گزارشی ويژه از سوت آغاز انتخابات در اردوگاه اصولگرایان

در حالی که سال ۹۴ را می توان به دلیل برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، یکی از تأثیرگزارترین سال‌های اخیر دانست، گزارش‌های موجود حکایت از تلاش جدی گروه های مختلف سیاسی کشور، برای آمادگی در این آوردگاه مهم دارد.

در این بین مجموعه اصولگرایان که آخرین انتخابات برگزار شده را به رقبا واگذار کرده اند، در تلاش هستند تا با نگاهی به آنچه گذشت؛ درصدد جبران برآیند.

تجربه انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم نشان داد که اگر هر یک از جناح‌های سیاسی کشور بتوانند با اجماع حداکثری به میدان بیایند، می توانند تا حدودی اثربخش باشند؛ چه آنکه در خرداد ۹۲ تمامی نیروهای منتسب به اصلاح‌طلبان به پشتیبانی از جریان اعتدال و همچنین بخش کوچکی از اصولگرایانی که روحیه‌ای تکنوکرات دارند، برآمده و توانستند با اتحاد حداکثری بین خود کمی بیش از ۵۰ درصد از آرای مردمی را برای رئیس جمهور شدن حسن روحانی جذب کرده و در برابر کمی کمتر از رأی ۴۹ درصدی مجموع نامزدهای منتسب به اصولگرایان (قالیباف؛ جلیلی، رضایی و ولایتی) پیروز شوند.

این در حالی است که به علت تشتت پیش آمده میان اصولگرایان که حاصل آن پرداختن به مسائل سیاسی و غفلت از مسائل معیشتی مردم بود، بخش قابل توجهی از آرای خاکستری جامعه که اتفاقا تاثیرگزارترین بخش آن نیز هستند به سبد مشترک اعتدالیون، اصلاح‌طلبان و شبه‌اصولگرایان تکنوکرات ریخته شد.

توفیق در عین کثرت


این تجربه به اصولگرایان اثبات کرد اگر بتوانند به اجماع رسیده و با یک گفتمان برخواسته از متن جامعه و شعاری مشترک پای به عرصه بگذارند، می‌توانند بار دیگر همچون تمامی ۷،۸ انتخابات مابین سالهای ۸۳ تا ۹۲ به توفیق دست پیدا کنند. این در حالی است که حتی در آن انتخابات‌ها نیز اصولگرایان نتوانسته بودند به اجماع کامل برسند و این بار امیدوارند با تشکیل جلسات مشترک و تهیه سندی راهبردی دست به این کار بزنند.

به عنوان نمونه در جریان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، اگر چه اصولگرایان با سه لیست عمده "جبهه متحد اصولگرایان" و "جبهه پایداری" و "جبهه ایستادگی" به عرصه انتخابات قدم نهادند اما در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور توانستد بر رقبا (اعتدالیون، اصلاح‌طلبان، شبه‌اصولگرایان تکنوکرات) فائق آیند.


حرکت پسندیده "شورای همگرایی اصولگرایان"


احزاب اصولگرا در سال گذشته نشست‌های متعددی در راستای وحدت و همگرایی در انتخابات مجلس برگزار کردند تا بتوانند بر اساس آنها، در سال جاری وارد مصادیق و سازوکار انتخابات شوند. در همین راستا با تلاش پشت پرده برخی چهره های و جریانات سیاسی کشور، «شورای همگرایی اصولگرایان» تشکیل شد و جلسات متعددی با حضور چهره‌های مختلف اصولگرایان و با سخنرانی بزرگان این جریان سیاسی از جمله ” آیت‌الله علم الهدی، آیت الله صدیقی، آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله موحدی کرمانی، آیت‌الله جنتی و … ” شکل گرفت. بار اصلی این اقدام بر دوش حجت الاسلام سید رضا تقوی از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران بود که بنا بر گفته خودش، قرار است این راه، همان راهی باشد که رئیس سابق جامعه روحانیت، مرحوم آیت الله مهدوی کنی (رحمه‌الله) آن را تایید کرده و در گذشته نیز طی نموده اند.


خوشبختانه آن چنان که انتظار می‌رفت، این جلسات توانست به خوبی جای خود را در کشور بازکرده و باعث ایجاد همدلی و همزبانی در میان اصولگرایان (از هر طیفی) شود. واکنش‌های تخریبی روزنامه زنجیره‌ای به برگزاری این جلسات که حاوی عجیب و غریب‌ترین دورغ‌ها و فضاسازی‌های رسانه‌ای است به خوبی نشان از اهمیت راهبری این جلسات همگرایی دارد.


وحدت نظری و عملی در رأس جریان


اصولگرایان به عنوان وفادارترین گروه‌ها به ارزش های انقلابی همواره پیوند بسیار خوبی با روحانیت و علما برقرار کرده اند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز با عنوان ۲ تشکل اصلی روحانیون که اعضای آنها از فضلا و علمای برجسته کشور هستند، همواره به عنوان مرجع همگرایی اصولگرایان بر محور ارزش‌های دینی و انقلابی مطرح بوده اند.

بر همین اساس برگزاری جلسات سه نفره بین آیت الله یزدی (رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، آیت الله موحدی کرمانی (دبیرکل جامعه روحانیت مبارز) و آیت الله مصباح یزدی، اتفاق بزرگ دیگری است که در راستای یکپارچگی اصولگرایان انجام شده است.


