يک هفته پس از شوک 24 خرداد

مقدمه: این یادداشت اگر چه ادامه دو یادداشت «چه کسی مسئولیت شکست احتمالی اصولگرایان را می پذیرد؟» و «آقای روحانی؛ ما نه حقوقدانيم و نه سرهنگ!» نیست اما ربط بسیار زیادی به آنها دارد. پیشنهاد می کنم اول آنها را بخوانید:

* بي شک 24 خرداد 92، شوک بزرگي در تاريخ سياسي کشور است، همان‌ طور که بیست و دوم بهمن ماه ها، دوم خردادها، سوم تیرها و نهم دي‌ها اين چنين بودند. حسن روحاني منتخب مردم شد و حماسه -آن‌گونه که هيچ کس انتظارش را نداشت- آفريده شد.

در تمامي روزهاي هفته گذشته، اصولگرايان پيوسته به دنبال پيدا کردن مقصر اصلي شکست خود و پيروزي روحاني بوده اند. متاسفانه بازخوردهاي هفته گذشته نشان داد که اصولگرايان هنوز علت اصلي شکست خود را درک نکرده اند و هر کدام از جريانات حاضر در جبهه اصولگرايي هم به دنبال مبري دانستن خود رفته اند. هر کس براي خود تحليل‌هاي مخصوص دارد که يکي از شاذترين آنها همان‌هايي هستند که مي‌گويند ما مکلف به تکليف بوديم و نه مکلف به نتيجه. آنها اين تحليل پرت خود را با اين جمله تکميل مي‌کنند که حتي اگر اتحاد مي‌کرديم هم نمي‌توانستيم مانع رئيس‌جمهور شدن حسن روحاني بشويم؛ پس چه بهتر که به تکليف خودمان عمل کرديم!

از سوي ديگر اصلاح‌طلبان سرمست از شکست حريف، رأي 18 ميليوني رئيس‌جمهور منتخب را رأي به اصلاحات تلقي مي‌کنند و نه به جريان اصولگرايي. در حاليکه به راحتي مي‌توان استدلال کرد که در انتخابات 24 خرداد، اصولگرايي شکست نخورد بلکه ذائقه مردم به سمت ديگري کشيده شد. همان‌طور که هيچ‌گاه نمي‌توان تفکر اصلاح‌گري را از بستر يک نظام سياسي حذف کرد؛ نميتوان تفکر بازگشت به اصول که انديشه‌اي برخاسته از متن انقلاب و نه يک جريان سياسي است را ناديده گرفت.

به نظر نگارنده، اصولگرايي شکست نخورد بلکه اين خواص اصولگرا بودند که شکست هفت دهم درصدي را تجربه کردند. اگر اين افراد عبرت بگيرند مي‌توانند براي آينده تصميم درست بگيرند و اگر به دنبال توجيه اشتباه خود باشند و مقصر را ديگري بدانند و با لجاجت کنند به دنبال اثبات خود باشند هيچ سودي نخواهند برد.

در 24 خرداد، افرادي که اعتقاد به ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي برايشان اصل بود، در راي دادن خود اشتباه نکردند، چرا که هر کس بر اساس حجت شرعي بين خود و خدا به نامزد اصلحي رسيد و براي رضاي خداي خودش هم در صحنه حاضر شد و راي داد. پس نبايد هيچ کس را تخطئه کرد که چرا به محمدباقر قاليباف راي داده و ديگراني را هم خائن دانست که چرا به جليلي راي داده‌اند. يا حتي نبايد گفت چرا با وجود خطر بازگشت يک جريان سياسي امتحان پس داده، ولايتي و رضایی تا آخر در صحنه ماندند و سبد رأيي براي خود دست و پا کردند و ناخودآگاه باعث ايجاد چند دستگي شدند.

بر همين اساس به نظر مي‌رسد بيش از همه مردم و 4 نامزد مدنظر، آنهايي مقصر اين اتفاق هستند که نامزدهاي اصولگرا را ترغيب به ماندن در صحنه تا آخر خط کردند. معلوم نيست چرا با وجود آنکه ما در تاريخچه ذهني خود مثال‌هاي متعددي از شکست به‌دليل عدم اتحاد را داشتيم، مبنا را رقابت در درون جبهه اصولگرايي قرار داديم و شد آنچه شد.

