تکثیر علی‌اکبرهای خمینی در قلب عراق

عکس شهدای بسیج مردمی عراق را در مسیر زیاد دیده بودیم. حتی در سفرهای قبلی هم به خانه‌ چندتایی‌ از شهدا سرزده‌ایم. سال قبل هم به عیادت چند مجروح حشدالعشبی رفتیم؛ اما خانه «شهید علی حسین عبدالزهره» با بقیه فرق داشت. قبل از ما چند نوجوان عراقی که به سختی سن‌شان به ۱۷ سال می‌رسید مهمان خانه بودند. پدر شهید می‌گفت که دوستان سابق علی هستند و مشتری‌های هر ساله‌اش... از ذی‌قار آمده بودند. خود را جمع‌وجور کردم و پرسیدم: علی موقع شهادت چندساله بود؟ گفت: «۱۸ سال و ۲ ماه و ۹ روز». پدر است دیگر. علی‌اکبرش را مگر می‌تواند از یاد ببرد؟

صحبت‌مان گـل انداخته بودم. پرسیدم همین یک پسر را داشتید؟ گفت: «شهید علی به فتوای آیت‌الله سیستانی به جبهه رفت و با تکفیری‌ها جنگید. برادر بزرگ‌تر شهید علی هم جانباز شده اما برای کسب رضایت آیت‌الله خامنه‌ای به سوریه رفته تا با داعشی‌ها بجنگد. برادر کوچک شهید علی هم هنوز به سن قانونی نرسیده وگرنه... »

در این خانه همه چیز بر مبنای شهید علی تعریف می‌شد. و من باز با خودم فکر می‌کردم که چه‌طور می‌شود ۸ سال با هم جنگیده باشیم؛ در حالیکه در کوره‌دهات‌های عراق، کربلایی‌حسین‌هایی هستند که علی‌اکبرهای ِخودشان را برای کسب رضایت رهبر کشور همسایه‌شان به جبهه می‌فرستند! با محاسبات دو دو تا چهارتای دنیایی که به جایی نمی‌رسیم. علی‌اکبرهای ِخمینی تکثیر شده‌اند... اما پدر شهید علی یک پاسخ قانع کننده برای همه سوال‌هایم داشت: «ما و شما با هم برادریم. مگر می‌شود برادر به کمک برادر نرود!؟» بزرگوارتر و بهتر از این پدر مگر پدر دیگری هم هست!؟

سخنی با رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی: روش‌های کهنه را به روز کنید

در اولین روزهای مسئولیت شیخ محمد قمی در سازمان تبلیغات اسلامی، جلسه‌ای با حضور تعدادی از فعالان رسانه‌ای برگزار شد. نکته جالب درباره این جلسه حدودا ۲۰۰دقیقه‌ای، نوع وقت‌دهی بود، به گونه‌ای که فقط ۱۰دقیقه در اختیار رئیس بود و بقیه را مدعوین استفاده کردند!

بخشی از سخنانم در جلسه با آقای شیخ محمد قمی رئیس جدید سازمان تبلغات اسلامی را اینجا می‌نویسم:

بسم‌الله آقای قمی... ایرانی‌ها غافلاند؛ ما حزب‌الهی‌ها که نورعلی‌نوریم و خدایگانِ‌غفلت! نه حواس‌مان به ظرفیت‌هاست، نه دغدغه‌ای داریم، نه نیازها را می‌شناسیم و عموما در جایِ درستی هم نایستاده‌ایم. مثل همین سازمان فرهنگ و ارتباطات که اسماً کارش رایزنی فرهنگی است و رسمش غفلت!

از آن‌طرف موقع ارائه کارنامه، خدایگانِ‌شوآف هستیم. آن‌چنان کارهای کرده و نکرده‌مان را در بوق و کرنا می‌کنیم که عالم و آدم فکر می‌کنند چه گُل‌هایی که به سر همه نزده‌ایم... مثل همین ستاد بازسازی عتبات که طوری گزارش کار می‌دهد که انگار همه‌ی عراق و سوریه را ما با پول بیت‌المال‌مان ساختیم! 

آقای قمی... ان‌شاءالله ۱۱ مهر ۱۳۹۸ که دوباره کنار هم جمع شدیم، نه شما را غافل بدانیم و نه اهل  شواف. 

آقای شیخ محمد قمی... فضای مجازی چیز مهمی است. اما شما را به خدا قسم، قرارگاه فضای مجازی جدیدی نسازید! جای قرارگاه زدن، بستر بسازید.‌ جای تولید محصول، از محصولات گروه‌های خودجوش استفاده کنید. از ظرفیت‌های جوانان غافل نباشید. دوره‌افتاده‌های از مرکز را در تصمیمات دخیل کنید. همه‌ی جبهه انقلاب همین چند نفر نیستند که از این جلسه به آن جلسه می‌روند... همه به شما و به جوانی‌تان امید دارند. 

مگر اسلام برای همه شئون زندگی انسان برنامه ندارد؟ مگر قرار نبود مردم فقط به مجانی‌شدن آب و برق و امور دنیوی دلخوش نباشند و آخرت‌شان را هم آباد کنیم؟ پس چرا غافلیم؟ برای تفریح‌شان چه کرده‌ایم؟ قرائت ج.ا از اسلام گزینه‌ای پیش‌روی جوانان‌مان گذاشته که توقع داشته باشد سراغ گزینه‌های فعلی نرود؟ من به‌روزرسانی روش‌های کهنه‌شده را وظیفه شما می‌دانم...

#خودت_بمال آقای وزیر!

۱. خدا رو شکر می‌کنم که از بین مسئولان کابینه اعتدال، فقط و فقط «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » به میان مردم می‌رود و درددل‌هایشان را می‌شنود. فرض کنید قرار بود «بیژن نامدار زنگنه ..... » یا «عباس احمد آخوندی .... » یا «اسحاق جهانگیری کوشایی .... » هم با مردم هم‌کلام شوند. من که شرم دارم حتی به کلماتی که از دهان این افراد بیرون می‌آمد فکر کنم!

