سید محمد خاتمی؛ مرد میدان تناقض

سید محمد خاتمی در ادامه دست و پا زدن سیاسی اش برای زنده ماندن در پاسخ به پیام تسلیت حجاریان برای مرحوم حجت الاسلام محمد علی صدوقی پاسخی تامل برانگیز داده است.

سید محمد خاتمی در این نامه خطاب به تاج زاده آورده است: ”ایمان، مقاومت و دلسوزی شما برای انقلاب، کشور و مردم همواره درخور تقدیراست. امید است هرچه زودتر در فضایی مناسب تر و متناسب با ارزش هایی که در انقلاب بود، شاهد حضور و خدمت شما به کشور و مردم و اسلام و انقلاب باشیم.”

چیزی که مرا وادار به نوشتن این جملات کرد، این تناقض جدید محمد خاتمی، استاد بلامنازع تناقض بود. نمی دانم منظور ایشان از ارزش های انقلاب که در این نامه به آن اشاره شده، چه بوده است؟
اصلا برای دلخوشی ایشان، بیایید فرض کنیم که ارزش ها در دولت احمدی نژاد کلا نابود شده است!

رئیس جمهور سابق یادشان رفته که دولت ایشان با شعار گفتمان توسعه سیاسی بر پایه لیبرال دموکراسی غربی آغازکننده اباحه گری در جامعه بود؟

سید محمد خاتمی یادش رفته که در زمان ایشان قرار بود امام به موزه تاریخ بپیوندند و فرهنگ دفاع مقدس و گفتمان انقلاب تعطیل شود چون از دید سیاستگزاران دولت اصلاحات فرهنگ شهادت خشونت آفرین است؟

یادشان رفته که به عنوان کسی که لباس پیامبر را بر تن دارند ، چه بر سر دین و فرهنگ مردم آوردند؟
 

http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%281%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%282%29.jpghttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%283%29.jpg
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%284%29.JPGhttp://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%286%29.JPG
http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami/khatami%20%287%29.JPG

اصلا فرض می کنیم شما عوض شده ای و این کارها در دولت شما انجام نگرفت و تو آخر انقلابی های روی زمین هستی ... ولی آقای خاتمی!

سر چه کسی را می خواهی کلاه بگذاری؟ چند درصد از این کسانی که خود را دوم خردادی، اصلاح طلب و جنبش سبزی می خوانند، به این ارزشهای انقلاب که گفتی، اعتقاد دارند؟


آقای خاتمی! تناقض بس است ...

چرا لاریجانی و راست سنتی، دم از وحدت می زنند؟

رمزگشایی از حرکت خزنده جریان لاریجانی و جریان سنتی ها در انتخابات پیش رو

خبرآنلاین از آن دسته سایت های به ظاهر اصولگرایی است که بسیار حساب شده در جهت منافع صاحبانش (و نه منافع انقلاب) حرکت می کند. آنچه مرا به نوشتن این نوشته واداشت، موذی گری جریان لاریجانی و جریان موتلفه در مسئله وحدت اصولگرایان است.

مدتی است که علی لاریجانی و چهره های وابسته به اصولگرایان سنتی، در حرکتی هماهنگ بر طبل وحدت زیر لوای جامعتین می کوبند؛ که البته در ظاهر سخن مبارکی است. اگر بدنه اصولگرایان یادشان رفته باشد، ما که یادمان است که در اولین جلسات وحدت که قرار شده بود با حضور چهره های شاخص اصولگرا همچون احمدی نژاد، ولایتی، فدایی، باهنر، ضرغامی، عسگراولادی، زاکانی، فروزنده و ... برگزار شود، آقای لاریجانی شرکت نکرد. در آن جلسه که در نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، احمدی نژاد اعلام کرد به دلیل مشغله کاری ممکن است در جلسات بعدی کمتر شرکت کند و از آقایان ولایتی، عسگراولادی و حدادعادل خواست تا مسئولیت وحدت را در دست بگیرند که البته این 3 نفر به کمیته سه نفره مشهور شدند.

