیعه و معاصر با امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) یكی از همین "رفتارسینوسی‌ها"ست. او جزو متدينين عصر خود بود كه دغدغه دين داشت اما بصيرت كافی در درك واقعیت‌ها را نداشت و آرمانگرایی خود را با واقع‌بینی همراه نكرده بود.

رفاعه اگرچه در جمل و صفین دوشادوش حضرت علی (ع) جنگید و با اعتمادی كه امام علی (ع) به وی داشت، حاكم شرع دولت در اهواز شد اما در زمانی كه باید امام حسین را یاری می‌كرد، به امامش نامه نوشت ولی رفتار امام حسين (ع) خود را درست ندانست و از ياری آن خودداری كرد. رفاعه بن شداد آن‌روزها یكی از چهره‌های تاثیرگذار تشیع در كوفه بود و همین مرجعیتی كه داشت باعث شد تا عده زیادی از عوام به فتوای رفاعه از یاری حسین (ع) دست بكشند.

پس از واقعه كربلا، رفاعه كه فهمید چه اشتباهی كرده، از كرده خود پشیمان شد و سعی كرد گذشته را جبران كند؛ اما عدم بصیرت و معرفت به حقیقت باعث شد تا از آن‌طرف بوم بیفتد و بدون تعقل، به میدان خو‌ن‌خواهی از حسین (ع) وارد شود و عده زیادی از خون‌خواهان و توابین را از دم تیغ "سپاه مروانی-یزیدی"، بگذارند.

او در ماجرای قیام مختار هم رفتاری سینوسی داشت. ابتدا به مختار كه با واسطه از سوی امام سجاد(ع) تایید شده بود، شك كرد اما سپس به مختار روی آورد. اما این پایان كارش نبود و درست در همان بزنگاهی كه باید در پازلی كه «رهبر قیام تشیع» چیده بود، بازی می‌كرد، مختار را به تساهل و تسامح با فتنه‌گران زمان متهم كرد و از مختار برید. رفاعه بن شداد دوباره آنچنان از حق دور شد كه در صف مخالفان قیام تشیع قرار گرفت و با قبیله‌اش به مقابله با مختار پرداخت. اما به یك‌باره دوباره تغییر تصمیم داد و در مقابل قاتلین امام حسین (ع)‌ قرار گرفت و شهید شد.

***

غرض آنكه در میان نیروهای انقلابی امروز نیز، امثال رفاعه بن شداد هستند كه میتوان ردپای بی‍‌بصیرتی‌شان را در بزنگاه‌های زیادی دید. "ماجرای تغییر ریاست مجلس هشتم و رأی به لاریجانی"، "تاكید بر آرمانگرایی صرف و طرح مسئله خالص‌سازی در برابر سیاست آرمانگرایی واقع بینانه رهبرانقلاب"، "جا ماندن از رهبری در مواجه با فتنه حلقه انحراف"، "جلو زدن از رهبری در نقد برجام و خائن دانستن كسانی كه رهبری آنها را فرزند انقلاب ناميد" و دست آخر "جدا دانستن مواضع دفتر رهبرانقلاب از شخص ایشان"؛ نمونه‌هایی از حركت سينوسی كسانی‌ است كه شبيه‌ترين فرد به امثال رفاعه بن شداد هستند.

سينوسی‌های امروز نيز جزو متدينين عصر خود هستند و دغدغه دين دارند اما بصيرت كافی در درك واقعیت‌ها را نداشته و آرمانگرایی خود را با واقع‌بینی همراه نكرده‌اند.

آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم

http://alirajabi.persiangig.com/image/cinema/MokhtarName.jpgدر بلندای تاریخ که بنگریم، می بینیم که مردم [ولو با تاخیر] همیشه راه حق را شناختند و همیشه این نخبگان بودند که از مردم جلوتر یا عقب تر حرکت می‏‏کردند.

گرچه مختار شخصیتی قابل احترام است و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شخصیت وی را بارها تایید کرده اند اما برای همیشه تاریخ کوتاهی او در زمان لشکرکشی دوباره امام علی(ع) به شام و صلح امام حسن ثبت است.

و میثم تمار، مرد خرما فروشی که در تاریخ او را به علی دوستی می شناسند کسی که نخل خرمایی که مولایش به او نشان داد را با جان و دل بزرگ کرد تا بر آن به دار ابن زیاد آویخته شود.