نکته ديگر آنکه برخلاف آناني که مي‌گويند اگر حتي قاليباف، رضايي، جليلي و ولايتي با هم متحد مي‌شدند نيز، باز هم جمع جبري آراي مجموع شان به رأي حسن روحاني نمي‌رسيد؛ معتقدم، مي‌شد همان راهي را رفت که اصلاح‌طلبان رفتند و با کناره‌گيري عارف، موج مثبتي را در بدنه خود به وجود آوردند. محموع نزدیک به 50 درصدی رأی اصولگرایان به اضافه موج مثبت ناشی از اتحاد می‌توانست، هم در مقابل موج فزاينده اصلاحات و  حسن روحاني بایستد و هم می‌توانست کار در دور اول به نفع اصولگرايان تمام مي‌شد.

شرح نکته سومی که در این مقال باید به آن پرداخته شود را با جملهای از رهبر انقلاب مطرح می کنم: «از هر طرف حركت مي‌كنيم، به خواص مي‌رسيم. تصميم‌گيري خواص در وقت لازم، تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه‌ي لازم، اقدام خواص براي خدا در لحظه‌ي لازم. اينهاست كه تاريخ و ارزشها را نجات مي‌دهد و حفظ مي‌كند. در لحظه‌ لازم، بايد حركت لازم را انجام داد. اگر تأمّل كرديد و وقت گذشت، ديگر فايده ندارد.» (1) بنابراین نکتهای دیگری که باید برای ریشه‌یابی پیروزی حسن روحانی بررسی شود، چرایی ترغیب نامزدهای اصولگرا به ماندن در صحنه از سوی اتاق خواص و فکرهای آنان است.

به نظر میرسد، چند طیف فکری که هر کدام شاخصههای مختص به خود را دارند در ایجاد این توهم که میتوان در شرایط رقابت درون گفتمانی اصولگرایان، صحنه سیاسی انتخابات را به نفع مجموعه انقلاب مدیریت کرد، تحلیل و بررسی کرد.

الف) دسته اول را قطعا قدرتطلبانی تشکیل می‌دهند که به سبب حضور در فعالیت‌های انتخاباتی، خواسته یا ناخواسته منافع گروهی و شخصی خود را بر منافع جریانی ترجیح دادند و مانع از اتحاد گفتمانی اصولگرایان شدند.

ب) دسته دوم شامل کسانی است که آرمانگرايي خود را همراه با واقع بيني نکردند. این دسته پیش از این نیز نشان داده بودند که در مصلحت‌سنجی و مصلحت‌بینی ضعف‌های بزرگی دارند و در این هشت سال افراط و تفریط سرلوحه رفتار سیاسیشان بوده است؛ گاه دولت فعلی را تا حد دولت امام زمان (عج) بالا بردند و گاه حرف‌ها و نظریات مطرح شده از سوی دولتی‌ها را بزرگ‌ترین انحراف از صدراسلام تاکنون دانستند!

ج) دسته سوم که شباهت زیادی با دسته دوم دارند مبنای رفتار خود را تلاش برای دوقطبی‌سازی در انتخابات گذاشتند و درست برخلاف مرد هسته‌ای انتخابات ریاست جمهوری اخیر، سعی کردند او را در دوگانه‌ای هسته‌ای بیاندازند و برایش رقیب بسازند. شعارها، رفتارها و نوع تبلیغات آنها نیز نشان از همین اشتباه استراتژیک داشت.

