ملاحظاتی درباره اجرای داوطلبانه پروتكل الحاقی

*چه تضمینی است كه پس از اجرای پروتكل الحاقی، بازدید از مراكز غير‌هسته‌ای نظير "مراكز نظامی"،‌ "سایت‌های موشكی" و... در راستای دريافت اطلاعات از وضعيت نظامی و توانمندی‌های دفاعی جمهوری اسلامی ایران انجام نشود؟ حتی هیچ بعید نیست كه پس از پذیرش پروتكل الحاقی توسط جمهوری اسلامی ایران، آژانس بین‌المللی هسته‌ای كه تحت حكمرانی آمریكا و غرب قرار دارد، دست به رفتارهای دور از عرف (هماننند آنچه با عراق كرد و يا در سال ۸۲ انجام داد) در قبال كشورمان بزند كه لازم است این احتمال مورد توجه بیشتر دولتمردان قرار بگیرد.

* ترورهای حدفاصل دی ماه ۸۸ تا دی ماه ۹۰ كه به شهادت دانشمندان و مسؤولانی همچون شهید مصطفی احمدی‌روشن، شهید مجید شهریاری، شهید مسعود علیمحمدی، شهید داریوش رضایی‌ن‍ژاد و شهید رضا قشقایی منجر شد، به دستور سازمان جاسوسی اسرائیل صورت گرفته كه هیچ بعید نیست، موساد بخش اعظمی از اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق دستیابی به پرونده‌های طبقه‌بندی شده و محرمانه كشورمان در آژانس به دست آورده باشد. بر همین اساس دولت باید دستگاه‌های امنیتی را موظف كند تا پس از اجرای مجدد پروتكل الحاقی به صورت داوطلبانه، تدابیر امنیتی خود را گسترده‌تر كرده و از درز اطلاعات به بیرون و خدای نكرده ترورهای دوباره جلوگیری كند.

* رهبر انقلاب در موضوع گیری خود در دیدار با کارگزاران نظام كه در تاریخ ۱۳۸۲/۸/۱۱ برگزار شد، درباره پذیرش داوطلبانه پروتكل الحاقی از سوی تیم مذاكره كننده وقت فرمودند:  "آنچه اتفاق افتاد کاری درست و تدبیری برای در هم شکستن توطئه امریکا و صهیونیست‌ها بود و اگر طرف‌های گفتگو با ما یا مراکز قدرت جهانی زیاده‌خواهی کنند و ما به نقطه‌ای برسیم که منافع کشور و ارزش‌های نظام بخواهد مورد خدشه قرار گیرد بدون هیچ تردیدی این روند را قطع خواهیم کرد."

متن كامل را در ادامه مطلب بخوانيد

افسانه‌‌سازی از یکی از سربازان جمهوری اسلامی

۱. فرمانده جدید ارتش آمریکا در افغانستان، روز ورود خود به پایگاه نظامی کشورش در کابل با اتفاق خارق العاده‌ای مواجه شد. به محض آنکه هواپیمایی که حامل او بود در فرودگاه به زمین نشست، یک پیامک از فردی ناشناس به تلفن همراهش رسید. در این پیامک نوشته بود: "به قلمرو من خوش آمدی... قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران".

۲. ابوبکر البغدادی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه گفته بود که اگر سردار قاسم سلیمانی را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی خواهیم سوزاند! سردار سلیمانی هم در جواب این ادعای البغدای گفته است: اقای بغدادی زمانی که شما این حرف را در «خطبه‌های نماز جمعه» می‌زدی، بنده روبه‌روی شما در صف سوم بین جمعیت نشسته بودم.

۳. سازمان ادارای پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده که از این میان ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون می‌باشد. کمی بعد از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی، اطلاعاتی و حفاظتی عبور کرده و مستقیم، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار می‌گیرد. ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمی‌خورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمی‌دارد… با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا می‌نشیند؛ یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران... نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود: "اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد... امضا: قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران"

***

اگر شما هم یکی از همین گوشی‌های پیشرفته دارید و مشتری ثابت شبکه‌های اجتماعی هم باشید؛ نمونه این پیام‌های عجیب و خارق‌العاده را ‌خوانده‌اید؛ داستانک‌هایی که بیشتر به افسانه می‌ماند تا واقعیت! البته افسانه‌سرایی و اسطوره‌سازی ما تنها محدود به حاج قاسم نیست و شخصیت های فرهنگی و تاریخی بسیاری همچون کوروش کبیر، نادرشاه افشار، پروفسور حسابی و ... را در برگرفته و حتی منجر به خلق آثاری چون شاهنامه فردوسی و افسانه رستم نیز شده است.