۲. اقای وزیر بهداشت که سابقاَ و مکرراَ -و به رسم رئیس دولت- متعدد به دیگران توهین‌های بدی کرده؛ این بار پیرمردی را در حرکتی .... تحقیر کرد. اما صد رحمت به «حسن فریدون روحانی .....»! لااقل رئیس ناکارآمدترین دولت قرن، به منتقدان خودش جهنم حواله می‌داد و بیسواد و بی‌شناسنامه و مغذی از جای خاص نام‌شان را می‌گذاشت. اما از بددهنی «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » نه تنها خود دولتی‌ها در امان نیستند که «پیرمرد دردمند بجستانی» هم طعم گس آن را زیر زبان دارد. قبول ندارید از فرماندار بدره یا مردم نیشابور بپرسید!

۳. نزدیک به ۲ سال دبیر صفحه سلامت روزنامه همشهری بودم. در تمامی این بیست و اندی ماه، فقط و فقط ۱ بار به جلسات وزارت بهداشت با رسانه‌ها رفتم. بقیه را یا نمی‌رفتم یا دعوت نمی‌شدم... فقط و فقط به این دلیل که هم‌راستای با سیاست‌های ضدمردمی «طرح تحول سلامت» روده‌درازی نمی‌کردم و تنها دستاورد(!) دولت حسن روحانی را صدها برابر مخرب‌تر از مسکن مهر می‌دانستم و می‌دانم.

۴. آقای «حسن قاضی‌زاده هاشمی .... » اسفند سال ۹۵ را یادت هست؟ آن روزی که در اتاق شیشه‌ای‌ات در ساختمان وزارت بهداشت مصاحبه کردیم و در جواب سوال‌ها به لکنت افتاده بودی؟! کاش همان وقت که با دُرُشتی «منِ جوانِ منتقد» را فرقانی خطاب کردی، جوابت را دُرُست می‌دادم؛ تا امروز استخوانی در گلوی این مردم نباشی. پیرمرد نانوای بجستانی... ازت معدرت میخام

۵.‌ جای .....های متن بالا، هرچه دلتان خواست بگذارید و مجددا متن را بخوانید.

محاجه نوروزی با وزیر بهداشت / پزشکان و تضاد منافع!

نمی‌شود روزنامه‌نگار بود و عاشق گفت‌وگوی نوروزی نبود! امسال هم برای ویژه‌نامه ۹۶ #روزنامه_همشهری، گفتگوی جذابی با دکتر قاضی‌زاده هاشمی وزیر پرکار دولت روحانی داشتم در نقد #طرح_تحول_سلامت. بخشی از این شبه‌مناظره را که در آن جای پرسشگر و پاسخگو عوض شده را می‌خوانید:

📝 رییس جمهور درست می‌گوید؛ #عینک_بزنید!

قاضی‌زاده: نمی‌توانیم به پزشک بگوییم که حتماً موظف هستی در این چارچوب عمل کنی. این برای نظام سوسیالیستی شاید شدنی باشد اما برای نظام درمانی ما شدنی نیست.
رجبی: بیشتر دلیل‌تان برگرفته از تعابیر سیاسی بود!

قاضی‌زاده: روش مدنظر ما این است که پزشکان نسخه را به همان شیوه سابق و دستی بنویسند و این نسخه در داروخانه الکترونیک شود.
رجبی: پس چرا بیمه‌ها پیگیر نیستند؟

قاضی‌زاده: آفرین، سؤال ما هم همین است.
رجبی: چون خود بیمه‌ها مالک شرکت‌های داروسازی هستند، تمایلی به این کار ندارند؟ به‌خصوص تأمین اجتماعی  که ۱۷ شرکت دارویی دارد؟

قاضی‌زاده: بالاخره ما نفهمیدیم شما منتقد تأمین اجتماعی هستید یا نه؟
رجبی: من خبرنگار هستم و در نقد نظام سلامت، یک بخشی نگاه نمی‌کنم.

قاضی‌زاده: رشته تحصیلی‌تان چیست؟
رجبی: مهندسی خوانده‌ام و الان در رشته مدیریت فرهنگی تحصیل می‌کنم.

قاضی‌زاده: چه جالب! آخر مهندس چطور می‌تواند کارشناس نظام سلامت بشود؟ اینها را حتماً از قول من بنویسید. مثل این می‌ماند که من بیایم بگویم کارشناس نظام مهندسی هستم. مشکل ما این است که افرادی در حوزه‌هایی اظهارنظر می‌کنند که کمترین اطلاع از آن دارند.
رجبی: یعنی این چیزهایی که گفتم از روی بی‌اطلاعی بود؟

قاضی‌زاده: با اجازه شما در بخش‌هایی بله. بعضی چیزها را اطلاع ندارید. در این سن و سال به این نتیجه رسیده‌ام، چه پزشک، چه مهندس، چه هنرمند و… فرقی نمی‌کند بالاخره اینطور نباشد که تا مرکب مدرک تحصیلی‌مان خشک نشده در مورد همه‌چیز اظهارنظر کنیم.
رجبی: اگر بحث ارتباط مدرک تحصیلی باشد که ما معتقدیم تجربه دیگر کشورها ثابت کرده #وزارت_بهداشت نباید به‌دست پزشکان اداره شود.

قاضی‌زاده: پس وزارت بهداشت را بدهند دست مهندس‌ها؟
رجبی: اولین مشکل این رویه این است که ممکن است #تضادمنافع ایجاد کند.

