انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث تلخ پس از آن، خط بطلان بر جریانی بود که 12 سال قبل از آن با نام اصلاحات به وجود آمده بود. دوم خرداد 1376 نقطه آغاز اصلاح‏طلبانب بود که از دل جناح چپ سنتی بیرون آمده و در شعارهای خود مرتبا کلماتی چون آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی و ... را تکرار می‏کردند؛ شعارهای که هیچ‏گاه مرز و محدوده آن مشخص نشد و تعریف درستی از اصلاحات و آزادی به مردم منتقل نشد. انتخابات مجلس ششم نقطه اوج این گروه در عرصه سیاسی کشور بود. اصلاح‏طلبان برای اولین بار توانسته بودند مجلس و دولت را به صورت یکپارچه به دست بگیرند، اما این اتحاد در دولت و مجلس به جای آنکه به خدمت‏رسانی بیشتر بیانجامد، به سیاسی ‏کاری بیشتر منجر شد. اولین نشانه‏های نارضایتی مردم از اصلاح‏طلبان در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر در سال 81 و انتخابات مجلس هفتم در سال 82 مشخص شد؛ جایی که اکثریت کرسی‏ های این دو انتخابات را اصولگرایان به دست آوردند. پس از آن بزرگ‏ترین رویارویی میان اصلاح‏طلبان و اصولگرایان در سوم تیر 84 اتفاق افتاد. محمود احمدی نژاد، سیاستمدار تازه کاری که تنها سابقه شهرداری تهران را در کارنامه داشت، توانست بر رقیب قدرتمند خود یعنی علی‏ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی تمامی وابستگان دولت اصلاحات و سازندگی حمایت می‏شد، پیروز شود. انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم نیز نشان داد که اقبال عمومی مردم نسبت به اصلاح‏طلبان فروکش کرده است. اما در تمام این مدت سران اصلاح‏طلبان، در باد پیروزی خود در دوم خرداد 76 خوابیدند و واقعیت‏های بعد از آن روز را هیچ‏گاه ندیدند.

پس از انتخابات 88، بعضی اصلاح‏طلبان که دیگر به جنبش سبز پیوسته بودند علیرغم هشدارهای دلسوزان اصلاحطلب، با رادیکال کردن فضا، آخرین تیرهای خود را نیز رها کردند و با دست خود رضایت به مرگ تدریجی اصلاحات دادند. آنان که روزی با شعار خط امام به میان آمده بودند و "سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‏ ای، خاتمی" شعار انتخاباتی ‏شان بود، دست به دامان گروه‏های ضدانقلاب و ضدامام و رهبری شدند و وحدت استراتژیک خود با بیگانگان و مخالفان نظام را آشکارتر کردند. در فضای هیجانی هفته اول پس از انتخابات، اصلاح‏طلبان رادیکال از آنجا که توانسته بودند عده ‏ای از مردم را نیز با در خیابان‏ها همراه سازند، به این باور رسیده بودند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یافته ‏است. این گزاره شاذ را میتوان از دل اعترافات دستگیرشدگان بعد از حوادث انتخابات از جمله سعید شریعتی، محمد عطریانفر، محمدعلی ابطحی و  بسیاری دیگر به وضوح مشاهده کرد.

با آرام‏تر شدن اوضاع، عموم سیاسیون اصلاح‏طلب متوجه اشتباه بزرگ خود در خراب کردن همه پل‏ های پشت سر شدند و کم کم با اعتراف به اشتباهات صورت گرفته، به گلایه از رهبران خود روی آورند. سید محمد خاتمی، رسول منتجب‏ نیا، محمدعلی ابطحی و ... از جمله افرادی بودند که با انتقاد از مواضع موسوی و کروبی، جسته و گریخته سعی کردند تا اصلاحات را از ورطه سقوط نجات بدهند و راه بازگشتی برای خود و جریان خود در انتخابات‏های آینده فراهم سازند. این حرکات در شرایطی اتفاق می‏افتد که مردم مکرراً و به طور مشخص در راهپیمایی ‏های روز قدس، 9 دی و 22 بهمن نشان دادند، اصلاح‏طلبانی که خود را فدای جنبش سبز کرده بودند؛ دیگر جایی در میان آنها ندارند.

با این حال تجربه نشان داده، از آنجا که حمایت و برائت عموم مردم از گروه‏های سیاسی، بر مبنای نگاه دینی و نزدیکی رفتار این گروه‏ ها به آرمان‏های انقلاب اسلامی است؛ اصلاح‏طلبان اگر می‏‏ خواهند در صحنه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، باید با عذرخواهی نسبت به آنچه در این مدت دو سال انجام دادند، از دشمنان قسم خورده انقلاب و مردم برائت بجویند و مرز خود با ضد انقلاب را نیز مشخص کنند.


پی نوشت: در پنجره 98، به موضوع بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاسی کشور و شرکت آنها در مجلس پرداخته ایم. در این شماره همراه با سعید شریعتی و رسول منتجب نیا از دو حزب مشارکت و اعتماد ملی و همچنین پرویز سروری، مرتضی طلایی نیک، سید جلال فیاضی، مسعود گودرزی و ناصر ایمانی مطالب و گفتگوهایی داریم.