شتاب‌زدگی قوه‌قضائیه در پرونده احمدی‌نژاد!

این روزها که خبرها و گزارش‌های مربوط به توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5، بیشترین حجم رسانه‌ها را به خود اختصاص داده، در گوشه‌ای دیگر نیز قرار است محمود احمدی‌نژاد در دادگاه حاضر شود تا به شکایت‌های 9 نفره‌ای که از وی شده، پاسخ بگوید. تاریخ رسیدگی به شکایت از رئیس جمهور سابق ؛ 5 آذر 1392 تعیین شده که طبق قانون چهارماه پس از پایان مسئولیت هشت ساله  احمدی نژاد است.

 
گرچه پیش از این، آیت‌الله صادق آملی‌لاریجانی در توضیح شکل گیری پرونده احمدی‌نژاد بیان کرده بود که «این پرونده مربوط به الآن نیست، بلکه از سال ۸۸ به بعد این مساله مطرح بوده، سیر طولانی پیدا کرده و به لحاظ صلاحیت در دیوان عالی کشور رفته و به اینجا رسیده است» اما نکته ویژه ای که در این میان به چشم می‌خورد، شتاب ویژه مسئولین قوه قضائیه در حد فاصل میان پایان دولت دهم و زمان برگزاری دادگاه احمدی نژاد است؛ در حالی که پرونده‌های سیاسی و اقتصادی مهم‌تری وجود دارد که با توجه به شرایط فعلی هیچ سرانجامی برای آنها متصور نیستیم.
 
در این ارتباط نکات زیر به ذهن متبادر می‌شود که شایسته است مسئولین قوه قضائیه نسبت به رفع شبهه از آن اقدام کنند:
 
1- نفس برگزاری این چنین دادگاه‌هایی که در آن به تخلفات مسئولین رده بالای کشور رسیدگی می‌شود، قطعا گزینه‌ای بلامانع است و حتی خود نیز نشان از آن دارد که مطابق نص صریح قانون اساسی، مسئولین و مدیران کشور نیز همچون سایر آحاد مردم باید در پیشگاه قانون پاسخگو باشند. اما در کنار تمامی این موارد، نگرانی‌هایی پیرامون برگزاری دادگاه رئیس جمهور سابق کشورمان وجود دارد که در رأس آن چرایی شتاب ویژه قوه قضائیه در رسیدگی به تخلفات احمدی نژاد قرار دارد. این اتفاق در حالی رقم می‌خورد که یکی از انتقادات ویژه‌ای که در سال‌های اخیر و به ویژه پس از فتنه 88 به عملکرد قوه قضائیه وارد شده، تساهل و تسامح دستگاه عدلیه با برخی دانه‌درشت‌ها، سران فتنه 88، یا رسیدگی به اتهامات افرادی همچون رحیمی، مهدی هاشمی‌رفسنجانی، مرتضوی، فاضل لاریجانی، ملک‌زاده و ... است.
 
2- اکثر اتهامات احمدی‌نژاد، مواردی است که ناشی از نحوه مدیریت وی بوده است. طبق اعلام مسئولان ذیربط در کمیسیون اصل نود و قوه قضائیه، این شکایات مربوط به دوران تصدی پست ریاست جمهوری توسط محمود احمدی‌نژاد است و عمدتا نیز به دلیل استنکاف وی از ابلاغ قوانین مجلس و یا انحراف از برنامه‌های کلی همچون برنامه‌های بودجه سالانه و سند چشم‌انداز برمی‌گردد. پرواضح است که احمدی‌نژاد مخالفان پروپاقرص زیادی داشته و دارد و درصورتی که حتی یک ریال هم فساد اقتصادی داشت، تا به حال در بوق و کرنای رسانه‌ها شده بود، احمدی نژاد مستقیماً فساد مالی ندارد و به دادگاه کشیدن او دستاوری جز مظلوم نمایی برایش ندارد. حال که به اعتراف خود مسئولین دستگاه قضا، بستر رسیدگی به پرونده دانه درشت‌ها چندان هموار نیست و هزینه‌هایی را هم به دنبال دارد، چرا قوه قضائیه در پیگیری چنین پرونده‌هایی تحلیل هزینه-فایده نمی‌کند؟ سؤال اینجاست که چرا در حالی که چرخه فسادپرور اقتصادی ما خط تولید امثال شهرام جزایری و مه‌آفرید خسروی را دارد و افرادی همچون بابک زنجانی‌ و ... در آن مشغول به فعالیت هستند، قوه قضائیه نیروی خود را صرف برگزاری دادگاه رسیدگی به محمود احمدی نژاد کرده و در تلاش است برای خود هزینه‌ای بتراشد که سود چندانی ندارد؟
 
3- اگرچه طبق قانون می‌توان به تخلفات مسئولین دولتی رسیدگی کرد اما برگزاری دادگاه محمود احمدی‌نژاد به دلیل بی‌قانونی‌هایی که در زمان تصدی پست ریاست جمهوری انجام داده؛ این سوال را  پیش می‌آورد که چرا 2 رییس جمهور پیش از احمدی‌نژاد، پس از پایان دوره مأموریت‌شان به دلیل مشابه به دادگاه فراخوانده نشدند؟ آیا باید بگوییم آنها در دوره مسئولیت خود هیچ تخلفی نداشتند یا بنا را بگذاریم بر سیاسی‌کارانه بودن دادگاه احمدی‌نژاد؟
 
با تمامی این تفاسیر، ضمن حمایت از  هر گونه تحرک قوه قضائیه در برقراری عدالت، امیدواریم دادگاه 5 آذرماه گامی رو به جلو در این راه باشد و به زودی شاهد باشیم که سایر دانه‌درشت‌ها نیز سرنوشتی مشابه را پیش رو داشته باشد.

مقصد بعدي احمدي‌نژاد کجاست؟


دوران هشت ساله رياست‌جمهوري محمود احمدي‌نژاد رو به اتمام است و نکته‌اي که در اين ميان براي همگان جالب توجه خواهد بود، مقصد بعدي دکتر احمدي‌نژاد است. از يکي دو سال گذشته گمانه زني‌هاي بسياري در اين زمينه به گوش رسيده: از عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام گرفته تا بازنشستگي و تاسيس بنياد بهار!

در اين بين برخي تصور مي‌کردند، با شروع دوره جديد مجمع تشخيص مصلحت نظام، احمدي‌نژاد با حکم رهبري در اين نهاد مشورتي قرار مي‌گيرد. بااين‌حال حکم معظم له که در تاريخ بيست و چهارم اسفند ماه سال 90 صادر شد، خلاف گمانه زني‌ها بود و محمود احمدي‌نژاد در حکم جديد همچنان عضو حقيقي مجمع باقي ماند.

سناريوي محتمل ديگري که وقوع آن براي رئيس‌جمهور فعلي نيز بعيد نيست، سناريويي شبيه آنچه سيد محمد خاتمي رئيس‌جمهور اسبق کشورمان طي نمود، است. اگر خاتمي با تأسيس بنياد باران در تلاش براي فعاليت در جريانات سياسي کشور بوده و هست، شايد احمدي‌نژاد هم بتواند با بنيادي به همين سبک راه خود را ادامه بدهد. البته دور از ذهن نيست که نام اين بنياد تازه تاسيس نيز برگرفته از ادبيات احمدي‌نژاد باشد و بهاري شود!

اگر از اين احتمالات گذر کنيم، بايد به سراغ اظهارنظرهاي متفاوت رئيس‌جمهور فعلي برويم. در ماه‌هاي اخير، احمدي‌نژاد درباره آينده اش اظهارنظرهاي جالبي داشته است. وي خرداد ماه سال گذشته در گفت‌وگويي تلويزيوني با تلويزيون فرانس 24، در پاسخ به اين سوال که «پس از پايان دومين دور رياست‌جمهوري، شما چه خواهيد کرد؟ » گفت: «به نظر شما من مي‌توانم يک خبرنگار باشم؟ من در دانشگاه کار مي‌کنم. من هيات علمي دانشگاه هستم. البته اکنون نيز به اين فعاليت‌ها ادامه مي‌دهم؛ اما خيلي محدود. من تمايل دارم مجددا به شغل قبلي‌ام بازگردم و البته اگر بتوانم براي صلح و دوستي در جهان و کمک به مردم جهان تلاش خواهم کرد.»

اما درست يک سال پس از اين اظهارنظر، احمدي‌نژاد حرف متفاوتي زد. او در جريان آخرين سفر خارجي دوران مسووليت خود در جمع انديشمندان روسي در پاسخ به سوالي مشابه گفته است: « ممکن است انساني تاجر و سرمايه‌دار خوبي باشد اما در سياست نيز فعاليت داشته باشد و من مي‌توانم در حوزه سياسي فعال بمانم و البته در دانشگاه نيز تدريس کنم.»

