به آینده امیدوار اما بیم‌ناکم!

مدتی پیش مناظره‌ای با یک جوان اصلاح‌طلب در دفتر یک سایت اصلاح‌طلب داشتم؛ درباره اینکه چرا این‌قدر مدیران ما اشرافی شده‌اند.

اما از نتایج این مناظره، امیدوارتر شدنم به آینده است، چون دیدم بین اصلاح‌طلبان هم هستند کسانی که نسبت به گفتمان غربگرایانه دولت‌اصلاحات و نسخه‌بدلی آن [دولت‌روحانی] نگاه انتقادی دارند. در مواجهه با آخوندی‌ها و قاضی‌زاده‌ها ماله را بر زمین می‌گذارند و دغدغه شفافیت و عدالت را [حداقل در زبان] دارند.

اما نکته‌ای منفی که ترسناک به نظرم آمد، بی‌مبانی‌تر شدن اصلاح‌طلبانی است که روزی سعی داشتند "مجاهدین انقلاب اسلامی" و "روحانیون مبارز" باشند، "خط امامی" به نظر برسند و با "مشارکت" مردم، "اعتماد ملی" را کسب کنند. اما نسل جدید اصلاحطلبان پر است از ملغمه‌های فکری عجق‌وجق و درهم‌آمیخته از مکاتب فکری گاها متضاد با هم! آشی شله‌قلمکار...

دست دولت تدبير خالی نيست!

عبور از نیمه‌پنهان بركناری علی جنتی و فسادهای 8 هزار ميلياردی و  1.5 هزار ميلياردی...

برخلاف كسانی كه می‌گويند دولت از منظر اطلاع‌رسانی و مديريت افكار عمومی ضعيف عمل كرده، معتقدم كه #دولت_امنیتی بازی با افكار عمومی را خوب بلد است.
 
مغزهای متفكر دولت در دو سه ماه گذشته، با بولد كردن ماجرای واگذاری‌های‌ غيرقانونی در شهرداری تهران، دوقطبی ضددولت را به دوقطبی ضدقاليباف تبديل كردند. از اين راه هم ماجرای فيش‌های نجومی را لاپوشانی‌ كردند؛ هم رقيب را از بازی انتخاباتی‌ دور كردند و هم زيرسبيلی از رسوایی 900 مديری كه #حقوق_نجومی می‌گرفتند، گذشتند.
 
حالا هم با موج‌سواری بر داستان سعید طوسی؛ فضای‌مجازی را به آدرسی ديگر بردند و از چندچالش بزرگ عبور كردند: پرداخت 8هزارمیلیارد صندوق ذخيره فرهنگيان به تنها 30 نفر را با كمترين چالش به چيزی غير از فساد تبديل كردند و فساد 1500 ميلياردی در بانك‌های ملت و ملی را مسكوت كردند. [حجم توجه فضای مجازی به اين دو فساد رخ داده در دولت تدبير را مقايسه كنيد با فساد 3 هزار ميلياردی در دولت قبل]
 
آنها حتی برای عبور از "نيمه‌پنهان استعفای فرمايشی #علی‌_جنتی‌" هم طرح نسبتا خوبی اجرا كردند و 2 وزير ديگر كه می‌توانستند در سال آخر، گل‌به‌خودی برای دولت شوند را با او به مسلخ بركناری بردند و با معرفی 3 چهره اصلاحطلب، حاميان‌ خود را اميدوار به تغييرات به نفع تندروترها كردند.
 
پ.ن. اينكه احساس می‌شود، خدمات دولت تدبير و اميد [در شرايطی كه در حال نزديك شدن به نيمه دوم سال پايانی عمر دولت هستيم]، به درستی برای مردم تبيين نشده به ضعف عملكرد دستگاه بازی با افكارِ دولت بر نمی‌گردد بلكه به نبود برنامه و طرح در كليت دولت برمی‌گردد. آقای رئيس‌جمهور هم با گذشت سه‌سال‌و‌خورده‌ای از عمر دولت‌اش تنها از #برجام سخن می‌گويد و ظاهرا در ساير حوزه‌های دستی‌ خالی دارد كه حرفی اثباتی هم برای گفتن ندارد و فقط در حوزه نقد رقيبان سخن می‌گويد.

اگر ماجرای پتروشیمی برای‌دولت قبل بود!

همان قدر كه اصلاحطلبان و رسانه‌هايشان استاد، بزرگ كردن سوتی‌های طرف مقابل و چسباندن برچسب‌های بی‌ربط به حريف برای بدنام كرد و از ميدان به در كردنش هستند، اين طرف ما از بديهيات وامانده‌ایم و اصلا حواسمان به آنچه در اطرافمان می‌گذرد نيست.

البته منكر نيستيم كه در دولت قبل سوء مديريت‌هایی بوده كما اينكه خودمان نيز در همان دوران، در صف اول ايستادن جلوي همین كم‌كاری‌ها و كج‌راهی‌ها بوديم اما؛ در اين سوی ماجرا، اصلاحطلبان هر هفته ماجرايی جديد برای فاسد نشان دادن اصولگرايان خلق می‌كنند؛ روزی از دكل گمشده می‌گويند؛ روزی بابك زنجانی علم می‌كنند و هر روز از كاهی، كوهی می‌سازند.

غرض آنكه ماجرای جديدی اين روزها به وجود آمده كه در دولت قبل، رخ داده بود هنوز كه هنوز است بايد چوب آن را كل اصولگرایی می‌خورد اما در ميان غفلت ما [همه رسانه‌های اصولگرا] حركت مسئله‌دار وزير صنعت، كماكان دارد جيب خودش و رفقايش را پر می‌كند!

