رییس‎جمهوری به‎مثابه یک نظریه‎پرداز!

حاشیه هایی که بر متن می چربد

رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با هیأت دولت که ششم شهریور ماه برگزار شد، همچون همیشه به‎عنوان پدری دل‎سوز و مهربان، داهیانه در جهت اصلاح امور دولت، پیشنهادات و انتقاداتی را متوجه رییس‎جمهوری و اعضای هیأت دولت کردند. ایشان بر لزوم جدی گرفتن موضوع فرهنگ تأکید کردند و دولت را نیز از ورود به حاشیه‎سازی‎‎های مسأله‎دار برحذر داشتند. همچنین در بخش‎‎های دیگری از صحبت خود، ریشه بالا رفتن سطح توقعات مردم از دولت را در وعده‎‎هایی دانستند که دولت به آن‎ها داده و از دولت خواستند یک آمار مقایسه میان آن‎چه وعده داده و آن‎چه انجام داده تهیه کنند.

با این حال رییس‎جمهوری محترم که رییس هیأت دولت است و قطعا از ایشان انتظار می‎رود که نقش راهنما را برای سایر اعضای هیأت دولت بازی کند، تنها 10 روز پس از توصیه‎‎های مقام معظم رهبری، صحبت‎‎هایی مطرح کردند که علاوه‎بر آن‎که با توصیه‎‎های رهبری در دیدار هفته دولت زاویه‎دار بود، مصداق حاشیه‎سازی‎‎هایی محسوب می‎شد که لزوم پرهیز از آن نیز توسط رهبری گوشزد شده بود و همچنین مغالطاتی اساسی در درون خود داشت که اگر بخواهیم نگاهی گذرا به آن‎ها بکنیم، جدا از این‎که مصداق ورود به حاشیه‎سازی ارزیابی می‎شود، نکات زیر قابل‎بررسی است:



1- انسان همه‎چیز را می‎تواند خلق کند


خداوند متعال در آیه 73 سوره حج می‎فرماید: اگر تمامی موجودات غیر از خدا جمع شوند که یک پشه بیافرینند، نخواهند توانست. همچنین به کرات در آیات و روایات آمده که اگر تمامی مردم دست به دست هم بدهند، نمی‎توانند آیه‎ای همچون قرآن بیاورند. گرچه رییس‎جمهوری خود به شخصه معتقد به مبانی اسلام است اما علاقه دولت به این‎که دائما خود را در مسائل اعتقادی در مظان اتهام قرار دهد، سوءذهن‎ها را دوچندان می‎کند و از سخنان تفسیرهای ناشایست را به ذهن متبادر می‎سازد. به‎عبارت دیگر این‎طور می‎شود گفت که این اظهارنظر رییس‎جمهوری از تریبونی که اختصاص به مسائل فکری ندارد، ورود به مسائلی حاشیه‎ساز است که از سوی رهبر انقلاب پرهیز از آن‎ها گوشزد شده بود.



2- به جنگ فرهنگی اعتقاد ندارم


از این جمله چه‎چیز می‎شود استنباط کرد جز این‎که کسی‎که قرار است مجری سیاست‎‎های فرهنگی، اقتصادی و... نظام باشد، خود را در نقش ایدئولوژیست پنداشته است. اگر به سادگی از کنار این نکته عبور کنیم که عدم اعتقاد رییس‎جمهوری به جنگ فرهنگی، ناشی از نگاه لیبرالی او در حوزه فرهنگ است؛ اما این‎که شخص دوم مملکت، در جایی‎که شخص اول سخن از ضرورت جدی گرفتن مقوله جنگ فرهنگی می‎گوید، به صراحت بگوید که جنگ فرهنگی را قبول ندارد، نشان از چه دارد و چه برداشتی باید از رفتار رییس‎جمهوری داشت؟



3- یارانه‎ها را می‎توانیم سه برابر افزایش دهیم


رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولین به‎درستی به نقش وعده در مطالبه‎سازی و ایجاد توقع اشاره کردند و از آن‎ها خواستند درباره وعده‎‎های عملی نشده خود از مردم عذرخواهی کنند. وقتی مسئولی وعده‎ای انجام‎شدنی می‎دهد، قطعا مطالبه ایجاد می‎شود و در صورتی‎که آن وعده به ثمر ننشیند در جامعه نارضایتی پدید می‎آید. اگر این وعده انجام‎نشدنی بوده و بر طبق اصولی باشد که قابل‎دفاع و اثبات نیست و فقط و برای کسب محبوبیت مطرح شود، قطعا اشکالش صد‎چندان می‎شود. البته پیش از این به اجمال در پرونده سیاسی شماره 103 پنجره به آفت وعده‎‎های بدون پشتوانه مسئولین پرداخته‎ایم، به همین علت شما را رجوع می‎دهیم به آن پرونده مفصل...