***

اگر از کنار بررسي کارنامه رئيس‌جمهور فعلي به سادگي بگذريم که باید درباره آن کتاب ها نوشت و نقدهای طولانی کرد-؛ بي شک هيچ کس نمي‌تواند منکر تجربه‌اندوزي‌هاي محمود احمدي‌نژاد در اين هشت سالي که در عرصه مديريت کشور قرار داشته، شود. اگرچه که مديريت منحصربه‌فرد احمدي‌نژاد علاوه بر نقاط قوتي که داشت، باعث خسارات و هزينه‌هاي زيادی برای کشور نيز بوده است، اما اکنون فرصت مناسبي براي استفاده از اين تجربيات است. يک جوان ديپلمه بعد از چهار سال حضور در دانشگاه، با کمی درس خواندن، مدرک ليسانس می گیرد و با کمي تلاش مي‌تواند به درجه کارشناسي ارشد و حتی دکترا نیز نائل شود؛ پس چرا احمدي نژادي که در اين هشت سال در اين همه جلسه بزرگ و کلان کشور به عنوان شخص اول حضور داشته، نتوند مدرک کارشناسي ارشد مديريت کشور را –آن هم به صورت ناپلئوني-بگيرد؟

البته سابقه نشان هم داده که عموم چهره‌هايي که تجربياتي در سطح رئيس‌جمهور را اندوخته اند، مي‌توانند در نهادهاي کلان مشورتي مثمر ثمر واقع شوند. اگرچه محمود احمدي‌نژاد هنوز عضو حقيقي مجمع نشده اما به نظر مي‌رسد، نهادهاي مشورتي و کلاني همچون شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مجمع تشخيص و ... مي‌توانند مقصد آينده رئيس‌جمهور برخواسته از سوم تير هشتاد و چهار باشند.


چهارم تیر هشتاد و چهار کجا بودم؟

يادي از سوم تير 84

اول صبح دوستي برايم پيامک زد: «گناه اول ما افتتاح پنجره بود، گناه ديگر ما انهدام ديوار است / مرا زمان ملاقات آفتاب رسيد، مکان وعده ما زير سايه دار است / امروز سوم تير... » و همين شد تا ذهنم بپرد به روز چهارم تير هشتاد و چهار و وقايع آن روز تاريخي؛ روزي که محمود احمدي نژاد، شهرداري جوان و برخواسته از ميدان 72 نارمک بشود رئيس‌جمهور ايران.

آن روز را هيچ‌گاه فراموش نمي‌کنم. ساکن چند کوچه آن طرف‌تر بوديم. از دوران مدرسه رقابتي بود ميان ما و ميدان هفتاودويي‌ها. مدرسه ما نامش مزين بود به نام شهيد قاسمعلي هدايت و از قضا مدرسه ديگري که شده بود، رقيب ما در ميدان 72 بود و نامش هم مدرسه هدايت بود و معروف به هدايت هفتاد و دو. آن روزها مي‌دانستيم شهردار تازه از راه رسيده هم اهل هفتاد و دو است...

با اين حال براي بچه‌هاي مدرسه شهيد هدايت ديگر مهم نبود که از ميان نامزدهاي انقلابي، چه کسي رئيس‌جمهور مي‌شود؛ و تنها دغدغه‌ ‌بچه‌هاي محل اين بود که آن دوران پر از تنش دوم خرداد ادامه پيدا نکند و آقاي شهردارشان، بشود آقاي رئيس‌جمهور. هدايت هتفاد و دويي‌ها هم طرفدار بچه محل‌شان بودند. بچه محل آنها هم مي‌گفت که اگرچه من جبهه نديده‌ام اما قديم‌ترها دوست صميمي شهيد هدايت بودم!

روز شنبه چهارم تير هشتاد و چهار، وقتي فهميديم که نامزد تازه از راه رسيده، توانسته با اختلافي زياد پيروز شود، ناخودآگاه رقابت هدايت هفتاد و دو و شهيد هدايت يادمان رفت. همه در ميدان 72 نارمک جمع شده بوديم؛ خوشحال و خندان از پيروزي انقلاب!

ابتداي کوچه منتهي به خانه رئيس‌جمهور منتخب کانکس گذاشته بودند و نمي‌گذاشتند کسي جلو برود. اما خيلي‌ها صف کشيده بودند و شعار پيروزي سر مي‌دادند. و من که آن روزها سرپرشورتري داشتم، بالاي آن درخت مشرف به کوچه رفته بودم و شعار مي‌دادم و جمعيت تکرار مي‌کرد.

حالا ديگر هدايت هفتاد‌و‌دويي‌ها اسم خود را گذاشته بودند سوم تيري و هر کاري که بچه محل‌شان مي‌کرد دفاع مي‌کردند... ولي ما هنوز طرفدار همان شهيد هدايت مانده بوديم. اين‌گونه شد که برخلاف هدايت هفتاد و دويي‌ها، هيچ‌گاه سوم تيري نشديم و چهارم تير برايمان خاطره‌اي به يادماندني شد.

خسته نباشید آقای رئیس جمهور!

هیچ شکی نیست که انتخابات ریاست‎جمهوری سال 84 نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود که آیندگان درباره آن بسیار صحبت خواهند کرد. اینکه در نهایت آیندگان با چه تعبیر و چه قضاوتی از این نقطه عطف یاد خواهند کرد، نکته‎ای است که به گذشته احمدی‎‎نژاد، چرخش فکری او در این هشت سال و صد البته به تحولات پیش رو به‎ویژه تا انتخابات آینده بستگی دارد. 


باید قبول کرد احمدی‎نژادِ سوم تیرماه سال 84 که در دور دوم انتخابات ریاست‎جمهوری و در رقابت با کسی که آن زمان به واسطه جایگاه تاریخی و سیاسی‎اش نفر دوم انقلاب شناخته می‎شد، به قدرت رسید، احمدی‎نژادی نیست که امروز می‎شناسیم. او که روزی پدیده‎ای در عالم سیاست ایرانی محسوب می‎شد و پس از دوران «سازندگی» و «اصلاحات»، سبک عدالت‎محورانه‎ای از زمامداری را وارد عرصه قدرت کرده بود، این‎روز‎ها درگیر دام‎‎های خودساخته‎ای شده‎ است که در این هشت سال همواره از سوی رهبر انقلاب، دلسوزان و نیرو‎های اصول‎گرا نسبت به آنها هشدار داده می‎شد.

احمدی‎نژادِ سال 84 نمادی از ایده‎آلیسم انقلابی بود که در طول سال‎‎های پس از جنگ تحمیلی عملا برای مردم در حد یک آرزو باقی مانده بود اما احمدی‎نژادِ سال 92 نمادی است از شعار‎های به نتیجه رسیده و نرسیده، عملکرد‎های قابل دفاع و غیرقابل دفاع و اظهارت دلنشین و عجیب که متأسفانه در نهایت به‎عنوان ناکامی ایده‎آل‎گرایی تعبیر می‎شود. اگر احمدی‎نژاد امروز به صراحت می‎گوید که حسرتِ داشتن یاران سال 84 خود را دارد، هیچ کس مقصر آن نیست جز خود او که خودرأیی را بر خرد جمعی ترجیح داد و تنها به‎ دلیل اختلاف سلیقه با وزرا و نیروهایش، ‎آن‎ها را قربانی اسفندیار دولت کرد. 

منکر خوبی‎‎های احمدی‎نژادِ 84 نیستیم اما فضای جامعه نشان می‎دهد مردمی که آن روز‎ها از شوق عدالت به‎سوی نامزد تازه‎کار هجوم آوردند و ایده آل‎‎ها را در شعارهای او می‎دیدند، این‎روز‎ها همچون مار‎گزیده‎‎‎ها از هر آن کس که شعار توسعه‎محوری هاشمی، ‎آزادی خاتمی و عدالت احمدی‎نژاد را می‎دهد، هراسان‎اند. 

واقعیت این است که احمدی‎نژاد امروز تنها سمبلی از ایده‎آل‎گرایی طبقه متوسط و ضعیف جامعه ایرانی شده است که بعید است به واسطه این تجربه تلخ، این طبقه بخواهد دوباره چنین سیکل معیوبی را تجربه کند. بر همین اساس به‎نظر می‎رسد که باید نیرو‎های دلسوز انقلاب دست به دست هم بدهند و موانع و چالش‎‎هایی را که باعث تبدیل احمدی‎نژاد 84 به احمدی‎نژادِ 92 شد، بررسی کنند تا تجربه عدالت‎خواهی انقلابی در ذهن ایرانیان، تصویری سیاه و تلخ نباشد و باز هم بتوانیم با قدرت از ایده‎آل‎هایمان سخن بگوییم. 

