رفع‌فتنه روایت نمی‌خواهد؛ خوانتقادی می‌خواهد

کاربرانی از دو سمت فضای سیاسی کشور چندصباحی است که #روایت_فتنه می‌کنند؛ روایتی که فقط به عمیق‌تر شدن شکاف کمک می‌کند، نه درمان آن. اگر درمان می‌خواهید از دلیل دعوا و ریشه‌اش بگویید نه از چگونگی دعوا و شیوه‌اش.

برآورد من این است که ساختار قدرت جمهوری اسلامی، باطرح موضوع رای مردم به مثابه #حق‌الناس، چراغ سبز به اصلاح‌طلبان برای بازگشت به قدرت، حل‌وفصل پرونده‌هایی مثل کهریزک و... راه گفتگو را باز کرده و تلاش برای کاهش شکاف را عملی کرد. اگر #روایت_فتنه تمام نمی‌شود؛ مشکل جای دیگری است.

مشکل این است معترضانی که بعضا در خیابان باتوم و گاز اشک‌آور خوردند [وکشته هم دادند] نمی‌خواهند قبول کنند سران جنبش سبز برای آنکه بتوانند آنها را در میدان اعتراض به عنوان اهرم فشار نگه دارند، رو به «دروغ تقلب در انتخابات» آورند؛ درحالیکه خود همین سردمداران به تقلب باور نداشتند.

قدیمی‌ها درست گفته‌اند که «در وسط دعوا حلوا خیر نمی‌کنند» کسانی خواستند احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور نباشد؛ ازطریق انتخابات به هدف نرسیدند؛ پس کل بازی را به هم زدند! آن هم درشرایطی خلافمردم‌سالاری و با تحریک بخشی از مردم برای شورش علیه رأی اکثریت. کجای دنیا با شورشی برخورد خشن نمی‌شود؟

به نوع رفتارها با معترضان سال ۸۸ نقد وارد است. اما تا وقتی حامیان دو نامزد شکست‌خورده انتخابات۸۸ قبول نکنند که رفتارهای انتخاباتی‌شان برخلاف اصول مردم‌سالاری بود و موجب خسارتی عظیمی به کشور شد، با چه رویی می‌خواهند شیوه برخورد با معترضین را نقد کنند؟

تا وقتی بدنه جنبش سبز، قبول نکنند که رفتار هیجانی آن روزشان ناشی از خط دهی مغرضانه سران جنبش بود و باعث سواستفاده‌هایی شد که نمونه کوچک‌اش حمله مسلحانه به حوزه بسیج، آتش زدن مساجد، مجروحیت و کشته شدن چندین تن از نیروهای نظامی و انتظامی بود، چگونه توقع نقد کهریزک‌ها را دارند؟

◀️ جمع‌بندی: به شخصه معتقدم، درمان دردهای ریز و درشت ۸۸ نیاز به تببین دارد نه ارائه روایت‌های شخصی. #روایت_فتنه وقتی التیام می‌یابد که طرفین وقایع، از نقد خودشان شروع کنند؛ چیزی که تا امروز درصدی از آن را ازسوی بخش حکومتی ماجرای۸۸ دیده‌ایم اما از سران معترضین۸۸ ندیده‌ایم.

در توییتر بخوانید: https://twitter.com/Ali_Rajabi/status/937357136174239744 

روز خدایی ها

«جمهوری اسلامی ایران» در شرایطی به عرصه قدرت بین‎الملل وارد شد که از یک سو شوروی سابق درحال افول و از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا درصدد تبدیل شدن به تنها ابرقدرت جهان بود. همه منتظر بودند ایرانِ نوپا به سمت یکی از این دو ابرقدرت دست دراز کند. اما انقلاب اسلامی ایران که برخواسته از آموزه‎‎های مکتبی تشیع بود، به سرعت به‎عنوان گفتمانی جدید مطرح شد و گفتمان‎‎های استکباری را به چالش کشید. از همین رو، از فردای 22 بهمن 57، استکبار سعی کرد تا مانع سنگینی کفه قدرت ایران در «معادله قدرت» شود و در این راه نیز از تمام توان نظامی، مالی، دیپلماتیک و... خود استفاده کرد. این معادله قدرت هم در سطح بین‎الملل و هم در داخل کشور به‎صورت جداگانه تعریف می‎شود: در سطح جهانی یا اصلی میان انقلاب و استکبار و در لایه داخلی میان طرفداران واقعی انقلاب و مخالفین انقلاب. 

با گذشت زمان، نبرد استکبار به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، ابعاد ویژه‎تری به خود گرفت؛ به‎گونه‎ای که استکبار حتی در داخل کشور و در برخی برهه‎‎ها تلاش کرد تا بر روند مردمی انقلاب اسلامی تأثیر بگذارد. در نقطه مقابل، رویداد‎هایی چون پیروزی در جنگ تحمیلی، شکل‎گیری حزب‎الله، قدرت‎گیری حماس و پیروزی مقاومت در جنگ 33 روزه و... معادله قدرت را به سود جمهوری اسلامی تقویت کرد؛ همان‎گونه که استکبار با دمیدن در آتش فتنه‎‎هایی همچون غائله بنی‎صدر، شکل‎گیری سازمان منافقین، غائله 18 تیر 78 و... سعی در به قدرت رساندن طرفداران خود، یا همان مخالفان انقلاب، در ایران داشت. 

شاید بتوان فتنه 88 را وسیع‎ترین تلاش دشمن برای توقف مسیر رو به‎ رشد انقلاب و تغییر معادله قدرت دانست. در برابر آن نیز پتک مردمی 9 دی 88 را نیز باید یکی از بزرگ‎ترین تو دهنیهای مردم به استکبار و ایادی داخلی‎اش قلمداد کرد. 

نیک آهنگی برای فریب!

نگاهی به حواشی و متن فایل صوتی مکالمه

انگار همه چیز از انتخابات 84 و شکست بزرگ خاندان هاشمی در برابر محمود احمدی‎نژاد تازه‎کار آغاز شد. از همان روز خاندان هاشمی گویا نتوانست این موضوع را هضم کند که انتخابات و رقابت‎هایش تمام شده است و مردم به هر تقدیر محمود احمدی نژاد را به اکبر هاشمی رفسنجانی ترجیح داده‎اند و این خانواده خواسته یا ناخواسته تلاش کرد تا چوب لای چرخ دولت بگذارد. ‎اختلاف خاندان هاشمی با دولت در جریان انتخابات 88 رنگ دیگری به خود گرفت و به نوعی تبدیل به مقابله با دولت و حتی نظام شد. روایت اقدامات هاشمی در روزهای پس از انتخابات 88 نیز که دیگر مثنوی هفتاد من کاغذ است و حدیث آن مفصل گفته شده است. 

انتشار فایل مکالمه تلفنی مهدی هاشمی رفسنجانی با نیک‎آهنگ کوثر از کاریکاتوریست‎های فراری که مدیریت سایت ضد انقلاب خودنویس را برعهده دارد، جنجال تازه‎ای است که این روزها دامان خاندان هاشمی را به شدت گرفته است. 

در روزهایی که طباطبایی وکیل خانواده هاشمی در مصاحبه‎ای مدعی شده بود «مهدی هاشمی هیچ کدام از اتهامات را نپذیرفته است» و با همین خط خبری در نظر داشت که مقدمات آزادی مهدی را با قرار وثیقه پیگیری کند، انتشار این فایل صوتی داغ حوادث گذشته را زنده کرد و نقشه های آقای وکیل بی‎ثمر ماند. 

ماجرا از آنجا آغاز شد که در یکی از لینک‎های سایت بالاترین دو فایل از گفت‎وگوی صمیمانه و تلفنی مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثری قرار گرفت که در آن مهدی با ارائه تحلیل‎هایی ساختارشکنانه بارها مقامات جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله قرار داده و اپوزیسیون را در براندازی جمهوری اسلامی ضعیف و احمق می‎خواند. 

مهدی هاشمی در بخش‎هایی از این گفت‎وگوی حدودا 20 دقیقه‎ای می‎گوید: «ما داریم رو بازی میکنیم... حرف‎هایی که ماها میزنیم، حرف‎هایی که بابای من زد، از همه حرف‎های آقایون [اصلاحطلب] تندتر بوده است. ما تقسیم کار کردهایم؛ هر کسی کار خودش را میکند؛ بابا کار خودش را میکند. اینها به من گیر دادهاند چون میخواهند وظیفه اصلیام را انجام ندهم... کارهایی که من کردهام، صد برابر بدتر از سخنرانیهای شماهاست و نظام هم میداند که من دارم چه کار میکنم و اینها هم میدانند اخلال‎هایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران به سازمان ملل ایجاد شد، توسط من بوده است و این مسأله حتی به تاجزاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم برخورده است. من خبر دارم. من هم نگفتم کار ما بوده و وارد این بازی نشدم ولی طرف‎های من می فهمند که من کی‎ام و می فهمند من دارم چه کاری علیه نظام میکنم و با من بد هستند...» 

انتشار این فایل موجی از واکنش‎ها را به همراه داشت. محسن هاشمی اولین عضو خانواده هاشمی بود که با مصاحبه خود قصد داشت دسته گل جدید برادر کوچک خود را توجیه کند. محسن در مصاحبه با روزنامه «آرمان» با جعلی خواندن این فایل صوتی گفت: 

«سازندگان این نوار با مونتاژ صداهای پراکندهای که احتمالا از مهدي داشتهاند و تقلید صدای او(؟!) معجونی را به عنوان صدای ضبط شده مهدی ساخته اند.» 