آقای محمدرضا نعمت زاده كه در قالب يك شركت پيمانكاری با پيشوند "توسعه تجارت نعمت" در هيأت مديره 20شركت پتروشيمی نقش دارد و نام همسر، داماد و 2 دختر او نيز در فهرست روزنامه رسمی به چشم می‌خورد؛ با اعمال نظر شخصی، بر صنعت پتروشیمی حكمرانی می‌كند! و برای پيشبرد اهداف خود و خارج كردن كالاهاي پتروشیمی از بورس كالا، حتي به رهبري هم نامه نوشت و آن چنان در اين راه پيش رفته كه با كم كردن قميت خوراك پتروشيمی‌ها،‌ حاشيه سود شركت‌هاي منتسب به خود را بالا برده است!

و حال اصولگراها هنوز سوزن‌شان روی نفوذ و برجام گير كرده؛‌در جاليكه جيب‌هایی كه دارد از رانت پر می‌شود و شكم‌های فربه‌تر مي‌گردد...

گزارشی ويژه از سوت آغاز انتخابات در اردوگاه اصولگرایان

در حالی که سال ۹۴ را می توان به دلیل برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، یکی از تأثیرگزارترین سال‌های اخیر دانست، گزارش‌های موجود حکایت از تلاش جدی گروه های مختلف سیاسی کشور، برای آمادگی در این آوردگاه مهم دارد.

در این بین مجموعه اصولگرایان که آخرین انتخابات برگزار شده را به رقبا واگذار کرده اند، در تلاش هستند تا با نگاهی به آنچه گذشت؛ درصدد جبران برآیند.

تجربه انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم نشان داد که اگر هر یک از جناح‌های سیاسی کشور بتوانند با اجماع حداکثری به میدان بیایند، می توانند تا حدودی اثربخش باشند؛ چه آنکه در خرداد ۹۲ تمامی نیروهای منتسب به اصلاح‌طلبان به پشتیبانی از جریان اعتدال و همچنین بخش کوچکی از اصولگرایانی که روحیه‌ای تکنوکرات دارند، برآمده و توانستند با اتحاد حداکثری بین خود کمی بیش از ۵۰ درصد از آرای مردمی را برای رئیس جمهور شدن حسن روحانی جذب کرده و در برابر کمی کمتر از رأی ۴۹ درصدی مجموع نامزدهای منتسب به اصولگرایان (قالیباف؛ جلیلی، رضایی و ولایتی) پیروز شوند.

این در حالی است که به علت تشتت پیش آمده میان اصولگرایان که حاصل آن پرداختن به مسائل سیاسی و غفلت از مسائل معیشتی مردم بود، بخش قابل توجهی از آرای خاکستری جامعه که اتفاقا تاثیرگزارترین بخش آن نیز هستند به سبد مشترک اعتدالیون، اصلاح‌طلبان و شبه‌اصولگرایان تکنوکرات ریخته شد.

توفیق در عین کثرت


این تجربه به اصولگرایان اثبات کرد اگر بتوانند به اجماع رسیده و با یک گفتمان برخواسته از متن جامعه و شعاری مشترک پای به عرصه بگذارند، می‌توانند بار دیگر همچون تمامی ۷،۸ انتخابات مابین سالهای ۸۳ تا ۹۲ به توفیق دست پیدا کنند. این در حالی است که حتی در آن انتخابات‌ها نیز اصولگرایان نتوانسته بودند به اجماع کامل برسند و این بار امیدوارند با تشکیل جلسات مشترک و تهیه سندی راهبردی دست به این کار بزنند.

به عنوان نمونه در جریان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، اگر چه اصولگرایان با سه لیست عمده "جبهه متحد اصولگرایان" و "جبهه پایداری" و "جبهه ایستادگی" به عرصه انتخابات قدم نهادند اما در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور توانستد بر رقبا (اعتدالیون، اصلاح‌طلبان، شبه‌اصولگرایان تکنوکرات) فائق آیند.


حرکت پسندیده "شورای همگرایی اصولگرایان"


احزاب اصولگرا در سال گذشته نشست‌های متعددی در راستای وحدت و همگرایی در انتخابات مجلس برگزار کردند تا بتوانند بر اساس آنها، در سال جاری وارد مصادیق و سازوکار انتخابات شوند. در همین راستا با تلاش پشت پرده برخی چهره های و جریانات سیاسی کشور، «شورای همگرایی اصولگرایان» تشکیل شد و جلسات متعددی با حضور چهره‌های مختلف اصولگرایان و با سخنرانی بزرگان این جریان سیاسی از جمله ” آیت‌الله علم الهدی، آیت الله صدیقی، آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله موحدی کرمانی، آیت‌الله جنتی و … ” شکل گرفت. بار اصلی این اقدام بر دوش حجت الاسلام سید رضا تقوی از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران بود که بنا بر گفته خودش، قرار است این راه، همان راهی باشد که رئیس سابق جامعه روحانیت، مرحوم آیت الله مهدوی کنی (رحمه‌الله) آن را تایید کرده و در گذشته نیز طی نموده اند.


خوشبختانه آن چنان که انتظار می‌رفت، این جلسات توانست به خوبی جای خود را در کشور بازکرده و باعث ایجاد همدلی و همزبانی در میان اصولگرایان (از هر طیفی) شود. واکنش‌های تخریبی روزنامه زنجیره‌ای به برگزاری این جلسات که حاوی عجیب و غریب‌ترین دورغ‌ها و فضاسازی‌های رسانه‌ای است به خوبی نشان از اهمیت راهبری این جلسات همگرایی دارد.