شهید مطهری در ذیل کتاب گرانسگ حماسه حسینی و در باب تحریفات عاشورا –که نوعا از همین افسانه‌سرایی‌هاست- با اشاره به افسانه‌هایی که درباره ابن‌سینا و شیخ بهایی ساخته می‌شود، می‌گوید: "[در مردم ایران] و در همه بشری، یک حس قهرمان پرستی هست، یک حسی هست که درباره قهرمان‌های ملی و قهرمان‌های دینی افسانه می سازد... مثلا [گفته‌اند ابوعلی‌سینا] در مدتی که در اصفهان تحصیل می‌کرد، گفت نیمه‌های شب که برای مطالعه حرکت می‌کنم، صدای چکش مسگرهای کاشان نمی‌گذارد که مطالعه کنم. رفتند تجربه کردند، یک شب دستور دادند که مسگرهای کاشان چکش نزنند، آن شب را گفت من آرام مطالعه کردم. معلوم است که اینها افسانه است..."

اعراب نیز در همین خصلت افسانه‌سازی با ما اشتراک دارند و در بحبوحه مصیبت عظیمی که از سوی داعش بر پیکره اسلام وارد شده، نیاز عاطفی به یک اسطوره را احساس کردند. حتما تمامی کسانی که در راهپیمایی عظیم اربعین حضور داشته اند و با اعرابی که دست و پا شکسته فارسی بلد بودند، همکلام شدند، به محبوبیت زایدالوصف سردار سلیمانی در میان ملت عراق پی برده اند و با بنرهای بزرگی که تصویری از این فرمانده رشید سپاه اسلام بر آن نقش بسته بود را دیده اند.

اما شواهد و قرائن نشان از یک بازی از پیش طراحی شده و پیچیده با محوریت بوق‌های رسانه‌ای غربی دارد.... (ادامه مطلب را ببينيد)

 

گنجاندن عبارت "ابعاد نظامی احتمالی" در متن توافق؛ راهی برای رخنه در اقتدار نظامی ایران؟

چند نکته درباره آنچه در روزهای اخیر در منطقه و سوییس در جریان است:

یک ـ مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵، از دید آن ـ به اصطلاح ـ قدرتهای جهانی، "پرونده انحراف هسته ای" ایران است؛ اما از نگاه ما تنها "پروژه پیشرفت هسته ای" و یکی از پروژه های انقلاب اسلامی در مسیر پیشرفت و اعتلای الگوی عملی "اسلام ناب محمدی" در مواجهه با الگوهای آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی آن در جهان اسلام و به تبع آن در کل دنیاست. لذا رهبر حکیم انقلاب به عنوان مدیر ارشد تمام این پروژه ها، با استعمال تعبیر "نرمش قهرمانانه" اندکی نرمش را فقط در یک پروژه ـ آنهم با تعیین حداقلی از خطوط قرمز ـ پذیرفته اند تا دولت بعنوان پیشانی اجرایی نظام بتواند به یکی از دو هدف زیر به مثابه "احدی الحسنیین" دست یابد:

* تلاش برای برداشتن یک سنگ بزرگ از مسیر پیشرفت ملت ایران در پروژه پیشرفت هسته ای و به تبع آن تقویت کل نیروها در تمامی پروژه ها

* مواجه شدن با "حق الیقین" دشمنی طرف مذاکره و قطع امید کامل از خارج و اتکای کامل به توان داخلی و پیگیری جدی اقتصاد مقاومتی

دو ـ همانطور که گفته شد "پروژه پیشرفت هسته ای" تنها محل نرمش احتمالی در مقابل دشمنان ملت ایران است و به همین دلیل هم یکی از خطوط قرمز لایتغیر، عدم جواز مذاکره در موضوعات غیرهسته ای است. نکته مهم آن است که عدم ورود به پروژه های دیگر نظیر "حفظ اقتدار نظامی"، "الهام بخشی به بیداری اسلامی"، "تقویت محور مقاومت منطقه ای"، "مبارزه با تروریسم نیابتی داعش در عراق و سوریه" و... اگرچه لازم است اما کافی نیست. شرط کفایت این خط قرمز آن است که مذاکره کنندگان ما علاوه بر ایجاد مانع در برابر طرح این موضوعات، چه در محتوای تعهدات توافق جامع هسته ای و چه در شیوه تعامل و مذاکره مانع آسیب رسانی به سایر پروژه های انقلاب اسلامی شوند.