اخبار موجود نشان از آن دارد که قرار است این جلسات سه‌جانبه که می‌تواند باعث همگرایی بیشتر نیروهای انقلاب نیز شود، همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. این در حالی است که برخی دست‌های پشت پرده، تمام تلاش خود را برای عدم شکل گیری چنین جلسه‌ای به کار بسته‌اند.

نیاز به وحدت، بیش از پیش احساس می‌شود


در حوزه احزاب اصولگرا نیز اتفاق ویژه ای در جریان است. سه ضلع اصلی اصولگرایان شامل: جبهه پیروان خط امام و رهبری و تشکل‌های و چهره‌های همسوی آن؛ طیف تحولخواهان (جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و سایر تشکل و چهره‌های همسو) و همچنین جبهه پایداری انقلاب اسلامی و چهره‌های نزدیک به آنها به یک تحلیل مشترک از فضای موجود رسیده و بر لزوم وحدت حداکثری میان نیروهای انقلابی تاکید دارند؛ چنانکه محمدنبی حبیبی دبیرکل موتلفه می گوید: "آسیب‌شناسی‌های سه تشکل نشان می‌دهد که درک مشترکی وجود دارد. همین درک ما را به توافق و دیدگاههای مشترک رساند."

لطف الله فرونده سخنگوی جمعیت ایثارگران نیز در این رابطه معتقد است: "اصولگرایان باید در صحنه های بعدی انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری واحد باشند چرا که این موضوع یک ضرورت است و این احساس نیاز نیز در همه جریان های سیاسی ایجاد شده و به زودی وحدت اصولگرایان شکل خواهد گرفت."

شبیه به این عبارات را در کلام دبیرکل جبهه پایداری نیز می‌توان دید. حجت الاسلام آقاتهرانی که به عنوان مهمان در جلسه جامعه اسلامی مهندسین (به دبیر کلی محمدرضا باهنر) رفته بود، چنین گفت:"باید برروی ولایت به عنوان ستون خیمه انقلاب تمرکز کرد چراکه هرکس از آنجایی راه کج رفت و خراب شد که با ولی امر زاویه پیدا کرد و نقطه وحدت اصولگرایان باید تمرکز روی پیروی از مقام ولایت باشد. ممکن است اختلاف سلیقه بین ما اصولگرایان پیش بیاید اما باید بیان رهبر معظم انقلاب برای همه ما فصل الخطاب باشد و همه باید پشت سرمقام ولایت حرکت کنیم."

منشور وحدت اصولگرایی، گامی رو به جلو


براساس اخبار موجود، این سه طیف اصلی اصولگرایان در جلسات دو و سه جانبه خود، دست به تدوین "سند منشور جامع وحدت اصولگرایی ” بر اساس نیازهای روز جامعه و با تکیه بر اصول و موازین دینی و انقلابی زده اند. البته این منشور تنها قرار نیست محدود به انتخابات پیش رو باشد بلکه قرار است سندی جامع برای پیشبرد اهداف انقلاب بر مبنای نویات امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری باشد؛ اصولگرایان در این سند، ضمن استخراج شرایط موجود و بررسی نقاط ضعف و قوت خود؛ راهکارهای مورد نظر برای رسیدن به وحدت حداکثری با حضور همه نیروهای معتقد به نظام، ‌امام و رهبری (که اندیشه اصولگرایی را سرلوحه خود قرار داده‌اند) را بررسی کرده اند.

همچنین بنا بر اخبار موجود، در این سند، روش های رسیدن به نامزدهای واحد اصولگرایان نیز مورد مباحثه و اتفاق نظر قرار گرفته و قرار است با بهره گیری از نظرات سایر تشکل‌ها و چهره‌هایی که داعیه اصولگرایی دارند، آن را اجرایی کنند.

سازوکار اجرایی این روش نیز، احتمالا تفاوت‌های زیادی با تجربه های گذشته اصولگرایان به ویژه در انتخابات مجلس هشتم و نهم که به شکل گیری "جبهه متحد اصولگرایان" انجامید، دارد. عموم اعضای جلسات مشترک اصولگرایان بر این عقیده اند که سازوکارهایی شبیه آنچه در گروه ۸+۷ دیده شده بود، نقص‌هایی در اجرا پیدا کرده که باید در روش فعلی نسبت به برطرف کردن آنها اقدام نمود.

این طرح را نمایدگانی از جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به نمایندگی از طیف تحول خواهان، حزب موتلفه اسلامی به نمایندگی از جبهه پیروان خط امام و رهبری و همچنین جبهه پایداری انقلاب اسلامی تدوین کرده‌اند و قرار شده آن را برای تأیید و اجرایی کردن به جامعه روحانیت مبارز، ‌جامعه مدرسین حوزه علیمه قم و شخصیت‌هایی همچون آیات یزدی، موحدی کرمانی و مصباح یزدی ارائه کنند.

همچنین بنا بر شنیده‌ها، قرار است این روند اجرایی، با دعوت از سایر تشکل‌های سیاسی که داعیه اصولگرایی دارند و برخی از چهره های سیاسی سرشناس اصولگرا، نسبت به گرفتن نظرات آنها و تعیین سازوکار مشخص بر اساس دیدکاه‌های همه اصولگرایان اقدام کنند.

