۹ روایت از اربعین ۱۴۴۱

روایت اول: شروع از راس‌البیشه

درست در روزهایی که ایرانی‌ها دارند کم‌کم خودشان را برای پیاده‌روی اربعین در پاره‌خط نجف-کربلا آماده می‌کنند، مشاية‌الأربعين شروع به حرکت کرده‌اند؛ آن هم از انتهای مویرگ‌های عراق...
اینجا راس‌البیشه است. جنوبی‌ترین نقطه عراق، در کنار آب‌های خلیج فارس؛ جایی که بیست‌وهشتم محرم هر سال، راهپیمایی ششصدوهشتادویک‌کیلومتری به سمت کربلا شروع می‌شود. زائران اربعین ‌از مناطق اطراف به اینجا می‌آیند و پای خود را در آب می‌زنند و با شعار #من_البحر_الی_النحر به سمت مقصود به راه می‌افتند...

روایت دوم: به یاد سه رفیق کربلایی

بعد از نمازصبح با خودم قرار گذاشتم، اگر امروز ثوابی هم ‎توی مسیر راهپیمایی اربعین می‌برم، به این سه رفیق ِ عزیز ِ سفرکرده که عاشق کربلا بودند، برسد به دست: «رضا مقدسی، مهرداد حسیبی و مهدی شادمانی»

روایت‌ سوم: تداخل فرهنگی

از اولین باری که به عراق آمدم تا همین امروزی که سفر بیست‌وچند روزه‌ای را تجربه می‌کنم، تداخل فرهنگی بین دو ملت کاری کرده که مداحی‌های عربی شبیه مداحی‌فارسی شده و ریتم حسین‌حسین داره. بعضی رفتارهای دوملت شبیه هم شده، ما عربی یاد گرفته‌ایم، آنها کلمات فارسی می‌فهمند. موکب‌هایی درست شده که غذای ایرانی می‌دهند. خیلی از خدمات به زوار اربعین، ایرانیزه شده و حالا هم بعضی موکب‌های عراقی، روزنامه دیواری دارند!

روایت چهارم: یالیتنا کنا معک...

جمله دقیق عربی‌اش را نفهمیدم. اما پرچم به دست، حوسه می‌خوانند، پا بر زمین می‌کوبند و می‌گویند: "ببخشید امام‌حسین علیه‌السلام که در روز طف، کنارت نبودیم"
همسفر عرب‌مان متن شعر را اینگونه برایم نوشت: "حسين اعذرنه من الطف مالحكنه عليه"

روایت پنجم: ۸ نکته از اوضاع امروز عراق

مشاهدات من از اوضاع مناطق جنوبی عراق (شهرهای بصره، سوق‌الشیوخ، فاو، ناصریه، الخضر، سماوه و ...) که در مسیر‌ پیاده‌روی اربعین هستند:

۱. مثل سال‌های قبل پیاده‌روی به سمت کربلا طبق زمان‌بندی مردمی، آغازشده و شلوغی مسیر بیش از سال‌های قبل است.
۲. مردم بیش از آنکه به خاطرات تظاهرات و برخورد با تظاهرات‌کنندگان شاکی باشند، از قطعی اینترنت ناراضی‌اند.
۳. بعضی از مردم عراق، مدام، وضعیت خود را با ایران و برخی کشورهای عربی دیگر مقایسه می‌کنند و از همدیگر می‌پرسند با وجود صادرات حدود ۴ میلیون بشکه‌ای نفت، چرا وضع کشور ما درست نمی‌شود؟
۴. چه در این سفر و چه در سفرهای قبلی متوجه شدم که بزرگترین دغدغه مردم عراق، فساد است. جهت اطلاع: عراقی‌هایی که ایران را می‌شناسند، می‌گویند فساد عراق، ده‌ها برابر فساد در ایران است!
۵. احزاب عراقی که متاسفانه برخی از آنها نام‌های اسلامی را یدک می‌کشند و بعضی هم از لحاظ سیاسی به ایران نزدیکند، متهم ردیف اول فساد هستند.
۶. مرجعیت همیشه سعی کرده در حوادث و سختی‌ها سمت مردم ِمعترض باشد. این اتفاق هم خوب است و هم بد!
۷. تقریبا با هر عراقی که درباره تظاهرات صحبت می‌کنیم، طرفدار این حرکت است اما همزمانی آن با اربعین را دسیسه خارجی (آمریکا، عربستان و...) می‌دانند.
۸. تا زمانیکه مدیریت سیاسی و اقتصادی عراق، به دست عراقی‌های واقعی و دلسوزان آن نباشد، وضعیت عراق درست‌بشو نیست. عراق را جوانان‌ش خواهند ساخت.

روایت ششم: شریان‌های حیات حسینی

تشبیه عجیبی است اما به نظر من، عراق همچون انسانی است که قلب آن کربلاست. کربلا مقصد اربعینی‌هاست و زائران از راه‌های مختلف -به مثابه رگ‌های بدن- به سمت قلب در جریان هستند. نجف تا کربلا که مسیر اصلی غیرعراقی‌ها و ایرانی‌هاست شاهرگ است. اما بدون رگ‌های کوچک‌تر که همان مسیرهای فرعی عراق هستند، بدن انسان از کار می‌افتد.

کاروان ما، راه خود را ۲۸ محرم از منطقه راس‌البیشه واقع در جنوب فاو شروع کرده و با گذر از ابوالخصیب، بصره، الدیر، جبایش، ناصریه و سوق‌الشیوخ به الخضر رسیده است. تا کربلا راهی نمانده... دعا کنید برسیم.

روایت هفتم: شیخ خالد

خالد الأسدی در همه روزهای سفر با کاروان ما همسفر بود. او فرزند شیخ قبیله بنی‌اسد -بزرگ‌ترین قبیله عراق- است؛ به همین‌خاطر به او "شیخ خالد" می‌گویند. شیخ خالد به واسطه قدرت پدر و عشیره‌اش نیاز مالی ندارد اما خادم عتبه عباسی شده و تا همین چند وقت قبل هم در کشوانیه -کفش‌داری- کار می‌کرده و حالاچند وقتی است که در بخش حمل‌ونقل کار می‌کند. خالد شخصیت دوست‌داشتنی‌ای دارد و نشست و برخاست با او برای من خیلی جذاب بود. این سفر، اولین باری بود که حسرت عربی بلد نبودن را خوردم. ساعت‌های زیادی، دست‌وپا شکسته، عربی‌فارسی و ایما و اشاره با هم گپ زدیم و زندگی کردیم. اربعین دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند.

روایت هشتم: عکاس بحرینی

امسال و سال قبل، عمار البزاز عکاس بحرینی در راهپیمایی اربعین همراهمان بود. او برنده اولین دوره جایزه عکس عتبه عباسی است که قصه‌ای شنیدنی هم دارد. عمار موقع ارسال عکس‌هایش برای مسابقه، نیت می‌کند اگر جایزه‌ی نقدی برد، عینا همه مبلغ‌ را به عتبه عباسی برگرداند. وقتی هم که در مراسم اختتامیه نام او را به عنوان برنده جایزه اول اعلام می‌کنند، بدون آنکه بداند جایزه‌اش چند دلار است، همان روی سن، نذرش را ادا می‌کند و جایزه را به سید احمد الصافی تولیت حرم حضرت عباس (علیه‌السلام) برمی‌گرداند. در عوض او جایزه بزرگ‌تری می‌گیرد و یکی از پرچم‌های گنبد را به همراه انگشتری نفیس از سنگ مرمر داخل ضریح حضرت ابالفضل(ع) به او می‌دهند.