دست آمریکا ، از آستین پژاک

مصاحبه با یکی از اعضای http://www.aftabnews.ir/images/docs/000087/n00087297-b.jpgسابق گروهک پژاک

فعالیت‏‏های جدایی‏‎طلبانه در مناطق کردنشین ایران، عمری به درازای انقلاب اسلامی دارد. نظام سلطه که در تمامی این سال‏های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نتوانتسه جلوی پیشرفت ملت قهرمان ایران را بگیرد‏، دست به اقدامات زیادی برای کند کردن روند جمهوري اسلامی زده است. نمونه‏ای از این اقدامات مداخله‏گرایانه آمریکا و غرب را در حمایت از تروریسم سازمان یافته علیه مسئولان و مردم جمهوری اسلامی
می‏توان جست.

بر هیچ‎کس پوشیده نیست که برخلاف
ادعاهای غربی‎ها، ایالات متحده آمریکا بزرگ‎ترین حامی تروریسم در دنیاست. سازماندهی و پشتیبانی گروه‎هایی همچون حزب بعث در عراق، طالبان در افغانستان، القاعده در افغانستان، پاکستان و عربستان، سازمان مجاهدین خلق در ایران، جندالشیطان در پاکستان و در همین اواخر پژاک حاکی از آن است که آمریکایی‎ها درصدد هستند تا به هر نحو با مخالفان خود وارد نبرد فرسایشی بشوند.

غرب دیگ
ر نمی‎تواند به رویارویی مستقیم همانند آن‎چه در هشت سال جنگ تحمیلی دیدیم، روی بیاورد و نشانه این ضعف غرب در برابر اقتدار جمهوری اسلامی ایران را در خلق گروهک‎های تروریستی و استفاده از ظرفیت‎های مختلف مذهبی در جندالشیطان و طالبان و ظرفیت‎های قومیت گرایانه همانند آن‎چه در گروهک‎های خلق عرب، بلوچ و پژاک شاهدیم، می‎بینیم.

پژاک،
نام تازه‎ای است که بر گروهی منشعب شده از پ.ک.ک گذاشته شده است. این گروه تازه تأسیس، در نوروز 83 اعلام موجودیت کرده و تلاش بسیاری دارد تا خود را یک حزب همه‎‎جانبه معرفی کند. حتی در این راه، مشابه احزاب سیاسی قديمي، اقدام به برپایی کنگره‎‎های سالانه، تأسیس شبکه‎‎های رادیویی و تلویزیونی و راه‎اندازی سایت‎های اینترنتی کرده است، لکن تنها بعد جدی فعالیت آن‎ها جنبه نظامی و مسلحانه است. در تمامی این سال‎ها، سرزمینی به طول 150 کیلومتر و عرض 20 کیلومتر در داخل خاک عراق، حدفاصل دالامپرداغ تا قلعه دیزه در ارتفاعات موسوم به قندیل، از جانب مقامات اقلیم کردستان، بدون اجازه و اطلاع دولت مرکزی عراق در اختیار پژاک قرار گرفته است و مردم عراق نیز تحت فشار این گروهک تروریستی، از حق اسکان و بهره‎برداری از زمین و منابع خود در نزدیکی نوار مرزی محروم هستند.

«هاک» یا نیروهای آزاد کردستان، شاخه نظامی پژاک است که اولویت اصلی خود را نا‎امن ‎کردن مرزهای غربی و شمال غربی ایران می‎‎داند. در این چند سال به کرات عملیات مختلفی از جمله حمله به پاسگاه‎ها و روستاهای مرزی، بمب‎گذاری در شهرهای کردنشین و انفجار خط لوله‎های گاز و نفت را در دستور کار خود قرار داده است. نیروهای مقتدر نظامی جمهوری اسلامی ایران نیز در این سال‎ها بارها به مواضع پژاک حمله کرده و مزدوران این گروهک دست‏نشانده آمریکا را به هلاکت رسانده‎اند.

