۹ روایت از اربعین ۱۴۴۱
روایت اول: شروع از راسالبیشه
درست در روزهایی که ایرانیها دارند کمکم خودشان را برای پیادهروی اربعین در پارهخط نجف-کربلا آماده میکنند، مشايةالأربعين شروع به حرکت کردهاند؛ آن هم از انتهای مویرگهای عراق...
اینجا راسالبیشه است. جنوبیترین نقطه عراق، در کنار آبهای خلیج فارس؛ جایی که بیستوهشتم محرم هر سال، راهپیمایی ششصدوهشتادویککیلومتری به سمت کربلا شروع میشود. زائران اربعین از مناطق اطراف به اینجا میآیند و پای خود را در آب میزنند و با شعار #من_البحر_الی_النحر به سمت مقصود به راه میافتند...
روایت دوم: به یاد سه رفیق کربلایی
بعد از نمازصبح با خودم قرار گذاشتم، اگر امروز ثوابی هم توی مسیر راهپیمایی اربعین میبرم، به این سه رفیق ِ عزیز ِ سفرکرده که عاشق کربلا بودند، برسد به دست: «رضا مقدسی، مهرداد حسیبی و مهدی شادمانی»
روایت سوم: تداخل فرهنگی
از اولین باری که به عراق آمدم تا همین امروزی که سفر بیستوچند روزهای را تجربه میکنم، تداخل فرهنگی بین دو ملت کاری کرده که مداحیهای عربی شبیه مداحیفارسی شده و ریتم حسینحسین داره. بعضی رفتارهای دوملت شبیه هم شده، ما عربی یاد گرفتهایم، آنها کلمات فارسی میفهمند. موکبهایی درست شده که غذای ایرانی میدهند. خیلی از خدمات به زوار اربعین، ایرانیزه شده و حالا هم بعضی موکبهای عراقی، روزنامه دیواری دارند!
روایت چهارم: یالیتنا کنا معک...
جمله دقیق عربیاش را نفهمیدم. اما پرچم به دست، حوسه میخوانند، پا بر زمین میکوبند و میگویند: "ببخشید امامحسین علیهالسلام که در روز طف، کنارت نبودیم"
همسفر عربمان متن شعر را اینگونه برایم نوشت: "حسين اعذرنه من الطف مالحكنه عليه"
روایت پنجم: ۸ نکته از اوضاع امروز عراق
مشاهدات من از اوضاع مناطق جنوبی عراق (شهرهای بصره، سوقالشیوخ، فاو، ناصریه، الخضر، سماوه و ...) که در مسیر پیادهروی اربعین هستند:
۱. مثل سالهای قبل پیادهروی به سمت کربلا طبق زمانبندی مردمی، آغازشده و شلوغی مسیر بیش از سالهای قبل است.
۲. مردم بیش از آنکه به خاطرات تظاهرات و برخورد با تظاهراتکنندگان شاکی باشند، از قطعی اینترنت ناراضیاند.
۳. بعضی از مردم عراق، مدام، وضعیت خود را با ایران و برخی کشورهای عربی دیگر مقایسه میکنند و از همدیگر میپرسند با وجود صادرات حدود ۴ میلیون بشکهای نفت، چرا وضع کشور ما درست نمیشود؟
۴. چه در این سفر و چه در سفرهای قبلی متوجه شدم که بزرگترین دغدغه مردم عراق، فساد است. جهت اطلاع: عراقیهایی که ایران را میشناسند، میگویند فساد عراق، دهها برابر فساد در ایران است!
۵. احزاب عراقی که متاسفانه برخی از آنها نامهای اسلامی را یدک میکشند و بعضی هم از لحاظ سیاسی به ایران نزدیکند، متهم ردیف اول فساد هستند.
۶. مرجعیت همیشه سعی کرده در حوادث و سختیها سمت مردم ِمعترض باشد. این اتفاق هم خوب است و هم بد!
۷. تقریبا با هر عراقی که درباره تظاهرات صحبت میکنیم، طرفدار این حرکت است اما همزمانی آن با اربعین را دسیسه خارجی (آمریکا، عربستان و...) میدانند.