به عنوان مثال، قبول گنجاندن "ابعاد نظامی احتمالی[۱]" پرونده هسته ای ایران در توافق، دامی برای رخنه آتی دشمنان ملت ایران به پروژه موفق اقتدار نظامی ایران و ایجاد آسیب در آن تلقی می شود یا چنانچه در نحوه مذاکره گاهی فراموش شود که طرف مقابل دشمن خونخوار ملتهای مظلوم و مسلمان است، با او قدم بزنیم یا در غم از دست دادن مادر، خارج از شئون دیپلماتیک رفتار کنیم، به ذخیره عزت مورد نیاز توفیق نهایی در سایر پروژه ها و نهایتا به برآیند آنها در جبهه ای یکپارچه آسیب جدی وارد کرده ایم.

شاید لازم باشد فهرستی از مصادیق دشمنی های لاینقطع آمریکا و متحدانش تا امروز در حق ملت ایران و سایر ملتهای مظلوم جهان، در جیب و مستندات حجیمش در چمدان مذاکره کنندگان موجود باشد تا اگر به مصالح دیپلماتیک در این بیست ماه از به کار بردن کلمه دشمن اجتناب کرده اند، لااقل برای حفظ کینه انقلابی از آنها ـ به تعبیر امام راحل (ره)[۲] ـ گه گاهی در خلوت هتل های لوزان و ژنو مرور گردد.

سه ـ آنچه در "پروژه پیشرفت هسته ای" از نگاه جمهوری اسلامی ایران در جریان است، تلاش حداکثری برای حفظ حداقلی دستاوردهای تحقیقاتی، فنی و صنعتی در این حوزه از دانش روز دنیا با صرفنظر کردن مقطعی از شتاب فزاینده پیشرفت گذشته است. به عبارت دیگر چنانچه این پروژه به یک خودرو تشبیه شود، قرار نیست خودرو خاموش شده، به پارکینگ منتقل و سوییچ آن به دیگری تحویل و از راننده قبلی سلب اختیار داده شود؛ بلکه سقف خواسته ما، ادامه حرکت خودرو با سرعت کمتر و رعایت سقف شتاب آن و کف خواسته ما روشن ماندن خودرو در حالت توقف با راننده پشت فرمان خواهد بود. در این مثال ضرورت برگشت پذیر بودن تعهدات ایران به این معناست که چنانچه طرف مقابل به تعهداتش پایبند نبود و قصد نیرنگ داشت، در کمترین زمان ممکن راننده بتواند پایش را بر روی گاز بفشارد و در همان مسیر سابق ادامه مسیر دهد.

[۱] Possible Military Dimensions

[۲] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۱۰۴۰۶۰۰۰۲۳۴

وحدت راهبردی و افراطی‌های مسئله‌ساز!‬

بدون شک، یکی از مهم‌ترین رویدادهای سیاسی سال 1394، برگزاری دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است که می‌تواند باعث تغییرات زیادی در فضای سیاسی کشور شود. پس از سه دوره حضور مستمر اصولگرایان در مجلس به‌عنوان اکثریت و شکست‌های متعدد اصلاح‌طلبان، به نظر می‌رسد انتخابات مجلس آینده نیز رقابتی گفتمانی از جنس آنچه “اصولگرا”–”اصلاح‌طلب” خوانده می‌شود، باشد؛ اگرچه ما چنين مرزبندی‌ها را قبول نداريم و اصالت را تنها برای نبرد تمام‌ناشدنی "حزب‌الله" و "حزب‌الشيطان" قائليلم و بس...

