"سورن کی یر کگارد" به مثابه اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم چه می گوید؟
۱) محور تمامی کاوشهای فلسفی در این تفکر وجود انسان است. برخلاف اکثر فلسفه ها و مکاتب قبل از اگزیستانسیالیم که بر پایه هستی بنیان گذاری شده بودند، این مکتب تمامی فلسفه و حتی مسائل دینی خود را انسان قرار داده بود.
۲) اگزیستانسیالیستهای خداپرست، وجود انسانی را در تعالی به سوی خدای یگانه می دانند؛ از طرف دیگر چهره های الحادی این مکتب وجود را در تعالی به سوی نیستی جستجو می کنند.
نظریاتی همچون نظریۀ الحادی اگزیستانسیالیسم در شکل گیری شخصیت بشر بیشترین نقش را داشتند. به طور مثال مقوله از خود بیگانگی یا غربت ریشه عمیقی در فلسفه وجودی انسان دارد که بحث در این مورد از موضوعات مورد علاقه در قرن 19 بین تمامی فیلسوفان بود.
این گونه افکار کم کم به تولد نظریات نهیلیستی در ابتدای قرن 20 انجامید ( متاسفانه!).
۳) فیلسوفان وجودی به شدت با عقل گرایی مخالف بودند. آنها انسان را موجود بی خردی می دانستند که احساس، غریزه، اراده و ... وجود او را ساخته است.
۴) موجودات آن طور که هستند، شناخته نشده اند. بلکه آن طور که بر ما ظاهر میشوند شناسایی میشوند.
۵) ترویج فردگرایی از بارزترین کارهایی بود که توسط این نظریه پایه ریزی شد. مثلا در مقوله های عرفانی، سلوک فلسفی را تنها به صورت فردی موثر می دانستند. به زبانی ساده تر برای فرار از اجتماع و معیارهای سخت جوامع بشری جدید، سعی کردند آزادی فردی را رواج بیشتری بدهند.
۶) اگزیستانسیالیستها مخالفان سرسخت معرفت شناسی در فلسفه جدید بودند تا جایی که کانت و دکارت که از بزرگترین نظریه پردازان دوره جدید بودند توسط فیلسوفان اگزیستانسیالیستی همچون نیچه، هیدگر و مرلوپونتی مورد حمله شدید قرار گرفتند.
۷) ردپای فیلسوفان هر دوره یا هر مکتب را میتوان در آثار ادبی آن دوره یا مکتب دید. اغلب فیلسوفان این مکتب برای ترویج اندیشه های خود رو به آثار فرهنگی، هنری و ادبی نهادند. به طور مثال ژان پل سارتر که چه بسا شهرتش در ادبیات بیش از فلسفه است!
سورن کی یر کگارد
سورن کی یر کگارد پرکارترین فیلسوف قرن 19 دانمارک تقریبا با تمامی فلاسفه قبل و معاصر خود و تمامی نظرات فلاسفه یونان باستان مخالف بود!
کی یر کگارد مخالف شدید نظریات هگل و همچنین عقاید فئودالیسمی و متهجرانه کلیسا بود. او آنقدر در مخالفت با کلیسا اصرار ورزیده بود که از او به عنوان پدر فکری نئو ارتدکس یاد میشود.
وی موسس نظریۀ اگزیستانسیالیسم بود. او از اولین کسانی بود که مرزهای ارتباط فلسفه با ادبیات و روانشناسی را در هم شکست.
همچنین او در پست مدرنیسم و اومانیسم نیز نظریاتی ارائه داده است.
او افکار جدیدی را بیان کرد، این سخنان دلیلی بر این مدعاست:
۱- حقیقتی را بیان میکنم که از نظر خودم درست باشد.
۲- دوست داشتن خود را هرگز فراموش نکنید.
۳- یاد بگیرید که یاد بگیرید، مسائلی در دنیا وجود دارد که یادگرفتنی نیست و یاد بگیرید که آنها چیستند!
۴- این درست لذت محض است؛ در لحظۀ مرگ، زندگی جدید خلق کردن.
۵- دردناکترین لحظه زندگی آن لحظه ای است که به آینده فکر میکنید.
۶- مسئولیت، یکی از بزرگترین دردسرهای آزادی است.
۷- کدام سخت تر است؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدارکردن کسی که خواب می بیند که بیدار است؟
پی نوشت: جمله ای از سورن کی یر کگارد که اوج حرفهای اگزیستانسیالیستی و نهیلیستی را به زبان می آورد:
من کی ام؟ چه طور به دنیا آمده ام؟ چرا با من مشورت نشد؟ چگونه این چیز را دنیا می نامند؟ اگر من ناچارم که در آن دخالت کنم، تهیه کننده این چیز، چه کسی است؟ می خواهم او را ببینم ...