در پرونده سیاسی شماره 101 هفته‎نامه پنجره، مختصرا به موضوع گروهک تروریستی پژاک پرداختیم و اقدامات قهرمانانه روزهای اخیر قرارگاه حمزه سیدالشهدا (علیه‎السلام) و حملات همه‎جانبه‎ای است که بر علیه این گروه تروریست انجام دادند و تعداد زیادی از اشرار و مزدوران را به هلاکت رساندند.

 
در همین راستا با یکی از اعضای گروهک پژاک مصاحبه ای کردم که در ادامه می آید:

اشاره: وقتی به ذهنم رسید که برای پرونده سیاسی پنجره به‎سراغ کسی بروم که خودش قبلا عضو این تشکیلات بوده، فکر نمی‎کردم که هیچ کدام از این توابین از ترس جان خود هم که شده، جرأت کند این کار را انجام دهد. اما با دوستی آشنا شدم که سعی کرد با رعایت مسائل امنیتی و استفاده از نام مستعار، با من گپ کوتاهی درباره پژاک و روزهایی که عضو پژاک بوده، بزند. او خود را فریب خورده می‎داند و به همین دلیل امروز که از این گروهک تروریستی خارج شده، دست به افشاگری علیه آن‎ها زده است. او وبلاگ ضدپژاک با آدرس http://zedepjak.blogfa.com را راه انداخته و در آن درباره پشت پرده اين گروهك تروريستي می‎نویسد. آن‎چه می‎خوانید، حاصل گفت‎وگوی ما با این عضو سابق گروهک پژاک است:

صحبت را از خود پژاک شروع کنیم. پژاک یعنی چه؟ در چه سالی و توسط چه کسانی این گروهک تروریستی آغ
از به‎کار کرد؟

پژاک (PJAK)، مخفف اسم کردی آن (پارتی ژیانی ئازادی کوردستان) است. فرقه پژاک، شاخه‎ای از پ‎ک‎ک (PKK) یا همان حزب کارگران کردستان ترکیه است که در سال 2003 و به‎دنبال حمله آمریکا به عراق تأسیس شد. این حزب به‎منظور همسو شدن با اشغال‎گران آمریکایی و در راستای سیاست‎های آن‎ها تأسیس شد. سرکرده این فرقه شخصی است به‎نام عبدالرحمان حاجی احمدی که متولد شهر نقده از توابع آذربایجان غربی است. او قبلا عضو حزب دموکرات کردستان بوده ولی به‎دلیل تندروی در امور نظامی، از این حزب اخراج شده است. او از بدو تأسیس این فرقه تاکنون، رییس آن است. حاجی احمدی، بعد از اخراج از حزب دموکرات کردستان، راهی آلمان شد و در آن‎جا با دختری آلمانی ازدواج کرد که البته بعدها از همدیگر جدا شدند. حاجی احمدی اکنون در آلمان زندگی می‎کند و از همان جا کنترل عملیات‎های تروریستی پژاک را بر عهده دارد. سالانه یکی دو بار هم به قندیل (محل استقرار تروریست‎های پژاک) سر می‎زند.


گویا شما قبل از تشکیل این گروه با پ.ک.ک همکاری داشته‎اید. از نظر شما به‎عنوان کسی‎که در زمان جدایی این دو گروه از هم، عضو پ.ک.ک بوده‎ای، هدف مؤسسان پژاک و پ.ک.ک از این جدایی چه بود؟

با دستگیری عبدالله اوجالان، سرکرده پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان PKK)، اوضاع آشفته‎ای در کردستان عراق حاکم شد. در آن برهه زمانی، با یکی از کادرهای پ.ک.ک آشنا شد
م. بعد از گفت‎وگو و بحث چند ساعته تصمیم گرفتم که عضو این گروه بشوم. بدین منظور از طریق هوادارهای این گروه در منطقه، راهی عراق شدم و از آن‎جا نیز به کوه‎های قندیل فرستاده شدم. سال 2003 میلادی و بعد از حمله نیروهای آمریکا به عراق، پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان)، گروهی از افراد خود را گرد هم آورد و حزبی به نام پژاک را تشکیل داد.

هدف اصلی از
تشکیل این گروهک، همسو شدن با حمله آمریکا به ایران بود؛ چون آن‎ها فکر می‎کردند که در آینده‎ای نزدیک، آمریکا به ایران حمله خواهد کرد. بنابراین آن‎ها هم می‎توانند جای پایی برای خود درست کنند تا در آینده بتوانند در کردستان ایران نیز به‎راحتی فعالیت کنند.