اصولگرایان که همواره با مرزبندی‌های مشخص درونی و بیرونی خود در فضای سیاسی کشور فعالیت می‌کنند نشان داده‌اند که همواره در موسم انتخابات، به ضرورت همگرایی و ائتلاف با یکدیگر برای گذر از انتخابات و شکست جریان رقیب توجه می‌کنند.

تجربه نشان داده که در 12، 13 سال اخیر، هرگاه جریان اصولگرایی در انتخابات به همگرایی و تعامل سازنده رسیده توانسته با حداقل گزینه‌ها به عرصه انتخابات وارد شده و کار را یکسره کند. البته میزان تلاش برای رسیدن به همگرایی در احزاب مختلف داخل جریان اصولگرایی بسته به اعتقاد آنها به اصل کار جمعی، احساس خطر نسبت به قدرت رقیبان و ... نیز دارد.

شواهد نشان می‌دهد که در آستانه این انتخابات نیز، اصولگرایان در تلاش هستند تا با طراحی‌های پشت‌صحنه و به‌دوراز چشم رقیب، نسبت به ساماندهی فعالیت انتخاباتی خود اقدام کنند. تشکیلات خودجوش “شورای همگرایی اصولگرایان” که مدتی است فعال‌شده و در استان‌های مختلف همایش‌هایی نیز برگزار می‌کند را می‌توان در همین راستا تحلیل کرد. البته حجت‌الاسلام سید رضا تقوی که مسئولیت این شورای همگرایی را برعهده گرفته، هرگونه انتخاباتی بودن آن را رد کرده و همواره بر این نکته تأکید می‌کند که این حرکت جمعی بسته به نیاز همیشگی جریان طبیعی انقلاب اسلامی است و بعد از انتخابات نیز تداوم نیز خواهد داشت.

در سوی دیگر، از گوشه و کنار خبرهای متعددی از نشست‌های خصوصی احزاب اصلی و فراگیرتر اصولگرا با یکدیگر به گوش می‌رسد. آنچه مسلم است این است که تشکل‌های اصلی سازنده جریان اصولگرایی نشست‌هایی را برای حل اختلافات و تدوین منشوری مورد توافق اکثریت در حال برگزاری هستند که به نتیجه رسیدن یا نرسیدن آن، می‌تواند سرنوشت انتخابات آتی و چه‌بسا سرنوشت دولت بعدی را نیز رقم بزند.

بر همین اساس می‌توان احزاب اصولگرای تأثیرگذار در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی را به سه دسته کلی تقسیم کرد:

1. “احزاب سنتی” با محوریت جبهه پیروان خط امام و رهبری و حزب مؤتلفه اسلامی

2. “تحول‌خواهان” شامل جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و هواداران حدادعادل و احمد توکلی

3. “جداشدگان از دولت قبل” با محوریت جبهه پایداری و برخی از وزرای دولت سابق

در این میان برخی شخصیت‌های اصولگرا که هر‌یک خرده‌جریانی را نمایندگی می‌کنند، نیز وجود دارند که تاکنون وضعیت آنها به‌روشنی مشخص نشده است: چهره‌هایی مانند علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و البته نفراتی همچون سعید جلیلی و علی‌اکبر ولایتی.

جریانات رقیب اصولگرایی نیز در تلاش هستند تا از میان همین خرده‌جریانات اقدام به یارگیری کرده و مانع اتحاد یکپارچه میان اصولگرایان شوند. این برنامه عملیاتی، به‌طور ویژه برای نفراتی چون علی‌اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در حال اجراست که این آخری به‌روشنی، آب پاکی را بر دست آنان ریخت. باهنر در یکی اظهارنظر رسانه‌ای در روزهای پایانی بهمن‌ماه 93، گفت: “ما تنها با دوستان اصولگرای خود ائتلاف می‌کنیم... ما ائتلاف با برخی دوستان اصولگرای خود را که تندرو خطاب می‌شوند به اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهیم و ممکن نیست بخواهیم با اصلاح‌طلبان ائتلاف کنیم. ”

به موازات همین راهبرد، رسانه‌هایی که در تلاش هستند تا جریان اصولگرایی به وحدت حداکثری نرسند، به بزرگنمایی موارد اختلاف‌برانگیز ‌می‌پردازند. یکی از خطوط خبری که همواره پیگیری شده پیوند دادن احمدی‌نژاد و اصولگرایان است. خبرسازی‌های متعدد از دیدارهای موهومی احمدی‌نژاد با اصولگرایان در همین راستا قابل بررسی است.