پی نوشت: 20 خرداد 1375 در جمع فرماندهان لشكر 27 محمد رسول‌الله (ص)

چه کسی مسئولیت شکست احتمالی اصولگرایان را می پذیرد؟

شور انتخابات نفس ها را به شماره انداخته و تحلیل ها را متفاوت. هر کس دوست دارد نامزد مورد علاقه اش در انتخابات رأی بیاورد. در این نوشتار سعی کرده ام برخلاف تحلیل های موجود روی دیگری از داستان انتخابات را بررسی کنم تا هشداری باشد برای چهار نامزد اصولگرای حاضر در صحنه:

سکانس اول:

ولایتی، حداد و قالیباف، خبر از ائتلاف خود دادند و گفتند که این کار قرار است مبنایی باشد برای کاهش نامزدهای اصولگرا و از سردرگمی در آوردن بدنه رأی حزب اللهی ها. خیلی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری دوست داشتند به این ائتلاف بپیوندند؛ کسانی که در پیدا و پنهان صحبت از ائتلاف آنها با 1+2 شد. با این حال استانداردهای ائتلاف پیشرفت آن قدر بالا بود که هیچ کس نمی توانست به آن نزدیک شود.

سکانس دوم:

نامزدها یک به یک در وزارت کشور ثبت نام کردند. روز آخر که شد؛ همه نگران شدند از اتفاقی که رخ داد؛ هاشمی و مشایی آمدند. آنها که نگران شده بودند؛ نگرانی شان از این بابت نبود که نکند یکی از این دو نفر بتواند رأی مردم را برای خود کند؛ بلکه نگرانی از اعمال و افعالی بود که در سایه حضور این دو نفر می توانست انجام شود و چالش هایی که برای کشور ایجاد می شد. همه برای اجماع اصولگرایان مصمم تر شده بودند و ائتلاف پیشرفت مهم تر از همیشه شده بود.

سکانس سوم:

هاشمی و مشایی تأیید نشدند اما نسخه های برابر اصل آنها در میان 8 نامزد نهایی حضور داشتند. محمدرضا عارف معاون اول محجوب دولت خاتمی و حسن روحانی دبیر پرسروصدای شورای امنیت ملی! یکی آمده بود بگوید من همه اصلاحاتم؛ دیگری هم می گفت من کلا تدبیرم و لاغیر! حرف هایشان و اعمالشان بوی فتنه می داد. وحدت اصولگرایان ضروری تر از هر روز بود اما ناگهان ائتلاف پیشرفت از هدف اصلی اش بازماند! هواداران ولایتی و قالیباف حاضر نشدند درباره کناره گیری دو نفر به نفع نامزد اصلح تصمیم گیری کنند. غلامعلی حداد عادل که در مناظرات نشان داده بود برای حمایت از گفتمان انقلاب اسلامی آمده؛ تنها کسی بود که بر عهد خود ایستاد و به نفع رأی آوردن اصولگرایان کنار رفت.

سکانس چهارم:

عارف با فشار اطرافیان کنار رفت تا صحنه حساس تر از دیروز شود؛ و این یعنی آنکه فتنه و انحرافی که برای زمین زدن جمهوری اسلامی همچون دو لبه یک قیچی عمل می کنند تنها یک نامزد دارد؛ و اصولگرایان هنوز هم در دعواهای خود مشغول هستند...

سکانس پنجم:

علی اکبر ولایتی، 16 سال تجربه وزارت دارد؛ سال ها کار سیاسی کرده و خودش از بانیان وحدت اصولگرایان در مجلس هشتم و نهم و حتی اتئلاف موسوم به 1+2 بوده است. محمدباقر قالیباف هم، همانی است که 84 در انتخابات چهارم شد و در شهرداری نشان داد مدیر خوبی است؛ یادمان نرفته که او هم از وحدت اصولگرایان دم می زد. سعید جلیلی هم که ثبت نامش در انتخابات شوکی بود که به سبب شخصیت حقوقی اش، بازتاب های جهانی را به دنبال داشت و خیلی ها را به ادامه راه امیدوار کرد. با کمی اغماض محسن رضایی هم برای سومین بار پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و انکار قصد کنار رفتن ندارد.

هر چهار نفر این عزیزان انسان های ولایتمدار، صالح و مدبری هستند. می فهمند که بازگشت اصلاحات یعنی بازگشت به عقب کشور؛ و این یعنی کاهش شیب پیشرفت اسلامی و تاخیر در گذار از جامعه اسلامی به تمدن اسلامی. می فهمند که تفرقه یعنی شکست...

نمی دانم مشاوران این آقایان چگونه فکر می کنند و نامزد متبوعشان را در کجای مختصات انتخابات می بینند؛ اما می دانم که راهیابی حسن روحانی به دور دوم انتخابات یعنی کلید خوردن دوباره فتنه.