وحدت نظری و عملی در رأس جریان


اصولگرایان به عنوان وفادارترین گروه‌ها به ارزش های انقلابی همواره پیوند بسیار خوبی با روحانیت و علما برقرار کرده اند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز با عنوان ۲ تشکل اصلی روحانیون که اعضای آنها از فضلا و علمای برجسته کشور هستند، همواره به عنوان مرجع همگرایی اصولگرایان بر محور ارزش‌های دینی و انقلابی مطرح بوده اند.

بر همین اساس برگزاری جلسات سه نفره بین آیت الله یزدی (رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، آیت الله موحدی کرمانی (دبیرکل جامعه روحانیت مبارز) و آیت الله مصباح یزدی، اتفاق بزرگ دیگری است که در راستای یکپارچگی اصولگرایان انجام شده است.


اخبار موجود نشان از آن دارد که قرار است این جلسات سه‌جانبه که می‌تواند باعث همگرایی بیشتر نیروهای انقلاب نیز شود، همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. این در حالی است که برخی دست‌های پشت پرده، تمام تلاش خود را برای عدم شکل گیری چنین جلسه‌ای به کار بسته‌اند.

نیاز به وحدت، بیش از پیش احساس می‌شود


در حوزه احزاب اصولگرا نیز اتفاق ویژه ای در جریان است. سه ضلع اصلی اصولگرایان شامل: جبهه پیروان خط امام و رهبری و تشکل‌های و چهره‌های همسوی آن؛ طیف تحولخواهان (جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و سایر تشکل و چهره‌های همسو) و همچنین جبهه پایداری انقلاب اسلامی و چهره‌های نزدیک به آنها به یک تحلیل مشترک از فضای موجود رسیده و بر لزوم وحدت حداکثری میان نیروهای انقلابی تاکید دارند؛ چنانکه محمدنبی حبیبی دبیرکل موتلفه می گوید: "آسیب‌شناسی‌های سه تشکل نشان می‌دهد که درک مشترکی وجود دارد. همین درک ما را به توافق و دیدگاههای مشترک رساند."

لطف الله فرونده سخنگوی جمعیت ایثارگران نیز در این رابطه معتقد است: "اصولگرایان باید در صحنه های بعدی انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری واحد باشند چرا که این موضوع یک ضرورت است و این احساس نیاز نیز در همه جریان های سیاسی ایجاد شده و به زودی وحدت اصولگرایان شکل خواهد گرفت."

شبیه به این عبارات را در کلام دبیرکل جبهه پایداری نیز می‌توان دید. حجت الاسلام آقاتهرانی که به عنوان مهمان در جلسه جامعه اسلامی مهندسین (به دبیر کلی محمدرضا باهنر) رفته بود، چنین گفت:"باید برروی ولایت به عنوان ستون خیمه انقلاب تمرکز کرد چراکه هرکس از آنجایی راه کج رفت و خراب شد که با ولی امر زاویه پیدا کرد و نقطه وحدت اصولگرایان باید تمرکز روی پیروی از مقام ولایت باشد. ممکن است اختلاف سلیقه بین ما اصولگرایان پیش بیاید اما باید بیان رهبر معظم انقلاب برای همه ما فصل الخطاب باشد و همه باید پشت سرمقام ولایت حرکت کنیم."

منشور وحدت اصولگرایی، گامی رو به جلو


براساس اخبار موجود، این سه طیف اصلی اصولگرایان در جلسات دو و سه جانبه خود، دست به تدوین "سند منشور جامع وحدت اصولگرایی ” بر اساس نیازهای روز جامعه و با تکیه بر اصول و موازین دینی و انقلابی زده اند. البته این منشور تنها قرار نیست محدود به انتخابات پیش رو باشد بلکه قرار است سندی جامع برای پیشبرد اهداف انقلاب بر مبنای نویات امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری باشد؛ اصولگرایان در این سند، ضمن استخراج شرایط موجود و بررسی نقاط ضعف و قوت خود؛ راهکارهای مورد نظر برای رسیدن به وحدت حداکثری با حضور همه نیروهای معتقد به نظام، ‌امام و رهبری (که اندیشه اصولگرایی را سرلوحه خود قرار داده‌اند) را بررسی کرده اند.

همچنین بنا بر اخبار موجود، در این سند، روش های رسیدن به نامزدهای واحد اصولگرایان نیز مورد مباحثه و اتفاق نظر قرار گرفته و قرار است با بهره گیری از نظرات سایر تشکل‌ها و چهره‌هایی که داعیه اصولگرایی دارند، آن را اجرایی کنند.

سازوکار اجرایی این روش نیز، احتمالا تفاوت‌های زیادی با تجربه های گذشته اصولگرایان به ویژه در انتخابات مجلس هشتم و نهم که به شکل گیری "جبهه متحد اصولگرایان" انجامید، دارد. عموم اعضای جلسات مشترک اصولگرایان بر این عقیده اند که سازوکارهایی شبیه آنچه در گروه ۸+۷ دیده شده بود، نقص‌هایی در اجرا پیدا کرده که باید در روش فعلی نسبت به برطرف کردن آنها اقدام نمود.

این طرح را نمایدگانی از جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به نمایندگی از طیف تحول خواهان، حزب موتلفه اسلامی به نمایندگی از جبهه پیروان خط امام و رهبری و همچنین جبهه پایداری انقلاب اسلامی تدوین کرده‌اند و قرار شده آن را برای تأیید و اجرایی کردن به جامعه روحانیت مبارز، ‌جامعه مدرسین حوزه علیمه قم و شخصیت‌هایی همچون آیات یزدی، موحدی کرمانی و مصباح یزدی ارائه کنند.