خوب یا بد؛ درست یا غلط؛ منحرف یا خدمتگذار؛ سرباز یا سرکش؛ هرچه بود دولت احمدی نژاد هم به ایستگاه آخر رسید  و نزدیک به صد روز دیگر، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. 
خوب یا بد؛ درست یا غلط؛ جهت خیرخواهی و حقجویی؛ زمانی که به یقین رسیدیم در حمایت از احمدی نژاد فریاد کشیدیم و زمانی که نیاز دانستیم از ایشان انتقاد کرده و بر گفته خود استوارماندیم و هنوز نقد هایمان به قوت خود باقی است و حمایت هایمان هم به همان قوت پابرجاست.

آقای رئیس جمهور! قریب به 2800 روز از دولت شما می‎گذرد. 

روزگاری نامتان برای ما یادآور ساده زیستی و عدالت خواهی و تلاش  و پرکاری بود اما مدتهاست که حواشی خودساخته تان پررنگ تر از دیگر ویژگی هایتان شده است. به هرحال 8 سال حضورتان در پاستور دستاوردها و تجربه های فراوانی برایمان به همراه داشته‎است.

طعم هدفمندی و بنزین سهمیه بندی را چشیدیم. بوی انحراف و بهارتان را استشمام کردیم. مسکن های برافراشته مهر و خدمات غیرقابل انکارتان را دیدیم و حتی معنی خانه نشینی را هم لمس کردیم. کنایه اش به کنار؛ دوره شما سرشار از نوآوری های تلخ و شیرین در کشور بود! اما صرف نظر از اینها، برایتان سربلندی و عاقبت به خیری آرزومندیم. شما هم برایمان آرزوی آسایش و خوشبختی داشته باشید. بعد از این سالها فعالیت شما در قامت رئیس جمهوری اسلامی ایران به رسم ادب و سپاسگذاری وظیفه خود میدانیم که بگوئیم:

بابت زحماتتان خسته نباشید آقای رئیس جمهور و بابت ...   

رمزگشایی از تغییرات کابینه در ماه‎‎های پایانی

اگر در 8 روز مانده به پایان عمر کابینه اول احمدی‎نژاد، سونامی تغییر کابینه‎ را درنوردید و برخی از وزرای خوب(موجه) دولت همچون محسنی اژه‎ای و صفارهرندی مجبور به ترک دولت شدند، این‎روز‎ها که کمتر از 8 ماه به پایان دولت‎ دوم و احتمالا پایان عمر سیاسی احمدی‎نژاد و حلقه نزدیکانش مانده است، روند تغییرات در کابینه جان دوباره‎ای گرفته است. دلیل اصلی هم، همان دلیل همیشگی است: «هرکس برخلاف خواسته احمدی‎نژاد و مشایی عمل کند، باید برود!»  

اگر بخواهیم کمی عقب‎تر برویم، باید از چرخش جالب معاونان رئیس‎جمهوری شروع کنیم؛ جایی که بهروز مرادی، رئیس سازمان هدفمندی جایگزین ابراهیم عزیزی در معاونت برنامه‎ریزی رئیس‎جمهوری شد. عزیزی نیز در معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی جایگزین دکتر لطف‎الله فروزنده‎ای شد که می‎توان به جهت حضور چند ساله‎اش در کنار احمد توکلی در مرکز پژوهش‎‎ها و همچنین تحقیقات گسترده‎اش، او را پدر قانون خدمات کشوری دانست. البته فروزنده هم جایگزین حجت‎الاسلام میرتاج‎الدینی معاون پارلمانی رئیس‎جمهوری شد تا میرتاج‎الدینی هم متصدی جایگاهی جدید به نام معاونت رئیس‎جمهوری در اجرای قانون اساسی شود.  

پس از این رفت و آمدها بود که چرخه تغییرات آغاز شد و به یک‎باره دکتر تقی‎پور وزیر ارتباطات عزل و به‎ سمت تزئینی مشاور رئیس‎جمهوری در امور فناوری اطلاعات منصوب شد. 

رئیس‎جمهوری هم مرد پرکار این‎روز‎های دولت یعنی علی نیکزاد را با حفظ سمت‎‎های قبلی، سرپرست این وزارتخانه کرد تا عملا سه وزارت‎خانه مسکن و شهرسازی سابق، راه و ترابری سابق و ارتباطات را یک نفر بچرخاند و البته ادغام این سه وزارتخانه و تشکیل وزارت‎خانه امور زیربنایی نیز در دستور کار قرار گیرد.  

حلقه نزدیکان رئیس‎جمهوری هم بی‎نصیب از تغییر نماند. اسفندیار رحیم مشایی طی حکمی بلندبالا (و شبه‎عرفانی) به ‎سمت مشاور رئیس‎جمهوری و ریاست دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب شد. سید حسن موسوی - رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری – رئیس دفتر رئیس‎جمهوری شد تا محمد شریف ملک‎زاده نیز معاون رئیس‎جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی شود.  

همین چند روز پیش هم دکتر مرضیه وحید دستجردی - که همانند دکتر باقری لنکرانی کارنامه (نسبتا) قابل قبولی داشت - بدون هیچ علت خاصی برکنار شد تا شمار تغییرات در روز‎های انتهایی دولت به عدد 10 برسد.  

چند روز بعد هم غلامحسین الهام از قدیمی‎ترین همراهان احمدی‎نژاد برای دومین‎بار سخنگوی دولت شد و به فاصله چند روز جای ابراهیم عزیزی را هم در معاونت توسعه گرفت تا عزیزی هم به سازمانی ناشناخته به نام «مرکز هماهنگی نهادها» برود!  

آنچه از نظر گذشت، وجه پیدای تغییرات بود اما فهم دقیق اهداف این تغییرات نیازمند تحلیل‎ اخبار و توجه به گمانه‎زنی‎‎هاست که در ادامه خواهید خواند:  


چرا تقی‎پور رفت؟  

همه چیز از وزارتخانه ارتباطات شروع شد. تقی‎پور که وارث دکتر محمد سلیمانی بود، از میانه راه با مشکلی مواجه شد به نام اخوان بهابادی؛ جوان نخبه یزدی که با اعمال فشار اطرافیان رئیس‎جمهوری وارد وزارت‎خانه شده بود و سرپرستی مرکز تحقیقات مخابرات را بر عهده داشت. مهدی اخوان بهابادی که تنها 32 سال سن داشت، با توجه به خدماتی که برای حلقه خاص انجام داد و با پیشنهاد همین افراد توانست جایگاه خود را تقویت کند و به یک‎باره به شخصی تأثیرگذار در وزاتخانه تبدیل شود. 

البته تقی‎پور از این اتفاقات راضی نبود و بعد‎ها در اظهارنظری نشان داد که حرف‎‎های زیادی از آن روز‎ها دارد ولی گویا فعلا قصد صحبت کردن درباره این ماجرا را ندارد. کار به جایی رسید که اخوان بهابادی قائم‎مقام وزیر در فناوری و امور بین الملل شد. مهدی اخوان پس از تشکیل شورای عالی فضای مجازی و با حکم مستقیم رئیس‎جمهوری به این نهاد رفت تا تقی‎پور نفس راحتی بکشد. اما او  دست از سر وزارت ارتباطات برنداشت و سعی کرد مرکز تحقیقات مخابرات را - که متولی اصلی پروژه‎‎های بزرگ شبکه ملی اطلاعات کشور است - به شورایعالی فضای مجازی منتقل کند؛ امری که با مخالفت مسئولان وزارت ارتباطات روبه‎رو شد. تقی‎پور هم که احساس خطر بیشتری می‎کرد، به تکاپو افتاد تا مشاور و معاون دیروزش را کنترل کند؛ غافل از آن‎که حلقه اطراف رئیس‎جمهوری حکم به برکناری تقی‎پور خواهند داد تا مهدی اخوان تازه‎کار پیروز میدان شود.  

گفته می شود، اگر ادغام منتفی شود، دولت به دنبال گزینهای است به نام علی اکبر محرابیان! 


چرا الهام سخنگو شد؟  

غلامحسین الهام در روز‎های قبل از انتخابات مجلس نهم به‎صورت جدی وارد میدان شده بود تا به‎عنوان یکی از اعضای جبهه پایداری، این تشکل سیاسی را در انتخابات به اهداف مورد نظر برساند. او در جلسات شورای مرکزی جبهه پایداری حضور می‎یافت و یکی از مهم‎ترین مخالفان ایده وحدت اصول‎گرایان بود. درست پس از پایان انتخابات نیز دیگر در جلسات شرکت نکرد و دوباره به احمدی‎نژاد پیوست. نگاه تحلیلی و البته بدبینانه به این اتفاق می‎تواند پرده از اجرای پروژه اسب تروا آن هم از سوی محمود احمدی‎نژاد بردارد!  