نمی خواهم بدانم که قالیباف، ولایتی، جلیلی و رضایی چقدر خرج انتخابات کردند، چقدر هوادار برای خود جمع کردند و چه دغدغه ها و برنامه هایی دارند و به چه می اندیشند؛ اما سوالم این است که چه کسی مسئولیت شکست احتمالی اصولگرایان را می پذیرد؟

عکسی به یاد ماندنی از سرداران دفاع مقدس

عکسی به یاد ماندنی از فرماندهان سپاه پاسداران در ۸ سال دفاع مقدس:


ایستاده از راست:

    سید‌ یحیی رحیم‌صفوی 
    شهید حاج احمد کاظمی

نشسته از راست:    شهید حاج حسین خرازی
    شهید بقایی 
    محسن رضایی
    شهید حسن باقری

چرا به محسن رضایی رای می دهم

کم کم به روز برگزاری انتخابات نزدیک شدیم و این ابهام من در گزیدین کاندیدای اصلح کمرنگ شد تا جایی که دیشب و بعد از دیدن مناظره محمود احمدی نژاد و محسن رضایی به این نتیجه رسیدم که محسن رضایی می تواند بهترین گزینه باشد.

من دوست ندارم، به خاطر مصلحت و رای نیاوردن میرحسین به احمدی نژاد رای بدهم. اگرچه مطمئنم با خدماتی که دولت داشته و محبوبیت بی مثال رئیس جمهور فعلی ، دکتر احمدی نژاد برای 4 سال دیگر باز هم رئیس جمهور می شود اما من محسن رضایی را بیشتر پسندیده ام.

این مطلب را هم به دعوت بچه های دانشگاه صنعت آب و برق تهران (عباسپور) برای چاپ در نشریه دانشجویی نوشتم. قرار شده علی سماواتیان دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه به عنوان حامی میرحسین موسوی، حمزه موذن عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه به عنوان هوادر مهدی کروبی و فرشاد فرهادی مسئول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه به عنوان حامی دکتر محمود احمدی نژاد و من هم به عنوان کسی که به محسن رضایی رای خواهم داد، درباره علت رای خود به نامزدهای مان بنویسیم...


* چرا به محسن رضایی رای می دهم !محسن رضایی

اگر امروز به دورنمای سی سال گذشته از انقلاب نگاه بیاندازیم، خاطرات تلخ و شیرین زیادی را در ذهن مرور خواهیم کرد. واقعیت این است که در طول 30 سال انقلاب اسلامی، خدمات انجام شده توسط دولت­ها بیش از 50 سال زمامداری پهلوی اول و دوم بوده­است. این درحالی است که ما در تاریخ­مان 8 سال جنگ با نیمی از دنیا را داریم.

در طول 30 سال هم مسئول دلسوز و قوی داشتیم و هم مدیر ضعیف و نا آگاه. همانگونه که مدیران قوی برای کشورمان اهرمی جلوبرنده به سوی پیشرفت و توسعه بوده­اند، مدیران ضعیف نیز ناخواسته همچون ترمزی در جلوی حرکت رو به رشد ایران قرار گرفتند.

هم اکنون جزو 8 قدرت هسته ­ای و 10 قدرت فضایی جهان و همچنین قدرت اول منطقه­ی خاورمیانه هستیم. اما مشکلات و کاستی­ های کشورمان نیز به  اندازه ­ای است که با دولت ­ها و رؤسای جمهور عادی راه به جایی نخواهیم برد. وجود نرخ بیکاری بالا (18-12 درصد)، تورم سرسام ­آوری که ما را در بین کشورهای جهان در رتبه صد و پنجاهم قرار داده و هزاران مشکل دیگر، شایسته ایرانی نیست که روزی بر قله­ی علمی و اقتصادی جهان بوده و هنوز هم داعیه ­ی آن را در سر می­ پروراند.