القصه اینکه صفحه اینستاگرام عمار، چندماه پیش توسط نیروهای الکترونیکی داعش هک و از دسترس خارج شد. صفحه جدید او را در این آدرس می‌توانید ببینید: @albazzaz_ammar

روایت نهم: امامزاده سیداستیل

در منطقه جبایش استان ذی‌قار که محل اصلی هورهای عراق است، گنبد و بارگاه الومینیومی بسیار بزرگی وجود دارد که اعراب منطقه، -به‌شوخی- به آن امامزاده سیداستیل می‌گویند. این گنبد و ساختمان مربوط به یادمان شهدای مقاومت عراق بر ضد صدام و پی از سقوط بعث، مقاومت علیه متخاصمان انگلیسی‌هاست. می‌گویند فقط در یک پاتک مجاهدان عراقی به رژیم عراق در زمان انتفاصه شعبانیه، یک تیپ از نیروهای ویژه ارتش بعثی همین‌جا کشته شده‌اند.

تکثیر علی‌اکبرهای خمینی در قلب عراق

عکس شهدای بسیج مردمی عراق را در مسیر زیاد دیده بودیم. حتی در سفرهای قبلی هم به خانه‌ چندتایی‌ از شهدا سرزده‌ایم. سال قبل هم به عیادت چند مجروح حشدالعشبی رفتیم؛ اما خانه «شهید علی حسین عبدالزهره» با بقیه فرق داشت. قبل از ما چند نوجوان عراقی که به سختی سن‌شان به ۱۷ سال می‌رسید مهمان خانه بودند. پدر شهید می‌گفت که دوستان سابق علی هستند و مشتری‌های هر ساله‌اش... از ذی‌قار آمده بودند. خود را جمع‌وجور کردم و پرسیدم: علی موقع شهادت چندساله بود؟ گفت: «۱۸ سال و ۲ ماه و ۹ روز». پدر است دیگر. علی‌اکبرش را مگر می‌تواند از یاد ببرد؟

صحبت‌مان گـل انداخته بودم. پرسیدم همین یک پسر را داشتید؟ گفت: «شهید علی به فتوای آیت‌الله سیستانی به جبهه رفت و با تکفیری‌ها جنگید. برادر بزرگ‌تر شهید علی هم جانباز شده اما برای کسب رضایت آیت‌الله خامنه‌ای به سوریه رفته تا با داعشی‌ها بجنگد. برادر کوچک شهید علی هم هنوز به سن قانونی نرسیده وگرنه... »

در این خانه همه چیز بر مبنای شهید علی تعریف می‌شد. و من باز با خودم فکر می‌کردم که چه‌طور می‌شود ۸ سال با هم جنگیده باشیم؛ در حالیکه در کوره‌دهات‌های عراق، کربلایی‌حسین‌هایی هستند که علی‌اکبرهای ِخودشان را برای کسب رضایت رهبر کشور همسایه‌شان به جبهه می‌فرستند! با محاسبات دو دو تا چهارتای دنیایی که به جایی نمی‌رسیم. علی‌اکبرهای ِخمینی تکثیر شده‌اند... اما پدر شهید علی یک پاسخ قانع کننده برای همه سوال‌هایم داشت: «ما و شما با هم برادریم. مگر می‌شود برادر به کمک برادر نرود!؟» بزرگوارتر و بهتر از این پدر مگر پدر دیگری هم هست!؟

سخنی با رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی: روش‌های کهنه را به روز کنید

در اولین روزهای مسئولیت شیخ محمد قمی در سازمان تبلیغات اسلامی، جلسه‌ای با حضور تعدادی از فعالان رسانه‌ای برگزار شد. نکته جالب درباره این جلسه حدودا ۲۰۰دقیقه‌ای، نوع وقت‌دهی بود، به گونه‌ای که فقط ۱۰دقیقه در اختیار رئیس بود و بقیه را مدعوین استفاده کردند!

بخشی از سخنانم در جلسه با آقای شیخ محمد قمی رئیس جدید سازمان تبلغات اسلامی را اینجا می‌نویسم:

بسم‌الله آقای قمی... ایرانی‌ها غافلاند؛ ما حزب‌الهی‌ها که نورعلی‌نوریم و خدایگانِ‌غفلت! نه حواس‌مان به ظرفیت‌هاست، نه دغدغه‌ای داریم، نه نیازها را می‌شناسیم و عموما در جایِ درستی هم نایستاده‌ایم. مثل همین سازمان فرهنگ و ارتباطات که اسماً کارش رایزنی فرهنگی است و رسمش غفلت!

از آن‌طرف موقع ارائه کارنامه، خدایگانِ‌شوآف هستیم. آن‌چنان کارهای کرده و نکرده‌مان را در بوق و کرنا می‌کنیم که عالم و آدم فکر می‌کنند چه گُل‌هایی که به سر همه نزده‌ایم... مثل همین ستاد بازسازی عتبات که طوری گزارش کار می‌دهد که انگار همه‌ی عراق و سوریه را ما با پول بیت‌المال‌مان ساختیم! 

آقای قمی... ان‌شاءالله ۱۱ مهر ۱۳۹۸ که دوباره کنار هم جمع شدیم، نه شما را غافل بدانیم و نه اهل  شواف. 

آقای شیخ محمد قمی... فضای مجازی چیز مهمی است. اما شما را به خدا قسم، قرارگاه فضای مجازی جدیدی نسازید! جای قرارگاه زدن، بستر بسازید.‌ جای تولید محصول، از محصولات گروه‌های خودجوش استفاده کنید. از ظرفیت‌های جوانان غافل نباشید. دوره‌افتاده‌های از مرکز را در تصمیمات دخیل کنید. همه‌ی جبهه انقلاب همین چند نفر نیستند که از این جلسه به آن جلسه می‌روند... همه به شما و به جوانی‌تان امید دارند. 

مگر اسلام برای همه شئون زندگی انسان برنامه ندارد؟ مگر قرار نبود مردم فقط به مجانی‌شدن آب و برق و امور دنیوی دلخوش نباشند و آخرت‌شان را هم آباد کنیم؟ پس چرا غافلیم؟ برای تفریح‌شان چه کرده‌ایم؟ قرائت ج.ا از اسلام گزینه‌ای پیش‌روی جوانان‌مان گذاشته که توقع داشته باشد سراغ گزینه‌های فعلی نرود؟ من به‌روزرسانی روش‌های کهنه‌شده را وظیفه شما می‌دانم...

چند نکته درباره لاتاری و جدال با مارپیچ‌ِسکوت

1: مستند فقر و فحشا را که یادتان هست؟ حرف‌های مگویی که برای اولین بار در قاب تصویر زده شد، سر و صدا کرد اما نتوانست آن‌چنان که باید مارپیچ سکوت را بشکند. حالا #لاتاری آمده تا هم این مارپیچ را به هم بزند و هم تعاریف جدیدی از مسائلی همچون #مصلحت، #امنیت_ملی و #غیرت را ارائه کند.