چرا بعضی افراد، فریب ادعاهای پژاک را خورده و جذب آن شده‎اند؟ خود شما چطور شد که به پژاک پیوستید؟

افرادی که به این گروه پیوسته‎اند به نوعی دارای دلایل خاص خود هستند و معمولا در سنین نوجوانی و جوان
ی دچار این اشتباه می‎شوند. دوران جوانی را هر کسی تجربه کرده و می‎داند که انسان دارای چه شور و شوق‎هایی است. انسان‎ها در این سن و سال، زود و آسان از محیط اطراف خود متأثر می‎شوند، محیط و جامعه‎ای هم که من در آن متولد و بزرگ شده‎ام به نوعی متأثر از افکار احزاب و گروه‎ها بود ولی شاید بهتر باشد من در مورد خودم پارامتر ماجراجویی را بیشتر پیش بکشم. این گروه که شاخه ایرانی پ.ک.ک است، نه‎تنها خدمتی به ملت کرد نکرده، بلکه بزرگ‎ترین ضربات را نیز بر تاریخ و پیکر اجتماعی این ملت وارد کرده است. پژاک، اهرم فشاری است در دست بیگانگان برای نیل به اهداف پلید و غیرانسانی‎شان.

نحوه برخورد مسئولین پژاک با اعضا چطور بود؟ آیا پژاک برای جذب نیرو، روش‎های خاصی دارد؟

پژاک نیز مانند دیگر فرقه‎ها تاکتیک‎های خاص خود را دارد. از مهمترین آن‎ها می‎توان به تنوع قومی اشاره کرد که آن‎ها این مقوله را به‎عنوان تبعیض قومی در ایران جلوه می‎دهند و جوانان را به‎سوی خود می‎کشند.
نکته دیگر، ایجاد محیطی ناسالم از دختران و پسران جوان و رقص‎های دسته‎جمعی است که در رسانه‎های خود این نکته را خیلی برجسته نشان می‎دهند تا غرایض و احساسات جوانان را تحت تأثیر قرار دهند و به کوه‎ها بکشانند تا آن‎ها را به بردگی خود درآورند. پژاک با به‎کارگیری اصطلاحاتی که بعضا خود آن‎ها هم معنی آن‎ها را نمی‎دانند (ناموس، شرف، غیرت و...) انسان‎ها را زیر سؤال می‎برند به‎نحوی که انسان، خود را زیر بار سنگینی حس می‎کند. پژاک، سیستم دموکراسی مرکزی را برای خود تعریف می‎کند یعنی هر عضوی تنها حق پیشنهاد و عمل به دستورات مافوق خود را دارد و هیچ‎گونه اعتراضی وارد نیست. اگر به شعارهای دهان‎پر کن پژاک بنگرید، در نگاه اول فکر خواهید کرد این مکانی که از آن تعریف می‎شود، همان مدینه فاضله است؛ لیکن به محض ورود به این محیط، متوجه تمام دروغ‎ها و فریب‎کاری‎های‎شان خواهید شد. در پژاک مسئولین تنها وظیفه دستور دادن و مدیریت جلسات را بر عهده دارند، آن‎ها هیچ‎وقت در کارهای گروهی و روزانه مشارکت نمی‎کنند و اگر استثنائا مواردی موقتی هم وجود داشته باشد، صرفا جنبه سیاسی دارد و بس.

آیا واقعا پژاک و سرکردگان آن به‎دنبال آسایش اکراد هستند یا اهداف دیگری را هم دنبال می‎کنند؟

در شعار و تئوری، پژاک خود را ناجی ملت کرد می‎داند، انگار این ملت در طول تاریخ خوشی ندیده و همیشه در بدبختی و زیردستی زیسته و اکنون آنان خود را موظف به نجات این ملت می‎دانند. اما اگر در عملکرد چند ساله پژاک و چند دهه پ.ک.ک بنگریم، پر واضح است که آن‎ها گروهی مافیایی بیش نیستند که برای منافع خود صدها کیلومتر از مرزها را ناامن و تروریزه کرده‎اند. به‎نظر من وجود آن‎ها نه‎تنها هیچ نفعی برای ملت کرد نداشته، بلکه باعث ناامن شدن منطقه و رکود اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری در منطقه شده است. به‎طور مثال بر پایه گزارش اینترپل، 80 درصد ترانزیت مواد مخدر به مقصد اروپا توسط پ.ک.ک و پژاک انجام می‎شود.