در ادامه اين وكيل خانوادگي هاشمي بود كه در اظهارنظري با جعلي خواندن اين فايل صوتي مدعي شد: «هفته گذشته نیک آهنگ کوثر یکی از روزنامهنگاران ساکن خارج به من ایمیل زد و مدعی شد که فایل صوتی پیش من بوده است و این فایل را به بوذری( فردی که مدعی شده بود مهدی هاشمی از او باج گرفته) تحویل داده است؛ بوذری میخواهد از این طریق مهدی هاشمی را تحت فشار بگذارد تا شکایتش را پس بگیرد چون در دادگاه انقلاب به تازگی روشن شده که ادعای بوذری دروغ بوده است.» 

اما موضعگيري مجدد روز گذشته نيك آهنگ در سايت خودنويس نيز بسيار قابل تأمل است. وي در اظهارنظر جديد خود به صراحت اعلام كرده است: « اگر تا دو هفته پیش کمی نگران اثر انتشار نوارها و فایلهای مهدی هاشمی بودم (چرا که فقط و فقط برای سندیت ضبط شده و از نظر قانونی و اخلاقی از ضبط گفت‎وگوی ایشان دفاع هم میکنم) اما امروز مطمئن هستم که انتشار آن ضررهای جبرانناپذیری به بار خواهد آورد.» 

اما این موج خبری به قدری شدید بود که هاشمی پدر نیز نتوانست در قبال آن سکوت کند. وی به فایل صوتی منتسب به مهدی هاشمی فرزند خود که در رسانههای داخلی منتشر شده است، واکنش نشان داده و آن را ساختگی خوانده است. گفته می‎شود آیتالله هاشمی رفسنجانی با اظهار ناراحتی نسبت به سخنان مطرح شده در این فایل و «مطالب توهینآمیزش» گفته است که «بعید است مهدی این حرفها را زده باشد و فکر میکنم صدای منتشر شده تقلید صدای فتنهانگیزان باشد.» 

پشت پرده این فایل چه بود؟! 

1. اولین احتمالی که به ذهن می‎رسد، سریع الوصول‎ترین آنهاست که در بخشهایی مهدی هاشمی ونیک آهنگ به آن اشاره میکنند. اپوزیسیون چندپاره‎تر شده و به فکر تسویه حساب شخصی با یکدیگر افتاده‎اند و حتی دور کردن خانواده هاشمی از نظام و برگرداندن آیت‎الله هاشمی به جایگاه نامطلوب روزهای پس از فتنه را نیز می‎توان در این راستا دانست ویا حتی با اینکار میخواهند رویارویی خاندان هاشمی با نظام را علنیتر کنند؛ جدالی که البته مهدی هاشمی میگوید از آن گریزان است. 

2. اهل فن معتقدند که مطرح بودن به بدنامی بهتر است از آنکه از عالم سیاست دور بمانی! این فایل صوتی به صورت کامل منتشر نشده است و گویا قرار است که در روزهای آتی قسمت های دیگر آن نیز منتشر شود. بر این اساس هرچند ضد انقلاب ظاهرا از انتشار این فایل عصبانی است اما باید پذیرفت که به هر تقدیر با انتشار این فایل بعد از مدتها باز هم رسانه‎های ضدانقلاب و مواضع‎شان مورد توجه قرار گرفته است و با توجه به نزدیکی به انتخابات باز هم نظراتشان در جامعه بازتاب دارد. 

3. برخی از فعالان اپوزیسیونی ترسیده‎اند که مبادا پروژه‎ای همچون «الماسی برای فریب» از سوی دستگاه‎های اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کار باشد و این وسط کسی همچون نیک آهنگ کوثر یا هر کس دیگر نقش سردار مدحی را در آن بازی کند. نظرات منتشر شده در قبال این افشاگری نیک آهنگ و فحاشی های صورت گرفته علیه او به وضوح نشان‎دهنده عصبانیت ضد انقلاب از این افشاگری است... 

وحدت با چه کسانی؟!

این روزها مهم‏ترین مسأله داخلی اصول‎گرایان، مسأله وحدت است. همه بزرگان و تأثیرگذاران این جریان سیاسی که احزاب مختلف با کارنامه‎های متفاوت را در برمی‎گیرد، بر لزوم وحدت تأکید دارند. اما سؤالی که در این میان از سوی برخی افراد بی‎پاسخ مانده، نگاه به مسأله وحدت است. و این‎که با چه‎کسانی باید وحدت کرد؟

بدنه جامعه که همیشه نشان داده در کوران حوادث با بصیرت بیشتری از اکثریت نخبگان خود قدم برمی‎دارد، برنمی‎تابد که بعضی افراد به ظاهر اصول‎گرا که در کارنامه خود نقاط سیاه بسیاری دارند، در میان نامزدهای نهایی اصول‎گرایان حضور پیدا کنند. از رفتار بعضی نمایندگان در مواجهه با فتنه 88، احساس می‎شود که برخی افراد تنها نام اصول‎گرا را بر خود نهاده و هیچ‎گونه تعهدی نسبت به موازین اصول‎گرایی ندارند، شرایط و موازینی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به دفعات به تبیین شاخصه‎های آن پرداخته است.


منظور نگارنده، از لزوم سنجش افراد با شاخصه‎ها، این نیست که به‎صورت صفر و صدی عمل کنیم و صرفا به‎دلیل یک نقطه مبهم در کارنامه یک فرد، او را از دایره اصول‎گرایی خارج کنیم که این نوع عملکرد حذفی، مطمئنا برخلاف سیاست جذب حداکثری و دفع حداقل رهبری است؛ اما قطعا اگر کسانی‎که با نام خود را اصول‎گرا گذاشته‎اند، در برابر فتنه و جریان انحرافی موضع صریحی نداشته باشند، نمی‎توان از آن‎ها به‎عنوان اصول‎گرا یاد کرد. همچنین است کسانی‎که بعضی شاخصه‎ها همچون ولایت‎مداری، استکبارستیزی و فسادستیزی مشکل دارند و در مجلس یا دولت جلوی مبارزه با فساد را سد کرده‎اند و در برابر نظام سلطه از خود کرنش نشان داده‎اند. اين افراد نباید توقع داشته باشند که آن‎ها را اصول‎گرا بدانیم.


به‎نظر می‎رسد در شرایط حاضر، جریان اصول‎گرا برای انتخابات پیش‎رو علاوه‎بر سازوکارهای پیشنهادی وحدت، باید توجه داشته باشد که راه‎برد اساسی باید بر اساس تأکید بر گفتمان اصول‎گرایی و شاخصه‎های آن شکل بگیرد. چراکه این تأکید بر گفتمان که از فرمایشات مکرر مقام معظم رهبری نشأت گرفته، در بدنه مردم مطالبه ایجاد می‎کند و ما را دوباره به روزهای طلایی انتخابات مجلس هفتم و ریاست‎جمهوری نهم باز می‎گرداند.

سید محمد خاتمی؛ مرد میدان تناقض

سید محمد خاتمی در ادامه دست و پا زدن سیاسی اش برای زنده ماندن در پاسخ به پیام تسلیت حجاریان برای مرحوم حجت الاسلام محمد علی صدوقی پاسخی تامل برانگیز داده است.

سید محمد خاتمی در این نامه خطاب به تاج زاده آورده است: ”ایمان، مقاومت و دلسوزی شما برای انقلاب، کشور و مردم همواره درخور تقدیراست. امید است هرچه زودتر در فضایی مناسب تر و متناسب با ارزش هایی که در انقلاب بود، شاهد حضور و خدمت شما به کشور و مردم و اسلام و انقلاب باشیم.”

چیزی که مرا وادار به نوشتن این جملات کرد، این تناقض جدید محمد خاتمی، استاد بلامنازع تناقض بود. نمی دانم منظور ایشان از ارزش های انقلاب که در این نامه به آن اشاره شده، چه بوده است؟
اصلا برای دلخوشی ایشان، بیایید فرض کنیم که ارزش ها در دولت احمدی نژاد کلا نابود شده است!

رئیس جمهور سابق یادشان رفته که دولت ایشان با شعار گفتمان توسعه سیاسی بر پایه لیبرال دموکراسی غربی آغازکننده اباحه گری در جامعه بود؟

سید محمد خاتمی یادش رفته که در زمان ایشان قرار بود امام به موزه تاریخ بپیوندند و فرهنگ دفاع مقدس و گفتمان انقلاب تعطیل شود چون از دید سیاستگزاران دولت اصلاحات فرهنگ شهادت خشونت آفرین است؟

یادشان رفته که به عنوان کسی که لباس پیامبر را بر تن دارند ، چه بر سر دین و فرهنگ مردم آوردند؟
 

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%281%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%282%29.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%283%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%284%29.JPGhttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%286%29.JPG
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%287%29.JPG

اصلا فرض می کنیم شما عوض شده ای و این کارها در دولت شما انجام نگرفت و تو آخر انقلابی های روی زمین هستی ... ولی آقای خاتمی!

سر چه کسی را می خواهی کلاه بگذاری؟ چند درصد از این کسانی که خود را دوم خردادی، اصلاح طلب و جنبش سبزی می خوانند، به این ارزشهای انقلاب که گفتی، اعتقاد دارند؟


آقای خاتمی! تناقض بس است ...