2: عرصه دیپلماسی، عرصه رودربایستی نیست. ما سال‌هاست که در روابط با همسایگان درگیر همین توبمیری‌ها هستیم. #لاتاری این مارپیچ‌ ِمسخره را هم، در هم می‌شکند. و به نظر من اگر بتواند در موقع اکران عمومی مخاطب را با هم همراه کند، مطالبه جدیدی از دستگاه دیپلماسی برای به هم زدن روابط موجود، ایجاد می‌کند.

3: اسطوره‌ها بازتولید می‌شوند. رستم، سهراب، آرش و... را در فرهنگ‌ ایرانی‌مان داریم اما نیاز به نسخه‌های به‌روز شده‌ی وطنی داریم. موسی در لاتاری [که بازتولید حاج‌کاظم آژانس شیشه‌ای است] از جنس همین قهرمان‌ها و اسطوره‌هایی است که فرهنگ [و سینمای] ایران به آن نیاز دارد.

4: #لاتاری ِ مهدویان اگرچه به درخشانی آثار قبلی او (#ماجرای_نیمروز، ایستاده در غبار و ...) نیست اما همچنان دغدغه‌های سیدمحمود رضوی را پررنگ‌ ادامه داده است. عاشقانه‌های ابتدایی فیلم اگرچه چندان قدرتمند نیست اما فوران غیرت در دقایق پایانی سرپوشی بر ضعف‌های ساختاری اوایل فیلم می‌گذارد. ضمنا موسیقیِ روزبه‌بمانی را دوست داشتم اما نچسب‌ترین بخش فیلم همین موسیقی فیلم است!

تجلیل رهبرانقلاب از سلسله صفویان

یادگاری از تعطیلات در بقعه شیخ ‌صفی‌الدین‌اردبیلی و نوادگانش؛ که سلسله #صفویه را تاسیس کردند و حق بزرگی برگردن ایرانی‌ها دارند؛ چه از منظر تلاش برای اعتلای فرهنگی و علمی ایران که یادگاری های آن در تمام نقاط کشور وجود دارد و چه از جهت رسمی کردن تشیع در ایران.

کاش اینقدر که برای #برجام مذاکره کردیم، وقت می‌گذاشتیم و برای بازگرداندن اموال فرهنگی ایران که در موزه آرمیتاژ روسیه و ملکه ویکتوریای انگلیس و لوور فرانسه و ... است، تلاش می‌شد.

#رهبرانقلاب در سفر خود به اردبیل دستنوشته‌ای برای این بقعه نوشتند "بنا و آنچه در آن است مظهر آمیزه‌ی دین و سیاست و هنر است. اگرچه یادگار اصلی صفویه، عشق و ایمان مردم ما به اهل بیت علیهم السلام است اما این بقعه و متعلقات آن یادگار ارزنده ای است که دولت جمهوری اسلامی باید با همه توان به نگاهداری آن همت گمارد. ۷۹.۵.۴"

بلیط ۲۵۰۰ تومانی بازدید از تاریخ ۸۰۰۰ ساله!

در فرصت تعطیلی روزهای عید سری به #کاشان و منطقه باستانی #سیلک زدیم که به درست یا غلط #تپه_سیلک نام گرفته است. از معدود مکان‌های تاریخی (نسب به کل آثار) است که محافظت درست و حسابی تری دارد.

به عادت کنجکاوی همیشگی، چند‌دقیقه‌ای جلوی درب ورودی ایستادم تا از برخوردها و واکنش‌های مردمی که آنجا بودند، سر در بیاورم. اگر از این بگذریم که درصد زیادی از مسافران وقتی با بلیط ۲۵۰۰ تومانی مواجه می‌شدند، ترجیح می‌دانند داخل نیایند و از همان دور سرکی بکشند و بروند؛ عجیب‌ترین اتفاق بازدیدکننده‌های بودند که مونوپاد به‌دست، از قرار معلوم آمده بودند با عکس‌های یهویی (!) ارشیو اینستاگرام نورورزی‌شان را تکمیل کنند و بروند پُزش را بدهند که ما مثلا خیلی فرهنگ‌دوستیم...

از آن طرف قضیه هم وضع فجیع بود... در سرتاسر مجموعه فقط سه چهار نفر از سربازان وظیفه ناجا که در #سازمان_میراث_فرهنگی خدمت می کردند، حضور داشتند؛ نه راهنمایی در این مجموعه ارزشمند ۸۰۰۰ ساله وجود داشت که به گردشگران اطلاعات بدهد و نه تابلوی راهنمایی! فقط گویا دوستان به خودشان زحمت داده بودند که بخشی از صفحه ویکی‌پدیای سیلک را کپی کرده و در بنری با فونت Arial چاپ کرده بودند.... بگذریم از حضور چندین گردشگر خارجی که قطعا هیچ چیز خاصی از سیلک نفهمیدند، چون حتی یه کلمه توضیح به زبان‌های بین المللی در سرتاسر مجموعه وجود نداشت؛ چه برسد به مسئولی که برای انها توضیح بدهد!

تجربه‌‌ای موفق و کمترشناخته‌شده‌ از وحدت حوزه‌ و دانشگاه

این مطلب برای سرویس فرهنگی جهان‌نیوز نگاشته شده است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همواره یکی از دغدغه های اصلی بنیانگذار کیبر انقلاب اسلامی و سایر چهره های شاخص فعال، مسئله فرهنگ بوده است. طبیعی است دانشگاه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مراکز پشتیبان فرهنگ بیش از بقیه در کانون توجه نظام جمهوری اسلامی باشد.

در اندیشه امام خمینی (ره) اصلاح مراکز علمی و فرهنگی کشور و علی الخصوص حوزه و دانشگاه را زمینه و مقدمه اصلاح جامعه است و تازمانیکه میان دانشگاه و حوزه پیوند استواری برقرار نشود نه انقلاب به ثمر می رسد و نه جامعه به درستی اصلاح می شود و اگر هم انقلاب به ثمر برسد و اصلاحی نیز در جامعه صورت بگیرد بدون پیوند حوزه و دانشگاه اصلاح و انقلاب دوامی نخواهد یافت. شاید به همین دلیل بود که امام خمینی در یکی از تاریخی ترین بیانات خود فرمودند: «باید توجه داشته باشید! باید دانشگاه ها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند! دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه . شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید اصلاح می‌شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید یا منزوی بشوید مملکت‌تان و کسانی که می‌توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد و قدرت‌هایی که منافع خودشان را از دست داده اند به میدان می آیند و یک حکومت وجیه المله می‌آورند روی کار و آن حکومت وجیه المله تمام چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد!»

در این بین، افراد زیادی بوده‌اند که تلاش کردند، رابطه میان حوزه و دانشگاه را آن سان که انتظار می‌رود، کنند که شهید مفتح و شهید مطهری به عنوان برجسته‌ترین چهره‌های پیونددهنده حوزه و دانشگاه مطرح هستند.

چند سالی است که به همت نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ها، مرکزی پا به عرصه وجود نهاده که مقام معظم رهبری درباره آن چنین فرموده‌اند: «بعضی کارها فی نفسه ارزش دارد و بنده هم آن کارها را تأیید می‌کنم مثل همین حوزه دانشجویی...»

