گزارش تصویری دادگاه حاج علی زاکانی را که نگاه می کردم، دلم بدجور برای وضع عدالت سوخت! اگر چه می دانم احتمالا دوستانی هم او را در دادگاه همراهی کرده بودند، اما عکس ها حال و هوای عجیبی داشت... حاج علی؛ همان که به تعبیر همرزمانش در میان آتش و خون هم مرد میدان بود؛ در راهروهای عدالتخانه جمهوری اسلامی ایران در مبارزه نفس گیر با فساد، تنهای تنهای تنها بود!

تمام این اتفاقات، به یک باره خاطره ای را در ذهنم مرور کرد که نقل کردنش را گذاشته بودمش برای همچنین روزهایی:

سال گذشته که پرونده دادگاه بیمه ایران آغاز به کار کرد و همه نگاه ها به سمت جناب آقای دکتر (!) رحیمی معان اول محترم (!) رئیس جمهور جلب شد، در هفته نامه پنجره پرونده تندی بر علیه آقای سرحلقه درآوردیم.
پیه همه چیز را به تنمان مالیده بودیم و اگرچه رسانه ها اسم آقای رحیمی را م.ر ذکر کرده بودند؛ در یادداشتی که من نوشتم و اسم مستعار پایش بود، تیتر زدیم: "از م.ر تا محمدرضا رحیمی"

بلافاصله پیش بینی مان محقق شد و آقای رحیمی از دکتر زاکانی و بنده و یکی دیگر از همکاران شکایت کرد +

وقتی خدمت حاج علی رسیدم برای کسب تکلیف؛ کمی نگران بودم. اما ایشان با آرامشی عجیب، لبخندی کنایه آمیز زد و جمله ای با این مضمون گفت که «مبارزه هزینه دارد ولی به لطف خدا مفسدان هیچ کاری نمی توانند بکنند»

همین جملات مایه  آرامشی شد برایم تا به یاد این جمله امام خمینی (ره) بیافتم که «پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات محرومان سخنی بی معنا و ادعایی پوچ است...»