با دید بدبینانه، به‎نظر می‎رسد الهام تنها به این علت از دولت کناره گرفته بود که نگذارد اصول‎گرایان به وحدت برسند و آتش اختلاف در میان آن‎ها شعله‎ور شود. پس از پایان مأموریت نیز پیروزمندانه به عرصه سخنگویی دولت بازگشت تا نماد دولت محسوب شود و با گرفتن حکم معاون رئیس‎جمهوری جایگاهش نیز تقویت شود. این واقعیت را می‎توان در یادداشت روز سه‎شنبه دوازدهم دیماه 91 روزنامه ایران با عنوان «شرط بقای جبهه پایداری» مشاهده کرد: «بازگشت دکتر الهام، مرد مؤثر دولت نهم و البته یکی از مؤسسین جبهه پایداری به آغوش دولت دهم در قامت چهره‎ای تأثیرگذار امری عجیب به حساب نمی‎آید، بلکه امری طبیعی و قطعی نیز محسوب می‎شود. اصولا مگر چهره‎‎های شاخص و تأثیرگذار جبهه پایداری تا چه حد با دولت اختلاف دارند که بازگشت آن‎ها امری عجیب به حساب آید؟» 

برخی اخبار پشت پرده نیز حکایت از آن دارد که دولتی‎‎ها قصد دارند الهام را به‎عنوان کسی که جبهه پایداری نیز از او حمایت خواهد کرد، وارد صحنه انتخابات ریاست جمهوری کنند. به همین خاطر اگر در همین چند روز آینده شنیدید که دکتر غلامحسین الهام معاون اول رئیس‎جمهوری شد، خیلی متعجب نشوید!  

البته رابطه خوب الهام با اعضای شورای نگهبان نیز می‎تواند دلیل دیگر همکاری مجدد احمدی‎نژاد  والهام باشد؛ هرچندکه رفتن الهام به دولت برای طرفداران پایداری سخت تمام شود، اما دور از ذهن نیست. به‎نظر می‎رسد حلقه اطرافیان رییس‎جمهوری دوست دارند با استفاده از رابطه‎‎هایی که الهام در شورای نگهبان دارد، تأیید صلاحیت «ردصلاحیت‎ شده‎‎ها» را بگیرند.  

خوشبینانه‎ترین تحلیل درباره سخنگویی الهام نیز اعتقاد رسانه‎‎های جبهه پایداری است این رسانهها تصمیم الهام را به فال نیک گرفته و در راستای تقویت خط خدمتگزاری دولت تحلیل می‎کنند. به بیان دیگر جبهه پایداری معتقد است که الهام به دولت رفته تا شاید در حلقه بسته اطرافیان رئیس‎جمهوری قرار گرفته و بتواند از تأثیرگذاری امثال مشایی، بقایی و رحیمی بر محمود احمدی‎نژاد بکاهد.  


چرا دستجردی رفت؟  

در فضای رسانه ای، ماجرای برکناری وزیر بهداشت که از احمدی‎نژاد نمره 20 گرفته بود، همچون ماجرای برکناری منوچهر متکی به تاریخ پیوست!  

تقریبا همه مطمئن بودند که اولین وزیر زن در تاریخ جمهوری اسلامی به دلیل انتقادات تند و تیزی که از شیوه مدیریت رئیس‎جمهوری داشت، آخرین روز‎های وزراتش را پشت‎‎سر میگذارد. تیتر روزنامه ایران - که از آن به‎عنوان ارگان حلقه انحرافی یاد می‎شود - در انتقاد از عملکرد دکتر مرضیه وحید دستجردی خود دلیل دیگری بر تزلزل صندلی خانم وزیر بود. در شبکه‎‎های مجازی نیز افراد رسانه‎ای نزدیک به جریان انحرافی به نبش قبر تاریخ پرداختند و در مذمت خانم دکتر گفتند که او در انتخابات سال 84 رئیس کمیته زنان ستاد لاریجانی بوده است و به همین علت اصلا احمدی‎نژادی نیست و به قولی مهره رئیس مجلس است!  

با این حال معاون اول رئیس‎جمهوری در گفت‎و‎گو با رسانه‎‎ها از اساس همه چیز را تکذیب کرد؛ تکذیبی که البته 24 ساعت هم نتوانست دوام بیاورد و با صدور حکم عزل وزیر بهداشت، این اظهار نظر نیز به لیست بلندبالای اظهارات جالب آقای معاون اول پیوست.  

اگرچه جانشین خانم دستجردی یعنی دکتر محمدحسن طریقت منفرد خود از چهره‎‎های شناخته شده بهداشت و درمان است اما نوع برخورد دولتی‎‎ها با برکناری تنها وزیر زن کابینه ماجرای پرغصه ای است که واکنش‎‎های زیادی را در پی داشت و البته انعکاس آن‎‎ها از حوصله این مطلب خارج است. با این حال گمانه‎زنی‎‎ها نشان می‎دهد که برکناری خانم وزیر بیشتر از آن‎که ناشی از  ماجرای ارز باشد، مرتبط با لاریجانی‎هاست!

گویا رئیس‎جمهوری از وزیر بهداشت خواسته بود که دکتر باقر لاریجانی برادر چهارم لاریجانی‎‎ها را از ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران بردارد که با مخالفت خانم دستجردی مواجه شده بود. انتشار مکاتبه صورت گرفته میان لاریجانی و دستجردی بلافاصله پس از برکناری خانم وزیر بر ‎درستی این تحلیل صحه می‎گذارد.  

و آخرین خبر هم این‎که شنیده می‎شود دکتر مرضیه وحید دستجردی از چند روز آینده به بیمارستان آرش برمی‎گردد و کار خود را در بخش زنان و زایمان این بیمارستان آغاز می‎کند.  

 

صلاحی در تور ستادکل 

آنان که سری در دنیای سیاست دارند، می‎دانند که محمود صلاحی همواره از تأثیرگذارترین استانداران محمود احمدی‎نژاد بوده است؛ به‎گونه‎ای که در سالیان اخیر همواره به‎عنوان جانشین بالقوه‎ای برای وزارت کشور محسوب می‎شد. اما صلاحی هم تنها به‎خاطر یک انتقاد آن هم نه از جانب خود که از سوی دیگران اخراج شد! گویا استاندار خراسان رضوی در مراسمی که به مناسبت عرفه در شهر مشهد برگزار ‎شد و سخنران آن نیز حجت‎الاسلام نقویان بود، در کنار محمدباقر قالیباف مشهدی حضور یافته و همین کافی بود تا قربانی جدید دولت از آستان امام رضا (علیه‎السلام) بیاید.  

اما داستان برکناری او هم به قولی سنگالیزه است؛ چرا که وقتی وی به‎عنوان مدیر برتر در حوزه پدافند غیرعامل برای دیدار با مقام معظم رهبری در تهران به سر می‎برده است، برکنار شده و پس از بیرون آمدن از این جلسه مهم می‎فهمد که دیگر استاندار نیست! 

محمود صلاحی این‎روز‎ها مصاحبه نمی‎کند و خیلی آرام به ‎جایگاه سابق خود بازگشته است. شنیده‎‎ها حاکی از آن است که وی به زودی به‎عنوان عضو هیئت مدیره موزه بزرگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فعالیت جدید خود را زیر نظر ستاد کل نیرو‎های مسلح آغاز خواهد کرد.  


احتمال رفتن رحیمی به وزارت کشور 

سایت‎ها و خبرگزاری‎‎ها از احتمال جدایی رحیمی از صندلی معاون اولی می‎گویند. صندلی مصطفی نجار دیگر وزیرِ سابقا نظامیِ احمدی‎نژاد هم این‎روز‎ها متزلزل است و شایعه وزارت کشوری شدن رحیمی نقل محافل شده است. البته دکتر احمدینژاد این خبر را تلویحا رد کرده است. این در حالی است که مسئول دفتر رحیمی معاون اول رئیس‎جمهوری نیز با ابراز بی‎اطلاعی از انتشار اخبار جایگزین شدن محرابیان به‎جای رحیمی می‎گوید: «در رابطه با صحت این خبر اطلاعی ندارم و در صورتی که این خبر صحت داشته باشد، از طریق مبادی رسمی اعلام میشود و بر روی پایگاه اطلاع‎رسانی ریاست‎جمهوری نیز قرار خواهد گرفت.» 

هم‎زمان با انتشار این شایعه، برای جانشینی رحیمی هم گمانه‎زنی‎‎های زیادی می‎شود. برخی می‎گویند محرابیان قرار است ارتقاء جایگاه پیدا کند و معاون اول شود. اما «نوری» مسئول دفتر علی‎اکبر محرابیان با تکذیب این خبر میگوید: «در صورتی که این خبر صحت داشته باشد از سوی شورای اطلاع‎رسانی نهاد ریاست‎جمهوری اعلام خواهد شد.» شیخ‎الاسلامی که روزی رئیس دفتر رئیس‎جمهوری بود و امروز وزیر کار و رفاه اجتماعی است گزینه دیگر معاون اولی محسوب میشود. از ابوالمشاغل این‎روز‎های دولت یعنی دکتر غلامحسین الهام و حمید بقایی نیز به‎عنوان دیگر گزینه‎‎های معاون اولی یاد می‎شود.  