«حوزه علوم اسلامي دانشگاهيان» یا همان «حوزه دانشجویی»، در بهمن ماه ۱۳۷۷ با هدف تحقق عملي پيوند حوزه و دانشگاه و تربيت دانشجوياني متعهد و متخصص تأسيس شده است. با راه اندازي حوزه علوم اسلامي دانشگاهيان تهران که به نام شهید بزرگوار دکتر بهشتی مزین بود، و تنهاباگذشت دو سال از شروع فعاليت ها و مشخص شدن توانمندي‌ها و ظرفیت‌های این اقدام و نيز تقاضاي برخي از شهرستانهاي كشور و استقبال روز افزون دانشجويان، حوزه علوم اسلامي دانشگاهيان بعد از تشکيل واحد تهران اقدام به تأسيس واحدهايي در مراكز چند استان نمود.

حوزه دانشجویی در تمامی سالهای اخیر، علیرغم بودجه ناچیزی که دارد، توانسته در اهداف خود بسیار موفق عمل کرده و اکنون با داشتن سایت اینترنتی hodat.ir در سی و چهار دانشگاه کشور مرکز فعال است.

در این حوزه علمیه که تفاوت‌های اساسی با سایر مدارس علمیه دارد، دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی با معارف دینی آشنا شده و با گذران کلاس‌هایی در زمینه آشنایی با قران و نهج‌البلاغه، کلام اسلامی، اخلاق، فقه و احکام، منطق، تاریخ اسلام، جریان شناسی فکری و علوم حدیث، صاحب اطلاعاتی بالاتر از سطح عادی جامعه می‌شوند.

تجربه حضور نگارنده این سطور در حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان، ثابت کرده که بسیاری از کسانی که به عنوان دین‌پژوه در این حوزه مشغول به درس‌آموزی می‌شوند، به دنبال گمشده‌ها و دغدغه‌های خود هستند. گمشده‌ای که حاصل انتخاب ناصحیح آنها در ورودشان به رشته‌های فنی پس از عبور از غول کنکور بوده است و دغدغه هایی که در ورای بینش عجیب جامعه نسبت به علوم انسانی و علوم اسلامی، در حال نابودی بوده است.

اگرچه آمار دقیقی از رشته‌های تحصیلی دانشگاهی اصلی، دین پژوهشان حوزه دانشجویی در دست نیست اما وقتی یک دور کوچک در میان بچه‌ها بزنید، می‌بینید که اینجا مرکز جمع‌آوری مهندس‌ها و دکترهایی است که از علم دنیایی خود خسته شده اند و به دنبال علمی هستند که به درد آخرت‌شان نیز بخورد.

و سخن آخر... حوزه علوم اسلامی دانشگاهی و مجموعه آن بسیار بی ادعا و به دور از هیاهو، در حال تلاش هستند و همین بی ادعایی برای آنها، نام و نشانی در آن دنیا خواهد داشت.

میانمار در غربت و سکوت

کشتار هر روزه فلسطینیان به دست شقی ترین مردمان روی زمین، کربلای شیعیان پاراچنار، کشتارهای فجیع مسلمانان سوری در الحوله و حمص و دمشق، انفجارهای پی در پی عراق و افغانستان؛ قحطی آب و غذا در سومالی، گازهای اشک آور و گلولههای پلاستیکی آل سعود که هر روز خرج شیعیان بحرین میشود، موشکهای صهیونیستی که بر سر الحوثیهای یمن میبارد، حملات هوایی بی هدفی که هر روز بر سر مسلمان افغانستان و پاکستان میریزد و از قضا فقط غیرنظامیان و غیرطالبانیها را به خاک و خون میکشد؛ و صدها جنایت دیگری که هر روز با زندگی مسلمانان آشنا شده؛ همه و همه برایمان تبدیل به عادت شده است!

انگار قرار است در آستانه هر ماه رمضان، شاهد یک فاجعه دیگر بر علیه مسلمانان باشیم. یادمان نرفته که سال گذشته، سومالی درگیر قحطی و خشکسالی بی سابقه شده بود و دفتر مقام معظم رهبری در همان روزهای ابتدایی ماه رمضان در پیامی خواستار کمک به مسلمانان این کشور شدند: «... منطقه شاخ آفريقا و خصوصاً کشور مصيبت زده سومالي شاهد يکي از دردناک ترين بحران‌هاي انساني است که بر اثر خشکسالي و بروز قحطي و در سکوت و بي توجهي نهادهاي بين المللي، جان ميليون‌ها مسلمان سوماليايي خصوصاً زنان و کودکان در معرض تهديد قرار گرفته است. به همين منظور و با توجه به عنايت ويژه رهبر معظم انقلاب براي کمک به قحطي زدگان سومالي، از ملت نوع دوست و مسلمان ايران دعوت مي شود تا در اين ماه رحمت و برکت به کمک ملت مسلمان سومالي شتافته و کمکهاي نقدي و غير نقدي خود را از طريق دستگاههاي مسوول به دست مردم سومالي برسانند.»

این بار اما نوبت میانمار کشوری دورافتاده از منطقه اسلامی خاورمیانه رسیده است؛ جایی که مسلمانانش در اقلیتند و شیعیانش اقلیتی کوچکتر در میان اقلیت مسلمان. نمیدانم که آیا قرار است رهبری وراد قضیه شوند و یا دانشجویان عدالتخواه و رسانههای انقلابی موجی ایجاد کنند تا مسئولان کمی از خواب برخیزند یا چیز دیگر؛ اما آن چیز که بر ما مسلم شده این است که امروز میانمار در میان غربت و سکوت قرار گرفته و چشمش به کمک مسلمانان جهان است.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...

پرونده جهان اسلام شماره کنونی هفته نامه پنجره ادای دینی است به سکوت و صبر مسلمانان میانمار

نقد به مثابه امر به معروف

http://panjerehweekly.com/1390/3/26/MainPaper/95/Page/1/MainPaper_95_1_9898_NewsCut.jpgنـقـد بـُرنـده

امر به معروف و نهی از منکر به‎عنوان یکی از آموزه‎های دین اسلام، بارها در قرآن کریم و روایات ائمه معصومین، هم‎طراز با نماز و روزه مطرح شده است؛ چنان‎که امام صادق علیه‎السلام می‎فرماید: «أحَب اخوانی إلىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عیوبى»؛ محبوب‏ترین برادران دینى‎ام، نزد من، کسى است که عیب مرا با بازگو کردن آن، به من هدیه مى‏کند. با توجه به این حدیث، نکاتی به ذهن متبادر می‎شود که توجه دقیق به آن‎ها بسیار راه‎گشاست. امام صادق علیه‎السلام، اگرچه از عصمت برخوردار بودند اما در این حدیث، ضمن یادآوری این نکته که افراد از انحراف دور نیستند، نقد را همچون هدیه می‏دانند و جایگاه منتقد را همسان برادر خود می‏پندارند.

نقد به‎عنوان یکی از زیرشاخه‎های امر به معروف و نهی از منکر می‏تواند در حرکتی اصلاح‏‎گرانه نسبت به پالایش حقیقت از هجوم انحرافات تأثیرگذار باشد. گذشته از آن‎که نقد، موجب اصلاح حاکم و حاکمیت می‏شود و وسیله‎ای برای رشد اجتماعی، فرهنگی و دینی مردم است؛ نقد درون‎گفتمانی موجب می‏شود تا جریان‎های سیاسی از انحراف در اصول اولیه خود مصون بمانند. به بیان دیگر؛ نقد درون گفتمانی مهمترین ابزار برای ایجاد همزمان روحیه اصلاح‎گرانه و اصول‎گرایانه در میان جریان‎های سیاسی حاکم بر جامعه است.