خیلی‎ها معتقدند که پژاک، توسط آمریکا و اسراییل برای ناامن کردن ایران درست شده است. آیا شما با این نظر موافقید؟

ما در سیاست فرمولی داریم که گفته می‎شود: «دشمن دشمن من، دوست من است». آمریکا و اسراییل این فرمول را سرلوحه کار خود قرار داده‎اند و نه‎تنها از پژاک بلکه از تمام گروه‎های مخالف ایرانی حمایت می‎کنند اما سبب حمایت آشکار و بیشتر آن‎ها از پژاک، بیشتر به‎خاطر نظامی بودن و انجام عملیات نظامی در داخل خاک ایران است. آمریکا و اسراییل نیز از این‎چنین عملکردهایی که علیه ایران باشد، خشنود شده و حمایت می‎کنند.

چه شد که شما از پژاک جدا شدید؟

اگر در یک جمله بخواهم بگویم که چرا از پژاک جدا شدم، خواهم گفت که چون به خود آمدم، جدا شدم. اگرچه چندین سال از عمر و جوانی‎ام را تلف کردم اما بالأخره چهره پلید و دروغین آن‎ها برایم آشکار شد و توانستم بعد از ماه‎ها برنامه‎ریزی، فرار کنم. حال که صحبت از فرار من شد، بهتر است این جمله را نیز اضافه کنم که با مقررات خشک و خشن این فرقه، استعفا وجود ندارد و اگر کسی بخواهد از آن‎ها جدا شود تنها راه، فرار کردن است که آن‎هم اگر در موقع فرار در تیررس آن‎ها قرار بگیرید، بدون برو برگرد هدف گلوله‎های‎شان قرار خواهید گرفت.

تا به حال چند نفر مثل شما از گروه جدا شده‎اند و دلیل اصلی جدا شدن‎شان چه بوده است؟

من از تعداد دقیق آن‎ها خبر ندارم، ولی در حال حاضر به ازای هر نفری که جذب می‎کنند، بیش از یک نفر فرار می‎کند و از این لحاظ تعداد نفرات آن‎ها در حال کم شدن است. آن‎هایی که هم‎اکنون در گروه هستند، به احتمال زیاد یا راه فرار نمی‎بینند یا از ترس کشته شدن، جرأت فرار کردن ندارند چون بعد از مدتی پشت‎پرده‎ها و چهره واقعی گروه برای آن‎ها آشکار می‎شود و از گروه جدا می‎شوند.
http://alirajabi.persiangig.com/image/panjereh/pjakisterrorist.JPG
منبع: هفته نامه پنجره ، شماره 101

وحدت با چه کسانی؟!

این روزها مهم‏ترین مسأله داخلی اصول‎گرایان، مسأله وحدت است. همه بزرگان و تأثیرگذاران این جریان سیاسی که احزاب مختلف با کارنامه‎های متفاوت را در برمی‎گیرد، بر لزوم وحدت تأکید دارند. اما سؤالی که در این میان از سوی برخی افراد بی‎پاسخ مانده، نگاه به مسأله وحدت است. و این‎که با چه‎کسانی باید وحدت کرد؟

بدنه جامعه که همیشه نشان داده در کوران حوادث با بصیرت بیشتری از اکثریت نخبگان خود قدم برمی‎دارد، برنمی‎تابد که بعضی افراد به ظاهر اصول‎گرا که در کارنامه خود نقاط سیاه بسیاری دارند، در میان نامزدهای نهایی اصول‎گرایان حضور پیدا کنند. از رفتار بعضی نمایندگان در مواجهه با فتنه 88، احساس می‎شود که برخی افراد تنها نام اصول‎گرا را بر خود نهاده و هیچ‎گونه تعهدی نسبت به موازین اصول‎گرایی ندارند، شرایط و موازینی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به دفعات به تبیین شاخصه‎های آن پرداخته است.


منظور نگارنده، از لزوم سنجش افراد با شاخصه‎ها، این نیست که به‎صورت صفر و صدی عمل کنیم و صرفا به‎دلیل یک نقطه مبهم در کارنامه یک فرد، او را از دایره اصول‎گرایی خارج کنیم که این نوع عملکرد حذفی، مطمئنا برخلاف سیاست جذب حداکثری و دفع حداقل رهبری است؛ اما قطعا اگر کسانی‎که با نام خود را اصول‎گرا گذاشته‎اند، در برابر فتنه و جریان انحرافی موضع صریحی نداشته باشند، نمی‎توان از آن‎ها به‎عنوان اصول‎گرا یاد کرد. همچنین است کسانی‎که بعضی شاخصه‎ها همچون ولایت‎مداری، استکبارستیزی و فسادستیزی مشکل دارند و در مجلس یا دولت جلوی مبارزه با فساد را سد کرده‎اند و در برابر نظام سلطه از خود کرنش نشان داده‎اند. اين افراد نباید توقع داشته باشند که آن‎ها را اصول‎گرا بدانیم.