نجار البته این شایعه را تکذیب کرد و رئیس جمهور نیز در جمع خبرنگاران گفت: «موضوع جابهجایی را که از آن صحبت میکنید، برای اولین بار از شما شنیدهام... من با مردم تعارف ندارم و اگر نکتهای باشد آن را صریحا اعلام میکنم.» 


صدر به‎جای مرتضوی می‎آید 

مرتضوی هنوز در منگنه کهریزک گیر کرده و هرچه‎قدر هم بخواهند با دوپینگ به وی مصونیت بدهند، باز روزی خواهد رسید که همچون مهدی و فائزه‎ در تور عدالت بیفتد و همان‎طور که رهبری نیز تعبیر «جنایت» را به‎کار بردند، کهریزک دامن آمران و عاملان آن را خواهد گرفت. شنیده‎ها حاکی از آن است که فشار بر روی دولت بیشتر از آن شده است که بتواند صندوق تأمین اجتماعی را تحت لوای مرتضوی نگه دارد و بر همین اساس قرار است یکی از نمایندگان مجلس هشتم و نامزد رد صلاحیت شده مجلس نهم جایگزین وی شود.  


خداحافظی با رستم قاسمی 

دولت در اسفند 88 و فروردین 89 برای این‎که بتواند بودجه سنگین یارانه نقدی را تأمین کرده و کسری بودجه را جبران کند، حدود 9000 میلیارد تومان به‎عنوان تنخواه از بانک مرکزی قرض گرفت. مقرر شده بود که این بدهی دولت به بانک مرکزی طی مدت زمانی مشخص و از محل صرفه‎جویی هدفمندی یارانه‎ها پرداخت شود. از آن‎جا که دولت نتوانست به انتظار اولیه‎ای که داشت برسد، مجبور شد برای جبران کسری به وزارت نفت فشار بیاورد تا با فروش دلار‎های نفتی این کسری را جبران کند. شنیده شده است که فشار دولت به وزارت نفت برای ادامه این ‎روند باعث ایجاد تنش میان دولت و وزارت نفت شده است.  

از مهندس جواد اوجی رئیس فعلی شرکت گاز به‎عنوان جانشین رستم قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم‎الانبیاء یاد می‎شود. این گمانه‎زنی وقتی پررنگ‎تر می‎شود که بدانیم همین چند روز قبل اوجی در حکمی محمدرضا غروی را - که پیش از این مدیر گازرسانی شرکت ملی گاز بود - با حفظ سمت متولی امور مربوط به حوزه معاونت مدیرعامل کرد تا خود بار کمتری بر دوش داشته باشد.  


علی اکبر محرابیان به‎جای موسی سوری  

اولین‎بار آذرماه سال گذشته بود که رسانه‎‎ها از پایان مأموریت مهندس موسی سوری آن هم با حکم بازنشستگی خبر داده بودند. درست چند ساعت پس از حضور وزیر نفت و همراهانش در کمیسیون انرژی، سوری مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس با حضور در دفتر کار قلعه‎بانی مدیرعامل شرکت ملی نفت حکم بازنشستگی خود را به‎صورت ناگهانی دریافت کرد تا سریال برخورد‎های ضربتی ادامه داشته باشد. گفته می‎شود محرابیان گزینه احتمالی جانشینی سوری است.  


مأموریت دیپلماتیک بقایی و دوستان 

در روز‎های میانی هفته‎ای که گذشت، خبری منتشر شد درباره جدایی بقایی از بدنه اصلی دولت و اعزام او به خارج از کشور. یکی از سایت‎‎ها نوشته بود: «قرار است حمید بقایی معاون اجرایی احمدی‎نژاد و از اعضای اصلی حلقه نخست وی، اسفندماه تهران را به مقصد نیویورک یا ژنو ترک کند.» بنا بر ادعای این سایت، قرار است بقایی جایگزین محمد خزاعی نماینده ایران در سازمان ملل متحد شود.  

البته تنها چند ساعت گذشت تا روابط عمومی معاونت اجرایی مدعی شود: «شایعات مربوط به انتصاب قریب‎الوقوع مهندس بقایی به یک سمت دیپلماتیک و مأموریت خارج از کشور ایشان به‎کلی تکذیب می‎شود و اعلام می‎گردد شایعات اخیر در این‎باره کذب محض است.» (هرچند که این خبر از سوی رسانه‎ها تکذیب شد و از دید افکار عمومی ممکن است پایان‎یافته تلقی گردد، ولی باید به ‎خاطر آورد که روند تکذیب اخبار دولت و سپس وقوع آن، امری عادی محسوب می‎شود و پیش از این در دولت نهم، برکناری دانش جعفری ابتدا از سوی دولت «دروغ 13» عنوان شد. اما چندی بعد وی برکنار شد و در داستان خانم دستجردی نیز یک بار دیگر شاهد تکذیب و سپس تحقق خبر تکذیب‎شده بودیم تا خبر تکذیب شده در مورد بقائی نیز همچنان در هالهای از ابهام باشد!)

رییس‎جمهوری به‎مثابه یک نظریه‎پرداز!

حاشیه هایی که بر متن می چربد

رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با هیأت دولت که ششم شهریور ماه برگزار شد، همچون همیشه به‎عنوان پدری دل‎سوز و مهربان، داهیانه در جهت اصلاح امور دولت، پیشنهادات و انتقاداتی را متوجه رییس‎جمهوری و اعضای هیأت دولت کردند. ایشان بر لزوم جدی گرفتن موضوع فرهنگ تأکید کردند و دولت را نیز از ورود به حاشیه‎سازی‎‎های مسأله‎دار برحذر داشتند. همچنین در بخش‎‎های دیگری از صحبت خود، ریشه بالا رفتن سطح توقعات مردم از دولت را در وعده‎‎هایی دانستند که دولت به آن‎ها داده و از دولت خواستند یک آمار مقایسه میان آن‎چه وعده داده و آن‎چه انجام داده تهیه کنند.

با این حال رییس‎جمهوری محترم که رییس هیأت دولت است و قطعا از ایشان انتظار می‎رود که نقش راهنما را برای سایر اعضای هیأت دولت بازی کند، تنها 10 روز پس از توصیه‎‎های مقام معظم رهبری، صحبت‎‎هایی مطرح کردند که علاوه‎بر آن‎که با توصیه‎‎های رهبری در دیدار هفته دولت زاویه‎دار بود، مصداق حاشیه‎سازی‎‎هایی محسوب می‎شد که لزوم پرهیز از آن نیز توسط رهبری گوشزد شده بود و همچنین مغالطاتی اساسی در درون خود داشت که اگر بخواهیم نگاهی گذرا به آن‎ها بکنیم، جدا از این‎که مصداق ورود به حاشیه‎سازی ارزیابی می‎شود، نکات زیر قابل‎بررسی است:



1- انسان همه‎چیز را می‎تواند خلق کند


خداوند متعال در آیه 73 سوره حج می‎فرماید: اگر تمامی موجودات غیر از خدا جمع شوند که یک پشه بیافرینند، نخواهند توانست. همچنین به کرات در آیات و روایات آمده که اگر تمامی مردم دست به دست هم بدهند، نمی‎توانند آیه‎ای همچون قرآن بیاورند. گرچه رییس‎جمهوری خود به شخصه معتقد به مبانی اسلام است اما علاقه دولت به این‎که دائما خود را در مسائل اعتقادی در مظان اتهام قرار دهد، سوءذهن‎ها را دوچندان می‎کند و از سخنان تفسیرهای ناشایست را به ذهن متبادر می‎سازد. به‎عبارت دیگر این‎طور می‎شود گفت که این اظهارنظر رییس‎جمهوری از تریبونی که اختصاص به مسائل فکری ندارد، ورود به مسائلی حاشیه‎ساز است که از سوی رهبر انقلاب پرهیز از آن‎ها گوشزد شده بود.



2- به جنگ فرهنگی اعتقاد ندارم


از این جمله چه‎چیز می‎شود استنباط کرد جز این‎که کسی‎که قرار است مجری سیاست‎‎های فرهنگی، اقتصادی و... نظام باشد، خود را در نقش ایدئولوژیست پنداشته است. اگر به سادگی از کنار این نکته عبور کنیم که عدم اعتقاد رییس‎جمهوری به جنگ فرهنگی، ناشی از نگاه لیبرالی او در حوزه فرهنگ است؛ اما این‎که شخص دوم مملکت، در جایی‎که شخص اول سخن از ضرورت جدی گرفتن مقوله جنگ فرهنگی می‎گوید، به صراحت بگوید که جنگ فرهنگی را قبول ندارد، نشان از چه دارد و چه برداشتی باید از رفتار رییس‎جمهوری داشت؟



3- یارانه‎ها را می‎توانیم سه برابر افزایش دهیم


رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولین به‎درستی به نقش وعده در مطالبه‎سازی و ایجاد توقع اشاره کردند و از آن‎ها خواستند درباره وعده‎‎های عملی نشده خود از مردم عذرخواهی کنند. وقتی مسئولی وعده‎ای انجام‎شدنی می‎دهد، قطعا مطالبه ایجاد می‎شود و در صورتی‎که آن وعده به ثمر ننشیند در جامعه نارضایتی پدید می‎آید. اگر این وعده انجام‎نشدنی بوده و بر طبق اصولی باشد که قابل‎دفاع و اثبات نیست و فقط و برای کسب محبوبیت مطرح شود، قطعا اشکالش صد‎چندان می‎شود. البته پیش از این به اجمال در پرونده سیاسی شماره 103 پنجره به آفت وعده‎‎های بدون پشتوانه مسئولین پرداخته‎ایم، به همین علت شما را رجوع می‎دهیم به آن پرونده مفصل...