همچنین بنا بر شنیده‌ها، قرار است این روند اجرایی، با دعوت از سایر تشکل‌های سیاسی که داعیه اصولگرایی دارند و برخی از چهره های سیاسی سرشناس اصولگرا، نسبت به گرفتن نظرات آنها و تعیین سازوکار مشخص بر اساس دیدکاه‌های همه اصولگرایان اقدام کنند.

وحدت راهبردی و افراطی‌های مسئله‌ساز!‬

بدون شک، یکی از مهم‌ترین رویدادهای سیاسی سال 1394، برگزاری دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است که می‌تواند باعث تغییرات زیادی در فضای سیاسی کشور شود. پس از سه دوره حضور مستمر اصولگرایان در مجلس به‌عنوان اکثریت و شکست‌های متعدد اصلاح‌طلبان، به نظر می‌رسد انتخابات مجلس آینده نیز رقابتی گفتمانی از جنس آنچه “اصولگرا”–”اصلاح‌طلب” خوانده می‌شود، باشد؛ اگرچه ما چنين مرزبندی‌ها را قبول نداريم و اصالت را تنها برای نبرد تمام‌ناشدنی "حزب‌الله" و "حزب‌الشيطان" قائليلم و بس...

اصولگرایان که همواره با مرزبندی‌های مشخص درونی و بیرونی خود در فضای سیاسی کشور فعالیت می‌کنند نشان داده‌اند که همواره در موسم انتخابات، به ضرورت همگرایی و ائتلاف با یکدیگر برای گذر از انتخابات و شکست جریان رقیب توجه می‌کنند.

تجربه نشان داده که در 12، 13 سال اخیر، هرگاه جریان اصولگرایی در انتخابات به همگرایی و تعامل سازنده رسیده توانسته با حداقل گزینه‌ها به عرصه انتخابات وارد شده و کار را یکسره کند. البته میزان تلاش برای رسیدن به همگرایی در احزاب مختلف داخل جریان اصولگرایی بسته به اعتقاد آنها به اصل کار جمعی، احساس خطر نسبت به قدرت رقیبان و ... نیز دارد.

شواهد نشان می‌دهد که در آستانه این انتخابات نیز، اصولگرایان در تلاش هستند تا با طراحی‌های پشت‌صحنه و به‌دوراز چشم رقیب، نسبت به ساماندهی فعالیت انتخاباتی خود اقدام کنند. تشکیلات خودجوش “شورای همگرایی اصولگرایان” که مدتی است فعال‌شده و در استان‌های مختلف همایش‌هایی نیز برگزار می‌کند را می‌توان در همین راستا تحلیل کرد. البته حجت‌الاسلام سید رضا تقوی که مسئولیت این شورای همگرایی را برعهده گرفته، هرگونه انتخاباتی بودن آن را رد کرده و همواره بر این نکته تأکید می‌کند که این حرکت جمعی بسته به نیاز همیشگی جریان طبیعی انقلاب اسلامی است و بعد از انتخابات نیز تداوم نیز خواهد داشت.

در سوی دیگر، از گوشه و کنار خبرهای متعددی از نشست‌های خصوصی احزاب اصلی و فراگیرتر اصولگرا با یکدیگر به گوش می‌رسد. آنچه مسلم است این است که تشکل‌های اصلی سازنده جریان اصولگرایی نشست‌هایی را برای حل اختلافات و تدوین منشوری مورد توافق اکثریت در حال برگزاری هستند که به نتیجه رسیدن یا نرسیدن آن، می‌تواند سرنوشت انتخابات آتی و چه‌بسا سرنوشت دولت بعدی را نیز رقم بزند.

بر همین اساس می‌توان احزاب اصولگرای تأثیرگذار در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی را به سه دسته کلی تقسیم کرد:

1. “احزاب سنتی” با محوریت جبهه پیروان خط امام و رهبری و حزب مؤتلفه اسلامی

2. “تحول‌خواهان” شامل جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و هواداران حدادعادل و احمد توکلی

3. “جداشدگان از دولت قبل” با محوریت جبهه پایداری و برخی از وزرای دولت سابق

در این میان برخی شخصیت‌های اصولگرا که هر‌یک خرده‌جریانی را نمایندگی می‌کنند، نیز وجود دارند که تاکنون وضعیت آنها به‌روشنی مشخص نشده است: چهره‌هایی مانند علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و البته نفراتی همچون سعید جلیلی و علی‌اکبر ولایتی.

جریانات رقیب اصولگرایی نیز در تلاش هستند تا از میان همین خرده‌جریانات اقدام به یارگیری کرده و مانع اتحاد یکپارچه میان اصولگرایان شوند. این برنامه عملیاتی، به‌طور ویژه برای نفراتی چون علی‌اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در حال اجراست که این آخری به‌روشنی، آب پاکی را بر دست آنان ریخت. باهنر در یکی اظهارنظر رسانه‌ای در روزهای پایانی بهمن‌ماه 93، گفت: “ما تنها با دوستان اصولگرای خود ائتلاف می‌کنیم... ما ائتلاف با برخی دوستان اصولگرای خود را که تندرو خطاب می‌شوند به اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهیم و ممکن نیست بخواهیم با اصلاح‌طلبان ائتلاف کنیم. ”

به موازات همین راهبرد، رسانه‌هایی که در تلاش هستند تا جریان اصولگرایی به وحدت حداکثری نرسند، به بزرگنمایی موارد اختلاف‌برانگیز ‌می‌پردازند. یکی از خطوط خبری که همواره پیگیری شده پیوند دادن احمدی‌نژاد و اصولگرایان است. خبرسازی‌های متعدد از دیدارهای موهومی احمدی‌نژاد با اصولگرایان در همین راستا قابل بررسی است.