اگرچه اصلاح‎طلبان پس از دوم خرداد 76، با شعار توسعه سیاسی بر روی کار آمدند و در ظاهر به‎دنبال اصلاح امور بودند اما هیچ‎گاه حد و مرز این اصلاح‎گری از سوی آن‎ها مشخص نشد. پس از پیروزی اصول‎گرایان در مجلس هفتم نیز شاهدیم که جهت‎گیری کلی این گروه به‎سمتی است که با ابزار نقد به اصلاح امور پرداخته تا در اصول خود باقی بمانند. از همین روست که با نگاهی واقع‎بینانه به صحنه سیاسی کشور و مقایسه دوره‎های مختلفی که پشت سر گذاشته‎ایم، این‎طور استنباط می‎شود که اصول‎گرایان بیش از هر گروه دیگری پیشتاز اصلاح‎گری و ایجاد نقد درون گفتمانی بوده‎اند
.


پی نوشت: از هفته قبل قرار بر این شده که دبیر بخش سیاسی هفته نامه پنجره باشم. این مطلب کوتاه هم اولین یادداشت کاور من، به عنوان دبیر سیاسی پنجره است. در اولین هفته به سراغ نقد درون گفتمانی رفته ایم. سه مصاحبه با علیرضا زاکانی، محمداسماعیل کوثری و امیر محبیان به همراه یادداشت هایی از دکتر مسعود گودرزی، محمد افکانه، رامین محمدی، جلال عباسیان و جعفر تکبیری حاصل کار ماست.

آرمان ما جمهوری اسلامی جهان بود ؛ نه صداوسیمای شمیران

در مذمت سازمان صداوسیمای شمیران؛
جمهوری اسلامی جهان ، آرمان ما بود

اینجاست کربلا. آنجا که خون می جوشد و خاطره می ماند در رگ خاک ...

لغات معنا ندارد. شلمچه و فکه و طلائیه ندارد ، اینجا همه جایش جای پای خداست. اینجا کربلای زمینی ها نیست، اینجا تکه ای از آسمان است روی زمین ...

اینجا گوشه ای از جمهوری اسلامی است. و جمهوری اسلامی جایی است که قرار بود راه علی (ع) را ادامه بدهیم اما رفاعه ابن شدادها نگذاشتند... اینجا "جمهوری اسلامی ایران" است، جایی که شیخ های ساده لوحش مرجع تقلید سبز بودند و راه ابوموسی اشعری را در پیش گرفتند. در خوش بینانه ترین حالت، طلحه و زبیر شدند؛ تیغ کشیدند و پشت امام و رهبری را شکستند...

دنیا در بوق و کرناست و رسانه من، صداوسیمای کودن مملکت ما، هنوز هم در خواب، چرند می گوید:

سال دارد نو می شود، عالم زیر و روشده، مصر و تونس و یمن و اردن و بحرین غرق در خون اند و صداوسیمای من مشغول خرید عید نوروز ...

اخبار هواشناسی می گوید هوای شهر آفتابی است و نمی گوید که سالهاست غبار سحرگاهی دروغ شهر را فرا گرفته و ابرهای گناه بر قلب مردم سرزمینم سایه افکنده...

مجری برنامه اقتصادی اش، از ثبات بازار طلا در بازار آخرسال می گوید و از حوزه های نفتی ای که جدیدا کشف شده، اما نمی گوید سالهاست که حمید باکری و مهدی باکری هنوز پیکرشان میان هورهای خوزستان جامانده و محمدابراهیم همت بی سر وارد بهشت شد، فقط و فقط چون مولایش بی سر بود.

شبکه سه و دو و یک صداوسیمای میلی من، سریال آشپزباشی و گمشده و جومونگ و پرستاران و ... نشان می دهند. ولی نمی گویند بر سر خاندان بوعذار در هویزه چه آمد، زنان سوسنگرد در تاریخ کجا هستند. 600 بسیجی گردان کمیل چرا تشنه شهید شدند. چرا آبادان سقوط نکرد و چرا خرمشهر خونین شهر شد و امروز بعد از سالها هنوز خرابشهر مانده و تا خرمشهر شدن فاصله دارد ...

در شبکه خبر مجری اخبار سیاسی از ناآرامی های بحرین و یمن می گوید ولی یادش نمی آید ما به دنبال تاسیس "سازمان صداوسیمای شمیران" نبودیم، هدف ما برپایی "جمهوری اسلامی جهان" بود.

برنامه کودک صداوسیمای من، دیگر علی کوچولویی که پدرش جبهه رفته ندارد. کارتون های صداوسیمای من شده روایت تخیلی قهرمانانه ساختگی ، شده دیجیمون و اوگی!

مستند شبکه چهار درباره آهویی است که از دست شیر فرار می کند اما مستندهای سید مرتضی خاک می خورد و کتابهایش توقیف می شود، مبادا بفهمیم که اینجا جمهوری اسلامی ایران نیست. اینجا جمهوری اسلامی است که شمیران نشین ها می خواهند ...!

و ما هوشیاریم. کربلا تنها نقطه ای از زمین نیست. همه جا کربلاست و اینجا که من نشسته ام هنوز هم کربلاست. مقصد ما برپایی جمهوری اسلامی جهان ...

آنها که رفتند کاری حسینی کردند ، آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند و الا یزیدی خواهند بود ...

http://static.panoramio.com/photos/medium/49453391.jpg

ورودی مقتل 600 شهید دفاع مقدس گردان حنظله در کانال کمیل. همه تشنه پیش مولا رفتند

پی نوشت: منتخبی از عکسهای مهدی موحدی را از سفرمان به مناطق عملیاتی جنوب را از (اینجا) ببینید.


* بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما‏‏ (یازده آذر 83)

مسأله‏ ى اصلى اين است كه ما جايگاه كشور و نظام جمهورى اسلامى را در جغرافياى بشرىِ عالم بشناسيم و ببينيم در جبهه‏ بندى‏هاى بسيار وسيع و متنوع و پيچيده‏يى كه در دنيا وجود دارد، ما كجا قرار داريم. وقتى به اين نكته توجه شد، نقش رسانه ‏ى ملى در اين مجموعه، بيشتر بارز و آشكار خواهد شد.

بیانات رهبری درباره صداوسیما
این مطلب در  1- سایت الف  2- عصرایران    3- پارسینه     4- آژانس خبری ایران اسلامی 
                   5- نیوزآنلاین      6- راسخون      7- کاج نیوز      8- پرشین.وی    9. هامون نیوز

عاقبت قاتلان شهدای کربلا چه شد؟

مـخـتار زمانی كه تصمیم بر نابودى قاتلان امام حسین (علیه السلام) گرفت، گفت: «دین ما به ما اجازه نمى‌دهد كه بگذاریم كسانى كه حسین(علیه السلام) را كشته‌اند در این دنیا، با امنیت و آسایش زندگى كـنـنـد، آنگـاه در حقیقت، من ناصر و خونخواه آل محمد(صلی الله علیه و آله) نیستم، بلكه كذّاب خواهم بود.
براى دستیابى بر آن جانیان، از خدا كمك مى‌طلبم و خداى را سپاسگـزارم كـه مـرا شـمـشیرى بر سر آنان قرار داده و نیزه‌اى كه بر آنان وارد خواهد شد و انتقام گیرنده آنان كه حق اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بگیرم و بر خداوند حق است كه آنان را كه دستشان به خـون اهـل بـیـت پیامبر آغشته شده به قتل برساند و آنان كه حق خاندان پیامبر را نادیده گـرفته‌اند خوار و ذلیل كند. پس آنان را به من معرفى كنید تا تعقیبشان كنم و ریشه آنان را بركنم.

