برای پنجره 92، قرار بود با محمدجواد حق شناس، روزنامه نگار باسابقه و مدیرمسئول روزنامه توقیف شده اعتمادملی مصاحبه کنم. خودم دوست داشتم با یک روزنامه نگار سرشناس اصلاح طلب، آن هم در این موقعیت که کم کم رو به فراموشی اند صحبت کنم و بدانم نظرش درباره گروه انحرافی چیست.

تجربه هم کلام شدن با اصلاح طلبان همیشه به من ثابت کرده بود که به جای اینکه جواب سوال شما را بدهند به دنبال آن هستند که آن چیزی که دلشان می خواهد بگویند؛ همیشه آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا مظلوم نمایی کنند که آزادی نیست، رسانه ندارند و ... .

به دلیل کمبود وقت با او تلفنی قرار مصاحبه گذاشتم. قرار شد با هم حداکثر 20 دقیقه صحبت کنیم ولی به حاشیه زدن های او باعث شد تا من طاقت نیاوردم و در اقدامی غیرحرفه ای از جانب من، مصاحبه مان در بعضی از اوقات به مناظره ای تلفنی تبدیل شود.

حق شناس که شهریور گذشته در مصاحبه با پنجره، پیش بینی کرده بود که در آینده از مشایی بیشتر می شنویم و "آینده از آن مشایی است" (+/+) ؛ در ابتدای این مصاحبه گفت که وجود چیزهایی به اسم فتنه و جریان انحرافی را قبول ندارد.

در طول مصاحبه تمام حرف حساب اش این بود که فتنه سبز با گروه انحرافی پیوند ندارد ، البته در ادامه گفت که با اینها دشمنی الی البد ندارند و در پایان هم پیش بینی کرد که به هیچوجه در انتخابات مجلس پیشرو "اصلاح طلبان" و "انحرافیون" با هم ائتلاف نخواهند کرد! (+)

وقتی از او درباره همکاری مشترک فتنه گران و گروه انحرافی پرسیدم، تاکید داشت که دوستانش  بر عقیده خود استوارند و با دولت مخالف؛ پس از آنجایی که این گروه زیرمجموعه ای از دولت است با آن مخالف هستند.

اینجا که رسید باز هم بوی تناقض سبز به مشامم رسید! مگر می شود روزنامه نگار باسابقه ای مثل محمدجواد حق شناس، نشنیده باشد که روزنامه هفت صبح متعلق به چه کسی است  و چه کسی الان سردبیری آن را برعهده دارد!

از آرش خوشخو گفتم؛ از مقاله نویسی نمایندگان اقلیت مجلس در روزنامه هفت صبح؛ از سرمقاله نویسی روزنامه نگاران سبزی که تا دیروز مخالف این دولت بودند در روزنامه ای که متعلق به همین زیرمجموعه دولت است، گفتم. او در جواب من استدلالی داشت که عمق آرمانخواهی یک اصلاح طلب را برای همه روشن می کند. او می گفت که همه بهزاد نبوی نیستند و بعض ها به خاطر پول می روند و آرمان خود را می فروشند.

***

بحث به زمینه های بروز این انحراف و قانون شکنی دولت رسید. باز هم استدلال جالبی داشت؛ او دلیل این بی قانونی ها را حمایت همه جانبه اصولگرایان از دولت می دانست! درست برخلاف حمید رسایی که چند وقت پیش وقتی این سوال را از او پرسیدم، دلیل پیدایش این جریان انحرافی را انتقاد همه جانبه اصولگرایان از احمدی نژاد دانست و خوش باورانه گفت که روزی می رسد که احمدی نژاد جریان انحرافی را حذف خواهد کرد! (+)

اینجا بود که من مثل دفعه قبل طاقت نیاوردم و مثل مصاحبه با رسایی کارمان به جدل و مناظره کشید. با این تفاوت که این یکی طولانی تر از قبلی شد.

حمید رسایی انتقادات اصولگراها را دلیل اصلی پناه بردن احمدی نژاد به گروه انحرافی می دانست؛ انتقاداتی که خودش همه جانبه در مقابل منتقدین و دلسوزان می ایستاد  و از اقدامات خوب و بد دولت دفاع می کرد تا مبادا به رئیس جمهور محترم بر بخورد. 

این دولت قانون شکنی می کند چون زمینه قانون شکنی را آقایان سبز با اردوکشی خیابانی و آن جنایت هایی که در حق مردم کردند، فراهم آوردند. این دولت قانون شکنی می کند چون بعضی از اصولگراها از آن فقط حمایت کردند و همه اشتباهات آن را توجیه کردند. این تمام حرف من بود که نه آقای رسایی سفید بین و نه آقای حق شناس سیاه بین آن را درک نمی کنند.

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Thumb/RasaeeHaghshenas.jpg

حمید رسایی و محمدجواد حق شناس دو تیغه یک قیچی اند. هر دو کورکورانه حمایت و سعایت می کنند. یکی هنوز که هنوز است احمدی نژاد را آسمانی و سفید می بیند و دیگری احمدی نژاد را سیاه.

امثال محمدجواد حق شناس نتوانسته اند بپذیرند که دغدغه آزادی و دموکراسی دغدغه 75 میلیونی نیست. هنوز هم در دوران اصلاحات به سر می برند و آن شعارها را می دهند. هنوز نپذیرفته اند که سیاست زدگی دوران اصلاحات، اقبال عموم جامعه را به آنها چشمگیر کاهش داده است و خروج از افکار عمومی، آنها را به شدت سرخورده کرده است.

درست در نقطه مقابل نیز حمیدرسایی و دوستانش قرار دارند. کسانی که از افراط اصلاحات فراری بودند و گرفتار تفریط شدند. حمایت رهبری از دولتی که عدالت شعارش بود را به به حمایت از احمدی نژاد تفسیر کردند و هر انتقادی که از احمدی نژاد شد را برنتافتند. احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم کردند ... و امروز که این رفتارهای شاذ رئیس جمهور را دیده اند، در خلوت خود از آنچه انجام دادند سرخورده شده اند.

شاید عمده ترین معضلی که در رودررویی با دولت های جمهور اسلامی داشتیم همین حمایت صفری و صدی سیاسیون بود. همه دولت متبوع خود و گروه سیاسی ای که به آن تعلق داشتند را شاخص حرف هایش قرار می دهند و بقیه را نفی می کنند. دریغ از آنکه شاید آن دیگری حرفش در مضوعی خاص از حرف شما صحیح تر باشد. کمتر کسی پیدا شد که شاخص خود را حق قرار بدهد.

به امید روزی که یاد بگیریم هیچ کس دور از اشتباه نیست.