نکته قابل طرح دیگر، تلاش برای تفرقه‌اندازی است. چنانکه روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته است که حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران و علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان، طی جلسه‌ای به این اتفاق نظر رسیده‌اند که اگر اصولگرایان نتوانند به وحدت برسند، ائتلافی مشترک، به سرلیستی “احمد توکلی” را برای تهران آماده کنند. یا روزنامه ابتکار مدعی شده که اصولگرایان نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی (جبهه پایداری) و حامیان حداد عادل در صورت کسب اکثریت مجلس لاریجانی را کنار خواهند زد. این روزنامه در ادامه خبرسازی خود مدعی شده که باهنر مسئولیت لابی‌گری برای حذف لاریجانی را برعهده دارد و قرار است او جایگزین لاریجانی باشد! حال‌آنکه در عقل سالمی که کمی از سیاست سر دربیاورد، به‌روشنی از قرابت “باهنر- لاریجانی” باخبر است.

اصلاح‌طلبان و چالش افراطی‌ها

هنوز هم جرم بسیار بزرگ سیاسی- اقتصادی و امنیت فتنه 88 دامن‌گیر اصلاح‌طلبان است و آنان به همین راحتی‌ها نمی‌توانند از تبعات، آنچه گذشت رهایی یابند. تعطیل شدن 3 حزب اصلی آنها، یعنی جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب اعتماد ملی، در کنار در حاشیه قرار گرفتن بسیاری از چهره‌های تأثیرگذار سیاسی آنها باعث شده تا اصلاح‌طلبان به فکر پوست‌اندازی درونی و بدون سروصدا با بهره‌گیری از فرصت ابزارهای دولتی و با کمترین هزینه (مالی و سیاسی) ممکن باشند.

اصلاح‌طلبان که هیچ‌گاه حاضر به مرزبندی روشن با فتنه‌گرانی که از درون خود آنها نیز برخواسته‌اند، نشدند در تلاش هستند تا با نام‌های جدید و کنشگران اجتماعی تازه و مقبول نظام، وارد کارزار شده و با تجدید قوا، سایر گروه‌های منتقد جریان اصولگرایی را نیز جذب خود کنند.

تأسیس حزب ندا با محوریت صادق خرازی مشاور رئیس دولت اصلاحات و تأسیس حزب اتحاد ملت ایران (که برخی آن را نسخه بدلی حزب مشارکت) می‌دانند، در همین راستا صورت گرفته است. همچنین فعال شدن حزب کارگزاران سازندگی (مدیران دولت هاشمی رفسنجانی) و پیوستن برخی چهره‌های اصلاح‌طلب به شورای مرکزی آن در پاییز گذشته، نشان از همین نزدیکی دارد؛ چنانکه مرعشی که سخنگوی کارگزاران سازندگی است می‌گوید که حزب متبوعش قصد ندارد به‌طور مستقل وارد انتخابات شود بلکه در چارچوب مجموعه اصلاح‌طلبان وارد انتخابات خواهند شد.

سؤال مهمی که اصلاح‌طلبان با آن مواجه هستند این است که در صورت پیروزی در انتخابات چه کسی باید رئیس مجلس دهم باشد؟ اولین گزینه مطرح آنها علی لاریجانی بود که تاکنون پالس چندانی به اصولگرایان نداده است. البته او پالس مثبتی نیز به اصلاح‌طلبان نداده است.

خبرسازی‌های پیاپی اصلاح‌طلبان نشان از تلاش آنها برای جذب لاریجانی و اعضای فراکسیون رهروان مجلس نهم به عضویت در فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس دهم، دارد؛ تلاشی که البته به نظر بیهوده است. تلاش این جریان برای تفرقه‌اندازی در میان اصولگرایان تا حدی پیش رفته که رسانه‌های منتقد اصولگرایان دست به خبرسازی‌هایی بی‌پایه و اساس زده‌اند. به‌طور مثال، روزنامه ابتکار با ارائه تحلیلی عجیب مدعی شد که اصولگرایان به دنبال کنار گذاشتن لاریجانی از مدیریت مجلس هستند!

آقای روحانی؛ ما نه حقوقدانيم و نه سرهنگ!

دیروز اولین نشست خبری حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی منتخب ۵۰٫۷ درصدی مردم بصیر ایران اسلامی برگزار شد. به عنوان یک فعال رسانه‌ای دوست داشتم در این نشست حاضر باشم و سؤالات خود را از هفتمین رئیس‌جمهور کشورم بپرسم؛ اما بی مهری‌ها مانع از آن شد که بتوانم رو در رو با رئیس‌جمهور آینده صحبت کنم. از آنجا که تاحدی به ایشان و اطرافیان ایشان حق می‌دهم که سرمست از پیروزی روز جمعه –که حتی خوشبین‌ترین طرفدار آقای روحانی نیز رقم خوردن آن در دور اول را محال می‌دانست- برخی خبرنگاران اصولگرا را حذف کنند؛ تصمیم گرفتم وجیزه‌ای خطاب به ایشان بنویسم تا به سهم خود در تشکیل دولت مدعی تدبیر و امید نقش داشته باشم.

جناب آقای حسن روحانی

سلام علیکم

در ابتدا لازم می‌دانم حماسه‌آفرینی ملت شریف ایران را خدمت رهبر معظم انقلاب و جنابعالی به عنوان منتخب مردم تبریک عرض کنم و انتخاب جنابعالی به عنوان هفتمین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران را نیز گرامی بدارم؛ باشد که در ظل توجهات حضرت ولیعصر (عج) بتوانید در راستای اعتلای نظام اسلامی با در پیشگیری تدابیری شایسته مثمرثمر باشید.