قاضی‌زاده: مگر در مهندسی تضاد منافع ایجاد نمی‌شود؟ آن وقت یکی بیاید و بگوید وزارت راه و شهرسازی را بدهند پزشکان اداره کنند چون آنجا هم تضاد منافع ایجاد می‌شود!
رجبی: بالاخره کسانی که در راهسازی منفعت دارند، نباید وزیر راه بشوند چون تضاد منافع ایجاد می‌کند. نظام مهندسی، نظام صنفی مهندسان است. بالاخره پزشکان هم #نظام_پزشکی دارند…

جمهوری اسلامی نياز به انقلاب اسلامی مجدد دارد

 اخيرا متنی با عنوان «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» منتشر شده كه اگرچه نويسنده‌اش را نمی‌شناسم ولی آنچه نوشته را بايد ده‌ها بار خواند و به آن فكر كرد. ماه‌هاست به اين نتیجه رسيده‌ام [و احتمالا خيلی‌های ديگر نيز رسيده‌اند كه] جمهوری اسلامی ايران نياز به انقلابی دوباره دارد تا به مسير اصلی‌اش برگردد.

بسياری از نهادهای انقلابی كه در فاصله زمانی ۱۳۵۷ تا ۵۹ تاسيس شده‌اند يا در دور تكرار گیر کرده‌اند؛ يا از اثرگذاری افتاده‌اند. حاصل بی‌اثری نهادهای انقلابی، مشكلاتی است كه اكنون در آن گرفتار هستیم. اينكه چرا اثرگذاری نهادهای انقلابی رفته‌رفته كاسته شده، نياز به بررسی دارد اما آنچه مسلم است، حلقه بسته‌ مديريتی اين نهادها اجازه «#تحول‌خواهی مبتنی بر آرمان» را گرفته است.

نگاهی به وضعيت فعلی آستان قدس رضوی و كميته امداد امام خمینی؛ و مقايسه آن با وضعيت ۳ سال پيش آنها و ميزان اثرگذاری‌شان، نكات بسياری را  به دنبال دارد كه به زودی سعی خواهم كرد درباره آنها بنويسم: متن كامل يادداشت «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» 👇

🔹«عمر عقاب ۷۰ سال است. ولی به سن ۴۰ که رسید، چنگال‌هایش بلند شده و انعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد. نوک تیزش کُند، بلند و خمیده می‌شود و شهبال‌های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه می‌چسبد و پرواز برایش دشوار است. آنگاه عقاب است و دو راهی: بمیرد یا دو باره متولد شود... ولی چگونه؟

عقاب به قله‌ای بلند می‌رود، نوک خود را آنقدر بر صخره می‌کوبد تا کنده شود و منتظر می‌ماند تا نوکی جدید بروید. با نوک جدید تک تک چنگال‌هایش را از جای می‌کند تا چنگال نو در آید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه می‌کند. این روند دردناک ۱۵۰ روز طول می‌کشد، ولی پس از ۵ ماه عقاب تازه‌ای متولد می‌شود که می‌تواند ۳۰سال دیگر زندگی کند.... برای زندگی باید تغییر کرد، درد کشید، از آنچه دوست داشت گذشت، عادات و خاطرات بد را هرس کرد و دوباره متولد شد؛ و یا مُرد!»

شورای نگهبان برای جلوگيری از "تحقق فاجعه" ورود می‌کند؟

بررسی بندهای مرتبط با نظام سلامت از #برنامه_ششم_توسعه، با اتفاقات تلخی روبه‌رو بود. پزشكان بهارستان‌نشین، بارها برای حداكثر كردن منافعان صنفی خود پشت تريبون رفتند و خواسته‌های غيرمعقول خود را در لفافه‌ای مردم‌پسند ارائه كردند. به طور مثال تلاش بسياری شد تا تعيين تعرفه‌های بخش خصوصی به سازمان نظام پزشكی سپرده شود و يا قوانين مترقی مانند، قانون تمام‌وقتی پزشكان از برنامه ششم حذف شود.

انتقال #بیمه_سلامت به #وزارت_بهداشت یكی از بدترين اتفاقات برنامه ششم توسعه است كه اميد می‌رود توسط شورای نگهبان رد شود. اين رای نمایندگان باعث شد، سياستگزاری، توليت، ارائه خدمت، نظارت و همچنين مسئوليت خريد خدمت در بيمه سلامت به وزارت بهداشت سپرده شود و عملا هيچ سپر دفاعی‌ ديگری برای مردم در برابر پزشكان باقی نماند.

تلاش برای رفع ممنوعیت اشتغال همزمان پزشكان در بخش دولتی و خصوصی، یكی ديگر از فجايعی بود كه به اسم دلسوزی برای مردم محروم و كمبود پزشک، طرح می‌شد. اگر اين اتفاق می‌افتاد شبيه آن بود كه "قضات هم بتوانند به‌طور همزمان وكالت كنند" با اين حال با اين توجيه كه كمبود پزشک متخصص داریم؛ ممنوعيت طبابت همزمان در مناطق محروم برداشته شد؛ اما كسی نپرسید؛ آن پزشک متخصص چگونه می‌خواهد در منطقه محروم مطب خصوصی باز كند!؟

اگرچه درست كردن خانه‌ای كه از پای‌بست ويران است زمان می‌خواهد؛ اما  اگر اين ديوار را ادامه بدهیم، تا ثریا كج پيش می‌رویم. مهمترین راهكار در شرايط كنونی، رد ۲ مصوبه برنامه ششم در #شورای_نگهبان است؛ يكی "انتقال بیمه سلامت" [با استناد به بند ۷ سیاست های کلی سلامت] و دیگری "استثنائات ممنوعيت دوشغله بودن پزشكان" [با استناد به اصل ۱۴۱ قانون اساسی]

برنامه نوشتن به روش کاریکاتوری

لابی‌های یکماه گذشته وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت، نتیجه داد و سازمان بیمه سلامت از وزارت رفاه جدا شد تا به عنوان زیرمجموعه #وزارت_بهداشت فعال شود.

#علی_لاریجانی در هنگام بررسی این پیشنهاد الحاقی، نه تنها با اجازه صحبت ندادن به منتقدان، خاطره «برجام در بیست دقیقه» را زنده کرد؛ بلکه حتی ‌اجازه نداد محمدباقر بوبخت به عنوان نماینده دولت، دلیل مخالفت خود را بیان کند. با این تدبیر آقای لاریجانی، در کمتر از یک دقیقه سازمان بیمه سلامت با حدود ۱۰.۰۰۰ میلیاردتومان بودجه، به یکباره از یک وزارتخانه به وزارتخانه دیگر نقل مکان کرد.