آقای رئیس جمهور! ترسم نرسی به کعبه ...

به بهانه حرفی که رئیس جمهور خطاب به چند خبرنگار گفت

http://dolateslami.persiangig.com/pasokhguyi/1.jpgدولتی که در سال 84 همه از آن حمایت کردیم و با شعار عدالت و خدمت بر سرکار آمده بود و انصافا در این سالها دولت بسیار پرکاری بوده است، ما را نگران کرده است. چند صباحی است که از طرف عده ای از مردم، مدارک بسیاری به دست ما در سایت الف رسیده است که تعجب خود ما را نیز به همراه داشته است.

این مدارک نشان از رانتخواری اطرافیان رئیس جمهوری دارد که ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی دارد. با کمک دوستان خبرنگارما در الف، صحت و سقم این اطلاعات را بررسی کردیم و متاسفانه خیلی از این ادعاها صادق از آب درآمد. با توجه به تصمیم جمعی در بین کارکنان الف، تصمیم گرفتیم تا این اسناد را منتشر کنیم تا فضا برای چنین کارهایی نا امن شود و رئیس جمهور محترم نیز از وضعیت پیش آمده باخبر شوند.

در آدرس های زیر می توانید بعضی از این مدارک را که در سایت الف منتشر کردیم، ببینید:

1-   از سابقه‌سازي در وزارت خارجه تا نفوذ در شرکت هاي نفتي
2-   رانتخواري بزرگ در شركت خصوصی متصل به حلقه قدرت - ثروت
3-   جزییات جدید از امتیازات تعلق گرفته به شرکت سمگا
4-   جزییاتی دیگر از ارتباط 450 میلیارد تومانی
5-   توافق سه نفره برای واگذاری پروژه صدها میلیاردی 
6-   مشایی‌ها؛ ماجراهای آرش و اسفندیار                  
  و ....

غرض از نوشتن این مطلب، اما گفتن این حرف ها نبود. دلیل من برای نوشتن این حرفها واکنش تعجب بر انگیز رئیس جمهور کشورمان بود، رئیس جمهوری که کف آمال حزب الله بود ...

جدا از آنکه بعد از انتشار نوشته ها، زنگ تلفن ها به صدا در آمد تا ما را از ادامه این کار منصرف کنند و موجی از تب و تاب میان متهمان این قضیه آغاز شد تا شاید بتوانند با تخریب  چهره الف  میان کاربران، ما را در مسیر عدالتخواهی متزلزل کنند؛ آقای رئیس جمهور نیز واکنش دور از ذهنی نشان داد.

آقای احمدی نژاد در مراسم معارفه رییس جدید سازمان میراث فرهنگی و گردشگی حرف های جالبی زده اند که به تیتر خبرگزاری ها و سایت ها تبدیل شده است. ایشان گفته اند: "عده‌ای مي‌گويند سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری مجوز ساخت هتل می‌دهد و اين را جرم تلقی می‌كند كه اگر اين اقدام جرم است ما به آن افتخار می‌كنيم." و البته در این سخنان، به طور ضمنی به سایت الف اشاره کرده و ما را عقب افتاده خواند!

اول متعجب شدیم که چرا رئیس جمهوری که سال 84 با شعار عدالتخواهی رای آورده و در سال 88 نیز به طور مشخص در مناظره ها خطاب به کروبی گفت که حاضر است تمام اطرافیانش را بیاورد تا مردم ببینیند که همگی پاکدست هستند، و اطرافیان کروبی را به مباهله دعوت کرد؛ امروز این چنین دارد از حرکت های مشکوکی که در مجموعه تحت امر ایشان اتفاق افتاده ، حمایت می کند.

دوم آنکه، متعجب شدیم؛ رئیس جمهوری که همین چند روز پیش گفته بود خوشبختانه نه سایت می خوانم نه روزنامه، چگونه این موضوع را فهمیده است. می ترسیم که حلقه اطرافیان رئیس جمهور ایشان را در سانسور اطلاعاتی قرار داده باشند و به صورت برنامه ریزی شده به ایشان بعضی اطلاعات را منتقل می کنند و بعضی واقعیت ها را از ایشان دریغ کنند.

سوم آنکه نگران این نوع ادبیات رئیس جمهور در برخورد با قشر خبرنگار هستیم. وقی ایشان به خبرنگاران می گوید "عقب افتاده" (+)، انتظاری از معاون ایشان نیست که بخواهد به خبرنگارها بگوید که شما تربیت خانودگی ندارید! (+) نگرانیم که این ادبیات رئیس جمهور در تمامی کارکنان دولت نهادینه شود.

آقای رئیس جمهور!
من کوچکتر از آن هستم که بخواهم شما را نصیحت کنم اما آقای رئیس جمهور، به عنوان یک شهروند و یک هوادار حق دارم از شما بخواهم که نگاهی به سیر تطور خودتان و دولت از سال 84 تا امروز بکنید.


مرتبط: درباره افتخار جدید احمدی نژاد

خطای بزرگی به نام احمدی نژادی گرایی

اشاره: بعد از خواندن مطلب "احمدی نژادی های" امید حسینی و پاسخ مجید بذرافکن در مطلب "تمام مقصد ما احمدی نژادی بودن ماست!"، مدتی است که می خواستم نظر خودم را بر این دو یادداشت بنویسم. پس از انتشار یادداشت "احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زود باوری" احسان رستگار، این مطلب را برای آن می نویسم که نکته ای مغفول در این یادداشت ها را یادآور شوم.


کمتر از دو سال آخر از دولت محمود احمدی نژاد باقی است و متاسفانه همانطور که در دولت های سازندگی و اصلاحات شاهد بودیم، دادن میدان به تندروهای جریان دولتی خصوصا در دو سال آخر حاکمیت هشت ساله، موجب انحراف شدید دولت از آرمان های اولیه می شود. اطرافیان رئیس جمهورها و مسئولان دولتی وقتی می دیدند به زودی باید قدرت را تحویل بدهند، به سمت پشتوانه سازی برای خود رفتند. این پشتوانه سازی به گونه ای مختلف از سیاسی و مالی گرفته تا پشتوانه مردمی و عقیدتی ظهور و بروز داشت. از سرانجام آنچه در دو دولت قبل دیدیم میتوان برداشت کرد که عمدتا این پشتوانه سازی ها مخالف مبانی اسلام و جمهوری اسلامی ایران بوده است.

چنانکه از دل دو سال آخر دولت سازندگی، کارگزاران به دنیا آمد. جریانی که ثروت اندوزی و فساد مالی را سرلوحه خود قرار داده بود. اشرافیگری به عنوان یک ارزش شناخته شد و اطرافیان آقای هاشمی زمزمه مادام العمر کردن را در مجلس و دولت انداختند تا شاید خود را ماندگار کنند. تندروی های جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین در دولت اصلاحات هم از دل این دو سال درآمد. فجایع مجلس ششم از نامه به رهبری تا تحصن و استعفای نمایندگان، محدود کردن اختیارات ولی فقیه و ... از موالید نامشروع این دوسال بود.


حاکمیت 8 ساله احمدی نژادیسم

مکتب احمدی نژادیسم با شعارهای مردمی مانند عدالت آمد. اقتدار در سیاست خارجی، سفرهای متعدد استانی، توجه به دهک های پایین جامعه و ... موجب شد تا رهبری (همانطور که انتظار می رود) از سیاست های دولت در عرصه های داخلی و خارجی حمایت کامل کند. کار به آنجایی رسید که رهبری که مطمئنا بدون سنجش وزن کلمات سخنی نمی گوید، با برشمردن اختلافات میان رئیس جمهور فعلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه اقتصادی و سیاسی، نظر احمدی نژاد را به نظر خود نزدیک تر دانست.

اما سنت دو دولت گذشته به نظر می رسد که در این "مکتب احمدی نژادگرا" هم در حال اجراست و در سال های آخر دولت، رفته رفته دلسوزها و کارآمدها می روند و جایشان را فرصت طلبان و گوش به فرمان ها می گیرند.