چگونه است که با حکم فرمایی تفکرات نوین اقتصادی در چین، آنها به غول اقتصاد دنیا تبدیل می­ شوند، اما ما نمی­ توانیم؟ چگونه است که با روی کار آمدن یک اقتصاددان در برزیل، این کشور فقیر، در طول چهار سال به بزرگترین قدرت اقتصادی آمریکای جنوبی تبدیل می ­شود؛ اما ما هنوز باید دغدغه بیکاری جوانان را داشته باشیم که علاوه بر عدم استفاده از این نیروی کار ارزشمند، بحران­های اجتماعی همچون، اعتیاد، خشونت و حتی بالا رفتن سن ازدواج را به دنبال دارد!

به هیچ وجه مدعی نیستم که در دولت نهم و یا دولت­های قبل از آن هیچ اقدامی برای بهبود شرایط نشده اما حرف من این است که دیگر وقت آن رسیده که با روی کار آوردن یک رئیس جمهور قوی و تیمی کارآمد، متواضع و انقلابی به سمت انقلابی بزرگ در سطح اقتصاد و مدیریت کلان کشور برویم. من به رضایی رأی می­ دهم چون:

۱ – مشکل اول ما اقتصاد و معیشت کشور است که محسن رضایی ضمن اینکه دکترای اقتصاد دارد، تیم اقتصادی کارآمد به سرپرستی داوود دانش جعفری را دارد. تیم اقتصادی وی حرف­ها و طرح­ های قابل اجرا و مفید جهت حل مشکل اقتصادی کشور دارد که از آن جمله می­توانم به طرح اقتصاد فدرالی و تقسیم کشور به مناطق اقتصادی مجزا از هم با مدیرمخصوص به خود اشاره کنم. با این وصف با رئیس جمهور شدن دکتر رضایی ایشان به عنوان اولین رئیس جمهور اقتصاددان کشورمان خواهند بود.محسن رضایی

۲ – محسن رضایی عملاً جنگ 8 ساله­ای را مدیریت کرد که از طولانی­ ترین جنگ­ های معاصر دنیاست. جنگی که 23 کشور وارد کارزار آن شدند، اما به گواه همگان با مدیریت قوی در نهایت به سود ایران به پایان رسید. از آنجا که محسن رضایی نشان داده که در عرصه مدیریتی کشور به جوانان بها می­دهد چنانکه در دوران دفاع مقدس امثال شهیدان باقری، باکری و قالیباف را وارد عرصه­ ی مدیریت کلان کشور کرد، می­ توانیم با اطمینان خاطر کشور را در دست مدیران شایسته قرار دهیم.

۳ – تاکنون با حاکم شدن هر رئیس جمهور در کشور، تنها به سی درصد از نیروهای کشور میدان داده شده است و هفتاد درصد بقیه تنها به دلیل آنکه در گرایش سیاسی او نبوده ­اند (چپ یا راست) از صحنه کنار گذاشته شده­ اند. اما در زیر لوای دولت ائتلافی که توسط دکتر رضایی تشکیل خواهد شد، مدیریت کشور به دست نخبگان واقعی خواهد افتاد، نه به دست هم­ گرایشی­ ها. بدون اغماض و اغراق باید بگویم کشورمان دارای استعدادهای درخشان و کم نظیراست که با میدان دادن به آنها و همچنین استفاده از تجربیات مدیران قدیمی خواهیم توانست به منحنی رشد نمایی که مستحق آن هستیم برسیم.

۴ -  حفظ شأنیت و شخصیت جایگاه ریاست جمهوری چه در داخل و چه در خارج کشور بسته به چگونگیِ مدیریت وی در زمان پیشامد بحران­ هاست. برخورد سنجیده و متناسب با شأن رئیس جمهور، وابسته به رأفت و تحکّم سنجیده، دیالوگ و برخورد متناسب با موقعیت، توسط شخص او خواهد بود. از آنجا که محسن رضایی از جمله صاحب ­نظران کشور در زمینه­ ی مسائل بین­ الملل و استراتژیک و دیپلماسی بحران است، انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور آینده ایران می­ تواند به بهبود چهره­ ی جمهوری اسلامی ایران در عرصه­ ی بین المللی بیانجامد.