پیشنهاد مشابه دیگری درباره انتقال شورایعالی بیمه از وزارت رفاه به وزارت بهداشت، تنها با اختلاف ۱ رای به تصویب نرسید. حسینعلی شهریاری عضو کمیسیون بهداشت معترض بود که دستگاهش خراب بوده و نتوانسته رای بدهد و اگر رأی می‌داده، این پیشنهاد هم به قانون تبدیل می‌شده است. رئیس مجلس نیز دستور بررسی داد و دقایقی بعد مشخص شد که ادعای شهریاری درست بوده؛ اما آقای لاریجانی لحظاتی بعد گفت که چون از این پیشنهاد گذشتیم، نمی‌توانیم رای آقای شهریاری را حساب کنیم... به عبارت ساده‌تر، این بار خرابی ۱ دستگاه رای‌گیری، مانع انتقال شورایعالی بیمه و دبیرخانه‌اش از یک وزارتخانه به وزارتخانه‌ای دیگر شد.

این روزها باید موج 106 رادیو FM را گوش کرد و بیش از همیشه درباره درزهای #دموکراسی سخن گفت. متاسفانه مجلس دهم این روزها به نمایی کاریکاتوری از یک محفل نخبگانی تبدیل شده است. نمایندگان به راحتی با لابی‌های مختلف پیشنهاداتی خلاف سیاست‌های کلی مطرح می‌کنند و این پیشنهادات اگرچه با مخالفت دولت و مخالفت کمیسیون‌های تخصصی مواجه می‌شود، اما با لابی‌های پشت‌پرده تصویب می‌شود.

فرار وزارت بهداشت از نقد طرح تحول سلامت

روزگذشته، رسانه‌ها از قول وزیربهداشت تيتر زدند: "جامعه پزشکی واسطه مردم و خدا هستند!"  خیلی‌ها با دستمایه كردن اين جمله آقای وزیر، طنزهایی ساختند. البته آقای قاضی‌زاده هاشمی در ماه‌های اخير، در مواجهه با انتقادات، از مقام معظم رهبری هزينه كرده و پای رضایت رهبری از طرح‌تحول را پيش كشيده‌اند؛ بدون آنكه سندی ارائه كنند...

امروز هم علی‌اكبر سیاری معاون‌وزيربهداشت، قاضی‌زاده هاشمی را به #مختار تشبيه كرده و در نشست معاونين بهداشت وزارتخانه گفته‌اند كه «مختار لشکر زیادی داشت اما در صحنه آخر در یک قلعه گیر افتاد به قدر جنگید تا کشته شد. همه به وزیربهداشت حمله کردند و ما باید اینجا از ایشان دفاع کنیم» وزير بهداشت هم از كارمندان‌اش خواسته «بجنگند تا نابود نشوند!»

اينكه #وزارت_بهداشت نمی‌گذارد طرح تحول نقد شود، بر همه فعالان حوزه سلامت مشخص شده است. اما اينكه چرا بعد از باز شدن دريچه نقد كارنامه وزارت بهداشت‌ ‍[در دو برنامه تلويزيونی #ثریا و غیرمحرمانه] ؛ آن هم بدون حضور حتی یک منتقد، اين چنين به تک‌وتا افتاده‌اند، غيرقابل‌باور بود!

عصبانیت وزارت بهداشت از ورود رسانه‌ها به نقد #طرح_تحول_سلامت و سخنان اخير آقای وزير و معاونش، نشان می‌دهد كه مديریت فعلی وزارتخانه تحمل كوچكترین نقدی را ندارد و مظلوم‌نمایی را بر ارائه كارنامه ارحج می‌داند.

فرصتی كه ثریا، بر باد داد...

وزیربهداشت برای اولین بار روبه‌روی منتقدین #طرح_تحول_سلامت نشست. #قاضی‌زاده_هاشمی برای چندمین بار بود که به برنامه ثریا دعوت شده بود و البته اولین بار بود که ثریا با این موضوع روی آنتن رفت و کسی جلوی پخش آن را نگرفت. البته بماند که روابط عمومی #وزارت_بهداشت، شرط کرده بود که هیچ منتقدی نباید در برنامه باشد و یا روی آنتن بیاید؛ تا وزیربهداشت تنها مرد میدان باشد!

متاسفانه ثریا راه را اشتباه رفت. مجری‌برنامه و دست‌اندرکاران آن، به جای آنکه از چرایی اجرا نشدن قوانین بر زمین مانده در حوزه سلامت حرف بزنند، وارد چالش‌های دیگری شدند و تنها در بحث کارانه‌های نجومی پزشکان گیر کردند.

کاش از وزیربهداشت می‌پرسیدند، با کدام منطقی برای آنکه جلوی زیرمیزی پزشکان را بگیرند، تعرفه‌ها را  تا ۵۸۱ درصد افزایش می‌دهند؟ چرا به جای این روش غیرمنطقی، نظارت بر پزشکان را جدی نمی‌گیرند؟

کاش از وزیر می‌پرسیدند با کدام استناد قانونی، طرحی به اسم طرح‌تحول‌سلامت با هزینه بیش از ۳۰ هزار میلیاردی در سال اجرا شد؟ در کجای سند چشم‌انداز ۲۰ ساله، سیاست‌های ابلاغی، برنامه‌های ۵ ساله توسعه و حتی قوانین بودجه، از چنین طرحی صحبت شده است؟

کاش از او می‌پرسیدند چرا قوانینی همچون نظام ارجاع، نسخه الکترونیک، پزشک خانواده، پرونده الکترونیک و ... در تمامی این سال‌ها اجرا نشده؟ چرا جلوی هر گونه شفافیتی در سیسنم درمانی گرفته شده است؟

کاش از او می‌پرسیدند چرا در حالیکه از کمبود پزشک رنج می‌بریم، درب دانشگاه‌های علوم پزشکی را بسته‌ایم؛ ظرفیت‌ها را زیاد نمی‌کنیم؟ و انحصار ایجاد کرده‌ایم؟ چرا باید اوضاع طوری باشد که معاون پرستاری وزارت بهداشت از کمبود ۳۰۰ هزار پرستار سخن بگوید؟ و البته هزاران چرای دیگری که وزیر بهداشت با زیرکی از کنار آنها گذشت...