وحدت راهبردی و افراطی‌های مسئله‌ساز!‬

بدون شک، یکی از مهم‌ترین رویدادهای سیاسی سال 1394، برگزاری دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است که می‌تواند باعث تغییرات زیادی در فضای سیاسی کشور شود. پس از سه دوره حضور مستمر اصولگرایان در مجلس به‌عنوان اکثریت و شکست‌های متعدد اصلاح‌طلبان، به نظر می‌رسد انتخابات مجلس آینده نیز رقابتی گفتمانی از جنس آنچه “اصولگرا”–”اصلاح‌طلب” خوانده می‌شود، باشد؛ اگرچه ما چنين مرزبندی‌ها را قبول نداريم و اصالت را تنها برای نبرد تمام‌ناشدنی "حزب‌الله" و "حزب‌الشيطان" قائليلم و بس...

اصولگرایان که همواره با مرزبندی‌های مشخص درونی و بیرونی خود در فضای سیاسی کشور فعالیت می‌کنند نشان داده‌اند که همواره در موسم انتخابات، به ضرورت همگرایی و ائتلاف با یکدیگر برای گذر از انتخابات و شکست جریان رقیب توجه می‌کنند.

تجربه نشان داده که در 12، 13 سال اخیر، هرگاه جریان اصولگرایی در انتخابات به همگرایی و تعامل سازنده رسیده توانسته با حداقل گزینه‌ها به عرصه انتخابات وارد شده و کار را یکسره کند. البته میزان تلاش برای رسیدن به همگرایی در احزاب مختلف داخل جریان اصولگرایی بسته به اعتقاد آنها به اصل کار جمعی، احساس خطر نسبت به قدرت رقیبان و ... نیز دارد.

شواهد نشان می‌دهد که در آستانه این انتخابات نیز، اصولگرایان در تلاش هستند تا با طراحی‌های پشت‌صحنه و به‌دوراز چشم رقیب، نسبت به ساماندهی فعالیت انتخاباتی خود اقدام کنند. تشکیلات خودجوش “شورای همگرایی اصولگرایان” که مدتی است فعال‌شده و در استان‌های مختلف همایش‌هایی نیز برگزار می‌کند را می‌توان در همین راستا تحلیل کرد. البته حجت‌الاسلام سید رضا تقوی که مسئولیت این شورای همگرایی را برعهده گرفته، هرگونه انتخاباتی بودن آن را رد کرده و همواره بر این نکته تأکید می‌کند که این حرکت جمعی بسته به نیاز همیشگی جریان طبیعی انقلاب اسلامی است و بعد از انتخابات نیز تداوم نیز خواهد داشت.

در سوی دیگر، از گوشه و کنار خبرهای متعددی از نشست‌های خصوصی احزاب اصلی و فراگیرتر اصولگرا با یکدیگر به گوش می‌رسد. آنچه مسلم است این است که تشکل‌های اصلی سازنده جریان اصولگرایی نشست‌هایی را برای حل اختلافات و تدوین منشوری مورد توافق اکثریت در حال برگزاری هستند که به نتیجه رسیدن یا نرسیدن آن، می‌تواند سرنوشت انتخابات آتی و چه‌بسا سرنوشت دولت بعدی را نیز رقم بزند.

بر همین اساس می‌توان احزاب اصولگرای تأثیرگذار در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی را به سه دسته کلی تقسیم کرد:

1. “احزاب سنتی” با محوریت جبهه پیروان خط امام و رهبری و حزب مؤتلفه اسلامی

2. “تحول‌خواهان” شامل جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و هواداران حدادعادل و احمد توکلی

3. “جداشدگان از دولت قبل” با محوریت جبهه پایداری و برخی از وزرای دولت سابق

در این میان برخی شخصیت‌های اصولگرا که هر‌یک خرده‌جریانی را نمایندگی می‌کنند، نیز وجود دارند که تاکنون وضعیت آنها به‌روشنی مشخص نشده است: چهره‌هایی مانند علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و البته نفراتی همچون سعید جلیلی و علی‌اکبر ولایتی.

جریانات رقیب اصولگرایی نیز در تلاش هستند تا از میان همین خرده‌جریانات اقدام به یارگیری کرده و مانع اتحاد یکپارچه میان اصولگرایان شوند. این برنامه عملیاتی، به‌طور ویژه برای نفراتی چون علی‌اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در حال اجراست که این آخری به‌روشنی، آب پاکی را بر دست آنان ریخت. باهنر در یکی اظهارنظر رسانه‌ای در روزهای پایانی بهمن‌ماه 93، گفت: “ما تنها با دوستان اصولگرای خود ائتلاف می‌کنیم... ما ائتلاف با برخی دوستان اصولگرای خود را که تندرو خطاب می‌شوند به اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهیم و ممکن نیست بخواهیم با اصلاح‌طلبان ائتلاف کنیم. ”

به موازات همین راهبرد، رسانه‌هایی که در تلاش هستند تا جریان اصولگرایی به وحدت حداکثری نرسند، به بزرگنمایی موارد اختلاف‌برانگیز ‌می‌پردازند. یکی از خطوط خبری که همواره پیگیری شده پیوند دادن احمدی‌نژاد و اصولگرایان است. خبرسازی‌های متعدد از دیدارهای موهومی احمدی‌نژاد با اصولگرایان در همین راستا قابل بررسی است.