۵ – نوع شخصیت محسن رضایی طوری است که همه ­ی مدیران کشور را جذب خواهد کرد. دوران مدیریت وی دورانی نخواهد بود که در آن بزرگان مجبور به کناره گیری شوند و کوچک­ترها عرصه را برای تاخت و تاز مهیا ببینند. مدیران کوچک از نظر تفکر نمی­توانند برای ایران ما پیشرفت را به ارمغان بیاورند. محسن رضایی فراجناحی عمل خواهد کرد، از احمدی­ نژاد و میرحسین گرفته تا هاشمی رفسنجانی و سید محمدخاتمی در دولت او راه خواهند داشت تا ایران موفق نشود نه آنکه جریان سیاسی خاصی پیشرفت کند.

اما مهم­ترین دلیل من به عنوان کسی که می­خواهم به محسن رضایی رأی بدهم، برگشت به اصول انقلاب اسلامی است. اصولی که به خاطر آن جنگیدیم و جوان زیادی را برای آن از دست دادیم. من با حفظ احترام برای هر سه کاندیداهای دیگر، دکتر محسن رضایی را جهت تصدی مسئولیت اجرایی کشور از سایر عزیزان توانمندتر می­بینم. و قربت الی الله به ایشان رأی خواهم داد.

دوراهی اصولگرایی

کاش می شد همه این طور فکر میکردند و به برنامه و تفکر رای می دادند:

من به شخص رای نمی دهم. من به خط امام و انقلاب ، به تفکر اصولگرایی رای می دهم.

اصولگرایی


پ.ن. هر چه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم راضی بشوم که به محمد احمدی نژاد رای بدهم. میدانم دوباره رئیس جمهور می شود اما من به تکلیفم عمل می کنم

سفرها ادامه دارد: میرحسین در کرمان ، رضایی در اهواز

موسوی: نمی‌توانم به مجاهدین و مشارکت پشت کنم!میرحسین موسوی* میرحسین موسوی گفت: از طیف بسیجی تا طیف کارگزاران، مشارکت، مجاهدین انقلاب به هیچیک از اینها تا زمانی که خود اعلام کنند به قانون اساسی اعتقاد ندارند، نظام و اسلام را قبول ندارند، نمی‌توانم پشت کنم. وی گفت: صرف نظر از کلیشه‌ها، در بطن این تنوع بیشترین سرمایه ما از نظر نیروی انسانی زیر این عنوان‌ها پنهان شده و مگر می‌شود که بی نیاز استفاده از این نیروها باشیم.
این کاندیدای ریاست جمهوری افزود: صحنه مبارزه سیاسی وسیله‌ای برای ایجاد رقابت‌هاست و باید ایده خوب برای کشور بیاوریم و هر کس ایده بهتر و نوتری برای ایران پیشرفته دارد، آن ایده پذیرفته می‌شود.

محسن رضایی: رقیب من در انتخابات فقر است!* محسن رضایی در پاسخ به این سئوال که چرا آقای دانش جعفری رئیس ستاد انتخاباتی شما شد و آیا این موضوع به نوعی تقابل با دولت نهم نیست، اظهار داشت: آقای دانش جعفری از دوستان قدیمی من هستند و افتخار می‌کنم افرادی مانند ایشان در انتخابات به من کمک می‌کنند.
وی ادامه داد: هیچ یک از کاندیداهای انتخابات را رقیب خود نمی‌دانم، بلکه رقیب اصلی من فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی جامعه‌است.
رضایی در پاسخ به این سئوال که در صورت پیروزی حاضرید مفسدان اقتصادی کشور را معرفی کنید یا از آنها حساب می‌برید؟ اظهار داشت: در صورت پیروزی خواهید دید که چه کسی ازمعصومه ابتکار چه کسی حساب می‌برد و در ساختار دولت می‌خواهم با شفاف‌سازی کامل عمل کنم.
وی در خصوص سیاست‌خارجی در تعامل با کشورهای دیگر در زمینه سرمایه‌گذاری خاطر نشان کرد: ما باید ببینیم سرمایه‌گذاری در چه منطقه‌ای بیشتر به نفع ایران است.