چرا لابی پزشكان به‌دنبال انتقال بيمه‌ها به وزارت بهداشت است؟

تلاش گسترده مثلث قدرتمند پزشكان در حاكميت در ۳ لايه دولت (#وزارت_بهداشت)، مجلس (كميسيون بهداشت) و بخش خصوصی (سازمان نظام پزشكی) اقدامی در راستای  منافع صنفی ۳ گروهی كه يك وجه مشترک مهم و البته قابل تامل دارند: همگی پزشک هستند

فروشنده (ارائه‌دهنده خدمت يا پزشكان) به ‌دنبال فروش حداكثری خدمات خود با بالاترين‌قيمت است ولی خريدار (خريدار خدمت يا بيمه‌ها) به‌دنبال خريد بهترين خدمات با كمترين هزينه است.

در نتيجه، وزارت بهداشت خريدار خدمتی خواهد بود كه خودش ارائه‌كننده آن است و بر كيفيت آن نظارت می‌كند! به‌عبارت ديگر، ارائه‌دهنده، خريدار، سياستگذار و ناظر يكی خواهد شد!

در چنين شرايطی، به‌طور طبيعی وزارت بهداشت در راستای حداكثر كردن منافع  ارائه‌دهنده خدمت (پزشکان) و نه هزينه‌كرد بهينه منابع و تأمين سلامتی مردم پيش خواهد رفت و در اين راه با هيچ مقاومتی روبه‌رو نخواهد شد.

تحقق چنين فرآيندی، اولاََ: "افزايش افسارگسيخته هزينه‌ها" و دوماََ: "كاهش كيفيت خدمات" را به‌صورت كاملا طبيعی به دنبال خواهد داشت و در نتيجه، كاملا به ضرر گيرنده‌خدمت (مردم) است.

درباره سهام‌دار بودن تامين اجتماعی در دخانیات/ تامين‌اجتماعی در مافیای دارو چه نقشی دارد؟

اخيرا در حساب توئيتر خود، درباره دور باطل تامين‌اجتماعی، توئیتی منتشر كردم كه گويا به مذاق آقایان خوش نيامده و معاون درمان تامين اجتماعی فرموده‌اند كه «از سر بی‌اخلاقی» اين حرف زده شده است.

درباره اين ادعا شما را ارجاع می‌دهم به مصاحبه آقای نجفیان مديرعامل شركت دخانيات با خبرگزاری دولتی ‌ايسنا در تاريخ 24 آذر 92؛ در اين گفتگو آمده است: «هیات دولت دهم در اواخر عمر کاری خود ۵۵ درصد از سهام شرکت دخانیات ایران به همراه سهام چندین شرکت دیگر دولتی را به صندوق بازنشستگی فولاد واگذار کرد و این صندوق نیز به وزارت رفاه و تامین اجتماعی منتقل شد.» البته اينكه اين صندوق بعدها از دخانيات پس گرفته شد، اين معنی را نمی‌دهد كه "بيمه‌ هیچگاه سهام‌دار دخانيات نبوده است."

اما درباره نقش داشتن تامين اجتماعی در صنعت دارویی كه خود‌به‌خود موجب می‌شود، بيمه به جای آنكه وكيل سلامت مردم باشد، به دنبال منفعت اقتصادی با فروش بيشتر دارو باشد، ايشان را به ليست شركت‌های زيرمجموعه شستا [شركت سرمايه‌گزاری تامين‌اجتماعی] رجوع می‌دهم. هولدينگ دارویی شستا، 10 شركت دارد كه برخی از آنها عبارتند از: اکسیر، فارابی،  زهراوی، ابوریحان،  دانا، رازک، پارس‌دارو و ...

يكی از مشكلات ساختاری تامین اجتماعی، حضور پزشكان در رأس سازمانی است كه وظیفه ذاتی‌اش دفاع از حقوق بيماران در مواجه با نظام سلامت است. آيا می‌شود از سازمانی كه عمدتا توسط پزشكان اداره می‌شود، نظارت بر پزشكان را انتظار داشت؟

آقايان #تامين_اجتماعی؛ بهتر است به جای تكذيب كردن فكری برای تجديدساختار خود كنند و به اين سوال پاسخ بدهند كه چرا تامين اجتماعی، به دنبال اجرایی شدن نسخه‌نويسی الكترونیک و شفاف‌ شدن تجويز پزشكان نيست تا معلوم شود، آيا تجويز پزشكان بر اساس گايدلاين دارویی است یا نه؟ و اينکه هزينه واقعی دارویی كشور چه‌ اندازه است؟ و این ابهام را برطرف کنند که چگونه هم وکیل سلامتی مردم‌اند و هم دارو تولید می‌کنند؛ در حالیکه سود داروسازان در مریضی بیمار است و نه بهبود او؟

آماده استقبال از شهدای‌اربعین می‌شویم

مهم‌ترین وجه تمایز انفجار انتحاری در منطقه حله عراق، به خاک‌وخون کشیده شدن زائرانی از ملیت‌های مختلف [ایران/عراق/افغانستان] بود.

