آقای ایوبی! به كجا چنین شتابان؟

در حالی كه مراجع تقلید و علما و حتی كارشناسان حوزه فرهنگ و خانواده از خطرات جدی شبكه های ماهواره ای سخن می گویند، نایب رئیس انجمن تهیه‌کننده‌ کارگردانان سینمای ایران از قول مساعد رئیس سازمان سینمایی برای برداشتن جمله «منع تبلیغ فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای» از پروانه نمایش خبر داده است.

مهرداد فرید در گفت‌وگویی كه با ایسنا با اشاره به جلسه‌ای که شورای عالی تهیه‌کنندگان با حجت‌الله ایوبی داشته است، اظهار کرد: از سازمان سینمایی درخواست کردیم تا امکانی داده شود‌ تا از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای بتوانیم آثار سینمایی را تبلیغ کنیم. آقای ایوبی هم اعلام کردند منع قانونی وجود ندارد و دنبال ضابطه‌مند کردن آن هستیم. این درخواست عجیب و موافقت آقای حجت الله ایوبی در حالی صورت گرفته كه این رویه می تواند موجب شبه قانونی شدن شبكه های ماهواره ای غیرمجاز شود.

نكته جالب دیگری كه در این مصاحبه است این است كه این عضو انجمن تهیه كنندگان کم لطفی‌های تلویزیون را موجب کم شدن توجه مردم به سینما دانسته است و ادعا كرده كه دنبال راهکارهایی برای جبران عدم پخش تیزر فیلم‌ها از تلویزیون هستند و به جاي آن ماهواره را برگزیده اند!

البته اين پيشنهاد شايد پربيراه هم نباشد و جای فيلم‌های سخيف و به اصطلاح آبگوشتی، ‌كه اين روزها از سوی روشنفكرنماها ساخته شده و روی پرده اكران می‌رود، در كنار همان تبليغات سی‌دی های‌ آموزش رقص، كرم‌های‌لاغری و محصولات منشوری ديگر باشد!

نكته ديگری كه در اين بين توسط مدعيان امر ديده نشده، ‌مشكلاتی است كه آنها درگير آن هستند. بر همین اساس، پیشنهاد می شود سینماگران به جای پیشنهادات شاذ و غیر قانونی، به فكر اصلاح خود و رویه های نادرست باشند.

نپرداختن فیلمسازان به مشكلات روز جامعه و دوری از مطالبات واقعی اجتماعی، افراط و تفریط در ساخت كمدی‌های سخیف یا درام‌های تلخ و سیاه، ساخت فیلم های با تم روشنفكری كه تنها دغدغه قشر كوچكی از مردم است و از آنها به عنوان "بچه پولدار" و "بالاشهری" یاد می شود؛ مهمترین دلیل های فنی دلزدگی مردم از سینماست.

در بخش فنی نیز انتشار كپی قاچاق ‌فیلم‌‎ها و رعایت نكردن كپی رایت در كنار قیمت بالای سالن های سینما برای خانواده ها، موجب شده تا قشر سینمارو كم كم به صف خریداران دی.وی.دی غیرمجاز بپیوندند.

از فرهنگ تحميلي تا ديكتاتوري مدرن

نگاهی گذرا به تعامل سینما و سیاست

شاید بهترین توصیف برای سبک زندگی در دوران جدید این باشد که انسان مدرن، بر‎خلاف اجداد خود، در یک زمان در دو جهان زندگی می‎کند. یکی دنیای طبیعی که آن را با گوشت و پوست خود احساس می‎کند‍؛ در جامعه و مدرسه و دانشگاه آن رشد می‎کند و الگو‎های اجتماعی و سیاسی آن را تجربه می‎کند. دنیای دیگری که اکثر انسان‎‎های امروزی در آن نیز به‎سر می‎برند، ‍‎دنیای رسانه‎‎های گروهی است. رسانه‎‎های گروهی از آن جهت که ناهمسانی‎‎های بین ملت‎‎های مختلف از جمله فرهنگ، زبان، آداب و رسوم و... را پوشش داده‎اند‍‎، دنیای جدیدی را موازی با آن‎چه که در آن زندگی می‎کنیم برای انسان فراهم آورده‎اند؛ تا جایی‎که انسان امروز در سفر‎هایش میان این دو دنیا پیر می‎شود و این یعنی غفلت از تمام شئون انسانی بشر. سینما به‎عنوان یکی از اصلی‎ترین ابزار‎های رسانه‎ای که مولود زیاده‎خواهی سیاست‎مدارن است، می‎تواند مخاطب خود را با هر درجه از سواد و با هر زبانی پیدا کند. سیاست‎مداران دیروز که به‎دنبال فتح و استعمار ملت‎‎های دیگر بودند، امروز دیگر این زحمت را به خود نمی‎دهند که از شهر خود مهاجرت کرده و به آن‎سوی دنیا لشگرکشی کنند، چراکه امروز ابزار جنگی آن‎ها، رسانه‎ای است که ما را احاطه کرده و خواه‎ناخواه، همه شئون و جنبه‎‎های زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار داده است. امروز غرب با استفاده از رسانه و در رأس آن سینما به‎دنبال آن است که تا به درون ذهن روستاییان دورافتاده‎ترین مناطق آسیا و آفریقا هم نفوذ کند و مانیفست فکری خود در زندگی را جانشین تفکر و فرهنگ بومی هر فرد کند. این یک جنگ تحمیلی نیست بلکه یک فرهنگ تحمیلی است و معنای دیکتاتوری مدرن را از همین می‎شود انتزاع کرد.