مرگ تدریجی گفتمانی به نام "دوم خرداد"

انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث تلخ پس از آن، خط بطلان بر جریانی بود که 12 سال قبل از آن با نام اصلاحات به وجود آمده بود. دوم خرداد 1376 نقطه آغاز اصلاح‏طلبانب بود که از دل جناح چپ سنتی بیرون آمده و در شعارهای خود مرتبا کلماتی چون آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی و ... را تکرار می‏کردند؛ شعارهای که هیچ‏گاه مرز و محدوده آن مشخص نشد و تعریف درستی از اصلاحات و آزادی به مردم منتقل نشد. انتخابات مجلس ششم نقطه اوج این گروه در عرصه سیاسی کشور بود. اصلاح‏طلبان برای اولین بار توانسته بودند مجلس و دولت را به صورت یکپارچه به دست بگیرند، اما این اتحاد در دولت و مجلس به جای آنکه به خدمت‏رسانی بیشتر بیانجامد، به سیاسی ‏کاری بیشتر منجر شد. اولین نشانه‏های نارضایتی مردم از اصلاح‏طلبان در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر در سال 81 و انتخابات مجلس هفتم در سال 82 مشخص شد؛ جایی که اکثریت کرسی‏ های این دو انتخابات را اصولگرایان به دست آوردند. پس از آن بزرگ‏ترین رویارویی میان اصلاح‏طلبان و اصولگرایان در سوم تیر 84 اتفاق افتاد. محمود احمدی نژاد، سیاستمدار تازه کاری که تنها سابقه شهرداری تهران را در کارنامه داشت، توانست بر رقیب قدرتمند خود یعنی علی‏ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی تمامی وابستگان دولت اصلاحات و سازندگی حمایت می‏شد، پیروز شود. انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم نیز نشان داد که اقبال عمومی مردم نسبت به اصلاح‏طلبان فروکش کرده است. اما در تمام این مدت سران اصلاح‏طلبان، در باد پیروزی خود در دوم خرداد 76 خوابیدند و واقعیت‏های بعد از آن روز را هیچ‏گاه ندیدند.

پس از انتخابات 88، بعضی اصلاح‏طلبان که دیگر به جنبش سبز پیوسته بودند علیرغم هشدارهای دلسوزان اصلاحطلب، با رادیکال کردن فضا، آخرین تیرهای خود را نیز رها کردند و با دست خود رضایت به مرگ تدریجی اصلاحات دادند. آنان که روزی با شعار خط امام به میان آمده بودند و "سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‏ ای، خاتمی" شعار انتخاباتی ‏شان بود، دست به دامان گروه‏های ضدانقلاب و ضدامام و رهبری شدند و وحدت استراتژیک خود با بیگانگان و مخالفان نظام را آشکارتر کردند. در فضای هیجانی هفته اول پس از انتخابات، اصلاح‏طلبان رادیکال از آنجا که توانسته بودند عده ‏ای از مردم را نیز با در خیابان‏ها همراه سازند، به این باور رسیده بودند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یافته ‏است. این گزاره شاذ را میتوان از دل اعترافات دستگیرشدگان بعد از حوادث انتخابات از جمله سعید شریعتی، محمد عطریانفر، محمدعلی ابطحی و  بسیاری دیگر به وضوح مشاهده کرد.

با آرام‏تر شدن اوضاع، عموم سیاسیون اصلاح‏طلب متوجه اشتباه بزرگ خود در خراب کردن همه پل‏ های پشت سر شدند و کم کم با اعتراف به اشتباهات صورت گرفته، به گلایه از رهبران خود روی آورند. سید محمد خاتمی، رسول منتجب‏ نیا، محمدعلی ابطحی و ... از جمله افرادی بودند که با انتقاد از مواضع موسوی و کروبی، جسته و گریخته سعی کردند تا اصلاحات را از ورطه سقوط نجات بدهند و راه بازگشتی برای خود و جریان خود در انتخابات‏های آینده فراهم سازند. این حرکات در شرایطی اتفاق می‏افتد که مردم مکرراً و به طور مشخص در راهپیمایی ‏های روز قدس، 9 دی و 22 بهمن نشان دادند، اصلاح‏طلبانی که خود را فدای جنبش سبز کرده بودند؛ دیگر جایی در میان آنها ندارند.

با این حال تجربه نشان داده، از آنجا که حمایت و برائت عموم مردم از گروه‏های سیاسی، بر مبنای نگاه دینی و نزدیکی رفتار این گروه‏ ها به آرمان‏های انقلاب اسلامی است؛ اصلاح‏طلبان اگر می‏‏ خواهند در صحنه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، باید با عذرخواهی نسبت به آنچه در این مدت دو سال انجام دادند، از دشمنان قسم خورده انقلاب و مردم برائت بجویند و مرز خود با ضد انقلاب را نیز مشخص کنند.


پی نوشت: در پنجره 98، به موضوع بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاسی کشور و شرکت آنها در مجلس پرداخته ایم. در این شماره همراه با سعید شریعتی و رسول منتجب نیا از دو حزب مشارکت و اعتماد ملی و همچنین پرویز سروری، مرتضی طلایی نیک، سید جلال فیاضی، مسعود گودرزی و ناصر ایمانی مطالب و گفتگوهایی داریم.

دو سال بعد از فتنه و باز هم خودبیشماربینی سبز!

فراخوان مشترک ضدانقلاب و فتنه گران برای برپایی تجمع و راهپیمایی در دومین سالگرد حماسه 22 خرداد، باز هم با بی اعتنایی مردم مواجه شد.

در حالیکه از مدت ها پیش، فتنه گران 88 با انتشار بیانیه ها و فراخوان های متعدد، در حرکتی مضحک، خبر از اعلام مسیر راهپیمایی در  48 شهر کشور دادند؛ باز هم شاهد آن بودیم که فتنه سبز، همچون گذشته نتوانست مردم را به خیابان بیاورد.

ما شاهد آن بودیم که از ابتدای شکل گیری فرقه سبز، مهمترین استراتژی جریان فتنه سبز برای زیاد نشان دادن خود، لشکرکشی خیابانی بود، با نگاهی به رسانه های سبز در اینترنت باز هم همچون گذشته شاهد توهمات این عده معدود در فضای مجازی هستیم.

کاربران سایت بالاترین در وصف فراخوان دیروز نوشتند:

* حضور گسترده مردم در خیابان ولی عصر به حدی چشمگیر بوده است که برخی از شاهدان عینی آن را ۲۰ برابر روزهای عادی تخمین می زنند.
* حضور پرشمارتر مردم در تقاطع مطهری-ولی عصر و ساعی.....
* نیروهای گارد ضد شورش و لباس شخصی مقابل پارک ساعی در تهران به راهیپیمایی سکوت مردم حمله برده اند.....

اینها مواردی از تعداد زیادی از پست های  کاربران اینترنتی فتنه گران در وصف و بیان حال و هوای عصر دیروز تهران است. حال و هوایی که تمام ضدانقلاب منتظر شنیدن چیزی کاملا متفاوت از آن چیزی که دیروز در تهران اتفاق افتاد، بود.

کاربر یکی از این سایت های نزدیک به ارودگاه فتنه گران با نامیدی، معترف به شکست شده و می نویسد: «این نظرات کاربران "بالاترین" بعد از این در این سایت گذاشته شد که خبری مبنی بر شرکت صدها هزار نفری مردم در روز 22 خرداد 90  از "العربیه" مخابره شد.
من حتی ندیدم یک تجمع 100 نفری شکل بگیره . فقط از پارک ساعی تا ونک کمی تراکم جمعیت بالا بود . دیگه هیچی نبود . نه اینکه همیشه در حال تبلیغ و اطلاع رسانی در سطح جامعه هستیم
صدها هزار نفر بیش از حد بزرگنمایی هست
اصلاً نمیدونم چرا از خبرگزاری که طرفدار تروریست ها و تجزیه طلبان عرب هست اینجا لینک میدن
جمعیت اصلا در حد صدها هزار نفر نبود..میدون ونک که به طور طبیعی شلوغه .شاید بشه گفت 20 درصد اضافه بر شلوغی همیشگیش امروز شلوغ بود. امروز جمعیت خوبی به میدان نیامد
خیلی بدم میاد وقتی حس میکنم یکی داره موج سواری میکنه رو جنبش.  دیگه همین مونده بود آل سعود بیاد ما رو فیلم کنه....»

کاربر دیگری نیز با اعتراف به دروغگویی سبزها و بزرگنمایی بیش از اندازه وقایع، نوشت: «من همه ویدئوهایی مربوط به امروز را دیدم. تنها چیزی که دیدم حضور پلیس و بوق زدن ماشین ها بود. از تظاهرات سکوت چیزی ندیدم...»

اینگونه تحرکات فتنه گران در شرایطی که رئیس جمهور منتخب وارد نیمه دوم ماموریت خود شده است، نشان از آن دارد که علیرغم توهم خودبیشماربینی که در اکثر کاربران سایت های ضدانقلاب از جمله خودنویس، کلمه، سحام نیوز، بالاترین و ... وجود دارد، این ادعای جریان فتنه که دم از اجرای قانون اساسی می زند، ادعایی بیهوده است.

تمامی ادعاهای دور از ذهن رسانه های بیگانه که عمدتا منبع آنها منابع آگاه نامیده می شود، در حالی صورت می گیرد که حتی در تصاویر و خبرهایی که از تجمعات خارج از کشور فتنه گران مخابره می شود نیز میتوان احتضار جنبش هیجانی سبز که امروز مردم از آن به عنوان فتنه سبز یاد می کنند را جویا شد.