اربعین۹۵ با همه خاطرات و خطراتش گذشت. دولت بی تدبیر هم به مانند سالهای گذشته نتوانست خدماتی درخور زوار اباعبدالله الحسین (ع) به آنها بدهد وتنها تفاوت عملکردش با سالهای گذشته، افزایش هزینه های زائران بود؛ از هزینه ۳۰، ۴۰ هزار تومانی برای بیمه که هیچ البته بیمه نامه ای صادر نشد تا هزینه ۵ هزارتومانی پارک کردن خودرو در بیابان های نزدیک به مرز، به ازای هر یک شب اقامت! 

تروریست‌های تکفیری و حامیان عربی و غربی‌شان بالاخره زهر خود را به راهپیمایی بزرگ اربعین ریختند و آنطور که در خبرها آمده، نزدیک به ۸۰ نفر را به شهادت رساندند. یک‌طرف داعش و النصره و سایر جانوران شبیه به آن، از این ضایعه خوشحال هستند و یک‌طرف هم منورالفکرانی که تفکر حسینی را سد راهِ دنیای خود می‌بینند.

من مطمئنم همان مردمی که منتظر دولتمردان بی‌تدبیرشان نماندند و خودشان برای بازگشت زوار از مرزها دست به کار شدند، این بار هم منتظر نمی‌مانند و مراسم باشکوهی برای بازگشت #شهدای_اربعین برپا خواهند کرد. به یاد آن روزهایی که عطر شهدای دفاع مقدس در کوچه‌های ایران می‌پیچید؛ فقط با این تفاوت که این بار ملیت‌های مختلف (ایرانی، عراقی و افغانستانی) در میان شهدا هستند.

عكسی كه #مایه_شرمساری وزارت بهداشت است

اخيرا عكسی در شبكه‌های اجتماعی منتشر شده كه نشان می‌دهد در اوج سرمای اين روزها، همراهان چند تن از بيماران بيمارستان دكتر شريعتی تهران؛ در چادری كه در كنار بيمارستان زده‌اند، زندگی می‌كنند. منتشر كننده عكس هم به طعنه از مسئولان "دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران" و "مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" كه در همان حوالی هستند، درخواست كرده، «در این شب‌های سرد، دو اتاق گرم از ساختمانهای‌شان را برای خواهران و برادران ساکن این چادرها اختصاص دهند»

طبق آنچه اين روزها ديده‌ايم، انتظار می‌رفت مسئولان وزارت بهداشت، حتی برای يک عكس يادگاری اينستاگرامی هم كه شده به اين خانواده‌ها سر بزنند و "دستور بررسی فوری" بدهند. اما گويا چون نامی از وزارت بهداشت در اين ماجرا به ميان نيامده، در بولتن خبری كه هر روز به دست مقامات وزارتخانه می‌دهند هم چيزی منعكس نشده و مديران وزارت‌بهداشت و دانشگاه علوم پزشكی تهران، از حال اين افراد باخبر نشده‌اند.

گويا در دولت حسن روحانی كه [پيشتر هم گفته شد به جای پاسخگو بودن در جايگاه مدعی قرار گرفته] هر كار بر زمين مانده دولت بايد توسط  نهاد ديگری اجرایی شود.‌ در اين فقره هم شهرداری پا جلو گذاشته و به‌مانند فقره ارائه خدمات به زائرين اربعین، بی‌تدبیری دولت را با اقدام جهادی پوشش داده است.

بر اساس آنچه وزارت بهداشت از  در گام چهارم #طرح_تحول_سلامت، ارتقای کفيت خدمات بيمارستا‌ن‌ها از  برنامه‌های طرح تحول سلامت است كه بر پايه آن علاوه بر بهسازی چهره فيزیكی بيمارستان‌های دولتی مانند وضعيت اتاق‌ها، سرويس‌های بهداشتی و تخت‌های آسيب‌ديده؛ ارائه "خدمات هتلينگ و سرويس‌های تغذيه" نيز تاكيد شده است.

طرح‌تحول‌سلامت، درست همانند نظام سلامت، منابع پايداری ندارد. اما در همين مقدار منابعی كه موجود هست هم نظام اولویت‌بندی به درستی اجرا نشده است. پول می‌آید، اما به جای آنكه خرج بهبود وضعيت درمان كشور شود؛ صرف افزايش ۲۰۰ درصدی كارانه پزشكان می‌شود. 

۳تئوری برای ادامه حیات صندوق های بیمه درمانی

۳تئوری تاکنون برای صندوق‌های بیمه ای ارائه شده که هر کدام موافقان و مخالفان خود را دارد؛ نخستین تئوری ادامه وضع کنونی و سیطره وزارت رفاه بر بخشی از منابع درمانی است.

این روش كه سال‌هاست در حال انجام است و پس از ادغام 2وزارتخانه كار و رفاه، پررنگ‌تر نیز دنبال شد، برخلاف سیاست‌های كلی نظام سلامت ابلاغ شده از سوی رهبرانقلاب است. پر واضح است كه حامیان این نظریه، عمدتا كسانی هستند كه به وزارت رفاه وابسته‌اند و اگرچه بر زبان نمی‌آورند، اما دلشان نمی‌خواهد بودجه‌ای هنگفت را از دست بدهند. مخالفان این ایده اما علاوه بر سیاست‌های كلی، تجربیات سایر كشورهای موفق را شاهد می‌آورند. حامیان ادامه شرایط كنونی، تلاش دارند كارگران را به بازی در آورده و این طور وانمود كنند كه تجمیع بیمه ها به ضرر كارگران خواهد بود.