رسانه های منتسب به لاریجانی و البته قاطبه سنتی ها، به دو دلیل [1- احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور بزرگترین وزنه در راهکارسازی برای وحدت بود و جایگاه آنها را به خطر می انداخت و 2- سنتی ها جایگاه خاصی در بدنه اصولگرایان ندارند]؛ مدام این سخن را تکرار می کردند که سران قوا نباید در این جلسات شرکت کنند و در وحدت دخالت کنند. جدا از قابل پذیرش بودن یا نبودن این ادعا، عملکرد این رسانه ها برای حذف رقبای خود قابل تامل است.

تلاش برای نزول شأن جامعتین به شأنی جناحی

علی لاریجانی برای آنکه بتواند نقش محمود احمدی نژاد را در وحدت اصولگرایان کمتر کند، دیدارهایی با از برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و جبهه پیروان داشت. خبرآنلاین رسانه وابسته به لاریجانی از همان روز گفت که محور وحدت در جبهه اصولگرایی باید مبتنی بر حضور پررنگ روحانیت اصیل همچون آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی باشد.

وحدت زیر چتر جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز چه مشکلی دارد؟

اینکه بخواهیم نقش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز که باید در مقاطع خطیر پشتیبان نظام باشند را در حد بازی های سیاسی اصولگرایی پایین بیاوریم، ضربه ای بزرگ به نظام است. اینگونه است که وقتی جامعتین بات وجه به  عقلانی نبودن و شرعی نبودن فتاوای شیخ یوسف صانعی او را از مرجعیت خلع می کند، بعضی از مغرضین، این اقدام را نوعی حرکت سیاسی ترجمه می کنند و به همین تریب بعضی از عوام نیز این گزاره را می پذیرند. خطای دیگر این نوع وحدت را نیز در مجلس ششم دیدیم. یک لیست خاص در تهران با مهر تایید جامعتین روانه بازی انتخابات شد و با شکستی سخت، خسران بزگری را برای این دو ستون نظام به بار آورد؛ چرا که از این لیست مورد حمایت و تایید بزرگان حوزه، تنها یک نفر به مجلس راه یافت!

لاریجانی، سنتی ها و خبر آنلاین، نگاهشان به این موضوع فرق دارد. آنها امیدوارند با توجه به رابطه خوبی که از قدیم با بزرگان حوزه داشتند، بتوانند افراد بیشتری را وارد لیست کنند. آنها مطمئن اند اگر وحدت بر اساس گفتمان بخواهد شکل بگیرد از هر طرف آنها ضعف دارند. آنها نه در عصر فتنه کار مثبتی کردند نه به شعارهای همچون فسادستیزی و ساده زیستی مسئولان اعتقاد دارند و نه کارنامه مثبتی در مجلس هشتم داشته اند. آنها در بزرگترین خسارات مجلس هشتم دست داشته اند؛ در پرونده دانشگاه آزاد، در به تعویق افتادن تصویب طرح نظارت بر نمایندگان و ... ردپای همین اصولگرایان منفعت محور به چشم می خورد.

فرود احمدی نژاد ، تقلای لاریجانی به سوی اوج

با اتفاقاتی که در دو ماه گذشته افتاد، احمدی نژاد خود به خود از لیست وحدت کنار رفت و جا برای علی لاریجانی باز شد. اتحاد نانوشته لاریجانی و سنتی ها راه خودش را هموار تر می دید. جدا از آنکه لاریجانی و خبرانلاین فراموش کرد که روزی می گفتند سران قوا نباید وارد بازی وحدت شوند، امروز که رقیب را حذف شده می دیدند، به دنبال کسب سهمیه بودند. از سوی دیگر، بعضی اطرافیان موتلفه و لاریجانی، فشارهایی وراد کردند تا شاید بتوانند با استفاده از اهرم جامعتین بر رای کمیته سه نفره به نفع خودشان تاثیر بگذارند.