پورمحمدی، دانش جعفری، فتاح، لنکرانی، صفارهرندی، محسنی اژه ای در انتهای دولت نهم، مهرداد بذرپاش، منوچهر متکی، کاوه اشتهاردی و ... در میانه دولت دهم می روند و "حلقه فاسد قدرت طلب" سنگر گرفته در پشت رئیس جمهور با اضافه شدن بقایی به معاونت اجرایی قوی تر از قبل می شود و یکی یکی رقبا را حذف می کند. فرقی برایش ندارد که این رقیب وزیر اطلاعاتی باشد که باید با هماهنگی رهبری عزل و نصب شد یا ثمره هاشمی ای باشد که از نزدیکترین یاران احمدی نژاد بوده است.


خطای بزرگ احمدی نژادی گراها

عموم دوستانی که خود را احمدی نژادی می نامند امروز دچار دوگانگی شده اند. از یک طرف حمایت های رهبری در این 6 سال را می بینند و از طرف دیگر عدم تمکین رئیس جمهور در قضیه مشایی و مصلحی، قانون گریزی دولت در مسائل مختلف و عدم توجه به قوانین مصوبه مجلس را نظاره گر هستند.

چگونه می شود بزرگانی همچون آیت الله مصباح یزدی، آیت الله علم الهدی، آیت الله سید احمد خاتمی، آیت الله جنتی و ... که تا دیروز تمام قدم پشت دولت نهم ایستاده بودند، امروز این چنین شمشیر را از رو بسته اند و هشدار های آن چنانی می دهند؟

چگونه می شود که مقام معظم رهبری به عنوان شاخص اصلی ما، از دولتی قانون گریز و بعضا دارای افرادی این چنین منحرف، حمایت همه جانبه کردند؟

پاسخی که عمدتا از آن غافل بوده ایم در نوع نگاه رهبری نهفته است. رهبری از همه دولت هایی که تاکنون سرکار بوده اند، حمایت کرده است. این قسمت از حمایت رهبری که متخص به دولت به عنوان یکی از ارکان جمهوری اسلامی است برای همه دولت ها برابر بوده است. اما آن مقدار حمایتی که دولت نهم را از دولت های دیگر متمایز کرد، حمایت رهبری از نوع تفکر است نه خود دولت.

اگر احمدی نژادی گراها به جای اصالت احمدی نژاد، به تفکر عدالت طلبانه او اصالت می دادند امروز دچار این دوگانگی نمی شدند.

شاید یکی از نکات مثبت برجسته شدن انحراف مشهود دولت دهم از تفکرات و آرمان های دولت نهم، همین پی بردن احمدی نژادی گرا به این نکته باشد که "ما با افراد پیمان نباید ببندیم و به دنبال احمدی نژادی گرایی و هاشمی چی بودن  و ... نیستیم. ما باید گوشمان به حرف ولی باشد و در کنار حرف ولی باید دنبال «اُنظُر اِلی ماقال" باشیم."
این نوشتار در: 1- فردانیوز     2- شفاف    3 - البرز نیوز   4- آژانس خبری ایران اسلامی   5- عبور 
6- شمال نیوز  7- حرف نامه   8-  کبنا نیوز  9- نسل بیداری  

ضدیت با احمدی نژاد تا کجا...؟

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQqNSr-VkaOqH5bU7J5GagWDKJaJm15qOG8oG32xVZhqAfNCjcRngبه او تا دلتان بخواهد انتقاد داریم اما انصافا دکتر محمود احمدی نژاد انصافا نشان داده که در اجرای طرح های اقتصادی زمین مانده اصل 44، از هدفمندی یارانه ها و بحث کوچک سازی دولت از طریق واگذاری به بخش خصوصی، -هرچند کجدار و مریز و با انتقاد دیگران- استوار قدم است.

احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی صحبت از تغییر در نظام پولی و بانکی کشور می کند. تغییر در نظام بانکداری و تبدیل آن به نظامی در چارچوب اسلام از ابتدای انقلاب جزو منویات امام و رهبری و همچنین آرزوهای دلسوزان انقلاب و اسلام بوده است.

اما اینجاست که زنگ خطرها برای باندهای ثروت و قدرت به صدا در می آید...

نمایندگانی که معلوم نیست، نمایندگان مردم اند یا نمایندگان صاحبان قدرت؛ دست به کاری می زنند که اوج ضدیت با رئیس جمهور را می رساند؛ تصویب قانونی برای خارج کردن بانک مرکزی از تصدی گری دولت! (+)

در حالیکه بیشتر نمایندگان اقتصادی مجلس همچون "احمد توکلی" با استقلال بانک مرکزی که دومین نهاد اصلی اقتصادی کشور و مرجع سیاستگذاری پولی کشور است، مخالف بودند (+)، اما این طرح به بهانه آنکه موجب می شود تحریم ها کمتر شود تصویب شد. (+) برخی نیز همچون "مصباحی مقدم" مدعی بودند که سیاست های متغیر اقتصادی احمدی نژاد به ثبات بانک مرکزی ضربه می زند. (+)

اما واکاوی دلایل اصلی این مخالفت صریح با نظر دولت چیست؟

1- ضدیت با احمدی نژاد!
بعضی نمایندگان نشان داده اند که رویه شان آنگونه شده که بر خلاف تذکرات رهبری مبنی بر همکاری با دولت به عنوان قوه مجریه، با سرعت تمام به سمت بستن دست دولت پیش می روند.

این ضدیت با احمدی نژاد یا از روی بی بصیرتی و لجاجت با ملت است یا از روی حب دنیا ...

2- وامداری قدرت؟
متاسفانه، در قضیه دانشگاه آزاد هم دیدیم که عده ای وامدار قدرت اند. از آنجا که با کمک پول و قدرت بعضی صاحبان سرمایه به مجلس راه یافته اند، در شرایط حساس روحیه آزاداگی شان را به روابط می فروشند ...

و کیست که بداند با موفقیت طرح اقتصادی دولت، انگشت رسوایی به سوی تکنوکرات های حامی اقتصاد دولتی و مشخصا آقای هاشمی رفسنجانی نشانه خواهد رفت.

توهمی به نام مسئله فرعی!

مدتی است که در این فکر مشغولم که چرا دولتی که نماد بچه حزب اللهی ها بود، این چنین دارد با اصول گرایی زاویه دار می شود. مشاورش به صراحت می گوید احمدی نژاد اصولگرا نیست بلکه یک جریان سوم است. مشایی می شود اسلام شناس بزرگ و احمدی نژاد به صراحت می گوید تا وقتی بر سر کار است نمی گذارد رحیمی به دادگاه برود!؟

این زاویه دار شدن های دولت با آرمان ها خطرناک است و در آینده ممکن است با زاویه دار شدن میان جمهوری اسلامی و کسانی که دلیل حمایتشان از این دولت نه به خاطر اصولگرایی بودن و حزب اللهی بودن بلکه به خاطر روحیه مردمی و عدالتخواهی اش بوده منجر شود.

تئوری مسئله فرعی

حضرت اقا در جمع دانشجویان در ماه رمضان گذشته فرمودند که مسائل را فرعی-اصلی کنید. با توجه به برخی قرائن، بعضی رسانه های حامی دولت، به محض آنکه از سوی منتقدین کوچکترین مطلبی درباره رحیمی و مشایی نوشته می شود و گفته می شود، انگ می زنند که شما بر خلاف منویات رهبری عمل می کنید و این مسئله فرعی است و نباید به آن پرداخت.

پس احتمالا، دکتر احمدی نژد هم بر این اساس ، بودن افراد فاسد را در راس بعضی امور و همچنین تحرکات پنهان آنها که حتی بارها از سوی بزرگانی همچون آیت الله مصباح گوشزد شده، مسئله فرعی می داند.

آیا مبارزه با مفاسد اقتصادی که در سال 81 از سوی رهبری ابلاغ شد، مسئله ای فرعی است؟ آیا شعاری که دولت نهم با آن بر روی کار ا»دند را فراموش کرده اند؟ مردمی که از تکنوکرات های قاسد و اصلاحات غربزده هیچ دل خوشی نداشتند به دامن عدال پناه بردند. یادمان نمی رود اقدامات عدالتخواهانه دکتر را در سالهای شهرداری اش در تهران و حتی سالهای ابتدایی دولت. اما چرا امروز اینگونه شده است؟

اما جای سوال از شخص رئیس جمهور باقی است که ایشان مسئله اصلی را چه چیز می دانند؟ آیا نوشتن نامه سرگشاده به نمایندگان مجلس برای تحت فشارگذاشتن آنها از طریق افکار عمومی و تاختن بی امان به سران دو قوه دیگر و همچنین مجمع تشخیص مصلحت، و ایجاد جنجالی جدید میان سه قوا برخلاف دستور اکید رهبری مبنی بر ضرورت تعامل سه قوه، نادیده انگاشتن مسائل اصلی جامعه نیست؟

تئوری لجبازی

شاید این مخالفت های احمدی نژاد از روی روحیه جنگندگی و لجاجت او باشد. روحیه ای که در برابر غرب و به خصوص در مسئله هسته ای بسیار راه گشا بوده است. اما در داخل لین حس لجاجت به جز در اجرایی کردن طرح هدفمند کردن یارانه ها در بقیه موارد به ضرر دولت و نظام شده است. امروز این لجاجت دیگر به جایی رسیده که سخن منتقدان را به دلیل واهی رد می کنند. 