به طور مثال در خبری که بی.بی.سی فارسی منتشر کرد آمده است که 40 نفر از خارج نشینان، در قالب یک برنامه تفریحی دوچرخه سواری (!) به نتایج بعد از انتخابات 88 معترض شدند!

http://shiraze.ir/userfile/3.2011061217000573.jpg


از منوالفکرهایی که ادعا دارند رای شان باید با کیفیت تر از بقیه باشد، باید پرسید که آیا القا رسانه هایی همچون بی.بی.سی و رادیو فردا در کنار بمباران به روز کردن های سایت های تارعنکبوتی بسته ای همچون بالاترین و خودنویس که در شرایط عادی هیچ بازدید کننده ای ندارند و در این روزها کار و کاسبی‏شان سکه می شود، دلیل بر این می شود که واقعا در تهران در آن ساعات همه مغازه ها بسته بودند و سینماها تعطیل؟

از ابتدای شکل گیری این جریان شاهد هستیم که در چنین شرایطی این رسانه ها خبر از قطعی اینترنت و شبکه موبایل در تهران و سایر شهرها می دهند در حالیکه در اخبار دیگر خود به نقل از منابع آگاه حاضر در صحنه می پردازند و سایت های خود را از طریق همین اینترنت قطع شده به روز می کنند!

به راستی به چه دلیل رسانه های حامی جنبش سبز، رو به سوی تحمیق هواداران خود آورده اند؟

مرتبط:
ضرورت زنده ماندن اصلاحات
جنبش سبز، اشتباه اصلاحات
 آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم
 آقای خاتمی، اکنون وقت تهدید نیست!
 تحلیلی بر ریزش و رویش در میان جنبش سبز و خواص

ملت سرخوشی داریم ما ...

تلنگری به سیاست زدگان

مدتی پیش با حضور یکی از نمایندگان مجلس جلسه ای داشتیم. از آنجایی که بابت مصاحبه در هفته آتی ، می خواستم از او وقت بگیرم، بعد از اتمام جلسه همراهش شدم تا به صورت خصوصی با او صحبت کنم.

همراه با هم، از درب مکانی که در آن جلسه بود خارج شدیم. چند دقیقه ای طول کشید تا راننده این آقای نماینده (که عمدا اسمش را نمی برم) بیاید. به ناچار کنار او ایستادم و با او شروع به صحبت کردم. دو نفر دیگر از دوستان هم در کنار ما ایستاده بودند.

از آن طرف پیاده رو، زن و شوهر جوانی که در حال گذر بودند با دیدن ما راه خود را به این طرف خیابان کج کردند. از رفتار آنها معلوم بود که به سمت ما می آیند و به خاطر ما راه خود را کج کرده اند.

با خودم فکر کردم که احتملا با دیدن این آقای نماینده به این طرف خیابان آمده اند، و می خواهند سوالی یا درخواستی بکنند یا شاید مشکلشان را با او در میان بگذارند.

آقا و خانم به ما نزدیک شدند و در کنار ما ایستادند. حدسم دیگر به گمان تبدیل شد. آقای جوان همه ما جوان ها را ول کرد و در کمال خونسردی از آقای نماینده پرسید: "ببخشید پلاک 92 کجاست؟" ؛ انگار این نماینده را نمی شناخت! شاید از آنجایی که سن این آقای نمانیده از همه با بیشتر بود ، فکر می کرد او این اطراف را بهتر از ما می شناسد!

***

غرض از گفتن این داستان، بیان خاطره ای جالب بود و  اینکه به یاد بیاوریم، گاهی اینقدر سیاست زده می شویم که همه چیز را سیاسی می‏بینیم. همان دردی که آقایان به اصطلاح سبز از سال 76 به بعد، دچارش شدند. از آنجا که خودشان غرق در سیاست بودند و همه چیز را سیاسی می دیدند، احساس کردند که همه ایران دغدغه شان آزادی و مردمسالاری دینی و اصلاحاتی است که آنها در فکرشان است؛ غافل از آنکه مردم جامعه دغدغه های مخصوص به خود را دارند.

باید اعتراف کنم که کار ما خبرنگارها تاثیر زیادی رو زندگی مان گذاشته است. بعضی وقت ها یادمان می رود که دوستان و خانواده مان ، آنچنان که ما دغدغه سیاست داریم، نیستند و به دنبال دغدغه های خودشان هستند! به دنبال آن هستند که ببینند منچستر قهرمان میشود یا بارسلونا ...!

این مطلب در پارساپرس

آقای خاتمی، اکنون وقت تهدید نیست!

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق اخیرا در جمع نمایندگان اصلاح طلب مجلس، شرط هایی را برای بازگشت به نظام گذاشته اند که نوع بیان این شروط و جایگاهی که ایشان برای خود قائل اند، عجیب و تاحدی خنده دار به نظر می رسد! [1]

ایشان ضمن تعیین تکلیف برای نظام جمهوری اسلامی ایران و جبهه اصلاحات که به ایشان به عنوان یک رهبر اعتقاد ندارد و خود را بی سر می‏داند [2]، به ذکر نکاتی زبان چرخانده اند که خود مایه تامل و تفکر است.

وی در این جمع خواستار آزادی بی قید و شرط همه زندانیان شده است. در  حالیکه آقای خاتمی به این سوال جواب نداده که با متهمان و زندانیانی که خود لب به اعتراف گشوده و از ظلم هایی که در دو سال گذشته در حق مردم کرده اند و انواع و اقسام تهمت ها از تقلب گرفته تا تجاوز، که به انقلاب و جمهوری اسلامی روا داشته اند، پشیمان هستند، چه باید کرد؟

وی سپس با چرخشی 180 درجه ای از نوع رفتارهای قانون شکنانه خود و دوستانش در بعد از انتخابات 88 از مسئولان نظام خواسته تا در راه  پایبندی به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی قدم بردارند! و البته توضیح نداده اند که چرا خودشان و دوستانشان بعد از هشدارهای مقام معظم رهبری به خصوص در نمازجمعه 29 خرداد همچنان به اصرار خود بر گردن کشی در برابر قانون و خواسته اکثریت مردم ادامه دادند.

آقای خاتمی اما در بند سوم خود ترجیح دادند باز هم به روش یکی به نعل و یکی به میخ حرکت کنند. درخواست سوم ایشان فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد است. سازوکاری که ایشان دوبار به وسیله آن رئیس جمهور این کشور شد و دوستانش هم توانستند مجلس این کشور را در دست بگیرند و  ننگ مجلس ششم را بر پیشانی نظام باقی بگذارند. معلوم نیست اقای خاتی وقتی این سازوکار را قبول ندارد پس چرا در انتخاباتش شرکت کرده و حتی رئیس جمهور هم شده است!


جایگاه واقعی سید محمد خاتمی کجاست؟

* نخست
، باید به ایشان یادآوری کرد که ایشان دیگر آن رئیس جمهور بیست میلیونی دوم خرداد هفتاد و شش نیست که برای نظام مقدس جمهوری اسلامی تعیین تکلیف می کنند. به عبارت دیگر امروز آن دو سوم آرای هفتاد و شش خود را قطعا ندارند. چنانکه خرداد هشتاد و هشت، کاندیدایی که مورد حمایت ایشان بود، تنها توانست سیزده و نیم میلیون از چهل میلیون رای اخذ شده را با خود همراه سازد. یعنی افت رأیی پنجاه درصدی شامل حال ایشان و تفکرش شد. این در حالی است که مشارکت مردمی چیزی نزدیک به ده میلیون نفر بیشتر شده بود.

* دوم: به وضوح قابل فهم است که طیف عمده ای از مذهبیون جامعه از ایشان به عنوان یکی از سران فتنه یاد می کنند و قطعا با برگشت ایشان بدون هیچ سوال و جواب و بارخواست درباره آنچه در جریان فتنه هشتاد و هشت اتفاق افتاد مخالف هستند. همچنین باید بدانند افراد مذهبی‏ای که در سال هفتاد و شش به ایشان بر مبنای رای " نه به ناطق نوری؛ نه به هاشمی رفسنجانی است" رای دادند، نه تنها دیگر به ایشان رای نخواهند داد، بلکه خواستار مجازات ایشان به عنوان یکی از سران فتنه نیز هستند.

* سوم
: طیف افراطیون دوستدار ایشان که عموما در ادوار تحکیم وحدت مشغول به فعالیت هستند نیز، در  دوران ریاست جمهوری خود ایشان، تز عبور از خاتمی را مطرح کردند و در انتخابات سال 88 نیز به کاندیدایی دیگر رای دادند. البته این دسته چندان اهمیت و وزنی در انتخابات نداشتند، چون مجموع رای این افراطیون حتی از آرای باطله نیز کمتر بود.
 
وقت عذر خواهی است
 
اکنون باید از آقای خاتمی پرسید که ایشان با کدام پشتوانه، خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی این چنین لحن طلبکارانه ای را در پیش گرفته اند. http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami.jpgاز ایشان که فردی سیاسی و سرد و گرم چشیده هستند، بعید است که این چنین لب به مجادله باز کنند و بخواهند با تهدید و ارعاب راه خود و اطرافیانش را برای ورود دوباره به نظام هموار کند.

