به یاد شهید محسن خزائی

شهید محسن خزائی، برادر ندیدهام؛ شهادتات مبارک...
شرمندهام كه دوبار شهید شدی؛ "یک بار در حلب و در نبرد با تكفیریها" و "یکبار هم در جامجم و توسط روزنامه رسانه [مثلاً] ملی".
پینوشت (ساعت 11:52، يكشنبه 23 آبان):
عذر بدتر ازگناه سردبير #جامجم: تا زمان بستن صفحات خبرگزاریها مطلب كمی درباره شهيد محسن خزائی توليد كرده بودند / ضمنا فرمودهاند كه مخاطب جامجم نمیپسندد و آگهیها هم افت میكند!
پینوشت (ساعت 14:34، دوشنبه 24 آبان):
شاهكار جدید از "دیروزنامه جامجم"؛ آنها یكروز بعد از همه روزنامهها، عكس شهید صداوسيما را روی جلد بردند! حتی اگر از توجيه عجيب سردبير جامجم درباره ريزش مخاطبان باچاپ عكس شهيد محسن خزائی بگذریم، از ديروزنامه بودن جامجم نمیتوان گذشت؛ يكروز عقبتر از همه

خالص نشدم تا که عیارم بپسندی
کودکی که دلارهای عربی و موشکهای اسرائیلی پدرش را گرفت، بغضش را فرو برده و کینه اش را در سینه نگه داشته... و روزی او و هم نسلان اش، نابودی این خانه عنكبوت و عده سرطانی را خواهند دید... کمتر از ۲۵سال باقی مانده...
جایی برای نوشتن دغدغه، -اگر مشغله بگذارد-