اما جامعتین هوشیارتر از این حرف ها بود. از گوشه و کنار خبر می رسید که برخی از تاثیرگذارترین بزرگان جامعتین، با حضور بعضی گروه های اصولگرایی که در فتنه خاموش بوده اند و به دنبال مطالبات رهبری نبودند، در روند وحدت مخالف اند و احتمالا مانع سهم خواهی آنها خواهند شد.

خبرآنلاین دست به کار می شود

خبرانلاین دست به کار شد تا در روند وحدتی که خودش خواسته بود، خلل ایجاد کند. شایعه درست می کرد و حول شایعه با سنتی ها و همسویان خودش مصاحبه می کرد. ولایتی را مستعفی می کرد، از طرفی تکذیب می کرد، خبر از اختلاف می داد و ... تا شاید بتواند این وحدت را ملغی کند و البته اصولگرایان تحولخواه و طیف مجلس های موسم به دولتی را کمرنگ کند.

راهکار مقابله با سنتی ها و لاریجانی

راهکار مقابله با این حرکات موذیانه سیار ساده است. پیروزی اصولگرایان در گرو وحدت آنهاست، اما برای آنکه افراد در لیست قرار بگیرند باید افراد را با گفتمان اصولگرایی سنجید. باید گفتمان را تببین کرد تا به راحتی ضعف ها و قوت ها مشخص شود.

انتخابات مجلس آینده، عمار می خواهد تا نگذارد کسانی که به ظاهر نام اصولگرا بر خود نهاده اند ولی در باطن اصولشان می لنگند و  پول و قدرت را کعبه آمال قرار داه اند، به مجلس نهم راه یابند.

مرگ تدریجی گفتمانی به نام "دوم خرداد"

انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث تلخ پس از آن، خط بطلان بر جریانی بود که 12 سال قبل از آن با نام اصلاحات به وجود آمده بود. دوم خرداد 1376 نقطه آغاز اصلاح‏طلبانب بود که از دل جناح چپ سنتی بیرون آمده و در شعارهای خود مرتبا کلماتی چون آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی و ... را تکرار می‏کردند؛ شعارهای که هیچ‏گاه مرز و محدوده آن مشخص نشد و تعریف درستی از اصلاحات و آزادی به مردم منتقل نشد. انتخابات مجلس ششم نقطه اوج این گروه در عرصه سیاسی کشور بود. اصلاح‏طلبان برای اولین بار توانسته بودند مجلس و دولت را به صورت یکپارچه به دست بگیرند، اما این اتحاد در دولت و مجلس به جای آنکه به خدمت‏رسانی بیشتر بیانجامد، به سیاسی ‏کاری بیشتر منجر شد. اولین نشانه‏های نارضایتی مردم از اصلاح‏طلبان در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر در سال 81 و انتخابات مجلس هفتم در سال 82 مشخص شد؛ جایی که اکثریت کرسی‏ های این دو انتخابات را اصولگرایان به دست آوردند. پس از آن بزرگ‏ترین رویارویی میان اصلاح‏طلبان و اصولگرایان در سوم تیر 84 اتفاق افتاد. محمود احمدی نژاد، سیاستمدار تازه کاری که تنها سابقه شهرداری تهران را در کارنامه داشت، توانست بر رقیب قدرتمند خود یعنی علی‏ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی تمامی وابستگان دولت اصلاحات و سازندگی حمایت می‏شد، پیروز شود. انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم نیز نشان داد که اقبال عمومی مردم نسبت به اصلاح‏طلبان فروکش کرده است. اما در تمام این مدت سران اصلاح‏طلبان، در باد پیروزی خود در دوم خرداد 76 خوابیدند و واقعیت‏های بعد از آن روز را هیچ‏گاه ندیدند.

