نگاهی به آفتی به نام وعده‎
«اسامی مفسدین اقتصادی را افشا می‏کنم»، «سران فتنه به‎زودی محاکمه خواهند شد»، «طرح نظارت بر نمایندگان تصویب می‏‏شود»، «من اگر رأی بیاورم به هرکس 50 هزار تومان می‏دهم» و...

حرف آخر را همین اول باید زد؛ جامعه از شعارزدگی نامزدهای انتخاباتی و وعده‎های مسئولانی که انگار قرار نیست هیچگاه عملی شود، خسته است. وعده‎هایی که عملی نمی‏شود، همچون نسیم گرمی است که در تابستان به‎جای خنک کردن، باعث تب بیشتر می‏شود.


اگر در حافظه تاریخی خود جست‎وجو کنیم، به‎راحتی می‏توانیم فهرست بلندبالایی از شعارها و وعده‎های رنگارنگ مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، دست‎اندرکاران قوه قضاییه و... را به یاد آوریم که نه‎تنها هیچ‎گاه عملی نشده، بلکه موجب دلسردی مردم از مسئولین م
ی‎شود و رفته رفته کار را به‎جایی می‏رساند که دیگر نمی‏توان به وعده‎ها و حتی گفته‌هاي افراد هم اعتماد کرد. علاوه‎بر معضل بی‎اعتمادی به مسئولین، معضل دیگری که این رفتار غلط از خود به‎جای می‎گذارد، ایجاد مطالبه‎های نابه ‏جا در میان مردم است. به طور مثال، در بسیاری از حوزه‎های انتخاباتی کوچک، نامزدهای انتخاباتی برای این‎که بتوانند رأی روستاها در شهرهای کوچک را بگیرند به آن‎ها قول‏هایی مثل تبدیل به شهرستان شدن و... می‎‏دهند. حال در نظر بگیریم روستایی را که هیچ‎کدام از معیار‏های شهر شدن را ندارد ولی نامزدهای انتخاباتی آن، در دوره‎های مختلف، به کرات این وعده را داده‏اند که اگر من رأی بیاورم چنان می‎کنم و چنین می‎‏شود؛ هر کس که جای این مردم باشد، مطئناً به‎دلیل این وعده تکراری که دیگر تبدیل به مطالبه عمومی شده، نسبت به مسئولان شهرش بدبین می‎‏شود.

اگر به‎دنبال ریشه‎های این معضل برویم، به نکته‎های جالبی م
ی‎‏رسیم که مهم‏ترین آن‎ها از این قرار است:

1- رفتار انتخاباتی و اخلاق آن، در میان نامزدهای انتخابات‏
های مختلف نهادینه نشده است؛ فلذا نامزدهای محترم در انتخابات، شعارها و وعده‎هایی می‎دهند که یا انجام آن دور از ذهن است، یا اگر قابل انجام باشد، از ید قدرت آن فرد خارج است.

2- از منظری دیگر شاید بتوان وعده و وعید دادن را در فرهنگ ایرانی ما جست‎وجو کرد؛ ما مردمی هستیم که با تعارف، ‎زاده شده‏
ایم و با تعارف زندگی می‎کنیم. وقتی هم که پا به عرصه سیاسی می‎گذاریم، قواعد بازی را رعایت نمی‎کنیم و احساس می‎کنیم این‎جا هم جای تعارف زدن و رفتارهای درون خانواده‏ای و درون فامیلی است! فلذا هر وعده‏ای را که به ذهن می‎‏آید می‎گوییم.

3- صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ما هیچ
‏گاه به‎دنبال پیش‎گیری نیست؛ هم‏چنان‏که وجه نظارت در آن کم‎رنگ است. هیچ نهادی نیست که افراد را از دادن وعده‎ها و شعارهایی که عملی نخواهد شد منع کند و یا بر آن‎ها نظارت کند که وعده خود را عملی کنند و یا حتی ارزیابی کند که فلان مسئولی که قبل از آمدن وعده داده، چند درصد از وعده‎های خود را عملی کرده است.

4- در این معضل نیز عدم قدرت احزاب را شاهدیم. وقتی فردی به‎صورت مستقل در فضای سیاسی حرکت کند، م
ی‎تواند هر حرفی را بزند بدون آن‎که پاسخ‎گو باشد. اما اگر افراد از نظام حزبی بیرون بیایند و به مسئولیت‏های مملکتی برسند، مجبورند برای اعتماد افکار عمومی به حزب متبوع خود، سنجیده‏تر سخن گفته و موضع‏گیری کنند چراکه برای حفظ جایگاه حزب خود، در قبال رفتاری که انجام می‎‏دهند، باید پاسخگو باشند.

5- بعضی وعده‎ها از همان ابتدای کار معلوم است که قرار نیست به سرانجام برسد. این نوع وعده‎دادن یکی از مذموم‎ترین وعده‎هاست. کما این‎که آیت‎الله جوادی آملی در دیدار با یکی از مسئولان با اشاره به یک روایت از امام معصوم (علیه‎السلام) وعده فریبنده را به هر شکل مطرود دانسته و گفته‎اند که حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است، چه رسد به فریب دادن انسان. (نقل به مضمون)


6- بعضی وعده‎ها هم فقط برای زمان حال کاربرد دارد. همانند وعده کمک به خانواده پنج‎قلوهای دماوندی که با تبلیغ فراوان انجام شد ولی هیچ‎گاه به سرانجام نرسید.