نکته قابل طرح دیگر، تلاش برای تفرقه‌اندازی است. چنانکه روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته است که حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران و علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان، طی جلسه‌ای به این اتفاق نظر رسیده‌اند که اگر اصولگرایان نتوانند به وحدت برسند، ائتلافی مشترک، به سرلیستی “احمد توکلی” را برای تهران آماده کنند. یا روزنامه ابتکار مدعی شده که اصولگرایان نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی (جبهه پایداری) و حامیان حداد عادل در صورت کسب اکثریت مجلس لاریجانی را کنار خواهند زد. این روزنامه در ادامه خبرسازی خود مدعی شده که باهنر مسئولیت لابی‌گری برای حذف لاریجانی را برعهده دارد و قرار است او جایگزین لاریجانی باشد! حال‌آنکه در عقل سالمی که کمی از سیاست سر دربیاورد، به‌روشنی از قرابت “باهنر- لاریجانی” باخبر است.

اصلاح‌طلبان و چالش افراطی‌ها

هنوز هم جرم بسیار بزرگ سیاسی- اقتصادی و امنیت فتنه 88 دامن‌گیر اصلاح‌طلبان است و آنان به همین راحتی‌ها نمی‌توانند از تبعات، آنچه گذشت رهایی یابند. تعطیل شدن 3 حزب اصلی آنها، یعنی جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب اعتماد ملی، در کنار در حاشیه قرار گرفتن بسیاری از چهره‌های تأثیرگذار سیاسی آنها باعث شده تا اصلاح‌طلبان به فکر پوست‌اندازی درونی و بدون سروصدا با بهره‌گیری از فرصت ابزارهای دولتی و با کمترین هزینه (مالی و سیاسی) ممکن باشند.

اصلاح‌طلبان که هیچ‌گاه حاضر به مرزبندی روشن با فتنه‌گرانی که از درون خود آنها نیز برخواسته‌اند، نشدند در تلاش هستند تا با نام‌های جدید و کنشگران اجتماعی تازه و مقبول نظام، وارد کارزار شده و با تجدید قوا، سایر گروه‌های منتقد جریان اصولگرایی را نیز جذب خود کنند.

تأسیس حزب ندا با محوریت صادق خرازی مشاور رئیس دولت اصلاحات و تأسیس حزب اتحاد ملت ایران (که برخی آن را نسخه بدلی حزب مشارکت) می‌دانند، در همین راستا صورت گرفته است. همچنین فعال شدن حزب کارگزاران سازندگی (مدیران دولت هاشمی رفسنجانی) و پیوستن برخی چهره‌های اصلاح‌طلب به شورای مرکزی آن در پاییز گذشته، نشان از همین نزدیکی دارد؛ چنانکه مرعشی که سخنگوی کارگزاران سازندگی است می‌گوید که حزب متبوعش قصد ندارد به‌طور مستقل وارد انتخابات شود بلکه در چارچوب مجموعه اصلاح‌طلبان وارد انتخابات خواهند شد.

سؤال مهمی که اصلاح‌طلبان با آن مواجه هستند این است که در صورت پیروزی در انتخابات چه کسی باید رئیس مجلس دهم باشد؟ اولین گزینه مطرح آنها علی لاریجانی بود که تاکنون پالس چندانی به اصولگرایان نداده است. البته او پالس مثبتی نیز به اصلاح‌طلبان نداده است.

خبرسازی‌های پیاپی اصلاح‌طلبان نشان از تلاش آنها برای جذب لاریجانی و اعضای فراکسیون رهروان مجلس نهم به عضویت در فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس دهم، دارد؛ تلاشی که البته به نظر بیهوده است. تلاش این جریان برای تفرقه‌اندازی در میان اصولگرایان تا حدی پیش رفته که رسانه‌های منتقد اصولگرایان دست به خبرسازی‌هایی بی‌پایه و اساس زده‌اند. به‌طور مثال، روزنامه ابتکار با ارائه تحلیلی عجیب مدعی شد که اصولگرایان به دنبال کنار گذاشتن لاریجانی از مدیریت مجلس هستند!