۱) محور تمامی کاوشهای فلسفی در این تفکر وجود انسان است. برخلاف اکثر فلسفه ها و مکاتب قبل از اگزیستانسیالیم که بر پایه هستی بنیان گذاری شده بودند، این مکتب تمامی فلسفه و حتی مسائل دینی خود را انسان قرار داده بود.
۲) اگزیستانسیالیستهای خداپرست، وجود انسانی را در تعالی به سوی خدای یگانه می دانند؛ از طرف دیگر چهره های الحادی این مکتب وجود را در تعالی به سوی نیستی جستجو می کنند.
نظریاتی همچون نظریۀ الحادی اگزیستانسیالیسم در شکل گیری شخصیت بشر بیشترین نقش را داشتند. به طور مثال مقوله از خود بیگانگی یا غربت ریشه عمیقی در فلسفه وجودی انسان دارد که بحث در این مورد از موضوعات مورد علاقه در قرن 19 بین تمامی فیلسوفان بود.
این گونه افکار کم کم به تولد نظریات نهیلیستی در ابتدای قرن 20 انجامید ( متاسفانه!).
۳) فیلسوفان وجودی به شدت با عقل گرایی مخالف بودند. آنها انسان را موجود بی خردی می دانستند که احساس، غریزه، اراده و ... وجود او را ساخته است.
۴) موجودات آن طور که هستند، شناخته نشده اند. بلکه آن طور که بر ما ظاهر میشوند شناسایی میشوند.
۵) ترویج فردگرایی از بارزترین کارهایی بود که توسط این نظریه پایه ریزی شد. مثلا در مقوله های عرفانی، سلوک فلسفی را تنها به صورت فردی موثر می دانستند. به زبانی ساده تر برای فرار از اجتماع و معیارهای سخت جوامع بشری جدید، سعی کردند آزادی فردی را رواج بیشتری بدهند.
۶) اگزیستانسیالیستها مخالفان سرسخت معرفت شناسی در فلسفه جدید بودند تا جایی که کانت و دکارت که از بزرگترین نظریه پردازان دوره جدید بودند توسط فیلسوفان اگزیستانسیالیستی همچون نیچه، هیدگر و مرلوپونتی مورد حمله شدید قرار گرفتند.
۷) ردپای فیلسوفان هر دوره یا هر مکتب را میتوان در آثار ادبی آن دوره یا مکتب دید. اغلب فیلسوفان این مکتب برای ترویج اندیشه های خود رو به آثار فرهنگی، هنری و ادبی نهادند. به طور مثال ژان پل سارتر که چه بسا شهرتش در ادبیات بیش از فلسفه است!
سورن کی یر کگارد
سورن کی یر کگارد پرکارترین فیلسوف قرن 19 دانمارک تقریبا با تمامی فلاسفه قبل و معاصر خود و تمامی نظرات فلاسفه یونان باستان مخالف بود!
کی یر کگارد مخالف شدید نظریات هگل و همچنین عقاید فئودالیسمی و متهجرانه کلیسا بود. او آنقدر در مخالفت با کلیسا اصرار ورزیده بود که از او به عنوان پدر فکری نئو ارتدکس یاد میشود.
وی موسس نظریۀ اگزیستانسیالیسم بود. او از اولین کسانی بود که مرزهای ارتباط فلسفه با ادبیات و روانشناسی را در هم شکست.
همچنین او در پست مدرنیسم و اومانیسم نیز نظریاتی ارائه داده است.
او افکار جدیدی را بیان کرد، این سخنان دلیلی بر این مدعاست:
۱- حقیقتی را بیان میکنم که از نظر خودم درست باشد.
۲- دوست داشتن خود را هرگز فراموش نکنید.
۳- یاد بگیرید که یاد بگیرید، مسائلی در دنیا وجود دارد که یادگرفتنی نیست و یاد بگیرید که آنها چیستند!
۴- این درست لذت محض است؛ در لحظۀ مرگ، زندگی جدید خلق کردن.
۵- دردناکترین لحظه زندگی آن لحظه ای است که به آینده فکر میکنید.
۶- مسئولیت، یکی از بزرگترین دردسرهای آزادی است.
۷- کدام سخت تر است؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدارکردن کسی که خواب می بیند که بیدار است؟
پی نوشت: جمله ای از سورن کی یر کگارد که اوج حرفهای اگزیستانسیالیستی و نهیلیستی را به زبان می آورد:
من کی ام؟ چه طور به دنیا آمده ام؟ چرا با من مشورت نشد؟ چگونه این چیز را دنیا می نامند؟ اگر من ناچارم که در آن دخالت کنم، تهیه کننده این چیز، چه کسی است؟ می خواهم او را ببینم ...
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 17:19 توسط علی رجبی
|
جایی برای نوشتن دغدغه، -اگر مشغله بگذارد-