بنده به عنوان یک طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران به ایشان نصیحت می کنم که اگر ایشان به اشتباهات سران فتنه پی برده و می خواهد به دامان اکثریت مردم -که همانا مستضفان و پابرهنگانی هستند که انقلاب با خون آنها به این نقطه خود رسیده- بازگردند؛ باید بدانند که اکنون وقت تهدید نیست. بلکه وقت عذرخواهی و اعلام برائت از جنبشی لیبرال و غیردینی موسوم به جنبش سبز است.
 
حضرت ایشان رای عذرخواهی از محضر مردم و قانون اساسی باید ابتدا به دنبال حلالیت طلبیدن از مادران شهدای فتنه پارسال (شهید غلامحسین کبیری، شهید امیرحسام ذوالعلی و ...) باشند و سپس سراغ کدخدای دهکده و برگشت به داخل نظام را بگیرند. 
 
و سخن آخر ...
در راستای عمل به دستورات الهی در باب توبه و همچنی فرمان رهبرم در راستای جذب حداکثری و دفع حداقلی، سید محمد خاتمی را -اگر توبه کند و از ولی فقیه رسما عذرخواهی کند-، به عنوان کسی که زمانی در جمهوری اسلامی ایران مسئولیت داشته، دوست خواهم داشت. حال این گوی و این میدان آقای خاتمی ...

پاورقی ها:
۱http://alef.ir/1388/content/view/90996
۲http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4827

مرتبط:   جنبش سبز، اشتباه اصلاحات

پی نوشت: این مطلب با کمی تغییر در  1- الف     2- فارس    3- خبرنامه دانشجویان     4- روزنامه تهران امروز
5- کاج نیوز          6- ملل نیوز            7- سفیرنیوز             8- سامانه خبری بینا        9- خبرگزاری افق
10 - نهضت سبزنبوی   11- خبرساز     12- تبیان سیستان

آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم

http://alirajabi.persiangig.com/image/cinema/MokhtarName.jpgدر بلندای تاریخ که بنگریم، می بینیم که مردم [ولو با تاخیر] همیشه راه حق را شناختند و همیشه این نخبگان بودند که از مردم جلوتر یا عقب تر حرکت می‏‏کردند.

گرچه مختار شخصیتی قابل احترام است و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شخصیت وی را بارها تایید کرده اند اما برای همیشه تاریخ کوتاهی او در زمان لشکرکشی دوباره امام علی(ع) به شام و صلح امام حسن ثبت است.

و میثم تمار، مرد خرما فروشی که در تاریخ او را به علی دوستی می شناسند کسی که نخل خرمایی که مولایش به او نشان داد را با جان و دل بزرگ کرد تا بر آن به دار ابن زیاد آویخته شود.

حر ابن یزید ریاحی تا روز آخر در لشکر کفر بود. اسیر خودش بود. "این عمار" را که شنید آزاد شد.

شمر ابن ذی الجوشن، قاتل امام حسین(ع)، یکی از بزرگان لشکر امام علی(ع) بود که در کربلا در جلوی ولایت ایستاد و همچون نمونه های دیگرش در تاریخ؛ طلحه و زبیر؛ در برابر حق شمشیر کشید.

سلیمان بن صرد خزائی از نام آوران شیعه بود. عبدالله بن عمر هم از بزرگان اسلام، اما هر دو در میانه فتنه های کوفه ساکت بودند.

یزید و ابن زیاد از همان روز اول نماد کفر بودند. یکی خود کفر بود و دیگری خدمتکار کفر.

و چنین شد که مسلم تنها شد، امام شهید شد، اهل بیت به اسارت رفتند و کربلا رخ داد. حادثه ای که بشریت را تکان داد ...

 ***

9 دی 88 حماسه ای است، از جنس آنچه بین دوازده تا بیست و دوم بهمن 57 اتفاق افتاد.

هیچ کس نمی تواند ادعا کند، چیزی به غیر از دغدغه دین و ولایت است که مردم را بیرون کشانده بود تا در برابر عده ای خس و خاشاک بایستد. 9 دی 88 نقطه بلوغ مردمی است که از تاریخ درس گرفتند و میثم وار از ولایت دفاع کردند.

و در این میانه خود قضاوت کنید رفتار نخبگان سیاسی را. چه شکست خورده ها و چه پیروزهایش را.

شبیه سازی حوادث سال 88 با فتنه کوفه و کربلا چهره خیلی از نخبه ها را نمایان می کند. کم نبودند؛ میثم تمارها که با حق بوند و کم هم نیستند حرها که رویش های نوین انقلاب اند.

و چه انسانها خسران دیده ای هستند، کسانی که در اثنای فتنه 88 سکوت کردند و حق را یاری نکردند. از آن آیت الله عظمی اش گرفته تا فلان نماینده مجلس ...

و چه بدبخت بودند، امثال کروبی و موسوی که از سرنوشت شمرها درس نگرفتند و بازیچه دست یزید و ابن زیاد شدند و قصدجان حق را کرده بودند.

  آقای قوه قضائیه، ما منتظر مختاریم تا انتقام خون های ریخته شده را از مسببانش بگیرد...

دانشگاه عباسپور بهشت فتنه گران؟

وجود نیروهای غیر انقلابی در راس امور و همچنین مصلحت اندیشی خودی ها ، دو آفت مسئولان مراکز دانشگاهی در مواجهه با حرکت انقلابی دانشجویان دغدغه دار است.

از چندی بیش، قرار بود مناظره ای با هدف بررسی زوایای پنهان و آشکار انتخابات 88 (+) در دانشگاه صنعت آب http://alirajabi.persiangig.com/image/news/Pwut_Debate/Pwut%20%283%29.jpgو برق تهران (شهید عباسپور) برگزار شود. بسیج دانشجویی دانشگاه، محمدحسین صفارهرندی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی و محمدرضا خاتمی دبیرکل سابق حزب مشارکت را برای این جلسه دعوت کرده بودند.

اما متاسفانه درست یک روز مانده به برنامه ، با اینکه در تمامی سایت‏ها و خبر گزاری اطلاع رسانی شده بود، به دلیل حضور همزمان دو مورد اول این مطلب و به دلیل نامناسب بودن موضوع مناظره با زمان در خواست شده (همزمانی با ترور دو تن از اساتید دانشگاه و همزمانی با سالگرد ۱۶ آذر) شدند. (+)

در پی گیری های شخصی خودم از مسئولین دانشگاه، اما به نکات خنده دار و بعضا گریه داری برخوردم!

بعضی مسئولین دلیلشان از مخالفت با برگزاری این برنامه "زنده شدن دوباره سران فتنه بود".

در نگاه اول، شاید عدم برگزاری برنامه ای با هدف واکاوی انتخابات 88 در دانشگاهی که در حال حاضر انجمن اسلامی اش تنها انجمنی در تهران است که رابطه خود با شاخه غیرقانونی دفتر تحکیم را قطع نکره، منطقی به نظر برسد و اصرار من خنده دار به نظر برسد.

اما با نگاهی دقیق تر به نوع فعالیت شورای فرهنگی دانشگاه حرف به ظاهر خنده دار من ، خودش را گریه دار می نمایاند!

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق، که همان طور که گفته شد عضو دفتر تحکیم منحله است، به راحتی می تواند در فضای دانشگاه برنامه سیاسی برگزار کند بدون آنکه سران فتنه زنده شوند!

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/Pwut_Debate/Pwut%20%281%29.jpg

حتی دقیقا به فاصله یک روز از آن برنامه لغو شده ؛ یعنی روز 15 آذر به یک اصلاح طلب تریبون می دهند بدون آنکه دغدغه 16 آذر داشته باشند ، دقت کنید، برخلاف ادعایشان درست همزمان با ترور دو تن از اساتید دانشگاه و همزمان با سالگرد ۱۶ آذر!

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/Pwut_Debate/Pwut%20%282%29.jpg

این برخوردهای دوگانه نه تنها شائبه همراهی بعضی از بدنه مدیریتی این دانشگاه با فتنه گران ، که در من یقین ایجاد کرده است که دانشگاه صنعت آب و برق نمی خواهد بسیج دانشجویی این دانشگاه به وظیفه خود عمل کند.

لازم به ذکر است، این مطلب به عنوان موضع رسمی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعت آب و برق نیست بلکه تنها یک نظر شخصی از یک دانشجوی این دانشگاه است.

مرتبط: آقایان مدیران عباسپور ، صفارهرندی را راه ندادید ، رفت دانشگاه دیگری فتنه را زنده کرد: (+)

جنبش سبز، اشتباه اصلاحات

نامه ای که برای نخست وزیر امام نوشتم ...
یک بهمن هزار و سیصد و هشتاد و هفت، نامه ای نوشتم برای نخست وزیر امام. کسی که برای من ناشناخته بود و در میان این ناشناختگی محبوب. (اینجا)

آن روز، میرحسین موسوی برای قاطبه مردم جامعه و تقریبا عموم جوانان، به مثابه هندوانه ای سربسته بود که معلوم نیست بعد از چاقو خوردن، باب میل باشد یا نباشد. همان روز برایش نوشتم كه نبايد در اين كارزار بيايد و ابزار بازگشت تحريف كنندگان خط امام، به مسند قدرت نشود

اما آن چیز که بر من به عنوان یک جوان ایرانی روشن بود ، عدم آشنایی نامبرده با قضای فعلی جامعه به دلیل دوری از بازی سیاست بود که این هندوانه سربسته را برایم پیشاپیش بدمزه جلوه می داد.