مختار همه همت خود را براى این هدف مقدّس، كـه هـدف اصـلى قـیـام او بـود، بـه كـار برد.(1) موسى بن عامر مى‌گوید: «مختار فرمان داد كه قاتلان امام حسین(علیه السلام) را تعقیب كنید و مى‌گفت: بـه خدا قسم، آب و خوراك بر من ناگوار است تا این كه زمین را از لوث وجود آن ناپاكان پاك سـازم.»(2) بـنـابراین، عده‌اى به صورت گروهى و عده‌اى نیز فرد فرد به دست انتقام و عدالت سپرده شدند و به جزاى اعمال ننگین خود رسیدند.

ادامه نوشته

چرا کار فرهنگی جمهوری اسلامی برای نیمه شب است!

چند شب پيش، نزدیکی های ساعت یازده و نیم شب، خيلی اتفاقی چرخش پیاپی کانال تلویزیون خانه مان به شبکه چهار سیما افتاد و با ديدن چهره های حسین بهزاد، حاج سعيد قاسمی و نادر طالب‌زاده در برنامه ای به نام "راز"، ماندگار شد.

صحبت از جنگ بوسنی بود و مسلمانانی که دلبسته انقلاب اسلامی شده بودند و با تاسی از جمهوری اسلامی به نبرد نابرابر با صرب ها پرداخته بودند. اما جنس این صحبت با همه مناظره ها و گفتگوهای تلویزیونی فرق خاصی داشت از آنجا که حاج سعید، حسین بهزاد و نادر طالب زاده به همراه گروه روایت فتح روزی از نزدیک در صحنه نبرد مسلمانان بوسنی و صرب ها قرار داشته اند. واقعیت های عجیبی می شنیدیم. از دلبستگی آنها به ایران تا تهاجم فرهنگی اسلام به قلب اروپا!

لابه لای حرف ها و خاطرات این 3 عزیز ، تکه هایی از مستندی تکان دهنده به نام "خنجر و شقایق" پخش شد که بر روی آن نریشن های زیبای سید شهیدان اهل قلم خودنمایی می کرد. در لابه لای این برنامه به وضوح می شد دلیل ترس غرب از انقلاب اسلامی را فهمید. وقتی که حاج سعید درباره پیروزی های مسلمانان در جنگ ها و دخالت غرب گفت و وقتی می بینیم که چگونه این حرکت اسلامی را در قلب اروپا به خاک و خون کشیدند تا مبادا آرمان صدور انقلاب تحقق نیابد...

و وقتی می شنویم که دیوید پترائوس فرمانده فعلی نیروهای آمریکایی در افغانستان و فرمانده قبلی نیروهای این کشور در عراق که امروز تمامی جنایت ها و نا امنی های که توسط نیروهای آمریکایی طرح ریزی می شود در زیر منحوس اوست ‍،‌ در موقع کشتار مسلمان بوسنی فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در بوسنی بوده است،‌ حماقت است که درباره آینده مردم افغانستان و عراق یعنی همان دو کشوری که مستعدترین کشورها برای پیروزی اسلامگرایان است ‍، نگران نباشیم.

حماقت است که بین حضور آن سال های کریستین امانپور در بوسنی و مخابره خبرهای یکسویه اش در جهت تخریب چهره مسلمانان بوسنی و حضور او در آشوب های بعد از انتخابات ایران هیچ سنخیتی نبینیم!

اما باید تاسف بخوریم از اینکه جای برنامه ای روشنگرانه همچون "راز" با این مهمان ها و موضوعات ناب در ساعت های پایانی شب است و صداوسیمای به اصطلاح ملی مان از یک ساعت مانده به افطار تا پاسی از شب سریال های بدون برنامه ریزی ای را تحویل مخاطب می دهد و یا در بهترین شرایط به سراغ پخش برنامه ای همچون "دیروز، امروز،‌ فردا" می رود که تریبون تنگ نظرانی است که کورکورانه در آن می گویند:‌ پس چرا ما مخالفان را نمی بینیم ...! وقتی این چنین هستیم، حقمان است در زمینه کار فرهنگی عقب باشیم.

http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRqIrxvR7ly6HX4P73RwP6Fa4RXdSZ63DAoqmWyK_dgRAb8ZY0&t=1&usg=__Tlpxtfnng-O_RGpS-2YiILxfZL0=http://media.farsnews.com/Media/8809/Images/jpg/A0783/A0783850.jpg

در همین زمینه بخوانید:

پخش صداي آويني از تلويزيون ممنوع شده بود


نهضت جهانی اسلام- در بوسنی چه می گذرد؟


بعد التحریر: نزدیکی های ساعت یک که برنامه تمام شد و دوباره کانالها را در پی یک برنامه فرهنگی دیگر زیر و رو کردم مواجه شدم با سخنرانی دکتر رحیمی پور ازغدی با موضوع "جنگ نرم فرهنگی"! دوباره باید افسوس بخورم که چرا خزعبلات مشایی می شود موضوع روز ؛ و فرهنگ سازی در جمهوری اسلامی می ماند برای نیمه شب ها !

بعد ِ بعد التحریر: با تشکر از طلبه بلاگ، تریبون ، گرداب‌‍، خبرنامه دانشجویان و هزارسنگر بابت بازنشر مطلب و یا لینک دادن به این مطلب ...

شادی برای تو غم عالم برای من ...

تقدیم به دوسhttp://www.u313.com/images/designsite/006.jpgتانم

شعری که این روزها با مرور هر روزه اش جان دوباره می گیرم:

شادی برای تو غم عالم برای من
از ماه های سال ،محرم برای من

آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من

از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من

بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من

این زخم ها معلم خندیدن من اند
حیرانم از ترحم مرهم برای من

یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ
نگذاشته ست صاحب من کم برای من

بگذار عمر در گذر عشق طی شود

حتی اگر نشد که تو یک دم برای من

پی نوشت:
چند روز پیش خودروی عموی بزرگوارم که با خانواده در راه برگشت از مشهدالرضا بودند، واژگون شد. متاسفانه حال بعضی از اعضای خانواده ایشان مساعد نیست. 
                       یادتان نرود ، دعا برای مومنین بسیار خوب و پسندیده است.

حکمت مطهر، تبلیغ شریعت

"... كوچک‌ترین گناه این مرد، بدنام كردن روحانیت است. او همكاری روحانیت با دستگاه‌های ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یك اصل كلی اجتماعی در آورد و مدعی شد كه "ملک و مالک و ملا" و به تعبیر دیگر "تیغ و طلا و تسبیح" همیشه در كنار هم بوده و یک مقصد داشته‌‌اند..." [۱]

 این سخنان، قضاوت شهید آیت ‌الله مطهری در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ و در نامه‌ای خصوصی به امام خمینی در خصوص دكتر علی شریعتی است. اما آیا چه می شود که دو متفکر بزرگ انقلابی با هم در بعضی موارد اختلاف دارند؟ امروز که در آستانه وفات (و یا شهادت) دکتر علی شریعتی هستیم بر آن شدم تا به بررسی روابط شهید مطهری و مرحوم شریعتی به عنوان دو متفکر اسلامی بپردازم.