احمدی نژاد همان مشایی است...

احمدی نژاد همان مشایی است؟ جمله ای که همیشه دوست نداشتیم و نداریم به آن اعتقاد داشته باشیم. اما انگار دکتر احمدی نژاد هیچ پروایی ندارد که از افکار مشایی همان مفهوم احمدی نژاد استخراج شود. همان طور که نمی خواهد اجازه بدهد رحیمی محاکمه شود ، با زیر پناه گرفتن و دادن پست به قاضی مرتضوی متهم اصلی پرونده کهریزک، شائبه ای در ذهن ها ایحاد می کند که احمدی نژاد همان مشایی، همان رحیمی ها و همان مرتضوی هاست! ...


روز گذشته با یکی از دوستان ، گفتگوی برخطی داشتیم. مقداری از آن را منتشر می کنم به امید آنکه راضی باشند:

me: ‫واقعا باید چی کار کرد‬، ‫تا مردم بفهمند حزب الله واقعی یعنی چی؟‬ ‫بسیجی واقعی کیه!‬ جمهوری اسلامی یعنی چی؟‬

electy: ‫باید خون داد علی‬  ‫خون محکم ترین استدلاله‬. ‫از عقل قوی تر‬ ؛ عقل خون می مکه و زنده می مونه‬؛ پس سرچشمه حیات دله‬؛ که خون رو به حرکت در میاره‬

me: ‫حسین خون داد. محرم و صفر ، اسلام را زنده کرد‬.  هشت سال خون دادیم.‬ پس چرا این جوری شدیم؟‬
‫آیا تونستیم بعد از دفاع مقدس‬. زینب و زین العابدین تربیت کنیم‬ که زبان گویای ما باشند؟‬

electy: ‫علی پاشون رو گذاشتند روی رگ ها‬؛ ‫خفه کردند‬ ؛ من منشاء همه بدبختی ها رو یک چیز می دونم و بس‬ ؛ ‫اون بی بصیرتی نیست‬؛ حب دنیاست‬

me: ‫اره دست میگی‬؛ بی بصیرتی و حب دنیا ولی دو سطح مختلف اند‬. یکی میشه عمر سعد که حب دنیا داشت‬. ‫یکی میشه سلیمان صرد خزائی که حب دنیا نداشت ولی بی بصیرت بود.‬ ‫مشکل ما هم همینه

electy: ‫شاید هم کم جرئت بود...‬

 me: ‫یک عده حب دنیا داشتن، ‫رخنه کردند توش‬. یک عده هم بی بصیرت اند‬. فکر کنند فرهنگ رو میشه با بگیر و ببند جا انداخت‬. فرهنگ ناب شیعه‬، فرهنگ ناب دفاع مقدس‬، اینقدر ناب هست‬، که فقط کافیه عرضه اش کنیم‬

electy: ‫راست می گی‬

 me: ‫خام خام‬. ‫همه عاشقش میشن‬

electy: ‫این بگیر و ببند ها بد تر توهین به دفاع مقدسه‬

 me: ‫نمونه اش رو توی رفیق هامون داریم‬ ‫با یک کتاب‬

electy: ‫خود مطهری شهید استاد همیشه تاکید روی آزادی بیان داشت‬

 me: ‫از فرهنگ ناب جمهوری اسلامی‬، ‫زندگیش به اعتراف خودش عوض شد‬، ولی مدیرهای چرا نفهمیدن؟

electy: ‫ما تا وقتی دهن مخالف ها رو ببندیم انگیزه پیدا نمی کنیم که بریم مقابلشون بایستیم...‬ انگیزه پیدا نمی کنیم که حرف زدن رو یاد بگیریم‬

me: ‫مشکل ما اینه که جهان بینی ما به نوک بینی مون ختم میشه!!‬

 electy: ‫نوک بینی هم که پره چرک و جوش سر سیاه!!!!!!!‬
 me: ‫اره برادر!‬
  ‫مشغول اونها میشیم.‬
  ‫از اصل کار وامی مونیم‬
 آقا سال 81 فرمان مبارزه با مفاسد اقتصادی رو داد‬
 سال 84 یکی با شعار عدال رئیس جمهور شد‬
 الان 5 ساله که نام مفاسد اقتصادی تو جیبش گیر کرده‬
 ‫و فقط ختم شده به پسران آقای هاشمی و پسران اقای ناطق‬
 ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی رو هم داده دست رحیمی!‬
طنزترین طنز دنیا‬

electy: ‫آه‬

 me: ‫دردش‬
  ‫و آه کشیدن ش‬
  ‫اینجا نیست‬
  ‫اینجا که مسبب همه این ها‬
  ‫شعار ش عدالت است‬
  ‫و تابلوی دولتش‬
  ‫دفاع از آرمان های انقلاب‬
  ‫این کوتاهی ها محصولی چه چیزی ست؟‬
  ‫حب دنیا یا بی بصیریتی یا چیز دیگری؟‬
  ‫نظر شما چیه حاجی؟‬

electy: ‫این یه رقم رو ارجاع می دم به آقا صادق
  اگه با هاشمی تعارف نمی شد‬
  ‫احمدی نژاد جرئت نمی کرد رحیمی رو هم توی جیبش قایم کنه‬
  ‫هاشمی اگه اجازه نداده مهدی رو بکشن دادگاه جداقل به زبون نیورده‬
  ‫آقای احمدی نزاد علنا می گه تا من هستم نمی گذارم رحیمی بره دادگاه

me: ‫خب مشکل احمدی نژاد این وسط چیه؟‬
  لجبازی‬
  ‫بی بصیرتی‬
  ‫یا حب دنیا؟

electy: ‫الله اعلم‬
           ‫بما فی الصدور

رویارویی احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی!

به احتمال زیاد شما هم تصدیق می کنید که جالب ترین نکته مراسم تودیع آیت الله هاشمی شاهرودی و معارفه آیت الله صادق لاریجانی؛ رویارویی احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی بود.

اما با نگاهی کوتاه به سایت ها و خبرگزاری ها نکات جالبی درباره این مراسم می توان دریافت:

۱-  دبير شوراي نگهبان قانون اساسي كه قیبل ار شروع مراسم و چند دقيقه پس از حضور نايب رئيس اول مجلس، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام و فرمانده سابق سپاه پاسداران، در جلسه حضور يافت، به سمت آنها نرفته و تا دقايقي تنها نشست! (ایلنا)
۲- در حدود ساعت 10 صبح آيت‌الله هاشمي رفسنجاني وارد سالن شدند كه حضار با ديدن رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام صلوات بلند فرستادند! (ایلنا)
۳- هاشمي رفسنجاني به احترام ورود احمدي‌نژاد از جاي برخاست! (ایلنا)
۴-احمدي‌نژاد كه پس از مناظره انتخاباتي باموسوي، تنها در مراسم ارتحال امام خميني با هاشمي رفسنجاني مواجه شده بود، امروز پيش از سخنان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، جلسه را ترك كرد هر چند هاشمي رفسنجاني در بدو ورود احمدي‌نژاد به احترام وي از جاي برخاست.
۵-طرح جمله‌اي با مضمون "هيچكس نبايد جرات كند و به خود حق دهد كه برخلاف قانون حكم كند و حقوق شهروندان را ضايع و آرامش و امنيت آنان را سلب كند و بنده در همين جا اعلام مي‌كنم كه در اين راستا نسبت به احدي گذشت نخواهم كرد" از سوي رييس جديد دستگاه قضايي موجب سر دادن تكبير از سوي حضار در مراسم شد.(ایسنا)
۶- طرح اين جمله از سوي دكتر علي لاريجاني رييس مجلس شوراي اسلامي كه "آقاي هاشمي شاهرودي به حرف‌هاي ما عنايت داشتند اما از اخلاق آقاصادق اطلاع داريم كه اين را هم از ما ديغ خواهند كرد" سبب خنده‌ي حاضرين شد.(ایسنا)
۷- خوش و بش رييس جمهور و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام با يکديگر سوژه عکاسان خبري شد. (ایرنا) 

دوراهی اصولگرایی

کاش می شد همه این طور فکر میکردند و به برنامه و تفکر رای می دادند:

من به شخص رای نمی دهم. من به خط امام و انقلاب ، به تفکر اصولگرایی رای می دهم.

اصولگرایی


پ.ن. هر چه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم راضی بشوم که به محمد احمدی نژاد رای بدهم. میدانم دوباره رئیس جمهور می شود اما من به تکلیفم عمل می کنم