کناره گیری معصومه ابتکار از انتخابات!
*
معصومه ابتکار معاون رئیس دولت اصلاحات با صدور بیانیه‌ای انصراف خود را از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری دهم اعلام کرد.
وی در بیانیه از همه علاقمندان به ایران برای حضور در عرصه حساس انتخابات و برپایی نمایشی از قدرت مردم سالاری دعوت کرده و اعلام کرد ضمن احترام به مواضع شجاعانه حجت‌الاسلام آقای کروبی، مناسب‌ترین گزینه را برای اداره قوه مجریه در دوره آتی آقای مهندس میرحسین موسوی می‌داند.

در صورت پیروزی محسن رضایی در انتخابات ؛ احمدی‌نژاد وزیر می‌شود!

در جریان کنفرانس خبری محسن رضایی در پاسخ به این سئوال که فرق شما با احمدی نژاد چیست گفت: من با هیچ کس مشکل شخصی ندارم حتی آنهایی که به من اهانت می‌کنند. من با آقای احمدی نژاد تفاوت فکری و اعتقادی دارم یعنی انحرافاتی را در اطراف ایشان می‌بینم که مضر به حال ایشان است. دومین اختلاف من با احمدی نژاد مسئله مدیریت است ولی من از ایشان در یکی از وزارتخانه‌ها استفاده خواهم کرد.

وی در مورد ایده دولت ائتلافی نیز گفت: من این طرح را از ۴ سال قبل دنبال می‌کنم. دولت باید تیمی باشد و از سلیقه‌های شخصی جلوگیری شود. ما قبل از مطرح شدن خاتمی یا میر حسین موسوی به دنبال این بودیم که رقابت را بین احمدی نژاد و اصولگرایان منتقد برگزار کنیم که اصلاح طلبان به صحنه آمدند و این رقابت را بر هم زدند. وقتی خاتمی کنار رفت فرصت بهتری برای ما فراهم شد و البته آمدن میر حسین هیچ تاثیری بر این موضوع نگذاشت.

رضایی تصریح کرد: من معتقدم اصولگرایی اصیل می‌تواند ایران را به توسعه و پیشرفت برساند.

وی با رد احتمال کناره گیری در انتخابات گفت: همه می‌دانم که من وقتی به احساس تکلیف برسم ثبات قدم خواهم داشت، علت تاخیرم این بود که می‌خواستم همه موانع را پشت سر بگذارم. من دولت ائتلافی را ابزاری برای ظرفیت سازی برای مدیریت کشور می‌دانم.

رضایی در مورد احتمال حمایت بسیج و سپاه از وی در انتخابات ریاست جمهوری گفت: من همیشه قانون را رعایت کرده‌ام و هیچ گاه از دوستان نیروهای مسلح نخواسته‌ام که در فعالیتهای سیاسی به من کمک کنند، وقتی از سپاه بیرون آمدم حتی یک خودرو هم از آنجا نیاوردم. فعلا مستقل آمده‌ام و اینکه چه گروههایی از من حمایت کنند در هفته‌های آتی مشخص خواهد شد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سئوال خبرنگار دیگری که پرسید پایگاه رای خود را در کجا می‌دانید، اظهار داشت: پایگاه رای من مردم ایران هستند و برنامه‌های من هم برای همین مردم است چون اگر دیگران می‌توانستند مشکلات مردم را حل کنند قطعا نیاز نبود که بنده پا به صحنه بگذارم. بعد از این هم رای من بسته به این خواهد بود که چقدر بتوانم مردم را از برنامه‌های خود مطلع کنم.

رضایی ادامه داد: گروه دومی که پایگاه رای من را تشکیل می‌دهند اصولگرایانی هستند که حاضر نیستند گرایش‌های سیاسی را به اعتقادات خود ترجیح دهند. از سویی همرزمان بنده در دوران دفاع مقدس و خانواده‌های دوران جنگ نیز بخشی از آراء من را تشکیل می‌دهند ضمن اینکه قومیت‌ها هم در رای بنده بی تاثیر نخواهند بود. منطقه زاگرس مرکزی نیز به عنوان یکی از پایگاه‌های رای من در انتخابات ریاست جمهوری دهم محسوب می‌شود.
                                                           * بیوگرافی مختصر محسن رضایی (کلیک کنید)