شریعتی جذاب ؛ مطهری عمیق
هیچ گاه تاثیری که سخنرانی معروف به "آری این چنین است برادر" دکتر شریعتی را بر روی خودم، از یاد نمی‏برم. کلامی صریح و جذاب، نه برای آنان که راه یافته اند بلکه برای آنان که در راهشان تردید دارند. در تمامی کتاب ها و سخنرانی دکتر شریعی ، به یاد ندارم که برای فهماندن مطالب خود سراغ استدلال های دینی و تفکرات عمیق فلسفه اسلامی برود.

اعقاد دارم که هیچ گاه کلام دکتر شریعتی در دقت بیان و صراحت کلام به پای کلام شهید مطهری نمی رسد. اما محتوای بیان شریعتی ارائه جذاب سطحی متوسط از معارف دینی برای نسل جوان آن هم در حد تلنگری است برای بیداری فطرت انسانی.

دکتر شریعتی در تمامی تعلیم هایش یک اصل را اساس کار خود قرار داده؛ تقویت ایمان جوانان حتی با مفاهیم غیر دینی. این نگاه سطحی دکتر شریعتی به دین در نوشته ها و سخنرانی ، مشتاقان کلام او را بسیار زیاد کرده در حالیکه خطر انحراف سکولاریستی در مریدان کلام وی بسیار مشهود است. امروز در میان قشر دانشجویان ما که رنگ و بویی از تفکر را دارند، شریعتی محبوب تر از مطهری است و این محبوبیت بیشتر موجب شده تا برداشت های سطحی از دین در میان دانشجویان رواج بیشتری بیابد.

 اما به نظر نگارنده، چالش انحراف‏های بعد از شریعتی را با حذف عقیده شریعتی نمی‏توان برطرف کرد زیرا نسل جوان و جویای تفکر ما بیشتر به دنبال تفکر زیبا می رود تا عمیق و اینجاست که خواسته یا ناخوسته نمی‏توان جلوی رواج این تفکر سطحی نگری به دین را گرفت. راه مبارزه با این انحراف، حذف کردن شریعتی از ساحت تفکر اسلامی نیست بلکه عمق دادن به تفکر شریعتی است و این مهم دست نمی یابد مگر با تمسک به متفکرانی همچون شهید مطهری و علامه طباطبایی که در تعلمیات خود اصل را برخلاف شریعتی بر پایه استدلال های آهنین و تفکرات عمیق دینی نهاده اند.

تفکر شریعتی کلام قبل از انقلاب ؛ تفکر مطهری کلام بعد از انقلاب

من به عنوان جوانی که زمان انقلاب را درک نکرده ، احساس می کنم نقش شریعتی در تهییج انقلابی جوانان بیش از شهید مطهری بوده است. دکتر شریعتی با سخنان آتشین خود در حسینیه ارشاد و سایر منابر، توانست روح اسلامگرایی را در جامعه ای که دغدغه اسلام واقعی را نداشت و مورد تهاجم انواع تفکرات انحرافی غرب همچون مارکسیسم بود را زنده کند.
 
 اما با پیروزی انقلاب و اجرای قوانین اسلامی در کشور و اقبال عمومی ۹۸ درصدی مردم نسبت به جمهوری اسلامی، دیگر ما باید به دنبال عمق دادن به تفکرات جوانانی تهییج شده می بودیم. دیگر نمی توان همچون شریعتی اسلام را بدون روحانیت ترویج کرد و گفت: در اسلام سازمانی به نام روحانیت نیست و كسی روحانی حرفه‌ای نمی‌شود. در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست، هر كسی مستقیماً با او در تماس است..." [۲]

تضادهای مطهری و شریعتی

با در نظر گرفتن همین دغدغه های عمق بخشی به دین است که اختلافات میان مطهری  شریعتی پدید می‏آید. انتقادات استاد شهید مطهری نسبت به دکتر شریعتی تنها منحصر به مبانی اسلام شناسی او نبوده است.[۳] استاد شهید مطهری ریشۀ انتقادات و اشکالاتی که به آثار دکتر شریعتی وارد بود را در عدم انسجام فکری و برخوردار نبودن از یک مبنای اصولی و حاکمیت دیدگاه علمی و جامعه شناسی بر اندیشه های وی و فرصت نیافتن در مطالعه عمیق معارف اسلامی می دانستند. اما این انتقادات آن چنان نبود که منجر به دشمنی میان این دونفر شود. با این وجود نقدهای بی‌پروای شریعتی به روحانیت از یک طرف و تفسیرهای نوگرایانه او از مفاهیم دینی از سوی دیگر، روحانیت سنتی را در برابر او قرار داد. مرحوم کافی یکی از برجسته ترین این شخصیتها بود. دور شدن شریعتی از روحانتیت تا جایی ادامه یافت که نقل است که حجۀاسلام ممدعلی انصاری در قبل از انقلاب طی یک سخنرانی شروع به انتقاد از شریعتی کرد و درباره او گفت: "... در یك قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچ‌گاه دشمنی خطرناك‌تر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده است."[۴]

اما موضع شهید مطهری در برابر این انتقادات چگونه بود؟ وی در پاسخ به حجت الاسلام سید‌هادی خسرو شاهی که درباره انحرافات شریعتی در نزد ایشان سخن گفت بود، این گونه نظر داده است: دكتر شریعتی اشتباه دارد اما در آن سطحی نیست كه بعضی طلبه ها بفهمند یا بیان كنند.[۵] ایشان معتقد بودند كه دكتر شریعتی اشتباهات علمی دارد و مخالفت با وی در سطح اختلافات علمی ‌است. از این مسئله خود دكتر شریعتی هم استقبال می‌كرد. اما مخالفت‌های دیگری هم شهید مطهری داشت. به ظاهر این مخالفت‌ها بر اساس دغدغه ایشان برای اسلام حقیقی بود كه می‌گفت؛ دكتر شریعتی ضمن صحبت‌های خود اسلام واقعی را تصویر كند. شهید مطهری معتقد بود اسلام از روحانیت جدا نیست اما دكتر شریعتی می‌گفت؛ اسلام منهای روحانیت. اما منظور شریعتی از روحانیت، آن دسته از روحانیونی بود كه به یك طبقه تبدیل شده بود و دكان دین را در اختیار داشتند، این در حالی بود که شهید مطهری اعتقاد داشت كه روحانیت چه علمای سنتی قدمی ‌و چه علمای جدید همه از پاسداران اسلام هستند. به طور کلی انتقاد اصلی شهید مطهری نسبت به شریعتی به عنوان یک متفکر بیشتر ناشی از این بود که انحرافات شریعتی هر چند کوچک موجب انحرافات بزرگ در علاقمندان وی می شود.

حکمت مطهر، تبلیغ شریعت

به اعتقاد من باید کلام شریعتی را همراه با تفکر مطهری آموخت، شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کرد. ترکیبی زیبایی‌های سخن شریعتی را با اندیشۀ اسلامی مطهری به هم آموخت و در جهت اعتلای اسلام و گسترش تفکرات اسلامی نه تنها در کشورمان که در سرتاسر دنیا تلاش کرد. باید به سمتی برویم که در کنار مسابقات "حکمت مطهر" که هر روزه برگزار می شود، مسابقات شریعتی خوانی هم برگزار کنیم تا با استفاده از جذابیت شریعتی ، جوانان را جذب کنیم و با استفاده از قاطعیت مطهری راه اصلی را به آنها نشان بدهیم.