پس از انتخابات 88، بعضی اصلاح‏طلبان که دیگر به جنبش سبز پیوسته بودند علیرغم هشدارهای دلسوزان اصلاحطلب، با رادیکال کردن فضا، آخرین تیرهای خود را نیز رها کردند و با دست خود رضایت به مرگ تدریجی اصلاحات دادند. آنان که روزی با شعار خط امام به میان آمده بودند و "سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی، خامنه‏ ای، خاتمی" شعار انتخاباتی ‏شان بود، دست به دامان گروه‏های ضدانقلاب و ضدامام و رهبری شدند و وحدت استراتژیک خود با بیگانگان و مخالفان نظام را آشکارتر کردند. در فضای هیجانی هفته اول پس از انتخابات، اصلاح‏طلبان رادیکال از آنجا که توانسته بودند عده ‏ای از مردم را نیز با در خیابان‏ها همراه سازند، به این باور رسیده بودند که کار نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یافته ‏است. این گزاره شاذ را میتوان از دل اعترافات دستگیرشدگان بعد از حوادث انتخابات از جمله سعید شریعتی، محمد عطریانفر، محمدعلی ابطحی و  بسیاری دیگر به وضوح مشاهده کرد.

با آرام‏تر شدن اوضاع، عموم سیاسیون اصلاح‏طلب متوجه اشتباه بزرگ خود در خراب کردن همه پل‏ های پشت سر شدند و کم کم با اعتراف به اشتباهات صورت گرفته، به گلایه از رهبران خود روی آورند. سید محمد خاتمی، رسول منتجب‏ نیا، محمدعلی ابطحی و ... از جمله افرادی بودند که با انتقاد از مواضع موسوی و کروبی، جسته و گریخته سعی کردند تا اصلاحات را از ورطه سقوط نجات بدهند و راه بازگشتی برای خود و جریان خود در انتخابات‏های آینده فراهم سازند. این حرکات در شرایطی اتفاق می‏افتد که مردم مکرراً و به طور مشخص در راهپیمایی ‏های روز قدس، 9 دی و 22 بهمن نشان دادند، اصلاح‏طلبانی که خود را فدای جنبش سبز کرده بودند؛ دیگر جایی در میان آنها ندارند.

با این حال تجربه نشان داده، از آنجا که حمایت و برائت عموم مردم از گروه‏های سیاسی، بر مبنای نگاه دینی و نزدیکی رفتار این گروه‏ ها به آرمان‏های انقلاب اسلامی است؛ اصلاح‏طلبان اگر می‏‏ خواهند در صحنه سیاسی کشور مشارکت داشته باشند، باید با عذرخواهی نسبت به آنچه در این مدت دو سال انجام دادند، از دشمنان قسم خورده انقلاب و مردم برائت بجویند و مرز خود با ضد انقلاب را نیز مشخص کنند.


پی نوشت: در پنجره 98، به موضوع بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاسی کشور و شرکت آنها در مجلس پرداخته ایم. در این شماره همراه با سعید شریعتی و رسول منتجب نیا از دو حزب مشارکت و اعتماد ملی و همچنین پرویز سروری، مرتضی طلایی نیک، سید جلال فیاضی، مسعود گودرزی و ناصر ایمانی مطالب و گفتگوهایی داریم.

سقوط در باتلاق موازی كاری

http://panjerehweekly.com/1390/4/2/MainPaper/96/Page/1/MainPaper_96_1_9972_NewsCut.jpgافول دوران طلایی سیاست خارجی

بی‎شک، پس از رییس‎جمهوری، وزیر امور خارجه به‎عنوان متولی اصلی سیاست خارجی، در کنار دو وزیر اطلاعات و دفاع، حیاتی‏ ترین جایگاه را در قوه اجرایی بر عهده دارد. قوت و ضعف، بروز و ظهور و عملکرد یک دستگاه دیپلماسی فعال، در گرو عملکرد نوک پیکان آن، یعنی وزیر امور خارجه است. 

