به یاد شهید محسن خزائی

شهید محسن‌ خزائی، برادر ندیده‌ام؛ شهادت‌ات مبارک...

شرمنده‌ام كه دوبار شهید شدی؛ "یک بار در حلب و در نبرد با تكفیری‌ها" و "یک‌بار هم در جام‌جم و توسط روزنامه رسانه [مثلاً] ملی".

 


پی‌نوشت (ساعت 11:52، يكشنبه 23 آبان):
عذر بدتر ازگناه سردبير #جام‌جم: تا زمان بستن صفحات خبرگزاری‌ها مطلب كمی درباره شهيد محسن خزائی توليد كرده بودند / ضمنا فرموده‌اند كه مخاطب جام‌جم نمی‌پسندد و آگهی‌ها هم افت می‌كند!

پی‌نوشت (ساعت 14:34، دوشنبه 24 آبان):
شاهكار جدید از "دیروزنامه جام‌جم"؛ آنها یكروز بعد از همه روزنامه‌ها، عكس شهید صداوسيما را روی جلد بردند! حتی اگر از توجيه عجيب سردبير جام‌جم درباره ريزش مخاطبان باچاپ عكس شهيد محسن خزائی بگذریم، از ديروزنامه بودن جام‌جم نمی‌توان گذشت؛ يكروز عقبتر از همه

به‌ياد مدافع حریم اهل‌بیت (س)؛ شهيد اسماعیل حیدری

#سلام_لنبل_والزهراء ؛ در بهار آزادی، جای شهدا خالی

و چه زیباست این تقارن ها؛ تقارن روزهای رهایی از سیطره طواغیت و از شر دواعش

و چه قدر خالی است جای تو
اما... آسوده بخواب ای بزرگمرد

آرام بگیر... که بعد از ۴سال آرامش به #نبل و #الزهرا آمد

روحمان با یادت شاد اسماعیل...

#یادآر از ما قبرستان‌نشینان عادات و روزمرگیها


پی‌نوشت 1: به ياد #مدافع_حریم اهل بيت   "شهيد اسماعیل حیدری" ؛ بزرگمردی که در آرزوی رهایی ۷۰ هزار زن و بچه شیعه سوری که ۴سال در محاصره دواعش بودند، مردانه جنگید و روز پیروزی را ندید...
پی‌نوشت دو: عکس برای دوهفته قبل؛ یکم بهمن ۹۴ است.

طوبی لک و حسن مآب...

خالص نشدم تا که عیارم بپسندی
در عشق ز من عاشق مغلوب‌تری نیست

* * *

از میان دهه صنعت و تلگرام و فناوری و مدرنیته و صد کوفت و زهرمار دیگر، ندیده عاشق شان شده بودیم

چشمانمان را که باز کردیم، تازه فهمیدیم که ماها فقط ادعا داشتیم... همین کوفت و زهرمارها دستمان را بسته بود و پایمان را لنگ کرده

اما بودند و هنوز هم هستند شیربچه هایی که نماندند و رفتند... و ماها باز هم میرویم در تشییع جنازه شان تا به خودمان و صدخروار ادعاهایمان تسلیت بگوییم...

***

اول آنكه؛ فاتحه ای بخوانید به نیت مدافع حریم اهل بیت شهید حمیدرضا اسدللهی و آن را نثار دل های مرده خودمان کنیم.
و ديگر آن در اين چند روزی که خبرشهادت حاج حمید را شنیدم؛ بغض مانده بود رو دلم. دیشب با دیدن عکس‌های وداع پسر 4 ساله‌اش -محمد- آب شدم...

طوبی لک و حسن مآب

چشم‌هایش

کودکی که دلارهای عربی و موشک‌های اسرائیلی پدرش را گرفت، بغضش را فرو برده و کینه اش را در سینه نگه داشته... و روزی او و هم نسلان اش، نابودی این خانه عنكبوت و عده سرطانی را خواهند دید... کمتر از ۲۵سال باقی مانده...

دلی دریایی می‌خواهد، اینکه دروزی مذهب باشی و ۲۹ سال اسیر صهیونیست ها باشی و در مبادله اسرای حزب الله با ۲ جنازه صهیونیست آزاد شده باشی و دوباره بگویی: "اگر به ۳۰ سال قبل برگردم باز هم همان کارهی که به خاطر به ۴ بار حبس ابد محکوم شدم را تکرار می‌کنم."

«شهید سمیر قنطار» بعد از آزادی، با روی آوردن به تشیع آزاد شد و سپس با یک بانوی شیعه ازدواج کرد و سرانجام در حراست از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.

طوبی له...