"... كوچک‌ترین گناه این مرد، بدنام كردن روحانیت است. او همكاری روحانیت با دستگاه‌های ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یك اصل كلی اجتماعی در آورد و مدعی شد كه "ملک و مالک و ملا" و به تعبیر دیگر "تیغ و طلا و تسبیح" همیشه در كنار هم بوده و یک مقصد داشته‌‌اند..." [۱]

 این سخنان، قضاوت شهید آیت ‌الله مطهری در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ و در نامه‌ای خصوصی به امام خمینی در خصوص دكتر علی شریعتی است. اما آیا چه می شود که دو متفکر بزرگ انقلابی با هم در بعضی موارد اختلاف دارند؟ امروز که در آستانه وفات (و یا شهادت) دکتر علی شریعتی هستیم بر آن شدم تا به بررسی روابط شهید مطهری و مرحوم شریعتی به عنوان دو متفکر اسلامی بپردازم.

شریعتی جذاب ؛ مطهری عمیق
هیچ گاه تاثیری که سخنرانی معروف به "آری این چنین است برادر" دکتر شریعتی را بر روی خودم، از یاد نمی‏برم. کلامی صریح و جذاب، نه برای آنان که راه یافته اند بلکه برای آنان که در راهشان تردید دارند. در تمامی کتاب ها و سخنرانی دکتر شریعی ، به یاد ندارم که برای فهماندن مطالب خود سراغ استدلال های دینی و تفکرات عمیق فلسفه اسلامی برود.

اعقاد دارم که هیچ گاه کلام دکتر شریعتی در دقت بیان و صراحت کلام به پای کلام شهید مطهری نمی رسد. اما محتوای بیان شریعتی ارائه جذاب سطحی متوسط از معارف دینی برای نسل جوان آن هم در حد تلنگری است برای بیداری فطرت انسانی.

دکتر شریعتی در تمامی تعلیم هایش یک اصل را اساس کار خود قرار داده؛ تقویت ایمان جوانان حتی با مفاهیم غیر دینی. این نگاه سطحی دکتر شریعتی به دین در نوشته ها و سخنرانی ، مشتاقان کلام او را بسیار زیاد کرده در حالیکه خطر انحراف سکولاریستی در مریدان کلام وی بسیار مشهود است. امروز در میان قشر دانشجویان ما که رنگ و بویی از تفکر را دارند، شریعتی محبوب تر از مطهری است و این محبوبیت بیشتر موجب شده تا برداشت های سطحی از دین در میان دانشجویان رواج بیشتری بیابد.

 اما به نظر نگارنده، چالش انحراف‏های بعد از شریعتی را با حذف عقیده شریعتی نمی‏توان برطرف کرد زیرا نسل جوان و جویای تفکر ما بیشتر به دنبال تفکر زیبا می رود تا عمیق و اینجاست که خواسته یا ناخوسته نمی‏توان جلوی رواج این تفکر سطحی نگری به دین را گرفت. راه مبارزه با این انحراف، حذف کردن شریعتی از ساحت تفکر اسلامی نیست بلکه عمق دادن به تفکر شریعتی است و این مهم دست نمی یابد مگر با تمسک به متفکرانی همچون شهید مطهری و علامه طباطبایی که در تعلمیات خود اصل را برخلاف شریعتی بر پایه استدلال های آهنین و تفکرات عمیق دینی نهاده اند.

تفکر شریعتی کلام قبل از انقلاب ؛ تفکر مطهری کلام بعد از انقلاب

من به عنوان جوانی که زمان انقلاب را درک نکرده ، احساس می کنم نقش شریعتی در تهییج انقلابی جوانان بیش از شهید مطهری بوده است. دکتر شریعتی با سخنان آتشین خود در حسینیه ارشاد و سایر منابر، توانست روح اسلامگرایی را در جامعه ای که دغدغه اسلام واقعی را نداشت و مورد تهاجم انواع تفکرات انحرافی غرب همچون مارکسیسم بود را زنده کند.
 