حر ابن یزید ریاحی تا روز آخر در لشکر کفر بود. اسیر خودش بود. "این عمار" را که شنید آزاد شد.

شمر ابن ذی الجوشن، قاتل امام حسین(ع)، یکی از بزرگان لشکر امام علی(ع) بود که در کربلا در جلوی ولایت ایستاد و همچون نمونه های دیگرش در تاریخ؛ طلحه و زبیر؛ در برابر حق شمشیر کشید.

سلیمان بن صرد خزائی از نام آوران شیعه بود. عبدالله بن عمر هم از بزرگان اسلام، اما هر دو در میانه فتنه های کوفه ساکت بودند.

یزید و ابن زیاد از همان روز اول نماد کفر بودند. یکی خود کفر بود و دیگری خدمتکار کفر.

و چنین شد که مسلم تنها شد، امام شهید شد، اهل بیت به اسارت رفتند و کربلا رخ داد. حادثه ای که بشریت را تکان داد ...

 ***

9 دی 88 حماسه ای است، از جنس آنچه بین دوازده تا بیست و دوم بهمن 57 اتفاق افتاد.

هیچ کس نمی تواند ادعا کند، چیزی به غیر از دغدغه دین و ولایت است که مردم را بیرون کشانده بود تا در برابر عده ای خس و خاشاک بایستد. 9 دی 88 نقطه بلوغ مردمی است که از تاریخ درس گرفتند و میثم وار از ولایت دفاع کردند.

و در این میانه خود قضاوت کنید رفتار نخبگان سیاسی را. چه شکست خورده ها و چه پیروزهایش را.

شبیه سازی حوادث سال 88 با فتنه کوفه و کربلا چهره خیلی از نخبه ها را نمایان می کند. کم نبودند؛ میثم تمارها که با حق بوند و کم هم نیستند حرها که رویش های نوین انقلاب اند.

و چه انسانها خسران دیده ای هستند، کسانی که در اثنای فتنه 88 سکوت کردند و حق را یاری نکردند. از آن آیت الله عظمی اش گرفته تا فلان نماینده مجلس ...

و چه بدبخت بودند، امثال کروبی و موسوی که از سرنوشت شمرها درس نگرفتند و بازیچه دست یزید و ابن زیاد شدند و قصدجان حق را کرده بودند.

  آقای قوه قضائیه، ما منتظر مختاریم تا انتقام خون های ریخته شده را از مسببانش بگیرد...

عاقبت قاتلان شهدای کربلا چه شد؟

مـخـتار زمانی كه تصمیم بر نابودى قاتلان امام حسین (علیه السلام) گرفت، گفت: «دین ما به ما اجازه نمى‌دهد كه بگذاریم كسانى كه حسین(علیه السلام) را كشته‌اند در این دنیا، با امنیت و آسایش زندگى كـنـنـد، آنگـاه در حقیقت، من ناصر و خونخواه آل محمد(صلی الله علیه و آله) نیستم، بلكه كذّاب خواهم بود.
براى دستیابى بر آن جانیان، از خدا كمك مى‌طلبم و خداى را سپاسگـزارم كـه مـرا شـمـشیرى بر سر آنان قرار داده و نیزه‌اى كه بر آنان وارد خواهد شد و انتقام گیرنده آنان كه حق اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بگیرم و بر خداوند حق است كه آنان را كه دستشان به خـون اهـل بـیـت پیامبر آغشته شده به قتل برساند و آنان كه حق خاندان پیامبر را نادیده گـرفته‌اند خوار و ذلیل كند. پس آنان را به من معرفى كنید تا تعقیبشان كنم و ریشه آنان را بركنم.

مختار همه همت خود را براى این هدف مقدّس، كـه هـدف اصـلى قـیـام او بـود، بـه كـار برد.(1) موسى بن عامر مى‌گوید: «مختار فرمان داد كه قاتلان امام حسین(علیه السلام) را تعقیب كنید و مى‌گفت: بـه خدا قسم، آب و خوراك بر من ناگوار است تا این كه زمین را از لوث وجود آن ناپاكان پاك سـازم.»(2) بـنـابراین، عده‌اى به صورت گروهى و عده‌اى نیز فرد فرد به دست انتقام و عدالت سپرده شدند و به جزاى اعمال ننگین خود رسیدند.

ادامه نوشته