و اما بعد؛
جناب آقای دکترروحانی.

ببخشید که حرفهایم کمی تلخ می‌نماید اما به نظر این حقیر، گفتن این حرفها -که شهادت می‌دهم از روی دلسوزی برای شما و کشورمان است- قطعاً بهتر از خاموش ماندن است.

این روزهایی که همه سرمست از رقم خوردن حماسه‌ای بزرگ هستند و انگار قرار است اعتدال جای افراط و تفریط‌های ۲۴ سال اخیر را بگیرد، تحرکات ناامید کننده‌ای از سوی برخی افرادی که شما را منتخب خود می‌دانند؛ صورت می‌گیرد. آنهایی که تا همین چند وقت قبل حرف از تقلب در انتخابات ۸۸ می‌زده و رأی ۲۴ میلیونی به محمود احمدی‌نژاد را کودتای نظام برای حذف تفکر اصلاحی می‌دانستند؛ امروز خوشحالند که شما رئیس‌جمهور شده‌اید. اشتباه نشود! اشاره به این واقعیت تلخ، از این باب نیست که ۱۸ میلیون رأیی که در سبد شما ریخته شد و بخشی از حماسه ملت ایران بود را سبک بیانگارم؛ بلکه از این جهت است که هشداری داده باشم دربارهٔ تلاش کسانی که تا دیروز تحریم را پاسخی به مطالبه نظام برای خلق حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی می‌دانستند و امروز می‌خواهند با موج سواری بر افکار عمومی، افراط را جایگزین اعتدالی کنند که شما حرف از آن می‌زنید و ما به حاکمیت آن امید داریم.

جناب حجت‌الاسلام و المسلمین روحانی.

اولین نشست خبری جنابعالی به عنوان رئیس دولت تدبیر و امید در حالی برگزار شد که بسیاری از رسانه‌ها به روند برگزاری این نشست که ناشی از بی‌تدبیری برگزارکنندگان بود، معترض بودند. ما بنا نداریم به این زودی از شما ناامید شویم چرا که طبق آموزه‌های دینی مان به حسن رفتار شما و وعده‌های شما خوشبینیم و به همین جهت دوست داریم همان‌طور که گفتید در دستان شما کلید بینیم نه داسی برای قلع و قمع مخالفان. اما چه بگوییم، وقتی تنها یک روزنامه اصولگرا –آن هم از نوع ورزشی- مجال پشت تریبون قرار گرفتن پیدا می‌کند در حالیکه، رسانه‌ها و خبرنگاران حامی شما، در این نشست هرچه خواستند گفتند و کردند.

همین‌طور که در چند سطر قبل اشاره کردم گلایه‌ای از این رفتار حامیان شما نیست چرا که قطعاً در فضایی احساسی این چنین رفتارهای حذفی رقم می‌خورد؛ اما توقع داریم که در روزهای باقیمانده تا مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، به ایندو سؤال من که قطعاً سؤال و دغدغه بخش بزرگی از ملت ایران نیز هست پاسخ دهید:

۱- جنابعالی مبنای رفتار دولت آینده را پرهیز از افراط و لزوم حاکمیت اعتدال و تدبیر عنوان کردید. با این‌حال برخی از هواداران شما در روزهای پس از ۲۴ خرداد و به ویژه در جشن‌های شادمانی خودجوشی که برگزار شد، در فضایی احساسی، شعارهایی در حمایت از برخی افراد متهم در وقوع فتنه ۸۸ سر دادند. با توجه این فضایی که به نظر می‌رسد در میان حامیان شما در حال رشد باشد، جنابعالی برای بازگشت فضای عقل‌گرایی به بدنه جامعه چه برنامه‌ای دارید؟

۲- در دولت دهم شاهد هستیم که آقای احمدی‌نژاد علیرغم تمامی انتقاداتی که می‌شد به هیچ عنوان حاضر به تغییر افراد مسئله‌دار نزدیک به خود نشد و بر روی عهدی که با رحیمی‌ها و مشایی‌ها و ملک‌زاده‌ها و … بسته بود، بیشتر ایستاد تا عهدی که با مردم بسته بود. آیا در دولت شما نیز اگر فردی که مورد علاقه شماست، مورد انتقاد به حق و به جای رسانه‌ها و مردم قرار بگیرد، کماکان در راس امور قرار خواهد گرفت؟

و سخن آخر آنکه: واقعیت آن است که من و همفکران من، علاقه‌ای به رئیس‌جمهور شدن شما نداشتیم اما قطعاً از همان روز که منتخب مردم شدید، شما را رئیس‌جمهور قانونی خود می‌دانیم و بر خود واجب می‌دانیم که به شما کمک کنیم. اما دوست داریم موضع شما را دربارهٔ کسانی که مدعی بودند امکان تقلب در انتخابات هست را بدانیم. به نظر شما چرا کسانی که مدعی بودند نظام اسلامی ۱۱ میلیون تقلب کرده امروز جوابی برای این سؤال ندارند که چرا همین نظام تقلب کرده نتوانست تنها به اندازه ۲۶۱ هزار برگ تقلب کند و نگذارد شمایی که خود را در امتداد آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی تعریف کرده‌اید، رئیس‌جمهور شوید؟

اگر چه جنابعالی حقوقدانید و سرهنگ نیستید؛ اما امثال من نه حقوقدانیم و نه سرهنگ. روزی که نتیجه به نفع ما نبود نه خانه‌ای آتش گرفت، نه شیشه‌ای شکست و نه آبرویی از نظام رفت؛ نه کسی رنجید و نه کسی به دروغ ادعای تقلب و تجاوز کرد. آری… ما نه حقوقدانیم و نه سرهنگیم. ما فقط سرباز اسلام سیاسی هستیم.

