اخيرا متنی با عنوان «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» منتشر شده كه اگرچه نويسنده‌اش را نمی‌شناسم ولی آنچه نوشته را بايد ده‌ها بار خواند و به آن فكر كرد. ماه‌هاست به اين نتیجه رسيده‌ام [و احتمالا خيلی‌های ديگر نيز رسيده‌اند كه] جمهوری اسلامی ايران نياز به انقلابی دوباره دارد تا به مسير اصلی‌اش برگردد.

بسياری از نهادهای انقلابی كه در فاصله زمانی ۱۳۵۷ تا ۵۹ تاسيس شده‌اند يا در دور تكرار گیر کرده‌اند؛ يا از اثرگذاری افتاده‌اند. حاصل بی‌اثری نهادهای انقلابی، مشكلاتی است كه اكنون در آن گرفتار هستیم. اينكه چرا اثرگذاری نهادهای انقلابی رفته‌رفته كاسته شده، نياز به بررسی دارد اما آنچه مسلم است، حلقه بسته‌ مديريتی اين نهادها اجازه «#تحول‌خواهی مبتنی بر آرمان» را گرفته است.

نگاهی به وضعيت فعلی آستان قدس رضوی و كميته امداد امام خمینی؛ و مقايسه آن با وضعيت ۳ سال پيش آنها و ميزان اثرگذاری‌شان، نكات بسياری را  به دنبال دارد كه به زودی سعی خواهم كرد درباره آنها بنويسم: متن كامل يادداشت «جمهوری اسلامی در آستانه‌ی چهل سالگی» 👇

🔹«عمر عقاب ۷۰ سال است. ولی به سن ۴۰ که رسید، چنگال‌هایش بلند شده و انعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد. نوک تیزش کُند، بلند و خمیده می‌شود و شهبال‌های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه می‌چسبد و پرواز برایش دشوار است. آنگاه عقاب است و دو راهی: بمیرد یا دو باره متولد شود... ولی چگونه؟

عقاب به قله‌ای بلند می‌رود، نوک خود را آنقدر بر صخره می‌کوبد تا کنده شود و منتظر می‌ماند تا نوکی جدید بروید. با نوک جدید تک تک چنگال‌هایش را از جای می‌کند تا چنگال نو در آید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه می‌کند. این روند دردناک ۱۵۰ روز طول می‌کشد، ولی پس از ۵ ماه عقاب تازه‌ای متولد می‌شود که می‌تواند ۳۰سال دیگر زندگی کند.... برای زندگی باید تغییر کرد، درد کشید، از آنچه دوست داشت گذشت، عادات و خاطرات بد را هرس کرد و دوباره متولد شد؛ و یا مُرد!»