افسانهسازی از یکی از سربازان جمهوری اسلامی
۱. فرمانده جدید ارتش آمریکا در افغانستان، روز ورود خود به پایگاه نظامی کشورش در کابل با اتفاق خارق العادهای مواجه شد. به محض آنکه هواپیمایی که حامل او بود در فرودگاه به زمین نشست، یک پیامک از فردی ناشناس به تلفن همراهش رسید. در این پیامک نوشته بود: "به قلمرو من خوش آمدی... قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران".
۲. ابوبکر البغدادی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفته بود که اگر سردار قاسم سلیمانی را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی خواهیم سوزاند! سردار سلیمانی هم در جواب این ادعای البغدای گفته است: اقای بغدادی زمانی که شما این حرف را در «خطبههای نماز جمعه» میزدی، بنده روبهروی شما در صف سوم بین جمعیت نشسته بودم.
۳. سازمان ادارای پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده که از این میان ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد. کمی بعد از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی، اطلاعاتی و حفاظتی عبور کرده و مستقیم، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار میگیرد. ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد… با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند؛ یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران... نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود: "اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد... امضا: قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران"
اگر شما هم یکی از همین گوشیهای پیشرفته دارید و مشتری ثابت شبکههای اجتماعی هم باشید؛ نمونه این پیامهای عجیب و خارقالعاده را خواندهاید؛ داستانکهایی که بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت! البته افسانهسرایی و اسطورهسازی ما تنها محدود به حاج قاسم نیست و شخصیت های فرهنگی و تاریخی بسیاری همچون کوروش کبیر، نادرشاه افشار، پروفسور حسابی و ... را در برگرفته و حتی منجر به خلق آثاری چون شاهنامه فردوسی و افسانه رستم نیز شده است.

شهید مطهری در ذیل کتاب گرانسگ حماسه حسینی و در باب تحریفات عاشورا –که نوعا از همین افسانهسراییهاست- با اشاره به افسانههایی که درباره ابنسینا و شیخ بهایی ساخته میشود، میگوید: "[در مردم ایران] و در همه بشری، یک حس قهرمان پرستی هست، یک حسی هست که درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد... مثلا [گفتهاند ابوعلیسینا] در مدتی که در اصفهان تحصیل میکرد، گفت نیمههای شب که برای مطالعه حرکت میکنم، صدای چکش مسگرهای کاشان نمیگذارد که مطالعه کنم. رفتند تجربه کردند، یک شب دستور دادند که مسگرهای کاشان چکش نزنند، آن شب را گفت من آرام مطالعه کردم. معلوم است که اینها افسانه است..."
اعراب نیز در همین خصلت افسانهسازی با ما اشتراک دارند و در بحبوحه مصیبت عظیمی که از سوی داعش بر پیکره اسلام وارد شده، نیاز عاطفی به یک اسطوره را احساس کردند. حتما تمامی کسانی که در راهپیمایی عظیم اربعین حضور داشته اند و با اعرابی که دست و پا شکسته فارسی بلد بودند، همکلام شدند، به محبوبیت زایدالوصف سردار سلیمانی در میان ملت عراق پی برده اند و با بنرهای بزرگی که تصویری از این فرمانده رشید سپاه اسلام بر آن نقش بسته بود را دیده اند.
اما شواهد و قرائن نشان از یک بازی از پیش طراحی شده و پیچیده با محوریت بوقهای رسانهای غربی دارد.... (ادامه مطلب را ببينيد)
جایی برای نوشتن دغدغه، -اگر مشغله بگذارد-