نکته قابل طرح دیگر، تلاش برای تفرقه‌اندازی است. چنانکه روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته است که حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران و علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان، طی جلسه‌ای به این اتفاق نظر رسیده‌اند که اگر اصولگرایان نتوانند به وحدت برسند، ائتلافی مشترک، به سرلیستی “احمد توکلی” را برای تهران آماده کنند. یا روزنامه ابتکار مدعی شده که اصولگرایان نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی (جبهه پایداری) و حامیان حداد عادل در صورت کسب اکثریت مجلس لاریجانی را کنار خواهند زد. این روزنامه در ادامه خبرسازی خود مدعی شده که باهنر مسئولیت لابی‌گری برای حذف لاریجانی را برعهده دارد و قرار است او جایگزین لاریجانی باشد! حال‌آنکه در عقل سالمی که کمی از سیاست سر دربیاورد، به‌روشنی از قرابت “باهنر- لاریجانی” باخبر است.

اصلاح‌طلبان و چالش افراطی‌ها

هنوز هم جرم بسیار بزرگ سیاسی- اقتصادی و امنیت فتنه 88 دامن‌گیر اصلاح‌طلبان است و آنان به همین راحتی‌ها نمی‌توانند از تبعات، آنچه گذشت رهایی یابند. تعطیل شدن 3 حزب اصلی آنها، یعنی جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب اعتماد ملی، در کنار در حاشیه قرار گرفتن بسیاری از چهره‌های تأثیرگذار سیاسی آنها باعث شده تا اصلاح‌طلبان به فکر پوست‌اندازی درونی و بدون سروصدا با بهره‌گیری از فرصت ابزارهای دولتی و با کمترین هزینه (مالی و سیاسی) ممکن باشند.

اصلاح‌طلبان که هیچ‌گاه حاضر به مرزبندی روشن با فتنه‌گرانی که از درون خود آنها نیز برخواسته‌اند، نشدند در تلاش هستند تا با نام‌های جدید و کنشگران اجتماعی تازه و مقبول نظام، وارد کارزار شده و با تجدید قوا، سایر گروه‌های منتقد جریان اصولگرایی را نیز جذب خود کنند.

تأسیس حزب ندا با محوریت صادق خرازی مشاور رئیس دولت اصلاحات و تأسیس حزب اتحاد ملت ایران (که برخی آن را نسخه بدلی حزب مشارکت) می‌دانند، در همین راستا صورت گرفته است. همچنین فعال شدن حزب کارگزاران سازندگی (مدیران دولت هاشمی رفسنجانی) و پیوستن برخی چهره‌های اصلاح‌طلب به شورای مرکزی آن در پاییز گذشته، نشان از همین نزدیکی دارد؛ چنانکه مرعشی که سخنگوی کارگزاران سازندگی است می‌گوید که حزب متبوعش قصد ندارد به‌طور مستقل وارد انتخابات شود بلکه در چارچوب مجموعه اصلاح‌طلبان وارد انتخابات خواهند شد.

سؤال مهمی که اصلاح‌طلبان با آن مواجه هستند این است که در صورت پیروزی در انتخابات چه کسی باید رئیس مجلس دهم باشد؟ اولین گزینه مطرح آنها علی لاریجانی بود که تاکنون پالس چندانی به اصولگرایان نداده است. البته او پالس مثبتی نیز به اصلاح‌طلبان نداده است.

خبرسازی‌های پیاپی اصلاح‌طلبان نشان از تلاش آنها برای جذب لاریجانی و اعضای فراکسیون رهروان مجلس نهم به عضویت در فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس دهم، دارد؛ تلاشی که البته به نظر بیهوده است. تلاش این جریان برای تفرقه‌اندازی در میان اصولگرایان تا حدی پیش رفته که رسانه‌های منتقد اصولگرایان دست به خبرسازی‌هایی بی‌پایه و اساس زده‌اند. به‌طور مثال، روزنامه ابتکار با ارائه تحلیلی عجیب مدعی شد که اصولگرایان به دنبال کنار گذاشتن لاریجانی از مدیریت مجلس هستند!

سخنی با برادر روحانی حجت الاسلام حسينيان

اخيرا به بهانه اظهارنظر عجیب اقای حسینیان مبنی بر دادن هیات رئیسه مجلس به زنان، ماله کشیدن رفقایش و توجیه آن و صد البته اصرارش بر موضع قبلی علیرغم بهت همگان؛ گفتگویی قدیمی از او را در سرویس سیاسی پنجره بازخئانی کردیم.

حجت الاسلام روح ا... حسينيان هم رنجنامه الهي اش را براي يكي از رسانه هاي جبهه پايداري ارسال كرده كه در آن با اشاره به برخي سوابق مثبت گذشته اش ـ كه ترديدي در آنها نيست ـ مظلوم نمايي كرده و بدون توجه به تفاوت نقد و روشنگري با تخريب، به مخاطب طوري القا شده است كه ايشان معصوم از خطاست و تناقضي در گفتار و عمل ايشان وجود ندارد و تمامي انتقادها به وي دروغ و بي اساس است.

در اين باره به عنوان دبیر سیاسی هفته نامه پنجره؛ چند نكته را قابل بيان می دانم:


1.  ايشان نوشته اند: «سايت یکی از نمایندگان مجلس مدت‌هاست به هتاكي اينجانب پرداخته و طي مقالات و نامه‌هاي بدون امضاء بنام دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) و ... ». اولا سايت مورد اشاره آقاي حسينيان را قبلا هم حزبي ايشان آقاي دكتر كوچك زاده در صحن علني مجلس به نماينده مورد نظر نسبت داد كه همان جا پاسخ شنيد كه اين سايت متعلق به او نيست و گروهي از همفكرانش آن را اداره مي كنند. ثانيا احتمالا مصاديق هتاكي در سايت مورد اشاره ايشان، بازخواني گفتارها و عملكرد ايشان در عين رعايت انصاف بوده است كه اگر ايشان معتقد به عدم نقدپذيري اند مساله چيز ديگري است. ثالثا سايت مورد اشاره، نامه اخير به اسم دانشجويان امام صادق را منتشر نكرده كه بخواهد پاسخ دهد. رابعا ايشان پاسخ دهد كه نقد مواضع هتاكي است يا فحاشي و دروغگويي عليه يك نماينده اصولگرا در مجلس؟!