اشتباه اصلاحات
از نظر من بزرگترین اشتباهی که بزرگان اصلاح طلب در انتخابات گذشته کردند، حمایت همه جانبه از هندوانه سربسته ای بود که با هنجارشکنی بعد از انتخاباتش و قرار گرفتن رو در روی نظام و ولی فقیه، آنها را مجبور به انفعال کرده است.

با بیانیه های پی در پی میرحسین موسوی و از طرف دیگر سعی نخبگان اصلاح طلب به قرار دادن مردم در مقابل نظام دیگر در میان صحبت از اصلاح طلبی نبود و جنبشی رادیکال به وجود آمد به نام جنبش سبز که از میان بدنه اصلاح طلبان و مخالفان جمهوری اسلامی اقدام به یارگیری کرد و اصلاح طلبان را به حاشیه برد.

اما از اینجا به بعد نخبگان سابق اصلاح طلب به چهار دسته تقسیم شدند. گروهی از همان ابتدا خود اشتباه خود پی بردند، همچون"عطریانفر، ابطحی، سعید شریعتی و ..."

گروه دوم، کسانی که به دلایل مختلف در بینابین جنبش سبز و اصلاحات مانده اند. گروهی هنوز تصمیم خود را نگرفته اند؛ اپوزیسیون یا اصلاح طلب. گروهی اصلاحات را می پسندند اما از پشت کردن به مردمی که روزی با آنها بوده اند هراس دارند [که به نظر من سید محمد خاتمی جزو این دسته است] و گروهی هم درصدند این دو دسته را به هم نزدیک کنند.

گروه سوم، کسانی که علنا خود را عضو جنبش سبز می دانند و به براندازی معتقند. این گره تمامی کسانی را که با ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای آن معاند هستند را شامل می شود. [کدیور، سروش و ...]

گروه چهارم که سعی کردند در این میانه ساکت باشند تا از چشم قاطبه مردم نیافتند. [عارف، کواکبیان و ...]

دوگانه جنبش سبز و اصلاحات
عقل حکم می کند اگر آنچه سروش و کدیور می گویند را پذیرا باشیم ، نخواهیم توانست با جمهوری اسلامی کنار بیاییم. یا به عبارت دیگر آنکس که نام جنبش سبز را بر خود می نهد نباید انتظار داشته باشد که بتواند در نظام جمهوری اسلامی ایران به عرض اندام سیساسی بپردازد.

اما برخلاف آن اصلاحات شامل کسانی است که پایند به قانون اساسی، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی هستند.

با یک حساب ساده میتوان میان این دو تمایز قائل شد و سبز بودن یا نبودن و ارتباط آن با حضور در نظام را فهمید.

نگاهی به روز قدس در کلام امام خمینی (ره)

http://media.farsnews.com/Media/8708/Images/jpg/A0540/A0540239.jpg« روز قدس یک روز اسلامی است، و یک بسیج عمومی اسلامی است. من امیدوارم که این امر مقدمه باشد از برای یک «حزب مستضعفین» در تمام دنیا. » [1]

کم کم داریم به روز قدس نزدیک می شویم، روزی که مسلمانان مظلوم فلسطین چشمشان به مشت های گره کرده برادران ایمانی شان است و قدس؛ این قبله اول مسلمانان در فکر رهایی از چمگال ستم.

در این میان اما وظیفه دینی و انسانی ما چیزی نیست جز حمایت از مستضعفینی که خداوند در قران کریم وعده داده آنها را خلیفه قرار خواهد داد و زمین را ارث آنها قرار داده است [2]

در این بین ، هرگونه آسیب رساندن از طرف ما به وجهه عدالت مذموم و نپذیرفتنی است. هر کس به اندازه که توانایی اش را دارد باید در راه این آرمان عدالتخواهانه مسلمانان یعنی آزادی قدس شریف قدم بردارد.

امام خمینی (ره) به عنوان بزرگترین متفکر اسلامی اسلام در قرون اخیر با ابداع روز قدس بزرگترین قدم را در راه مبارزه با غده سرطانی اسرائیل برداشتند: «من طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون، این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده‌است و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران می‌کند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند، و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می‌کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می‌تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.» [3]

از آخرین جمعه ماه رمضان سال 1358 که اولین روز قدس به فرمان امام خمینی (ره) شکل گرفت این مراسم هر ساله در کشور ما برگزار می شود. حضرت امام (ره) ضمن تاکید بر جهانی سازی آرمان فلسطین نقش به سزایی در ایجاد دغدغه در میان کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان نسبت به مسئله قدس داشتند: «روز قدس، روزی است که باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود باید ملتهای مستضعف در مقابل مستکبرین اعلان وجود بکنند، باید همانطور که ایران قیام کرد، و دماغ مستکبرین را به خاک مالید، و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند، و این جرثومه‌های فساد را به زباله‌دانها بریزند.» [4]

متاسفانه سخت ترین ضربه ای که به وجهه بین الملی این روز زده شد ، سال گذشته توسط بعضی خواص بی بصیرت و مغرضان به آرمان جمهوری اسلامی صورت گرفت. کسانی که خود را مفتخر به القابی همچون نخست وزیر امام می دانستند و به یکی از بزرگترین آرمانهای بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران پشت کرده و شعارهایی انحرافی سر دادند. امام خمینی (ره) تکلیف این افراد را در زمان حیاتشان مشخص کردند: «اگر خميني را بكشند، چه خواهد شد، نه، اين حرفها نيست در كار. همه شما بحمدالله هستيد و كشور خودتان را حفظ مي­كنيد و مساله؛ مساله اسلام است.» [5]

هدف از این نوشتار معرفی هرچه بیشتر آرمان امام راحل و پی گیری تناقضاتی کسانی است که در ابتدا با استفاده ار سادگی بعضی عوام درصدد معرفی خود به عنوان شاخص خط امام جا زدند و امروز برعکس خط امام حرکت می کنند!
http://alirajabi.persiangig.com/image/news/QodsDay88,89/poster_ghods1.jpg

امام خمینی (ره) فرمودند: «روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است.» [6] ، اما همان عده مثلا خط امامی به راحتی شعار "نه غزه ، نه لبنان ..." را سر دادند. [7]

جالب ترین نکته روز قدس در سال فتنه ؛ شباهت نمازگزاران به بعضی از منافقین و گروه های چپ گذشته بود:

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/QodsDay88,89/images.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/news/QodsDay88,89/NamazChapha.jpg

سمت راست نمازجمعه سبزهای آمریکایی در روز قدس 88 ، سمت چپ نماز جماعت گروههای چپ  در اسفندماه 1359

اما برخورد ما با این قضیه نفاق جدید ؛ چیزی نخواهد بود جز روشنگری و ادامه راه حق.... این عمار ؟

تحریم اسرائیل:

Boycott Israel اسرائیل را تحریم کنید

«اسرائيل قيام مسلحانه بر ضد كشورهاى اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است. كمك به اسرائيل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت‏ حرام و مخالف با اسلام است.» [8] امام خمینی در تمامی اظهارنظراتش در قبال مسئله فلسطین؛ همیشه نسبت به بی کفایتی سران عرب اعتراض کرده و همراهی با آنها را مذموم می دانستند.

متاسفانه امروز عزمی جدی در قبال تحریم اسرائیل نه تنها در ملل اسلامی که حتی در کشور خودمان نیز دیده نمی شود!


              

مرتبط:

فلسطین در دیدگاه امام خمینی (ره)

فلسطين در چشم‏انداز امام خمينى(ره)

سخنرانی شهید مطهری پیرامون روز قدس

خیانت یکساله شد!

منابع:

[1] : صحیفه امام، جلد ۹، صفحه ۲۸

[2] : و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین / آیه 5 سورۀ قصص

[3] : صحیفه امام، جلد ۹، صفحه ۲۶۷

[4] : صحیفه امام، جلد ۹، صفحهٔ ۲۷۷

[5] : صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحهٔ ۹۸

[6] : صحیفه امام، جلد ۹، صفحهٔ ۲۷۸

[7] : http://www.youtube.com/watch?v=5iW_glPRVqY

[8] : اعلاميه مورخ 18/3/1346 خطاب به ملل و دول اسلامى بمناسبت جنگ 1967 اعراب و اسرائيل. صحيفه نور، جلد 1، ص‏139


عدالتخواهی به مصلحت هست؟ / نیست!

قوه قضائیه است داریم!

- سران فتنه را دستگير نمی کنند ، اسمش را می گذارند مصلحت!

- نزديکان سران فتنه یا به عبارت دیگر جوجه فتنه گرها را دستگير و محکوم به زندانهای نه چندان بلند می کنند و بعد هم مرخصی دائم می دهند؛ آن وقت اسمش را ميگذارند رافت!


- دانشجویان عدالتخواه را به علت اعتراض به دانشگاه آزاد و جوانهای فریب خورده
و معترض به انتخابات را دستگير و محکوم به زندان آن هم از نوع بلندمدت بدون مرخصی می کنند و اسمش را ميگذارند عدالت!

فاش بگویید که عدالتخواهی به مصلحت هست یا نیست؟

مرتبط: در تجلیل از پیروزی جبهه عدالت

دگردیسی های شیخ مهدی!

