سقوط در باتلاق موازی كاری
افول دوران طلایی سیاست خارجیبیشک، پس از رییسجمهوری، وزیر امور خارجه بهعنوان متولی اصلی سیاست خارجی، در کنار دو وزیر اطلاعات و دفاع، حیاتی ترین جایگاه را در قوه اجرایی بر عهده دارد. قوت و ضعف، بروز و ظهور و عملکرد یک دستگاه دیپلماسی فعال، در گرو عملکرد نوک پیکان آن، یعنی وزیر امور خارجه است.
سیاست خارجی دولت نهم، متأثر از روحیه غالب بر هیأت دولت - که از گفتمان عدالتخواهی و استکبارستیزی نشأت گرفته بود، روزهای عزت مندانه ای را پشت سر گذاشت. سخنرانی های آتشین رییسجمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی، که ناشی از آرمان های جمهوری اسلامی ایران بود، بههمراه موفقیت های کشور در عرصههایی همچون مذاکرات هسته ای، مسأله عراق و افغانستان و... باعث شد تا دستگاه دیپلماسی کشور، از موضع متهم به جایگاه مدعی، تغییر مکان بدهد.
این موفقیت جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت گرفت که علاوه بر نقش وزارت خارجه، رییس جمهور، دبیر شورای امنیت ملی و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز نقش پررنگ و همگام با یکدیگری را در تحولات ایفا میکردند.
جدایی شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و انتقال آن به نهاد ریاست جمهوری، زنگ خطرها را برای بر هم خوردن نظم به وجود آمده میان نهادهای مرتبط با سیاست خارجی، به صدا در آورد؛ چرا که اسفندیار رحیم مشایی به عنوان جانشین رییس جمهور در این شورا و محمد شریف ملکزاده نیز بهعنوان دبیر شورا انتخاب شده بودند. با انتصاب بعضی چهرههای خاص، بهعنوان نماینده ویژه رییسجمهوری در عرصههای سیاست خارجی، زنگ خطرها تبدیل به خط قرمز شد. رهبر معظم انقلاب در تاریخ هشتم شهریور 89، در دیداری که با هیأت دولت داشتند، لزوم پرهیز از موازیکاری در عرصههای مختلف، از جمله سیاست خارجی و نیز اعتماد به وزیران، در چهارچوب اختیارات و وظایفشان را به دولتمردان گوشزد کردند.
دخالت های افراد غیرمسئول در کار وزارت خارجه کماکان ادامه داشت. درست 105 روز پس از گلایه ی رهبری از دولت، در 22 آذرماه در حالیکه منوچهر متکی برای ابلاغ پیام رییسجمهوری به سنگال سفر کرده بود؛ به شکلی غیرمنتظره در خارج از کشور و در حین مأموریت، از کار خود برکنار شد. به این ترتیب گروه انحرافی توفیق یافت، فردی را که با زیاده خواهی آنها در عرصه بینالمللی مقابله کرده بود، از سر راه خود بردارد.
در حالیکه انتظار میرفت برای ادامه موفقیت های دولت در عرصه سیاست خارجی، فردی با روحیه شبیه به رییسجمهوری، سکاندار وزارت خارجه شود، علیاکبر صالحی به این سمت منصوب شد؛ فردی که بیشتر به متانت و آرامی مشهور است. ابراز نگرانی ها در خصوص عدم قاطعیت صالحی و باختن قافیه به گروه انحرافی، از همان روز رأیاعتماد به او در مجلس، آغاز شد. چنانکه بعد از آن، شاهد اتفاقاتی بودیم که با روحیه انقلابی ابتدای دولت نهم تعارض داشت. دعوت از پادشاه اردن، برگزاری جشن نوروز در اوج ماجرای بیداری اسلامی در منطقه، انفعال وزیر امور خارجه در قبال مسأله بیداری جهان اسلام و ابراز تمایل برای برقراری رابطه با آمریکا و از همه مهمتر انتصاب فردی که دارای پروندههای متعدد قضایی است، به سمت معاون ادرای مالی وزارت خارجه، از جمله این اقدامات دور از ذهن دستگاه دیپلماسی دولت دهم بود.
از شواهد و قرائن پیداست که بزرگترین نقطه قوت دولت نهم، رفتهرفته در حال تبدیل شدن به نقطه ضعف دولت دهم است و دوران طلایی سیاست خارجی دولت محمود احمدینژاد، رو به افولی دور از انتظار دارد.
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم تیر ۱۳۹۰ ساعت 15:28 توسط علی رجبی
|
جایی برای نوشتن دغدغه، -اگر مشغله بگذارد-