2. ايشان با نوشتن اينكه «اينجانب را متهم به تذبذب سياسي و مخالفت با ولايت فقيه نموده است و استدلال كرده است كه حسينيان اول با خاتمي بود و سپس عليه وي»، حمايت قبلي خود از خاتمي را اتهام دانسته و رد كرده است. اولا آيا ايشان فراموش كرده است كه سال 1387 در جمع دانشجويان گفته: «من ايشان (خاتمی) را روحاني روشنفكري مي‌دانستم كه البته با ايشان اختلاف هم داشتم اما آن زمان به دليل اينكه جناح حاكم نوعي فضاي بسته بوجود آورده بود و در جامعه انحصارطلبي احساس مي‌شد گمان كردم كه وظيفه است اين انحصار و بسته بودن جامعه شكسته شود لذا تنها راه رسيدن به اين اهداف را حمايت از خاتمي مي‌دانستم اما نمي‌دانستم كه اين باز شدن فضا به سوي جاري شدن سيلي مي‌رود كه نزديك بود همه چيز را از بين ببرد. وي با تأكيد براينكه متأسفانه در اين دوران از چاله درآمده و به چاه افتاديم ... من بعد از آن دوران رسماً عذرخواهي كردم و گفتم كه حمايت من از خاتمي اشتباه است ... براي آقاي خاتمي در جريان 18 تير نقش منفي احساس نمي‌كنم ... بنده با تفكر آقاي خاتمي مخالف هستم اما معتقدم كه خاتمي اهل توطئه نبود و در اين مسائل دخالتي نداشت.» كه سند اين مطلب در خبر شماره 8702301211 خبرگزاري فارس موجود است.

ثانيا رفتار سياسي ايشان در مقطع دوم خرداد 76 به مراتب از راي دادن صرف به خاتمي بدتر بوده است. ايشان با تاسيس و تقويت «جمعيت دفاع از ارزشها» به نام ارزشهاي انقلاب، دو پاره كردن و ايجاد انشعاب در جريان اصلي جبهه نيروهاي انقلاب را دنبال نمودند و سپس از نامزدي خاتمي حمايت كردند. اين كار كه به تضعيف جبهه اصولگرايي در آن زمان منجر شد الان هم توسط ايشان و دوستانشان در جبهه پايداري دقيقا پيگيري مي شود. آنها با وجود حضور در جلسه اوليه جبهه متحد به ميزباني احمدي نژاد در آبان 89، بعد از خانه نشيني وي از جبهه متحد خروج كردند و جبهه نيروهاي انقلاب را دو شقه كرده و زمينه منازعه و اختلاف دروني اصولگرايان را فراهم آوردند كه اثر اين اختلاف تا سالها باقي خواهد ماند. اين همان رنج اصلي است كه ايشان بايد برايش رنجنامه و بعدها توبه نامه بنويسد.

3.  در رنجنامه آقاي حسينيان «تجليل‌كننده از هاشمي و سپس انتقادكننده از وي» بودن انكار و اتهام دانسته شده است. اولا مگر ايشان در سال 83 که انتقادات جدی جریان حزب الله نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی تشدید شده بود، در مرکز اسناد انقلاب اسلامی براي تجلیل از آقای هاشمی اين عبارات غير معمول و سوال برانگیز را بر زبان نرانده است؟ «معمار سازندگي زيرساختهاي تاريخ معاصر ايران نوين ... شخصيت تاريخي حضرت‌عالي ... يكي از بزرگترين، تأثيرگذاران، تاريخ‌سازان و تحول‌سازان تاريخ معاصر ... آزادي جزو ماهوي شخصيت ايشان ... »[1].

آيا تملق نكردن از آقاي هاشمي رفسنجاني نياز به علم غيب داشت كه ايشان در رنجنامه خود ادعا مي كند: «اگر منظورتان اين است كه چرا از اول در مقابل خاتمي و هاشمي موضع منفي نگرفتم كه اعتراف مي‌كنم كه بنده علم غيب نداشته‌ام و اگر علم غيب هم داشتم شرعاً نمي‌توانستم بر مبناي علم غيب عليه افراد موضع‌گيري كنم» و آيا خيل عظيم علما و مراجع حامي ناطق نوري ـ از جمله علامه مصباح ـ كه در دوم خرداد 76 از آقاي خاتمي حمايت نكردند و در جمعيت دفاع از ارزشها حاضر نشدند بر اساس علم غيب كار كردند؟


4
.  استناد به مواضع اوليه و ثانويه امام راحل (ره) درباره آقاي منتظري نمي تواند مستمسك و توجيه گر رفتار متناقض و تملق گونه ايشان باشد چراكه اولا قياس مع الفارق است و امام فرمودند من از ابتدا هم مخالف قائم مقامي منتظري بودم و ثانيا اگر هم درست باشد، مگر اعتقاد نادرست اعضاي جبهه پايداري در مواقعي كه احكام رهبري مثل حكم اخير مجمع تشخيص با روش آنها متناقض در مي آيد، اين نيست كه آن را مصلحت سنجي دانسته و مصلحت سنجي را نيز تنها از ولي فقيه بلااشكال مي دانند؟ خب به زعم دوستان، امام و رهبري در مواردي مصلحت سنجي كرده اند و آنها حق استناد به آن را ندارند.