همچنین بخوانید: خسته نباشید اقای رئیس جمهور!

 

مرگ تدریجی گفتمانی به نام "دوم خرداد"

انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث تلخ پس از آن، خط بطلان بر جریانی بود که 12 سال قبل از آن با نام اصلاحات به وجود آمده بود. دوم خرداد 1376 نقطه آغاز اصلاح‏طلبانب بود که از دل جناح چپ سنتی بیرون آمده و در شعارهای خود مرتبا کلماتی چون آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی و ... را تکرار می‏کردند؛ شعارهای که هیچ‏گاه مرز و محدوده آن مشخص نشد و تعریف درستی از اصلاحات و آزادی به مردم منتقل نشد. انتخابات مجلس ششم نقطه اوج این گروه در عرصه سیاسی کشور بود. اصلاح‏طلبان برای اولین بار توانسته بودند مجلس و دولت را به صورت یکپارچه به دست بگیرند، اما این اتحاد در دولت و مجلس به جای آنکه به خدمت‏رسانی بیشتر بیانجامد، به سیاسی ‏کاری بیشتر منجر شد. اولین نشانه‏های نارضایتی مردم از اصلاح‏طلبان در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر در سال 81 و انتخابات مجلس هفتم در سال 82 مشخص شد؛ جایی که اکثریت کرسی‏ های این دو انتخابات را اصولگرایان به دست آوردند. پس از آن بزرگ‏ترین رویارویی میان اصلاح‏طلبان و اصولگرایان در سوم تیر 84 اتفاق افتاد. محمود احمدی نژاد، سیاستمدار تازه کاری که تنها سابقه شهرداری تهران را در کارنامه داشت، توانست بر رقیب قدرتمند خود یعنی علی‏ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی تمامی وابستگان دولت اصلاحات و سازندگی حمایت می‏شد، پیروز شود. انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم نیز نشان داد که اقبال عمومی مردم نسبت به اصلاح‏طلبان فروکش کرده است. اما در تمام این مدت سران اصلاح‏طلبان، در باد پیروزی خود در دوم خرداد 76 خوابیدند و واقعیت‏های بعد از آن روز را هیچ‏گاه ندیدند.

پس از انتخابات 88، بعضی اصلاح‏طلبان که دیگر به جنبش سبز پیوسته بودند علیرغم هشدارهای دلسوزان اصلاحطلب، با رادیکال کردن فضا، آخرین تیرهای خود را نیز رها کردند و با دست خود رضایت به مرگ تدریجی اصلاحات دادند. آنان که روزی با شعار خط امام به میان آمده بودند و "سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‏ ای، خاتمی" شعار انتخاباتی ‏شان بود، دست به دامان گروه‏های ضدانقلاب و ضدامام و رهبری شدند و وحدت استراتژیک خود با بیگانگان و مخالفان نظام را آشکارتر کردند. در فضای هیجانی هفته اول پس از انتخابات، اصلاح‏طلبان رادیکال از آنجا که توانسته بودند عده ‏ای از مردم را نیز با در خیابان‏ها همراه سازند، به این باور رسیده بودند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یافته ‏است. این گزاره شاذ را میتوان از دل اعترافات دستگیرشدگان بعد از حوادث انتخابات از جمله سعید شریعتی، محمد عطریانفر، محمدعلی ابطحی و  بسیاری دیگر به وضوح مشاهده کرد.

با آرام‏تر شدن اوضاع، عموم سیاسیون اصلاح‏طلب متوجه اشتباه بزرگ خود در خراب کردن همه پل‏ های پشت سر شدند و کم کم با اعتراف به اشتباهات صورت گرفته، به گلایه از رهبران خود روی آورند. سید محمد خاتمی، رسول منتجب‏ نیا، محمدعلی ابطحی و ... از جمله افرادی بودند که با انتقاد از مواضع موسوی و کروبی، جسته و گریخته سعی کردند تا اصلاحات را از ورطه سقوط نجات بدهند و راه بازگشتی برای خود و جریان خود در انتخابات‏های آینده فراهم سازند. این حرکات در شرایطی اتفاق می‏افتد که مردم مکرراً و به طور مشخص در راهپیمایی ‏های روز قدس، 9 دی و 22 بهمن نشان دادند، اصلاح‏طلبانی که خود را فدای جنبش سبز کرده بودند؛ دیگر جایی در میان آنها ندارند.

با این حال تجربه نشان داده، از آنجا که حمایت و برائت عموم مردم از گروه‏های سیاسی، بر مبنای نگاه دینی و نزدیکی رفتار این گروه‏ ها به آرمان‏های انقلاب اسلامی است؛ اصلاح‏طلبان اگر می‏‏ خواهند در صحنه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، باید با عذرخواهی نسبت به آنچه در این مدت دو سال انجام دادند، از دشمنان قسم خورده انقلاب و مردم برائت بجویند و مرز خود با ضد انقلاب را نیز مشخص کنند.


پی نوشت: در پنجره 98، به موضوع بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاسی کشور و شرکت آنها در مجلس پرداخته ایم. در این شماره همراه با سعید شریعتی و رسول منتجب نیا از دو حزب مشارکت و اعتماد ملی و همچنین پرویز سروری، مرتضی طلایی نیک، سید جلال فیاضی، مسعود گودرزی و ناصر ایمانی مطالب و گفتگوهایی داریم.