از طرف دیگر؛ سینما و در کل رسانه، ابزاری است که می‎تواند هم در جهت مثبت و هم در جهت منفی به‎کار گرفته شود. مسلم است که سینما به‎عنوان تأثیرگذارترین رسانه دیداری و شنیداری، علاوه‎بر آن‎که می‎تواند برای امنیت روانی هر جامعه‎ای خطرناک باشد، می‎تواند آثار و فواید بسیاری هم به‎همراه داشته باشد، اما این‎که ما چقدر بتوانیم از جنبه‎‎های مثبت آن برای پیشبرد اهداف خود بهره ببریم، نکته مهم و اساسی در برخورد با پدیده سینماست.

بزرگ‎ترین معضل امروز ما در مقابله با پدیده تهاجم فرهنگی، که سینما یکی از اصلی‎ترین ابزار‎های آن است، ‎تدافعی عمل کردن ماست. در تمامی سال‎‎های اخیر، به‎جای آن‎که به‎دنبال گسترش تفکرات خود از طریق رسانه و با استفاده از سینما، تلویزیون، کتاب و... باشیم، بیشتر به‎دنبال دفاع از وضع موجود خود بوده‎ایم. مقابله با تهاجم فرهنگی، از منظر سیاست‎گذاران ما تبدیل شده به دفاع در برابر تهاجم فرهنگی. جز در معدود دفعات و حرکات کاملا مستقل، هیچ‎گاه نتوانسته‎ایم آن‎طور که باید و شاید برای مخاطبان فارسی زبان خود، سینمایی سیاسی بر اساس آموزه‎‎های ملی و مذهبی خود فراهم کنیم؛ چه برسد به آن‎که بخواهیم در بازار جهانی وارد شویم و مخاطبانی از فرهنگ‎‎های دیگر را به‎سوی خود جذب کنیم

مروری بر سینمای دفاع مقدس در 30 سالگی انقلاب اسلامی ایران

مظفرالدین شاه قاجار در سال 1900 میلادی در سفری که به کشور فرانسه داشت، با سینما و سینماتوگراف آشنا می­شود و علاقمند پدیده نوظهور می­شود. میرزا ابراهیم خان عکاس باشی به دستور شاه یک سینماتوگراف می­خرد و به این صورت، سینماتوگراف در اوایل سال 1297 شمسی وارد کشور ایران می­گردد.

در بیشتر کشورها سینماتوگراف از ابتدا یک وسیله تفریحی عامه پسند بوده و مردم کوچه و بازار را سرگرم می­کرده ولی در ایران، سینما در ابتدا فقط در اختیار درباریان قاجار و اشراف و وسیله­ی سرگرمی و تفریح آنان بوده است.

سینمای از پایه ویران کشورمان، تاریخ مغشوش و ناراحت کننده­ای دارد که در چندین کتاب هم نمی­گنجد، چه رسد به این چند سطر. این سینما پس از گذراندن پستی و بلندی­های بسیار زیاد و یک تغییر روند کلی در سال 1357 و بعد از پیروزی انقلاب به ما رسید.

با پیروزی انقلاب ابتذالی که سینمای ایران را در اختیار گرفته بود به یک­باره حذف شد و فیلم­ها رویکردی انقلابی به خود گرفتند و اهالی سینما هم­پای مردم انقلابی ایران، در عرصه سینما فعالیت­های جدیدی را آغاز کردند.

با شروع جنگ تحمیلی و احساس وظیفه اهالی سینما نسبت به جنگ و مسائل پیرامون آن، ژانری در سینمای ایران به وجود آمد که به آن "سینمای دفاع مقدس" اطلاق می­گردد.

سال 1360 را باید سال تولد سینمای جنگ و فیلم سینمایی "مرز" (جمشید حیدری) را می­توان به عنوان آغازگر این ژانر سینمایی دانست.

فیلم­های "عبور از میدان مین" (جواد طاهری)، "جانبازان" (ناصر محمدی)، پیشتازان فتح (ناصر مهدی پور)، "دیار عاشقان" (حسن کاربخش) و "ما ایستاده­ایم" (اکبر حر) از دیگر آثار ابتدایی و تاثیرگذار سینمای دفاع مقدس به حساب می­آیند.

< ------- بقیه در ادامه مطلب --------! >

ادامه نوشته