۸. تا زمانیکه مدیریت سیاسی و اقتصادی عراق، به دست عراقیهای واقعی و دلسوزان آن نباشد، وضعیت عراق درستبشو نیست. عراق را جوانانش خواهند ساخت.
روایت ششم: شریانهای حیات حسینی
تشبیه عجیبی است اما به نظر من، عراق همچون انسانی است که قلب آن کربلاست. کربلا مقصد اربعینیهاست و زائران از راههای مختلف -به مثابه رگهای بدن- به سمت قلب در جریان هستند. نجف تا کربلا که مسیر اصلی غیرعراقیها و ایرانیهاست شاهرگ است. اما بدون رگهای کوچکتر که همان مسیرهای فرعی عراق هستند، بدن انسان از کار میافتد.
کاروان ما، راه خود را ۲۸ محرم از منطقه راسالبیشه واقع در جنوب فاو شروع کرده و با گذر از ابوالخصیب، بصره، الدیر، جبایش، ناصریه و سوقالشیوخ به الخضر رسیده است. تا کربلا راهی نمانده... دعا کنید برسیم.
روایت هفتم: شیخ خالد
خالد الأسدی در همه روزهای سفر با کاروان ما همسفر بود. او فرزند شیخ قبیله بنیاسد -بزرگترین قبیله عراق- است؛ به همینخاطر به او "شیخ خالد" میگویند. شیخ خالد به واسطه قدرت پدر و عشیرهاش نیاز مالی ندارد اما خادم عتبه عباسی شده و تا همین چند وقت قبل هم در کشوانیه -کفشداری- کار میکرده و حالاچند وقتی است که در بخش حملونقل کار میکند. خالد شخصیت دوستداشتنیای دارد و نشست و برخاست با او برای من خیلی جذاب بود. این سفر، اولین باری بود که حسرت عربی بلد نبودن را خوردم. ساعتهای زیادی، دستوپا شکسته، عربیفارسی و ایما و اشاره با هم گپ زدیم و زندگی کردیم. اربعین دلها را به هم نزدیک میکند.
روایت هشتم: عکاس بحرینی
امسال و سال قبل، عمار البزاز عکاس بحرینی در راهپیمایی اربعین همراهمان بود. او برنده اولین دوره جایزه عکس عتبه عباسی است که قصهای شنیدنی هم دارد. عمار موقع ارسال عکسهایش برای مسابقه، نیت میکند اگر جایزهی نقدی برد، عینا همه مبلغ را به عتبه عباسی برگرداند. وقتی هم که در مراسم اختتامیه نام او را به عنوان برنده جایزه اول اعلام میکنند، بدون آنکه بداند جایزهاش چند دلار است، همان روی سن، نذرش را ادا میکند و جایزه را به سید احمد الصافی تولیت حرم حضرت عباس (علیهالسلام) برمیگرداند. در عوض او جایزه بزرگتری میگیرد و یکی از پرچمهای گنبد را به همراه انگشتری نفیس از سنگ مرمر داخل ضریح حضرت ابالفضل(ع) به او میدهند.
القصه اینکه صفحه اینستاگرام عمار، چندماه پیش توسط نیروهای الکترونیکی داعش هک و از دسترس خارج شد. صفحه جدید او را در این آدرس میتوانید ببینید: @albazzaz_ammar
روایت نهم: امامزاده سیداستیل
در منطقه جبایش استان ذیقار که محل اصلی هورهای عراق است، گنبد و بارگاه الومینیومی بسیار بزرگی وجود دارد که اعراب منطقه، -بهشوخی- به آن امامزاده سیداستیل میگویند. این گنبد و ساختمان مربوط به یادمان شهدای مقاومت عراق بر ضد صدام و پی از سقوط بعث، مقاومت علیه متخاصمان انگلیسیهاست. میگویند فقط در یک پاتک مجاهدان عراقی به رژیم عراق در زمان انتفاصه شعبانیه، یک تیپ از نیروهای ویژه ارتش بعثی همینجا کشته شدهاند.



در فرصت تعطیلی روزهای عید سری به 
نـقـد بـُرنـده

تانم
جایی برای نوشتن دغدغه، -اگر مشغله بگذارد-