جنبش سبز، اشتباه اصلاحات

نامه ای که برای نخست وزیر امام نوشتم ...
یک بهمن هزار و سیصد و هشتاد و هفت، نامه ای نوشتم برای نخست وزیر امام. کسی که برای من ناشناخته بود و در میان این ناشناختگی محبوب. (اینجا)

آن روز، میرحسین موسوی برای قاطبه مردم جامعه و تقریبا عموم جوانان، به مثابه هندوانه ای سربسته بود که معلوم نیست بعد از چاقو خوردن، باب میل باشد یا نباشد. همان روز برایش نوشتم كه نبايد در اين كارزار بيايد و ابزار بازگشت تحريف كنندگان خط امام، به مسند قدرت نشود

اما آن چیز که بر من به عنوان یک جوان ایرانی روشن بود ، عدم آشنایی نامبرده با قضای فعلی جامعه به دلیل دوری از بازی سیاست بود که این هندوانه سربسته را برایم پیشاپیش بدمزه جلوه می داد.

اشتباه اصلاحات
از نظر من بزرگترین اشتباهی که بزرگان اصلاح طلب در انتخابات گذشته کردند، حمایت همه جانبه از هندوانه سربسته ای بود که با هنجارشکنی بعد از انتخاباتش و قرار گرفتن رو در روی نظام و ولی فقیه، آنها را مجبور به انفعال کرده است.

با بیانیه های پی در پی میرحسین موسوی و از طرف دیگر سعی نخبگان اصلاح طلب به قرار دادن مردم در مقابل نظام دیگر در میان صحبت از اصلاح طلبی نبود و جنبشی رادیکال به وجود آمد به نام جنبش سبز که از میان بدنه اصلاح طلبان و مخالفان جمهوری اسلامی اقدام به یارگیری کرد و اصلاح طلبان را به حاشیه برد.

اما از اینجا به بعد نخبگان سابق اصلاح طلب به چهار دسته تقسیم شدند. گروهی از همان ابتدا خود اشتباه خود پی بردند، همچون"عطریانفر، ابطحی، سعید شریعتی و ..."

گروه دوم، کسانی که به دلایل مختلف در بینابین جنبش سبز و اصلاحات مانده اند. گروهی هنوز تصمیم خود را نگرفته اند؛ اپوزیسیون یا اصلاح طلب. گروهی اصلاحات را می پسندند اما از پشت کردن به مردمی که روزی با آنها بوده اند هراس دارند [که به نظر من سید محمد خاتمی جزو این دسته است] و گروهی هم درصدند این دو دسته را به هم نزدیک کنند.

گروه سوم، کسانی که علنا خود را عضو جنبش سبز می دانند و به براندازی معتقند. این گره تمامی کسانی را که با ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای آن معاند هستند را شامل می شود. [کدیور، سروش و ...]

گروه چهارم که سعی کردند در این میانه ساکت باشند تا از چشم قاطبه مردم نیافتند. [عارف، کواکبیان و ...]

دوگانه جنبش سبز و اصلاحات
عقل حکم می کند اگر آنچه سروش و کدیور می گویند را پذیرا باشیم ، نخواهیم توانست با جمهوری اسلامی کنار بیاییم. یا به عبارت دیگر آنکس که نام جنبش سبز را بر خود می نهد نباید انتظار داشته باشد که بتواند در نظام جمهوری اسلامی ایران به عرض اندام سیساسی بپردازد.

اما برخلاف آن اصلاحات شامل کسانی است که پایند به قانون اساسی، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی هستند.

با یک حساب ساده میتوان میان این دو تمایز قائل شد و سبز بودن یا نبودن و ارتباط آن با حضور در نظام را فهمید.

ضرورت زنده ماندن اصلاحات

اشاره: مشكل اساسی امروز ما این است كه اصلاحات را جزو خط انقلاب نمی بینیم و آنان را افرادی خارج از حكومت می انگاریم! البته اين طرز تفكر غلط تا حدی به دليل كاركرد ضعيف رسانه ها و تا حد بيشتری به دليل عملكرد ضعيف بعضی از عناصر وابسته به جبهه اصلاحات است.

چند صدایی برای هر كشوری موجب پیشرفت سریع خواهد شد. دو طیف اصاح طلب و اصولگرا اگر چه در بعضی موراد همچون دولبه تیغ عمل می كنند و فرسنگ ها در روش و منش با هم تفاوت دارند اما حذف هر كدام از آن ها موجب عقب ماندگی ايران ما خواهد شد.

متاسفانه در میان هر دو قشر عده ای افراطی هستند كه هر كدام به نوعی به پیشرفت كشور لطمه می زنند. در میان اصولگرایان عده ای هستند كه با رفتارهایی انحصارطلبانه، درصدد حذف كامل رقیب هستند.همچنلنكه از رفتارها و تفكرات عده ای از اصلاح طلبان شعار خروج از حاكمیت برداشت می شود؛ كه به نظر نگارنده برای حفظ انقلاب و حركت سریع به سوی توسعه این دسته دوم خطرناك و ناسالم تر است.

متاسفانه این روزها حركت هر دو دسته فوق شدت بیشتری به خود گرفته و در این میان تنها خانه است كه می سوزد و ما به نظاره آن نشسته ایم!

اشاره به این چند نكته را ضروری می دانم:

۱- تک محوری و انحصار طلبی در هر زمینه شاید در کوتاه مدت خوشایند باشد؛ ولی در درازمدت عامل اصلی افول و انحطاط كشور خواهد بود.
۲- اصلاحات یك جریان سیاسی درون حكومتی است كه با حذف آن، حكومت به شدت تضعیف خواهد شد.
۳- جریان هايی كه به طور حتم می بایست حذف شوند طیف اصولگرایان تندرو و اصلاح طلبان تندرو می باشد. البته تاریخ انقلاب نشان داده گروه های افراطی در هر جناحی كه باشند مطرود شده اند.