دومین تئوری واگذاری صندوق‌های بیمه‌ای به وزارت بهداشت بود كه تجربیات جهانی نشان می‌دهد در ظاهر اگرچه برای مدتی وضع نظام سلامت را بهبود می‌بخشد اما در درازمدت به ضرر است. حامیان این تئوری بر این باورند كه چنانچه كار درمان و بیمه درمان را به یك وزارتخانه بسپرند كارها رونق می‌گیرد و مشكلات بهداشت و درمان مردم حل خواهد شد، غافل از اینكه در این صورت خریدار و فرشنده در بخش درمان یكی خواهند شد و چنانچه تخلفی از یكی از این دو سربزند مرجعی برای رسیدگی نیست چرا كه می‌دانیم عملا امكان ندارد یك وزارتخانه به تخلف‌های خودش رسیدگی یا حتی آنها را پیگیری كند. تئوری مطرح دیگر كه به نظر می‌رسد از لحاظ سیاست‌های كلی نظام مستندتر باشد، بحث تجمیع بیمه‌هاست. حامیان این نظر نه موافق ادغام بیمه‌ها در وزارت بهداشت هستند و نه موافق تكثر بیمه‌ها و سیطره وزارت رفاه. آنها معتقدند كه تركیب شورایعالی بیمه باید تغییر كند و نقش وزارت بهداشت در آن پررنگتر شود اما مخالف ادغام بیمه‌ها در وزارت بهداشت هستند. در كنار این، وجود 16صندوق بیمه‌ای كه همگی با بودجه عمومی تامین می‌شوند، نشان می‌دهد كه منابع درمانی كشور به صورت پراكنده مصرف می‌شود. تجمیع این صندوق‌های كوچك و تبدیل آن به بیمه‌ای پایه و فراگیر برای آحاد مردم، كه نمونه آن در بیمه سلامت اجرا شد، چتر فراگیری بیمه را بیش از پیش گسترده خواهد كرد.

  • بیمه باید وكیل مردم باشد

بیایید مسئله انتقال بیمه به وزارت بهداشت را ساده سازی كنیم تا ببینیم به صلاح بیمار است كه بیمه زیرنظر وزارت بهداشت باشد یا نه. روزگاری، سیستم سلامت و درمان كشور، بر پایه رابطه «حكیم - بیمار» شكل گرفته بود و همه كسانی كه به حكیم باشی مراجعه می‌كردند به او اطمینان داشتند اما از زمانی كه مسائل اقتصادی به بخش سلامت اضافه شده و پزشك در ازای انجام خدمت، كارانه می‌گیرد، فضا به سمتی رفته كه از آن می‌توان به عنوان« ارائه دهنده خدمت - مشتری» یاد كرد. حالا فرض كنید كه فرزند شما به یكباره با دل درد مواجه می‌شود و شما به پزشك مراجعه می‌كنید و پس از معاینه به شما گفته می‌شود كه فرزند شما باید فورا عمل شود و آپاندكتومی اجرا شود. پزشك به شما توضیح بیشتری نمی‌دهد و شما هم كه از مسائل پزشكی تخصصی ندارید، فورا بنا بر توصیه پزشك، به فكر انجام عمل می‌افتید و جوركردن هزینه‌های آن. اینجا همانجایی است كه بیمه به عنوان وكیل شما كه در زمینه پزشكی تخصص دارد، وارد میدان میشود و از چرایی انجام این عمل می‌پرسد. در سیستمی كه متأسفانه نگاه مشتری محوری حاكم شده و مشتریان چندان اعتمادی به ارائه دهنده خدمت ندارند، بیمه نقش وكیلی را بازی خواهد كرد كه اطمینان را به مشتری باز می‌گرداند. البته این نگاهی بدبینانه بود؛ اما تجربه سیستم های درمانی در كشورهای پیشرفته دنیا نشان می‌دهد كه بیمه به عنوان وكیل مردم، نظارت دقیقی بر رفتار پزشكان می‌كند و به همین علت، تخلفات پزشكی كاهش می‌یابد و دیگر هیچ پزشكی نمی‌تواند خارج از چارچوب های تعیین شده، نسخه بنویسد یا آزمایشی تجویز كند.

ساز ناکوک كابينه؛ از حوزه اجتماعی تا حوزه اقتصادی

امروز یكی از مهم‌ترين روزهای دولت حسن روحانی بود؛ روزی كه قرار بود تنها طرح دولت تدبير در فضای داخلی تعيين تكليف شود و موارد مربوط به #طرح_تحول_سلامت در كميسيون تلفيق برنامه ششم بررسی و تصويب شود. هر دو وزير رفاه و بهداشت نيز به‌عنوان ذينفعان در مجلس حضور يافتند.

طرح تحول سلامت نزدیک به ورشكستگی است؛ بزرگترين طرح #دولت_روحانی‌ در كماست! اما هسته مركزی دولت، دنبال روزآمد كردن طرح و رفع مشكلات‌اش نيست. مصوبه امروز كميسيون تلفيق درباره توليت بيمه‌ها  نيز كه به نفع وزارت رفاه بود؛ آخرين اميدهای وزارت بهداشت برای منابع مالی جديد را نقش برآب كرد.

طرحی كه 80.000.000.000.000 ميليارد ريال كسری مالی دارد؛ (چيزی نزديک به رقم ناقابل اختلاس #صندوق_ذخیره_فرهنگیان) و پيش‌بینی می‌شود 110.000.000.000.00 ریال ديگر هم تا پايان سال 95 ايجاد كند، هر وزيری را می‌ترساند؛ چه برسد به آنكه وزيربهداشت باشی و وزير رفاه، به جای گرفتن دست، پایت را بگيرد!

طرح تحول سلامت، در حال زمین خوردن است؛ دولت روحانی پشت قاضی‌زاده را خالی كرده و او نااميدانه در هر سخنرانی‌اش سعی می‌كند با گفتن «رهبرمعظم‌انقلاب از طرح تحول سلامت راضی هستند» پاسخ منتقدان را بدهد. البته برای او كمی حق قائلم؛ وزيربهداشت هم از طرف پزشكان تحت فشار است و هم از طرف رسانه‌ها و هم از طرف #وزارت_رفاه و بيمه‌ها. هر كدام هم مطالبه خودشان را دارند. 