آنان که روزی دم از ولایت فقیه و حکومت اسلامی می زدند، بر اساس القائات اطرافیانشان شدند منتظری ها و شریعتمداری ها که مطرود ملت مسلمان ایران شدند.

در این پست قصد دارم تا با انتشار تنها 3 عکس و 3 نقل قول از شیخ مهدی کروبی همین رفتار و عدم بصیرت و چرخش در ادبیات دوستان قدیم و دشمنان جدید نظام اسلامی را به نمایش در بیاورم...

کروبی کسی است که روزی در مجلس ششم مدافع ولایت فقیه مطلقه بود و امروز مخالف آن ...


پرده اول (17/3/1388):

                          درباره نظارت استصوابی، بالاخره شوراي نگهبان نظارت دارد، بنده هم نظارت شورای نگهبان را قبول دارم و بايد هم شورای نگهبان ناظر باشد اگر ناظر نباشد دولت‌های آمده مجلس فرمايشی درست می‌كنند اما حدود اين نظارت بايد مشخص و توضيح داده شود و اينكه سليقه‌ای نشود كه هر وقت دل آنها خواست عمل كنند و الا بنده هم طرفدار اصل نهاد شورای نگهبان هستم ولي نظارت هم بايد باشد.

برای چندين بار تكرار مي‌كنم، قانون اساسي دو بخش دارد یک بخش آن قابل تغيير نيست كه جمهوری اسلامی و حكومت دينی است كه مجتهد جامع الشرايط در راس آن قرار دارد و اين‌ها برای بنده اصل است.[1]

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/karoubi%27s%20Metamorphosis/karoubi1.jpg



پرده دوم (9/11/1388):

                                  من ولایت فقیه را می پذیرم. جمهوری اسلامی را می پذیرم و قانون اساسی را نیز می پذیرم. با شعارهایی که ساختارشکن هستند موافق نیستم! [2]

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/karoubi%27s%20Metamorphosis/karoubi2.jpg



پرده سوم (30/3/1389):

                                   اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز اعمال کند .... [3]

http://alirajabi.persiangig.com/image/news/karoubi%27s%20Metamorphosis/karoubi3.jpg

و امروز باید دید اینان که روزی خود در مسند کار بودند آیا اعتقادشان به ولایت فقیه فققط برای حفظ موقعیت و صندلی بوده یا واقعا به همین راحتی تغییر عقیده داده اند؟!

اقای شیخ مهدی کروبی!

اگر دین نداری لااقل آزاد مرد باش. یا مثل رجوی ها و قطب زاده ها شمشیر می بستی و از همان اول با همه مخالفت می کردی و یا حداقل همچون سروش و کدیور داد بزن و بگو که ولایت را از اصل قبول نداری ...

آقای کروبی! مطمئن باش امت حزب الله از دست تو ناراحت تر از این نمی شود ،  هرچه خواهی کن! بلکه فقط این دوستانت ( هستند که بیشتر خوشحال می شوند! اما بدان و آگاه باش در آن دنیا آن لباس طلبگی که به تن کرده ای جلویت را خواهد گرفت. دیگر از ابوموسی اشعری و اشعث ابن قیس و  یا حتی منتظری و شریعتمداری که بزرگتر نیستی!

عدالت آقای قوه قضائیه که تو را نمی گیرد و امیدمی به آن نیست ، اما مطمئن باش روز قیامت ، آن 300 میلیونها که گرفتی و خوردی و بردی و نگفتی که از کجا آمد بدجوری رااهت رو می گیره ...


مرتبط: خبرآنلاین/ اعتقاد کروبی به ولایت مطلقه فقیه در سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی
مرتبط: رجانیوز / مرندی: موسوی و کروبی از ابتدا با ولایت فقیه مشکل داشتند



پی نوشت:
1- سخنان کروبی در مناظره با موسوی /  منبع: پارلمان نیوز
2- کروبی در مصاحبه با فاینشنال تایمز  /  منبع: پیک ایران
3- بیانیه شیخ کروبی درباره ولایت فقیه  / منبع: سحام نیوز

سیدحسن؛ مصطفوی است نه خمینی!

مقام معظم رهبري و سيد حسن خميني در مراسم بيست و يکمين سالگرد ارتحال امام خميني(ره)
جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین سید حسن مصطفوی نوه گرانقدر امام امت

سلام علیکم


من به عنوان یک دانشجوی عاشق امام از برخوردهایی که با شما در مراسم 14 خرداد 1388 انجام شد، بسیار ناراحت هستم و ضمن محکوم کردن این گونه رفتارها ، از شما سوالی مختصر داشتم. انشالله که مطالعه بفرمائید.

جناب اقای سید حسن مصطفوی

مگر مردمی که شعار دادند یا همان عده معدود که از دید عده ای اغتشاشگر بودند چه می گفتند؟

1- سید حسن ، بصیرت بصیرت (درخواست بصیرت از سید حسن)
2- مرگ بر منافق (ایجاد مرزبندی با خیانتکاران به انقلاب)
3- مرگ بر ضد ولایت فقیه (ایجاد مرزبندی با هواداران اسلام سکولار)
4- نواده روح الله ، سید حسن نصر الله (حمایت از لبنان)


اما در مقابل کسانی که بعد از انتخابات 88 در خیابانها آمده بودند و از دید عده دیگری اغتشاشگر بودند، چه می گفتند؟

1- جمهوری ایرانی (در نفی آرمان جمهوری اسلامی)
2- مرگ بر اصل ولایت فقیه (هواداری از سکولاریسم)
3- نه غزه نه لبنان ... (در نفی آرمان مستضف گرایی انقلاب)


حال مقایسه کنید و با خط کش دین و انقلاب و شاخص رفتاری امام بسنجید:

کدامیک به آرمان های امام نزدیک تر بود؟

1- ایجاد جمهوری اسلامی
2- اصل ولایت فقیه
3- حمایت از مستضعفین عالم


امیدوارم جنابعالی به عنوان یکی از اساتید حوزه علمیه قم ، مرا در فهم بهتر مسئله یاری بفرمائید.

طول عمر و عزت روزافزون را برای شما آرزومندم


                                                                دانشجوی عدالتخواه
                                                                       20/3/1389




پی نوشت:

اگرچه اتفاقات 14 خرداد را مذموم می دانم، اما آیا اینکه مطابق با شناسنامه ایشان را صدا بزنم سید حسن مصطفوی ، توهین است؟ معیار خط امامی بودن آیا صرف داشتن نام خانوادگی خمینی یا حتی منصوب امام بودن است؟

با نگاهی به صفحه اول شناسنامه ایشان به راحتی میتوان فهمید که نام خانوادگی ایشان مصطفوی است نه خمینی.

ضرورت زنده ماندن اصلاحات

اشاره: مشكل اساسی امروز ما این است كه اصلاحات را جزو خط انقلاب نمی بینیم و آنان را افرادی خارج از حكومت می انگاریم! البته اين طرز تفكر غلط تا حدی به دليل كاركرد ضعيف رسانه ها و تا حد بيشتری به دليل عملكرد ضعيف بعضی از عناصر وابسته به جبهه اصلاحات است.

چند صدایی برای هر كشوری موجب پیشرفت سریع خواهد شد. دو طیف اصاح طلب و اصولگرا اگر چه در بعضی موراد همچون دولبه تیغ عمل می كنند و فرسنگ ها در روش و منش با هم تفاوت دارند اما حذف هر كدام از آن ها موجب عقب ماندگی ايران ما خواهد شد.

متاسفانه در میان هر دو قشر عده ای افراطی هستند كه هر كدام به نوعی به پیشرفت كشور لطمه می زنند. در میان اصولگرایان عده ای هستند كه با رفتارهایی انحصارطلبانه، درصدد حذف كامل رقیب هستند.همچنلنكه از رفتارها و تفكرات عده ای از اصلاح طلبان شعار خروج از حاكمیت برداشت می شود؛ كه به نظر نگارنده برای حفظ انقلاب و حركت سریع به سوی توسعه این دسته دوم خطرناك و ناسالم تر است.

متاسفانه این روزها حركت هر دو دسته فوق شدت بیشتری به خود گرفته و در این میان تنها خانه است كه می سوزد و ما به نظاره آن نشسته ایم!

اشاره به این چند نكته را ضروری می دانم:

۱- تک محوری و انحصار طلبی در هر زمینه شاید در کوتاه مدت خوشایند باشد؛ ولی در درازمدت عامل اصلی افول و انحطاط كشور خواهد بود.
۲- اصلاحات یك جریان سیاسی درون حكومتی است كه با حذف آن، حكومت به شدت تضعیف خواهد شد.
۳- جریان هايی كه به طور حتم می بایست حذف شوند طیف اصولگرایان تندرو و اصلاح طلبان تندرو می باشد. البته تاریخ انقلاب نشان داده گروه های افراطی در هر جناحی كه باشند مطرود شده اند.

در این مدت چه گذشت؟ (قسمت اول)

۱- بریز ، بگیر ، ببر ...

فریب افکار عموم یکی از ابزارهای قهر و غلبه است که نخبگان سیاسی با استفاده از آنان اهداف خود را به توده مردم تحمیل می کنند. قبل و بعد از حماسه پرشور ۲۲ خرداد ، شاهد بودیم عده ای از هر دو جناح فعلی کشور (اصلاح طلب و اصولگرا) با تمسک به سیاست های پوپولیستی درصدد برآمدند تا با بهره گیری از افکار عموم، به خواسته های خود دست یابند.