 
5.  ايشان نوشته است: «من مي‌دانم فرياد بدگويي از مسلمان مورد رضاي خدا نيست؛ اما همان خدا به مظلومين اين اجازه را داده است كه گاهي فرياد برآورد: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنْ الْقَوْلِ إلَّا مَنْ ظُلِمَ.» مناسب است ايشان به همين استناد پاسخ دهد كه چرا در صحن علني مجلس و در همين به اصطلاح رنجنامه به دروغ برخي عدم حضور هاي دكتر زاكاني را ـ كه در ماموريت كميسيون اصل 90 و پيگير پرونده هاي مفاسد اقتصادي بوده ـ به مدرك دكتراي او نسبت داده، در حالي كه ايشان قبل از شكل گيري مجلس هشتم هم مدرك دكتراي عمومي و هم مدرك دكتراي تخصصي خود را اخذ كرده است؟ و آيا فحاشي ايشان در كميسيون اصل نود مصداق «جهر بالسوء» مجاز قرآني است؟! 6. ايشان پرسيده است: «گناه من چيست؟ آيا در مقابل حاكميت اسلامي سر به شورش برداشته‌ام؟ آيا در مقابل ولايت ايستاده‌ام؟» اولا مساله اين نيست كه چه كسي گناهكار است و روشن است كه غير معصوم را از خطا برائتي نيست. موضوع اين است كه كسي اشتباهات خود را نبيند و تنها ديگران را با عبارتي نظير هوادارن حاميان ساكتين فتنه متهم كند يا بدون سند از 77 خانه اجاره اي جبهه متحد در تهران سخن بگويد يا با عصبانيت در كميسيون اصل نود حاضر شود و فحاشي كند. ثانيا چرا آقاي حسينيان يكبار به طور واضح اعتراف نمي كند كه يكي از 4 دليل استعفاي دي ماه 88 ايشان انتصاب آقاي قاضي عسگر از سوي رهبري بوده است؟ چرا هر وقت از اين موضوع سخن به ميان مي آيد تنها دلايل ديگر را بر مي شمرد؟ بالاخره وقتي ايشان خود را موسي مي داند، خضر كيست كه تصميماتش را فهم نمي كند؟ ثالثا به نظر مي آيد ايشان به دليل همان ظاهرگرايي و بي عمقي مندرج در استعفانامه اش نبايد به سياست گام مي نهاد تا دچار اين مشكلات نشود كه اكنون بخواهد رنجنامه بنويسد.


7. يكي از موارد تناقض ايشان بحث قبول داوري جامعتين در گذشته و مخالفت كنوني با آنهاست: « الان هم اعلام مي‌كنم داوري عادلانه‌ي جامعتین را پذيرا هستم، ولي حضور بی واسطه و مستقیم این دو نهاد مقدس در انتخابات را نه مصلحت جامعتين مي‌دانم و نه مصلحت انقلاب. امروز رقابت بين اصول‌گرايان و به اصطلاح اصلاح‌طلبان نبود تا جامعتين بر حكم وظيفه از اصول‌گرايان حمايت كنند. امروز رقابت بين دو جناح اصول‌گرا بود، اصول‌گراياني كه روي مباني تأكيد داشتند و حمايت جامعتین از يكي از اين‌ها را ضربه‌‌اي می‌دانم بر اين دو نهاد ضروري الوجود.»

اولا در اين نوشته ايشان جامعتين را تلويحا متهم به عدم رعايت عدالت كرده است.


ثانيا انتقاد وي به حضور جامعتين در انتخابات در تضاد با بيان امام و رهبري است كه در ابتداي رنجنامه خود را سرباز ايشان خوانده است. حضرت امام خمینی (ره) در وصیت نامه سياسي- الهي خويش مرقوم فرمودند: «به‌جامعة ‌محترم ‌روحانیت‌، خصوصاً مراجع‌ معظم وصیت ‌می‌کنم‌ که ‌خود را از مسائل ‌جامعه، خصوصاً مثل ‌انتخاب ‌رئیس ‌جمهور و وکلای ‌مجلس‌، کنار نکشند و بی‌تفاوت‌نباشند» و مقام معظم رهبري نيز به آيت ا... يزدي رئيس جامعه مدرسين فرموده اند: «شما اگر ديديد يک آدم نااهل دارد به مجلس مي‌رود نمي‌توانيد ساکت بنشينيد، به هر حال وظيفه شرعي امثال شماهاست». رهبر معظم انقلاب همچنين در ديدار كرمانشاه فرمودند: «روحانى‌اى كه كنار بنشيند، به مردم بگويد شما برويد حركت كنيد، اقدام كنيد، راه به جائى نخواهد برد. آن روحانى‌اى موفق است كه راه بيفتد، بگويد برويم؛ نه اينكه بگويد برويد. روحانى بايد وسط ميدان، جلوى مردم و اهل اقدام باشد»  آيا حضور موثر حضرات آيات مهدوي كني و يزدي جز مصداقي براي اين بيان گهربار است؟