سیاست خارجی دولت نهم، متأثر از روحیه غالب بر هیأت دولت - که از گفتمان عدالت‏خواهی و استکبارستیزی نشأت گرفته بود، روزهای عزت مندانه‏ ای را پشت سر گذاشت. سخنرانی ‏های آتشین رییس‎جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بین‏ المللی، که ناشی از آرمان‏ های جمهوری اسلامی ایران بود، به‎همراه موفقیت‏ های کشور در عرصه‎هایی همچون مذاکرات هسته‏ ای، مسأله عراق و افغانستان و... باعث شد تا دستگاه دیپلماسی کشور، از موضع متهم به‎ جایگاه مدعی، تغییر مکان بدهد.
این موفقیت جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت گرفت که علاوه ‎بر نقش وزارت‏ خارجه، رییس ‎جمهور، دبیر شورای امنیت ملی و اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز نقش پررنگ و همگام با یکدیگری را در تحولات ایفا می‏کردند.

جدایی شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و انتقال آن به نهاد ریاست جمهوری، زنگ خطرها را برای بر هم خوردن نظم به‎ وجود آمده میان نهادهای مرتبط با سیاست خارجی، به صدا در آورد؛ چرا ‎که اسفندیار رحیم‏ مشایی به‎ عنوان جانشین رییس جمهور در این شورا و محمد شریف ملک‏زاده نیز به‎عنوان دبیر شورا انتخاب شده بودند. با انتصاب بعضی چهره‎های خاص، به‎عنوان نماینده ویژه رییس‎جمهوری در عرصه‎های سیاست خارجی، زنگ خطرها تبدیل به خط قرمز شد. رهبر معظم انقلاب در تاریخ هشتم شهریور 89، در دیداری که با هیأت دولت داشتند، لزوم پرهیز از موازی‏کاری در عرصه‎های مختلف، از جمله سیاست خارجی و نیز اعتماد به وزیران، در چهارچوب اختیارات و وظایف‎شان را به دولت‏مردان گوشزد کردند.

دخالت‏ های افراد غیرمسئول در کار وزارت‏ خارجه کماکان ادامه داشت. درست 105 روز پس از گلایه ‏ی رهبری از دولت، در 22 آذرماه در حالی‎که منوچهر متکی برای ابلاغ پیام رییس‎جمهوری به سنگال سفر کرده بود؛ به ‎شکلی غیرمنتظره در خارج از کشور و در حین مأموریت، از کار خود برکنار شد. به این ترتیب گروه انحرافی توفیق یافت، فردی را که با زیاده‏ خواهی آن‎ها در عرصه بین‎المللی مقابله کرده بود، از سر راه خود بردارد.

در حالی‎که انتظار می‏رفت برای ادامه موفقیت های دولت در عرصه سیاست خارجی، فردی با روحیه شبیه به رییس‎جمهوری، سکاندار وزارت خارجه شود، علی‎اکبر صالحی به این سمت منصوب شد؛ فردی که بیشتر به متانت و آرامی مشهور است. ابراز نگرانی‏ ها در خصوص عدم قاطعیت صالحی و باختن قافیه به گروه انحرافی، از همان روز رأی‎اعتماد به او در مجلس، آغاز شد. چنان‎که بعد از آن، شاهد اتفاقاتی بودیم که با روحیه انقلابی ابتدای دولت نهم تعارض داشت. دعوت از پادشاه اردن، برگزاری جشن نوروز در اوج ماجرای بیداری اسلامی در منطقه، انفعال وزیر امور خارجه در قبال مسأله بیداری جهان اسلام و ابراز تمایل برای برقراری رابطه با آمریکا و از همه مهم‎تر انتصاب فردی که دارای پرونده‎های متعدد قضایی است، به سمت معاون ادرای مالی وزارت خارجه، از جمله این اقدامات دور از ذهن دستگاه دیپلماسی دولت دهم بود.