اگر به طور مصداقی بخواهیم این سیاست را بررسی کنیم می توانیم به بیانیه های اول و دوم مهندس موسوی و سخنان دور از اخلاق دکتر احمدی نژاد درباره متهم کردن آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت السلام ناطق نوری و فرزندانشان اشاره کنیم.دکتر احمدی نژاد

موسوی با دادن این بیانیه ها بدون آنکه از توده مردم بخواهند به خیابانها بریزند و به نتایج انتخابات اعتراض کنند، عامل اصلی اشاعه تفکر تردیدی درباره نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم شدند.

دکتر احمدی نژاد هم در جریان سفر انتخاباتی به مشهد و همچنین مناظره اول تلویزیونی، درصدد تخریب کسانی برآمدند که در جایگاهی فراجناحی هستند و این کار را علیرغم صحبت های صریح مقام معظم رهبری تا جایی پیش بردند که نتایج آن را در نماز جمعه ۲۶ تیر ماه دیدیم.

۲- کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!

به اعتقاد شخصی من، مهندس موسویعملکرد سوال بر انگیز صداوسیما بعد از واکنشهای پرچمداران میدان نا آرامی های انتخابات (موسوی ، خاتمی ، کروبی)، باعث شد این اتفاق روی دیگری بر خود بگیرد و بخشی از مردم را که مظلوم نمایی اصلاحطلبان انها را فریفته با آنها همراه سازد.

علیرغم تمامی احترامی که برای جناب ضرغامی قائل هستم اما معتقدم ایشان بیش از حد یک طرفه عمل کردند. برای این ادعا نیز چندین و چند دلیل می توان آورد، من جمله:

*  آیت الله شاهرودی رئیس یکی از سه قوه ی این نظام است. آیا سانسور کردن بیانات ایشان تنها به این دلیل که از دکتر احمدی نژاد حمایت نکرده اند و حتی مخالف ایشان هم صحبت کردند با سیاست بی طرفی صدا و سیما که از سوی گردانندگان آن اعلام می شود، در یک جا جمع می شود؟

*  آیات عظام امینی، استادی و جوادی آملی آیا کوچکتر از کسانی همچون حجج اسلام صدیقی و پناهیان هستند؛ که صحبت ها و مواضع و خبرهای پیرامون شخصیت های دسته دوم در صدا و سیما و رسانه های دولتی منعکس می شود اما دسته اول سانسور می شود؟ چند درصد از مردم ایران بیانیۀ دفتر آیت الله جوادی دربارۀ حقیقت داشتن مسئلۀ هالۀ نور و کذب بودن ادعای رئیس جمهور را شنیدند؟

۳- سلام مشایی ؛ خداحافظ اصولگرایی!

قدیمترها وقتی افاضات آقای مشایی درباره اسرائیل و حمایت های همه جانبه دکتر احمدی نژاد و بیانات آیت الله مکارم شیرازی درباره بودن مشایی در دولت (چه لزومی دارد کسانی که اینگونه فکر می کنند جزء همکاران رئیس جمهوری باشند؟) را دیدیم از بودن با احمدی نژاد منصرف شدم. تمامی اقشار اصولگرایان این حمایت ها را تقبیح کردند. حتی کیهان، رجانیوز و جنبش عدالتخواه دانشجویی نیز مخالف این توهین آشکار به نظرات علما بودند. علی مطهری در مجلس نامه ی سوال از رئیس جمهور را جمع کرد و در پایان بیانات مقام رهبری فصل الخطاب شد.

حال رئیس جمهور محترم با گفتن یک نه بزرگ به تمامی حامیان و علما، رحیم مشایی را به عنوان بزرگرین مسئول در قوه مجریه بعد از شخص خودشان برگزید.

پیش بینی: با توجه به آنکه از مدتها پیش و با قطعی شدن عدم حضور داوودی در پست معاونت اولی، بحث آن بود که برای تداوم خط فکری احمدی نژادی باید کسی معاون اول بشود که قرار است دور بعد کاندیدای ریاست جمهوری یازدهم شود، جانشینی مشایی بودار است! 

علی مطهری: آقای احمدی‌نژاد ارادت خاصی به آقای مشایی دارد و از نظر معنوی او را مراد خود و خودش را مرید او می‌بیند. گویا رابطه معنوی‌ای میان آنها حاکم است که بنده از جزئیات آن خبر دقیقی ندارم. شاید ایشان کراماتی از آقای مشایی دیده‌اند که مریدشان شده‌اند.

حکم احمدی نژاد به مشایی: عصر، عصرظهوراست و شمادلباخته امام زمان و مومن و خودساخته


آقاي موسوي لطفا به اين عكس‌ها با دقت نگاه كنيد

جناب آقاي ميرحسين موسوي؛ خواهش مي‌كنيم عكس‌هاي زير را با دقت ملاحظه بفرماييد. اينها مجريان و ناظران انتخابات 22 خرداد هستند. كساني كه بعد از شركت در جلسات مفصل توجيهي در روزهاي منتهي به 22 خرداد، از صبح آن روز تا پاسي از شب مشغول كنترل شناسنامه و احراز هويت راي دهندها، تكميل تعرفه‌ها، اخذ اثر انگشت، اخذ راي، نظارت بر فك پلمپ صندوق‌ها، استخراج و شمارش ‌آرا، پركردن صورتجلسه‌هاي قانوني و... بوده‌اند. اين افراد معمولا سوژه عكاس‌ها در روز انتخابات نيستند اما بار اصلي اجرا و نظارت بر صحت انتخابات بر دوش آنها است.


جناب آقاي موسوي، شما مدعي هستيد در روز 22 خردادماه در يك «صحنه‌سازي و شعبده بازي»، تقلب گسترده و سراسري در كشور به ضرر شما اتفاق افتاده است. اگر ادعاي شما صحيح باشد اين صحنه‌سازي و تقلب گسترده را بايد همين مجريان و ناظران صندوقها انجام داده باشند.


همين‌ها كه آراي 45713 صندوق را شمارش كرده و در 45713 صورتجلسه (فرم‌هاي 22 ) را پر كرده‌اند.


تاكيد مي‌كنيم «همين‌افراد حاضر در اين عكس ها» بايد تقلب ادعايي شما را انجام داده‌باشند، چرا كه بعد از مرحله امضا و اعلام صورتجلسه صندوقها، رديابي تقلب گسترده، كاري ساده است و با جمع‌زدن آمار صندوقهاي شهرستانها و استانها و كل كشور، به راحتي قابل اثبات بود. بخصوص كه اكنون وزارت كشور براي اولين بار در تاريخ انتخابات ايران، آمار ريز همه صندوقها (خلاصه صورتجلسه‌هاي شمارش آراي هر صندوق- فرم 22) را اعلام كرده است. بنابراين تقلب سراسري مورد ادعاي شما اگر قرار بوده جايي اتفاق بيفتد، بر سر همين صندوقها و توسط همين افرادي انجام شده كه عكس برخي از آنها را اينجا ميبينيد.



جناب آقاي موسوي؛ حتما مي‌دانيد كه در انتخابات رياست جمهوري بر اساس قانون در هر صندوق بين 9 تا 12 نفر (بستگي به بزرگي و اهميت شعبه) به عنوان عوامل اجرايي و نظارت مشغول به كار هستند و اين افراد در هر منطقه از ميان معتمدين محل و اغلب معلم‌ها، ناظم‌ها و مديران مدارس انتخاب مي‌شوند و در انتخابات 22 خرداد تعدادشان بيش از 450 هزار نفر (45713 صندوق ضرب در 9 تا 12 نفر) بوده است.



جناب آقاي موسوي. لطفا يكبار ديگر و اين بار با دقت بيشتري به اين عكس‌ها نگاه كنيد. افرادي كه مي‌بينيد ، جزيي از 450 هزار معلمي هستند كه روز جمعه 22 خرداد از صبح زود تا پاسي از شب كار اخذ راي و شمارش آرا در سراسر كشور را انجام داده و صورتجلسه‌هاي نتيجه آرا در صندوق خدمت خود را امضا كرده‌اند.


اما اين‌ها همان معلم‌هاي فرزندان ما و شما و تربيت‌كنندگان نسل آينده هستند.



جناب آقاي موسوي ، لطفا به اين عكس‌ها با دقت نگاه كنيد. اين عكس‌ها عمدا از نقاط مختلف كشور انتخاب شده است. شما به همه اين افراد تهمت زده‌ايد كه روز 22 خرداد بطور دسته‌جمعي به ضرر شما و به نفع رقيب شما تقلب كرده‌اند.



جناب آقاي موسوي ؛ لطفا به چهره مجريان و ناظران صندوقها در اين عكس‌ها با دقت بيشتري نگاه كنيد:



آيا اين چهره‌ها، چهره افراد متقلب است؟ آيا اين افراد مشغول تقلب هستند؟ آيا همه اين 450 هزار معلم مدرسه وقتي صورتجلسه‌هاي شمارش آرا (فرم22 صندوق خود) را امضا مي‌كرده‌اند، وجدان خود را زير پا گذاشته‌اند؟

جناب آقاي موسوي؛ معلم‌هاي ايراني شايد درآمد چندان زيادي نداشته باشند. شايد مثل دوستانتان در نقاط مرفه نشين شمال پايتخت زندگي نمي‌كنند، اما افرادي بسيار با شرف، پاكدست و باوجدان هستند و تهمتي که به آنها زده ايد، هرگز روا و قابل قبول نيست.