ثالثا أقاي حسينيان با كمال تعجب داوري جامعتين را تنها بين اصولگرايان و اصلاح طلبان مجاز دانسته است! آيا معناي داوري جز اين است كه دو گروه خودي كه با هم اختلاف كردند و براي رفع آن به حكم مرضي الطرفين مراجعه كنند؟ آيا از نظر ايشان معناي داوري عوض شده يا اصلاح طلبان هم خودي شده اند؟

در همین ارتباط:

* بازخوانی گفتگویی متفاوت با روح الله حسینیان/ وحدت زیر چتر جامعتین خوب است!
* تلاش مثبت برای اصلاح مواضع تامل برانگیز حسینیان
* نامه جمعی ازمسئولان و اعضای سابق‌بسیج‌دانشجویی به حسینیان

پی نوشت:
البته امید ندارم که این حرفها در گوش کسی که لباس روحانیت پوشیده اما دهانش را به فحاشی در مجلس باز کرد و عقده هایش را خالی کرد، موثر بیفتند. فاعتبروا یا اولی الابصار...

وقتی برای رهبری و روحانیت هم تعیین تکلیف می‎شود!

در نقد سخنان جناب غلامحسین الهام

سخنان ساختارشکنانه غلامحسین الهام، از یاران گذشته و امروز احمدی‎نژاد و ارائه برخی تحلیل‎‎های شاذ و کمیاب درباره انتصاب‎‎های مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین منتسب کردن جبهه متحد اصول‎گرایان و بانیان شکل‎گیری راهبرد وحدت (جامعه مدرسین و جامعه روحانیت) به هاشمی رفسنجانی، جنجال بزرگی را در هفته گذشته به‎دنبال داشت.
برای فهم درست تناقضات سخنان الهام، ابتدا باید نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجمع تشخیص در ابتدای سال 1391 داشته باشیم. ایشان در این دیدار مجمع را مظهر خرد جمعی در نظام اسلامی دانستند و تأکید کردند: بخشی از اساسی‎ترین مسائل کشور در مجمع حل و فصل می‎شود که این موضوع نشانگر جایگاه بسیار مهم مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

رهبر انقلاب همچنین در بخش دیگری از بیانات خود، مشورت دادن به رهبری برای سیاست‎‎های کلی نظام و تنظیم این سیاست‎‎ها، که در واقع هندسه اساسی نظام و قوای سه‎گانه است، را از وظایف مجمع برشمردند. ایشان به موضوع حل معضلات کشور به‎عنوان یکی دیگر از وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره و تأکید کردند: وظیفه دیگر مجمع، تشخیص مصلحت در مواردی است که بن‎بست به‎وجود می‎آید. (khamenei. ir)

الهام چه گفت؟

با وجود این، غلامحسین الهام در مصاحبه با سایت رجانیوز، در پاسخ به این ابهام که چرا منصوبان رهبری در مجمع تشخیص، که در دور دوم انتخابات هم حضور دارند، در لیست جبهه پایداری غایب هستند، مدعی شده است که رهبر انقلاب برای جلوگیری از «بیکاری» برخی چهره‎‎های سیاسی، آنان را به عضویت مجمع تشخیص منصوب کرده است!

الهام در این مصاحبه گفته است: «به‎نظرم مقام معظم رهبری می‎خواهند از همه چهره‎‎های سیاسی موجود جامعه، به‎خصوص افرادی که احتمال می‎رود به مجلس نتوانند ورود کنند، استفاده کنند. بیکاری برای سیستم، مزاحمت ایجاد می‎کند. در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم یک جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم باید از اطلاعات آن‎ها در یک جائی در نظام استفاده شود که می‎شود.»

وی در ادامه نیز ادعا کرده که مجمع تشخیص کارآیی خود را از دست داده است: «تثبیت آقای هاشمی را هم رهبری بر تغییر وی ارجح می‎بینند، ولی معلوم است که مجمع کارآیی خود را از دست داده است. شاید این‎طور تلقی شود که این عدم کارآیی به‎دلیل نسبت مجمع با دولت و رفتار‎های تند و کینه‎ورزانه آن با دولت است و دولت که عوض شود، این کارآیی‎‎ها برمی‎گردد و رفتار‎ها تغییر می‎کنند.»

با مقایسه اظهارنظر آقای الهام، آن هم نزدیک به 10 روز پس از صحبت‎‎های رهبری، این سؤال اساسی پیش می‎آید که چرا غلامحسین الهام، نهادی حکومتی، که به فرموده رهبر انقلاب «مظهر خرد جمعی در نظام اسلامی» است، را فاقد کارآیی و جایی برای سرگرم کردن «بیکاران سیاسی» توصیف کرده است!
 
http://etedaal.ir/UserUpload/Image/29588.jpg

این اولین تناقض نیست!

البته این اولین‎بار نیست که مواضع آقای الهام با مواضع بزرگان تناقض عجیب دارد. رسانه‎ای‎ها یادشان نرفته که الهام چقدر بر الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان گردشگری پافشاری کرد؛ در حالی که موضع نظام در این ‎باره کاملا مشخص بود.

در جریان هشدار‎های بزرگان درباره قدرت گرفتن جریان انحرافی نیز این عضو جبهه پایداری برخلاف مشی حضرت آیت‎الله مصباح یزدی رفتار کرد و جریان انحرافی را موهوم خواند؛ این تناقض به حدی رسیده است که حکایت از تضاد گفتمانی میان این عضو جبهه پایداری با علامه مصباح یزدی دارد.