به‎نظر می‎رسد در شرایط حاضر، جریان اصول‎گرا برای انتخابات پیش‎رو علاوه‎بر سازوکارهای پیشنهادی وحدت، باید توجه داشته باشد که راه‎برد اساسی باید بر اساس تأکید بر گفتمان اصول‎گرایی و شاخصه‎های آن شکل بگیرد. چراکه این تأکید بر گفتمان که از فرمایشات مکرر مقام معظم رهبری نشأت گرفته، در بدنه مردم مطالبه ایجاد می‎کند و ما را دوباره به روزهای طلایی انتخابات مجلس هفتم و ریاست‎جمهوری نهم باز می‎گرداند.

پنجره‏ ای رو به ارزش ‏ها

به مناسبت صدشمارگی هفته نامه پنجره

آن زمان که واشنگتن پست، در مقاله‏ای به قلم توماس اردبرینک، «هفته‎نامه پنجره» را تندرو خواند، علامت سؤال و علامت تعجبی بزرگ در ذهنم نقش بست. تعجب منی که در آن زمان تنها مخاطبی از مخاطبان پنجره بودم به خاطر این ابهام بود که مگر میزان تأثیرگزاری یک نشریه که به صورت هفتگی منتشر می‎شود، چقدر می‎تواند باشد که مجله‎ای معتبر به نام واشنگتن پست، از آن طرف دنیا، بخواهد درباره آن مطلب بنویسد؟

ایام گذشت؛ تا در آذرماه 89 نیز واکنش آقای خاص دولت، در تعبیری که آن‎موقع مرا به خنده واداشت، باز مرا گرفتار همین پرسش قبلی کرد. وی در یک سخنرانی عمومی جمله‎ای به این مضمون گفت: «هفته‎نامه پنجره رو به‎سوی جهنم باز می‏شود»

بیایید این دو مقوله را در کنار هزاران بازنشر مطالب هفته‎نامه پنجره در خبرگزاری‎ها و سایت‎های خبری بگذاریم و به‎دنبال پاسخ این پرسش باشیم که «پنجره» چه امتیازی نسبت به سایر مجلات دارد که این چنین موثر واقع شده است؟

به‎نظر من - به‎عنوان کسی که خودش تا شماره 85 فقط مخاطب این نشریه بوده - «پنجره»، هفته نامه‎ای است که تمام هم و غم خود را بر این موضوع گذاشته که در تمامی شئون خود به دور از جهت‏گیری‏های موجود، به‎دنبال اعتلای ارزش‎ها و آرمان‎های انقلاب اسلامی ایران باشد. تجربه نشان داده که هر رسانه‌ای که در چهارچوب اصول و ارزش‎های انقلاب قدم بر‎دارد، به سرعت مورد توجه عموم مخاطبان نیز قرار می‎گیرد.

اگر تمامی 99 شماره قبلی «پنجره» را ورق بزنیم، هیچ گاه نمی‎توانیم به عنوان یک مجله صرف به آن نگاه کنیم. «پنجره» چه در سرویس سیاسی و چه در سرویس‎های دیگرش، به‎دنبال هیاهوهای رایج نشریات زرد نیست. نگاه «پنجره»، نگاهی است تحلیل‏محور به مسائلی که در جامعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ورزشی کشور جریان دارد.

از با «پنجره» بودن خوشحالم؛ چرا که وقتی جلوی دکه روزنامه‎فروشی می‎ایستم، در میان انبوه مجلات زرد و آبی و قرمز، حداقل یک هفته‎نامه وجود دارد که تیترهای رنگارنگ و عکس فوتبالیست‏های میلیاردر همیشه نق نقو و بازیگرهای چشم آبی و دماغ عملکرده بر روی جلدش جلوه‎نمایی نمی‎کند.

«پنجره» برای من رو به ارزش‎ها باز می‎شود و همیشه یک پیشنهاد خاص است، همان‎طور که «سوره»، «نیستان»، «راه» و «راز» بودند و هستند...