آسیب‌های اجتماعی بيداد می‌كند اما وزارت رفاه، به جای آنكه به اين مشكلات رسيدگی كند دنبال سنگ‌اندازی در طرح تحول است. قاضی‌زاده امروز در جلسه تلفيق گفته كه «در واقع وزارتخانه و سازمانی برای رفاه نداريم»

#علی_ربیعی و قاضی‌زاده هاشمی تنها وزرای كابينه نيستند كه با هم اختلاف دارند. اختلاف نظرات جدی وزرای اقتصادی و ساز ناكوک كابينه روحانی، سه‌سال‌ونیم است كه گوش مردم را كر كرده است. كابينه روحانی از همان اول، كابينه‌ای سهمیه‌ای بود. نمونه دم‌دستی‌اش حضور آقای واعظی در وزارت ارتباطات است؛ در حالی كه سوابق واعظی همگی در وزارت خارجه بوده. و يا دعواهای اكبر تركان با وزرای اقتصاد و دفاع و صنعت.

کاش وزير بهداشت بعدی، پزشک نباشد

قاضی‌زاده‌هاشمی مانند همه اسلاف خود پزشكی بود حامی پزشكان؛ نه مدیری حامی مردم!

 ديروز، حين بازديد سيدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزير فعلی بهداشت از غرفه همشهری، یکی‌دو دقيقه‌ای همکلام شديم. برای اينکه راحت‌تر حرف بزند، رکوردر را خاموش کردم. برخلاف هميشه، کمی مستاصل به نظر می‌رسيد.

يکی دو جمله با هم گفتگو کرديم و از تلاش #وزارت_بهداشت برای تحت مالکيت قرار گرفتن بيمه‌ها،‌ انتقاد کردم. قاضی‌زاده هم بريده‌بريده جواب‌های دم‌دستی داد و رفت. بعدا شنيدم که در غرفه ديگری از اين گفته که «ديگر دوست ندارد وزير بهداشت باشد و در دولت بعدی نخواهد بود.»

رفتار و گفتار اين روزهای قاضی‌زاده‌هاشمی مستصل شده است. او با وعده کمک حسن روحانی، بيمارستان خصوصی‌اش را رها کرد و طرحی با هزينه‌های چندده هزارميلياردی را کليد زد؛ ولی حالا در ميانه راه و با هزينه‌های هنگفت و غيرقابل نظارتی که بزرگترين ايده دولت روحانی در حوزه داخلی را در آستانه ورشکستگی قرار قرار داده، دست تنها مانده و به نظر می‌رسد از ادامه راه نااميد شده.

طرح تحول سلامت، يک گام جاافتاده دارد. اينکه دور باطل قانون‌گزاری پزشکان برای پزشکان، نظارت پزشکان بر پزشکان و سياست‌گزاری پزشکان بر پزشکان بايد بشکند. اقای قاضی‌زاده هاشمی هم مثل طريقت‌‌منفرد، وحيددستجردی، باقری‌لنکرانی، پزشکيان، فرهادی، مرندی، ملک‌زاده، فاضل و ... پزشکی بود که قرار بود برای پزشکان سياستگزاری کند اما مثل همه اسلاف خود، بيشتر به سود پزشکان عمل کرد تا مردم. به او خسته نباشيد می‌گويم اما دعا می‌کنم که ای کاش وزير بهداشت بعدی، پزشک نباشد...

در مذمت دیوار مهربانی!

عکس [اين پست] تزیینی است...
دقیقا مثل خود همین طرحِ معظم "دیوار مهربانی"

خودنمایی [یا به اصطلاح امروزی ها شواف] این روزها در همه شئون زندگی ما رخنه کرده. از رواج سلفی گرفته تا همین #دیوار_مهربانی!

خب... الحمدلله باری از روی دل انسان‌مدرن برداشته شد و با کمی پروپاگاندا و سیل "به به" و "چه چه"، حس انساندوستی‌اش را ارضاء کرد.

منکر اینکه این حرکت اجتماعی، حس خوبی به جامعه ماشینی ما داده نیستم اما آیا واقعا دردی از دل نیازمندی کم شد؟ آیا راه کمک به نیازمندان دیوار مهربانی زدن بود؟...

مثلا، اگر و اگر [فقط و فقط] چند درصد توان رسانه‌ای که برای این طرح خرج شد، صرف این می شد که از دولت بخواهیم #یارانه ثروتمندان را قطع کند و به نفع نیازمندان مصرف کند، هزاران دعا پشت سر همه تریبون‌داران نبود؟

 

كارخانه ناراضی‌سازی از نظام!

ديشب برای درمان اين آنفولانزای كوفتی برای دومين بار رفتم دكتر. نسخه‌ را -كه شامل قرص سرماخوردگی و سرم سديم كلرايد و چند قرص روتين ديگر بود- از دكتر گرفتم و به سمت منزل راه افتادم. سر راه هم دنبال داروخانه‌ای شبانه‌روزی برای تهيه دارو بودم. به‌واسطه نزدیکی راه، کارم به داروخانه شبانه روزی 29 فروردین در حوالی ميدان حر و ميدان پاستور افتاد.

زير لب با خودم گفتم "الحمدلله گذرمان به مركز بزرگی افتاده و سرايع دارو را می‌گيرم و می‌روم" اما خدا نصیب نکنه این همه بوروکراسی رو. به خاطر یه سرم و چند تا قرص نیم‌ساعت معطل بودیم. در حالیكه كمتر از 10 نفر مراجعه كننده در داروخانه بودند و حداقل 5 باجه تحويل دارو هم چراغ‌شان روشن بود و طبعا باز بودند.

آخر سر، وقتی از نيم ساعت معطلی راهی نوبت من شد تا راهی باجه شوم، منتظر بودم تا آقای دكتر داروساز روش استفاده از هر دارو و سرم را برای‌ام شرح بدهد؛ بالاخره "حق فنی" می‌گيرند برای همين مشاوره دادن...

اما سر آقای دكتر در تلگرام بود و گروهش را چك می‌كرد و حتی در رفت‌وآمدی كه به صندوق داشتم و دوباره برای تحويل دارو رفتم هم سرش را بالا نياورد تا حداقل نگاهی به مريض [مشتری] كند!

پ.ن. اداره جات تو این کشور، کارخانه ناراضی سازی است...