آیت‎الله مصباح در این زمینه می‎فرمایند: «در چند سال اخیر، چنین احساسی پیش آمده که خطری پیچیده نسبت به اساس فکری جامعه در حال شکل‎گرفتن است و شیطان تمام تجربیات و حیله‎‎های خود را به‎کار گرفته تا طرز فکری انحرافی را در جامعه القاء کند... هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیت‎ها، طرح‎‎ها و خدمات‎ انجام‎شده در این چند سال، از جانب یک نفر منحرف بوده و او بزرگ‎ترین استراتژیست عالم است و هر کاری که انجام داده‎ایم از او الهام گرفته‎ایم و بنابراین او باید رییس‎جمهوری آینده شود و کشور را اداره کند... نوک پیکان جریان انحرافی به طرف اسلام و ارزش‎‎های اسلامی نشانه رفته است» (29 اردیبهشت 90) «... اگر همه این سخنان (مواضع جریان انحرافی) فقط در حرف خلاصه می‎شد، امکان داشت آن‎ها را حرف‎‎هایی دیوانه‎وار به حساب آوریم، اما به دست گرفتن گلوگاه‎‎های اقتصادی و پروژه‎‎های عظیم اقتصادی کشور، ایجاد شبکه عظیم سیاسی در وزارتخانه‎ها، استانداری‎‎ها و نهاد‎های دولتی و خصوصی، سفر‎های خارجی و ارتباط‎ معنادار با شخصیت‎‎های خارجی، تفسیر‎های معنادار از قیام مسلمانان در شمال آفریقا (بیداری انسانی)، سوق دادن هدف‎‎ها به‎سوی انگیزه‎‎های ملی و تضعیف جایگاه ولی‎فقیه، همه و همه ما را به این نتیجه می‎رساند که این حرکت‎‎ها نمی‎تواند فقط به‎خاطر رییس‎جمهوری شدن و قدرت باشد، بلکه هدف از بین بردن اسلام و ارزش‎‎های اسلامی است.» (8 خرداد 90)

غلامحسین الهام اما در 29 مهرماه 90 و در جریان برگزاری سومین کنگره سراسری کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در دانشگاه شهید بهشتی گفته است: «بنده موافق واژه جریان انحرافی نیستم، بلکه معتقدم چند نفری هستند که مبانی و گفتمان آن‎ها دچار انحراف شده است». در حالی که نظر علامه مصباح چیز دیگری است: «هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیت‎‎ها در این چند سال از جانب یک نفر منحرف بوده».

البته این، تنها موضع عجیب الهام درباره جریان انحرافی نیست. پیش از این نیز وی به درخواست روزنامه ایران برای مصاحبه پاسخ مثبت داده بود و در گفت وگویی 3 ساعته که به نوشته این ‎روزنامه «صمیمی» بود و به یک «جلسه درد دل» تبدیل شد مطالب جنجالی دیگری را نیز بیان کرده بود.
 
آنچه آن خسرو کند شیرین بود

سخنان الهام همان‎طور که انتظار می‎رفت، به سرعت مورد سؤال و واکنش روحانیت و اصول‎گرایان قرار گرفت.

حجت‎الاسلام محمدتقی رهبر، رییس فراکسیون روحانیت مجلس، گفت: «کسی که خود حقوقدان است نباید قضاوت کند و بهتر است به‎جای مواضع سیاسی، حقوقی حرف بزند و مبنای انتخاب رهبری را بیکاری نداند... طرح این موضوع که «جایز نیست عده‎ای بیکار باشند و باید به مجمع بروند» توهین به انتخاب رهبری است.»

حجت‎الاسلام شیخ جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز نیز، اظهارات غلامحسین الهام را «توهین» توصیف کرده و گفت: «بنده ممکن است از برخی افراد در مجمع تشخیص دل پر خونی داشته باشم، ولی چون تابع ولی فقیه هستم و ایشان جذب حداکثری و دفع حداقلی را عنوان کرده‎اند، لذا «آنچه آن خسرو کند شیرین بود»، بنابراین اطاعت از ولی فقیه بر من واجب است ولو هر کس را در هر مقامی تعیین بفرمایند...»

پاسخ الهام

غلامحسين الهام اما پس از این اعتراضات، در حاشيه مراسم يادبود سردار سوداگر به خراسان گفت: اگر تعبيرات من را در آن مصاحبه به دقت مطالعه کنيد اين تفسيرهاي اشتباه به وجود نخواهد آمد. وی توضیح بیشتری در این باره نداد.

اعتراض به مصاحبه عجیب الهام اما، امروز هم ادامه یافت تا جائیکه صدای کیهان هم در آمد. روزنامه کیهان در شماره امروزش درباره سخنان الهام نوشته است: اظهارات نسنجیده و تعجب آور اخیر غلامحسین الهام در مورد مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد سوءاستفاده گسترده ضد انقلاب خارج نشین و روزنامه های متعلق به جریان اصلاحات قرار گرفته است.

کیهان تاکید کرده است، الهام اظهارات خود را تصحیح کرده و از ملت عذرخواهی کند.

اعتراض امام جمعه تهران

در همین حال، حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران، امام جمعه موقت تهران در واکنش به اظهارات اخیر الهام در خصوص عضویت افراد بیکار در مجمع تشخیص برای جلوگیری از مزاحمت آنان برای نظام، به مهر گفت: این حرف‌ها، حرف کسانی است که خیلی بنیه ای ندارند، اگر بنیه علمی و تقوایی داشتند این حرف های ناشیانه را نمی‌زدند.