پی نوشت:
۱-  متن کامل این نامه را در اینجا ببینید:  شیخ شهید / انتشارات صدرا / صص ۳۹ـ۴۶
۲- دکتر علی شریعتی/ مجموعه آثار جلد۲۲/ مذهب علیه مذهب/ صفحه ۲۰۷
۳- اکبر رحمتی/ استاد مطهری و روشنفکران/ انتشارات صدرا
۴- علی رهنما/ مسمانی در جستجوی ناکجا آباد/ ص۳۸۹
۵- مصاحبه با دکتر محمهدی جعفری (نقل به مضمون)/ مطهری گفت شریعتی دروغ می‌گوید/ هفته نامه شهروند امروز / شماره ۵۰ 
 
مرتبط:
 

مروری بر نظریه ولایت فقیه (قانون و ولایت فقیه)

امام خمینیآیت الله خامنه ایبحث: اساسی­ ترین نکته­ ای که در ابتدای ورود به مبحث ولایت فقیه باید مطرح شود، سلسله مراتب میان قانون و ولایت فقیه است. بعضی بر این عقیده­اند که قید "مطلقه" در اصل "ولایت مطلقه فقیه" به طور خاص این مقام دینی و سیاسی را تبدیل به نوعی از دیکتاتوری خفیف می­کند. این شبهه به صورت عام نیز در رابطه با اصل ولایت فقیه چند سالی است که در محافل دانشگاهی مطرح می­شود.
 

اکثر کسانی که این عقیده را مطرح می­کنند قائل به وجود دو نوع از حکومت در اداره­ی جوامع هستند.

۱- حکومت لیبرال، که همه­ی امور در آن بر اساس خواسته­های مردم پیش می­رود.

۲- حکومت فاشیستی که همۀ نظرات تابع نظر یک فرد است و همان یک نفر بر رأس هرم قدرت قرار دارد.

اما مذهب تشیع به نوع سومی از حکومت به نام حکومت اسلامی بر پایه ولایت مطلقه فقیه اعتقاد دارد. در یک کلام میتوان این حکومت را به سیستمی که اساس آن نه بر خواست مردم و نه بر سلیقه­ی شخصی یک فرد؛ بلکه اساس آن بر خواست و اراده خداوند متعال استوار است، تشبیه کرد. اما باید گفت ولایت مطلقه فقیه بدان معنا نیست که حاکم جامعه اسلامی هر حکمی دلش بخواهد می­تواند صادر کند و اختیار مطلق امور با او باشد. واژه­ی مطلقه در عبارت "ولایت مطلقه فقیه" اشاره به نکاتی پایه­ای و بنیادین دارد:

۱- ولی فقیه و امام معصوم (ع) از نظر حوزه­ی اختیارات هیچ تفاوتی با هم ندارند. چرا که اگر فرض کنیم ولی فقیه درصد اختیارات کمتری نسبت به  امام معصوم (ع) داشته باشد، ممکن است با ابتلای جامعه به مشکلی که رفع آن در گرو همان اختیاری است که در حوزه­ی اختیار امام معصوم (ع) هست ولی در حوزه­ی اختیار ولی فقیه نیست، مصالح عمومی جامعه اسلامی به خطر بیافتد. بنابراین عقلاً جایز نخواهد بود در زمینه­ی اختیارات تفاوتی میان امام و ولی فقیه باشد. پس لازم است تا ولی فقیه نیز از مطلق حقوق و اختیارات امام معصوم (ع) برخوردار باشد.

۲- در زمان حکومت طاغوت (=زمانی که زمام امور جامعه به دست امامان و یا جانشینان آنها نباشد) حاکم دینی به دلیل محدودیت­های حکومتی نمی­تواند در امور اجتماع به اندازه­ای که شرع برای او مشخص کرده، دخالت کند و فقط برخی از مردم و آن هم به طور محدودی می­توانند به امام یا جانشین او مراجعه کنند. در زمان غیبت امام معصوم (ع) ولی فقیه می­تواند از مطلق اختیارات و حقوقی که از جانب خدا و شریعت برای او مقرر شده استفاده و آن را اعمال کند. به طور کلی ولایت مطلقه فقیه در مقابل مفهوم ولایت در زمان طاغوت به کار می­رود که ولی فقیه نمی­تواند از اختیارات خود استفاده کند. و روشن است که این مفهوم نیز هیچ ارتباطی با دیکتاتوری ندارد.

۳- دامنه­ی اختیارات ولی فقیه محدود به ضروریت نیست، بلکه مطلق است و در مواردی که حتی به اظطرار نیز نرسیده و فقط توجیه عقلایی دارد هم، ولی فقیه مجاز به تصرف است. به طور مثال ولی فقیه نمی­تواند از کسی بخواهد که خانه­اش را به دولت بفروشد مگر آنکه عبور اتوبان یا خیابان از آن مکان اضطراری باشد و یا اینکه عقلایی باشد و مثلا در صورت ساخت پارک در آن نقطه، به توسعه­ی فضای سبز و تصفیه­ی هوای شهر کمک شود. پس ولی فقیه می­تواند در مطلق امور دینی و عقلایی ورود پیدا کند و آنچه را که در حوزه­ی دین و عقل نگنجد نمی­تواند انجام دهد.

مشکل دیگری که بعد از این جمله­ی آخر ممکن است به ذهن عده­ای خطور کند نقش قانون اساسی کشور در روشن سازی وظایف رهبر است. به راستی آیا ولی فقیه در چارچوب قانون است یا قانون در چارچوب ولایت فقیه؟

در جامعه اسلامی مقبولیت قانون اساسی به رأی مردم نیست بلکه قانون آن زمان مشروعیت پیدا می­کند که دین به آن مهر تأیید بزند. قانونی که مقبول مردم باشد ولی مقبول دین اسلام نباشد برای ما هیچ اعتباری ندارد. همچنین ولی فقیه مشروعیت خود را نه از رأی غیرمستقیم مردم بلکه از جانب خداوند دریافت می­کند.

از تامل بر روی این دو موضوع می­توان به این نتیجه رسید که ولی فقیه فوق قانون اساسی است و نه فوق قانون الهی.

ولی فقیه که حاکم جامعه اسلامی است در شرایط بحرانی و با استفاده از ابزار ولایت خود می­تواند تصمیماتی بگیرد که ممکن است حتی در قانون اساسی هم به آن اشاره­ای نشده باشد. اما نکته آن است که او نمی­تواند از چارچوب قوانین الهی عبور کند و موظف است که در چارچوب شرع مقدس اسلام و بر اساس مصالح اجتماع قدم بردارد.

همین فراتر بودن ولی فقیه نسبت به قانون، لازمه­ی مطلق بودن آن را نیز توجیه می­کند. همچنین لازم به یادآوری است که مقتضای ادله­ای که ولایت فقیه را اثبات می­کند نیز اطلاق ولایت مطلقه فقیه است و هیچ آیه، روایت و یا دلیل و برهانی بر محدودیت و توقف ولایت مطلقه فقیه در چارچوب قوانین حکومتی و اجتماعی که مجموعه قانون اساسی را تشکیل می­دهند، وجود ندارد.