از شواهد و قرائن پیداست که بزرگ‏ترین نقطه قوت دولت نهم، رفته‎رفته در حال تبدیل شدن به نقطه ضعف دولت دهم است و دوران طلایی سیاست خارجی دولت محمود احمدی‎نژاد، رو به افولی دور از انتظار دارد.
 

نقد به مثابه امر به معروف

http://panjerehweekly.com/1390/3/26/MainPaper/95/Page/1/MainPaper_95_1_9898_NewsCut.jpgنـقـد بـُرنـده

امر به معروف و نهی از منکر به‎عنوان یکی از آموزه‎های دین اسلام، بارها در قرآن کریم و روایات ائمه معصومین، هم‎طراز با نماز و روزه مطرح شده است؛ چنان‎که امام صادق علیه‎السلام می‎فرماید: «أحَب اخوانی إلىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عیوبى»؛ محبوب‏ترین برادران دینى‎ام، نزد من، کسى است که عیب مرا با بازگو کردن آن، به من هدیه مى‏کند. با توجه به این حدیث، نکاتی به ذهن متبادر می‎شود که توجه دقیق به آن‎ها بسیار راه‎گشاست. امام صادق علیه‎السلام، اگرچه از عصمت برخوردار بودند اما در این حدیث، ضمن یادآوری این نکته که افراد از انحراف دور نیستند، نقد را همچون هدیه می‏دانند و جایگاه منتقد را همسان برادر خود می‏پندارند.

نقد به‎عنوان یکی از زیرشاخه‎های امر به معروف و نهی از منکر می‏تواند در حرکتی اصلاح‏‎گرانه نسبت به پالایش حقیقت از هجوم انحرافات تأثیرگذار باشد. گذشته از آن‎که نقد، موجب اصلاح حاکم و حاکمیت می‏شود و وسیله‎ای برای رشد اجتماعی، فرهنگی و دینی مردم است؛ نقد درون‎گفتمانی موجب می‏شود تا جریان‎های سیاسی از انحراف در اصول اولیه خود مصون بمانند. به بیان دیگر؛ نقد درون گفتمانی مهمترین ابزار برای ایجاد همزمان روحیه اصلاح‎گرانه و اصول‎گرایانه در میان جریان‎های سیاسی حاکم بر جامعه است.

اگرچه اصلاح‎طلبان پس از دوم خرداد 76، با شعار توسعه سیاسی بر روی کار آمدند و در ظاهر به‎دنبال اصلاح امور بودند اما هیچ‎گاه حد و مرز این اصلاح‎گری از سوی آن‎ها مشخص نشد. پس از پیروزی اصول‎گرایان در مجلس هفتم نیز شاهدیم که جهت‎گیری کلی این گروه به‎سمتی است که با ابزار نقد به اصلاح امور پرداخته تا در اصول خود باقی بمانند. از همین روست که با نگاهی واقع‎بینانه به صحنه سیاسی کشور و مقایسه دوره‎های مختلفی که پشت سر گذاشته‎ایم، این‎طور استنباط می‎شود که اصول‎گرایان بیش از هر گروه دیگری پیشتاز اصلاح‎گری و ایجاد نقد درون گفتمانی بوده‎اند
.


پی نوشت: از هفته قبل قرار بر این شده که دبیر بخش سیاسی هفته نامه پنجره باشم. این مطلب کوتاه هم اولین یادداشت کاور من، به عنوان دبیر سیاسی پنجره است. در اولین هفته به سراغ نقد درون گفتمانی رفته ایم. سه مصاحبه با علیرضا زاکانی، محمداسماعیل کوثری و امیر محبیان به همراه یادداشت هایی از دکتر مسعود گودرزی، محمد افکانه، رامین محمدی، جلال عباسیان و جعفر تکبیری حاصل کار ماست.