 اما با پیروزی انقلاب و اجرای قوانین اسلامی در کشور و اقبال عمومی ۹۸ درصدی مردم نسبت به جمهوری اسلامی، دیگر ما باید به دنبال عمق دادن به تفکرات جوانانی تهییج شده می بودیم. دیگر نمی توان همچون شریعتی اسلام را بدون روحانیت ترویج کرد و گفت: در اسلام سازمانی به نام روحانیت نیست و كسی روحانی حرفه‌ای نمی‌شود. در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست، هر كسی مستقیماً با او در تماس است..." [۲]

تضادهای مطهری و شریعتی

با در نظر گرفتن همین دغدغه های عمق بخشی به دین است که اختلافات میان مطهری  شریعتی پدید می‏آید. انتقادات استاد شهید مطهری نسبت به دکتر شریعتی تنها منحصر به مبانی اسلام شناسی او نبوده است.[۳] استاد شهید مطهری ریشۀ انتقادات و اشکالاتی که به آثار دکتر شریعتی وارد بود را در عدم انسجام فکری و برخوردار نبودن از یک مبنای اصولی و حاکمیت دیدگاه علمی و جامعه شناسی بر اندیشه های وی و فرصت نیافتن در مطالعه عمیق معارف اسلامی می دانستند. اما این انتقادات آن چنان نبود که منجر به دشمنی میان این دونفر شود. با این وجود نقدهای بی‌پروای شریعتی به روحانیت از یک طرف و تفسیرهای نوگرایانه او از مفاهیم دینی از سوی دیگر، روحانیت سنتی را در برابر او قرار داد. مرحوم کافی یکی از برجسته ترین این شخصیتها بود. دور شدن شریعتی از روحانتیت تا جایی ادامه یافت که نقل است که حجۀاسلام ممدعلی انصاری در قبل از انقلاب طی یک سخنرانی شروع به انتقاد از شریعتی کرد و درباره او گفت: "... در یك قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچ‌گاه دشمنی خطرناك‌تر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده است."[۴]

اما موضع شهید مطهری در برابر این انتقادات چگونه بود؟ وی در پاسخ به حجت الاسلام سید‌هادی خسرو شاهی که درباره انحرافات شریعتی در نزد ایشان سخن گفت بود، این گونه نظر داده است: دكتر شریعتی اشتباه دارد اما در آن سطحی نیست كه بعضی طلبه ها بفهمند یا بیان كنند.[۵] ایشان معتقد بودند كه دكتر شریعتی اشتباهات علمی دارد و مخالفت با وی در سطح اختلافات علمی ‌است. از این مسئله خود دكتر شریعتی هم استقبال می‌كرد. اما مخالفت‌های دیگری هم شهید مطهری داشت. به ظاهر این مخالفت‌ها بر اساس دغدغه ایشان برای اسلام حقیقی بود كه می‌گفت؛ دكتر شریعتی ضمن صحبت‌های خود اسلام واقعی را تصویر كند. شهید مطهری معتقد بود اسلام از روحانیت جدا نیست اما دكتر شریعتی می‌گفت؛ اسلام منهای روحانیت. اما منظور شریعتی از روحانیت، آن دسته از روحانیونی بود كه به یك طبقه تبدیل شده بود و دكان دین را در اختیار داشتند، این در حالی بود که شهید مطهری اعتقاد داشت كه روحانیت چه علمای سنتی قدمی ‌و چه علمای جدید همه از پاسداران اسلام هستند. به طور کلی انتقاد اصلی شهید مطهری نسبت به شریعتی به عنوان یک متفکر بیشتر ناشی از این بود که انحرافات شریعتی هر چند کوچک موجب انحرافات بزرگ در علاقمندان وی می شود.

حکمت مطهر، تبلیغ شریعت

به اعتقاد من باید کلام شریعتی را همراه با تفکر مطهری آموخت، شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کرد. ترکیبی زیبایی‌های سخن شریعتی را با اندیشۀ اسلامی مطهری به هم آموخت و در جهت اعتلای اسلام و گسترش تفکرات اسلامی نه تنها در کشورمان که در سرتاسر دنیا تلاش کرد. باید به سمتی برویم که در کنار مسابقات "حکمت مطهر" که هر روزه برگزار می شود، مسابقات شریعتی خوانی هم برگزار کنیم تا با استفاده از جذابیت شریعتی ، جوانان را جذب کنیم و با استفاده از قاطعیت مطهری راه اصلی را به آنها نشان بدهیم.

پی نوشت:
۱-  متن کامل این نامه را در اینجا ببینید:  شیخ شهید / انتشارات صدرا / صص ۳۹ـ۴۶
۲- دکتر علی شریعتی/ مجموعه آثار جلد۲۲/ مذهب علیه مذهب/ صفحه ۲۰۷
۳- اکبر رحمتی/ استاد مطهری و روشنفکران/ انتشارات صدرا
۴- علی رهنما/ مسمانی در جستجوی ناکجا آباد/ ص۳۸۹
۵- مصاحبه با دکتر محمهدی جعفری (نقل به مضمون)/ مطهری گفت شریعتی دروغ می‌گوید/ هفته نامه شهروند امروز / شماره ۵۰ 
 
مرتبط: