رمز عبور 5 ؛ تخریب منتقدین، با هر وسیله‌ای!

ویژه نامه رمز عبور ۵، ضمیمه روزنامه ایران، هفته گذشته به سردبیری "حسن روزی طلب" منتشر شد. در این ویژه نامه آن چنانکه از روی جلد نمایان بود، قرار بود درباره "جمهوری اسلامی ایران و اقتصاد سیاسی" صحبت شود.

از همان موقعی که این ویژه نامه را برای اولین بار دست گرفتم، تیتر بزرگ روی جلد آن بدجوری توی ذوق می زد. احساس خوبی به آن نداشتم...

مجله را که ورق می زدم؛ هر لحظه به تعجبم افزوده می شد. برای من [که خیلی از جزئیات ریز اقتصاد سر در نمی‌آورم] هم معلوم بود که این ویژه نامه کاملا یک طرفه و سفارشی تهیه شده است.

گذشته از نوع چینش بحث ها و مطالب عنوان شده که به راحتی مشهود بود، قرار است در این ویژه نامه از ابتدای انقلاب تا ابتدای دولت نهم، تمامی سیاست های اقتصادی غلط انگاشته شود؛ بعضی مصاحبه شونده ها و نویسنده های ویژه نامه برایم کاملا تعجب آور بود.

از همه تعجب آورتر برای من و هر خواننده ای دو مطلب این ویژه نامه بود: مصاحبه ای تحت عنوان اقتصاد انقلابی با عزت الله سحابی که درباره فساد بود و مصاحبه ای با یکی از فتنه گران اتفاقات سال گذشته یعنی حسن عابدی جعفری رئیس کمیته اقتصادی ستاد میرحسین موسوی در انتخابات 88 که به اعتراف جرس یکی از مردان موسوی است.(+)

معلوم نیست ، آیا دست اندرکاران روزنامه ایران که در این چند روز گذشته تمامی توان خود را برای تخریب قوه قضائیه در ماجرای محکومیت کاوه اشتهاردی مدیرعامل موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران گذاشته اند، آیا وقت نظارت بر روی محتوای رمز عبور 5 را داشته اند یا نه؟

برای من سوال است! چه طور کسانی که هر روز به قوه قضائیه انتقاد می کنند که چرا با فتنه گرانی همچون مهدی هاشمی رفسنجانی برخورد نمی کنید؛ امروز توانسته اند برای تخریب منتقدین خود از همین فتنه گران استفاده ابزاری کنند؟

پیشنهاد من به بعضی دوستان روزنامه ایران؛ شبکه ایران و ... که به طور تمام قد در برابر منتقدان دولت قدعلم کرده اند و هر صدای انتقادی را در نطفه خفه می کنند، این است که کمی هم به آموزه های اخلاقی اسلام و صحبت های رهبری مراجعه کنند و روش نقد صحیح و سازنده را بیاموزند، که چند روز دنیا ارزش فروختن آخرت را ندارد...


 پی‌نوشت: دوستی گفته که چرا به "اقتصاد سیاسی" خرده گرفته‌ام. درست می‌گویند. اما منشور من سیاست‌زدگی در نگاه به مسائل بود

آقای خاتمی، اکنون وقت تهدید نیست!

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق اخیرا در جمع نمایندگان اصلاح طلب مجلس، شرط هایی را برای بازگشت به نظام گذاشته اند که نوع بیان این شروط و جایگاهی که ایشان برای خود قائل اند، عجیب و تاحدی خنده دار به نظر می رسد! [1]

ایشان ضمن تعیین تکلیف برای نظام جمهوری اسلامی ایران و جبهه اصلاحات که به ایشان به عنوان یک رهبر اعتقاد ندارد و خود را بی سر می‏داند [2]، به ذکر نکاتی زبان چرخانده اند که خود مایه تامل و تفکر است.

وی در این جمع خواستار آزادی بی قید و شرط همه زندانیان شده است. در  حالیکه آقای خاتمی به این سوال جواب نداده که با متهمان و زندانیانی که خود لب به اعتراف گشوده و از ظلم هایی که در دو سال گذشته در حق مردم کرده اند و انواع و اقسام تهمت ها از تقلب گرفته تا تجاوز، که به انقلاب و جمهوری اسلامی روا داشته اند، پشیمان هستند، چه باید کرد؟

وی سپس با چرخشی 180 درجه ای از نوع رفتارهای قانون شکنانه خود و دوستانش در بعد از انتخابات 88 از مسئولان نظام خواسته تا در راه  پایبندی به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی قدم بردارند! و البته توضیح نداده اند که چرا خودشان و دوستانشان بعد از هشدارهای مقام معظم رهبری به خصوص در نمازجمعه 29 خرداد همچنان به اصرار خود بر گردن کشی در برابر قانون و خواسته اکثریت مردم ادامه دادند.

آقای خاتمی اما در بند سوم خود ترجیح دادند باز هم به روش یکی به نعل و یکی به میخ حرکت کنند. درخواست سوم ایشان فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد است. سازوکاری که ایشان دوبار به وسیله آن رئیس جمهور این کشور شد و دوستانش هم توانستند مجلس این کشور را در دست بگیرند و  ننگ مجلس ششم را بر پیشانی نظام باقی بگذارند. معلوم نیست اقای خاتی وقتی این سازوکار را قبول ندارد پس چرا در انتخاباتش شرکت کرده و حتی رئیس جمهور هم شده است!


جایگاه واقعی سید محمد خاتمی کجاست؟

* نخست
، باید به ایشان یادآوری کرد که ایشان دیگر آن رئیس جمهور بیست میلیونی دوم خرداد هفتاد و شش نیست که برای نظام مقدس جمهوری اسلامی تعیین تکلیف می کنند. به عبارت دیگر امروز آن دو سوم آرای هفتاد و شش خود را قطعا ندارند. چنانکه خرداد هشتاد و هشت، کاندیدایی که مورد حمایت ایشان بود، تنها توانست سیزده و نیم میلیون از چهل میلیون رای اخذ شده را با خود همراه سازد. یعنی افت رأیی پنجاه درصدی شامل حال ایشان و تفکرش شد. این در حالی است که مشارکت مردمی چیزی نزدیک به ده میلیون نفر بیشتر شده بود.

* دوم: به وضوح قابل فهم است که طیف عمده ای از مذهبیون جامعه از ایشان به عنوان یکی از سران فتنه یاد می کنند و قطعا با برگشت ایشان بدون هیچ سوال و جواب و بارخواست درباره آنچه در جریان فتنه هشتاد و هشت اتفاق افتاد مخالف هستند. همچنین باید بدانند افراد مذهبی‏ای که در سال هفتاد و شش به ایشان بر مبنای رای " نه به ناطق نوری؛ نه به هاشمی رفسنجانی است" رای دادند، نه تنها دیگر به ایشان رای نخواهند داد، بلکه خواستار مجازات ایشان به عنوان یکی از سران فتنه نیز هستند.

* سوم
: طیف افراطیون دوستدار ایشان که عموما در ادوار تحکیم وحدت مشغول به فعالیت هستند نیز، در  دوران ریاست جمهوری خود ایشان، تز عبور از خاتمی را مطرح کردند و در انتخابات سال 88 نیز به کاندیدایی دیگر رای دادند. البته این دسته چندان اهمیت و وزنی در انتخابات نداشتند، چون مجموع رای این افراطیون حتی از آرای باطله نیز کمتر بود.
 
وقت عذر خواهی است
 
اکنون باید از آقای خاتمی پرسید که ایشان با کدام پشتوانه، خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی این چنین لحن طلبکارانه ای را در پیش گرفته اند. http://alirajabi.persiangig.com/image/person/Khatami.jpgاز ایشان که فردی سیاسی و سرد و گرم چشیده هستند، بعید است که این چنین لب به مجادله باز کنند و بخواهند با تهدید و ارعاب راه خود و اطرافیانش را برای ورود دوباره به نظام هموار کند.

بنده به عنوان یک طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران به ایشان نصیحت می کنم که اگر ایشان به اشتباهات سران فتنه پی برده و می خواهد به دامان اکثریت مردم -که همانا مستضفان و پابرهنگانی هستند که انقلاب با خون آنها به این نقطه خود رسیده- بازگردند؛ باید بدانند که اکنون وقت تهدید نیست. بلکه وقت عذرخواهی و اعلام برائت از جنبشی لیبرال و غیردینی موسوم به جنبش سبز است.
 
حضرت ایشان رای عذرخواهی از محضر مردم و قانون اساسی باید ابتدا به دنبال حلالیت طلبیدن از مادران شهدای فتنه پارسال (شهید غلامحسین کبیری، شهید امیرحسام ذوالعلی و ...) باشند و سپس سراغ کدخدای دهکده و برگشت به داخل نظام را بگیرند. 
 
و سخن آخر ...
در راستای عمل به دستورات الهی در باب توبه و همچنی فرمان رهبرم در راستای جذب حداکثری و دفع حداقلی، سید محمد خاتمی را -اگر توبه کند و از ولی فقیه رسما عذرخواهی کند-، به عنوان کسی که زمانی در جمهوری اسلامی ایران مسئولیت داشته، دوست خواهم داشت. حال این گوی و این میدان آقای خاتمی ...

پاورقی ها:
۱http://alef.ir/1388/content/view/90996
۲http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4827

مرتبط:   جنبش سبز، اشتباه اصلاحات

پی نوشت: این مطلب با کمی تغییر در  1- الف     2- فارس    3- خبرنامه دانشجویان     4- روزنامه تهران امروز
5- کاج نیوز          6- ملل نیوز            7- سفیرنیوز             8- سامانه خبری بینا        9- خبرگزاری افق
10 - نهضت سبزنبوی   11- خبرساز     12- تبیان سیستان

آقای قوه قضائیه؛ ما منتظر مختاریم

http://alirajabi.persiangig.com/image/cinema/MokhtarName.jpgدر بلندای تاریخ که بنگریم، می بینیم که مردم [ولو با تاخیر] همیشه راه حق را شناختند و همیشه این نخبگان بودند که از مردم جلوتر یا عقب تر حرکت می‏‏کردند.

گرچه مختار شخصیتی قابل احترام است و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شخصیت وی را بارها تایید کرده اند اما برای همیشه تاریخ کوتاهی او در زمان لشکرکشی دوباره امام علی(ع) به شام و صلح امام حسن ثبت است.

و میثم تمار، مرد خرما فروشی که در تاریخ او را به علی دوستی می شناسند کسی که نخل خرمایی که مولایش به او نشان داد را با جان و دل بزرگ کرد تا بر آن به دار ابن زیاد آویخته شود.

حر ابن یزید ریاحی تا روز آخر در لشکر کفر بود. اسیر خودش بود. "این عمار" را که شنید آزاد شد.

شمر ابن ذی الجوشن، قاتل امام حسین(ع)، یکی از بزرگان لشکر امام علی(ع) بود که در کربلا در جلوی ولایت ایستاد و همچون نمونه های دیگرش در تاریخ؛ طلحه و زبیر؛ در برابر حق شمشیر کشید.

سلیمان بن صرد خزائی از نام آوران شیعه بود. عبدالله بن عمر هم از بزرگان اسلام، اما هر دو در میانه فتنه های کوفه ساکت بودند.

یزید و ابن زیاد از همان روز اول نماد کفر بودند. یکی خود کفر بود و دیگری خدمتکار کفر.

و چنین شد که مسلم تنها شد، امام شهید شد، اهل بیت به اسارت رفتند و کربلا رخ داد. حادثه ای که بشریت را تکان داد ...

 ***

9 دی 88 حماسه ای است، از جنس آنچه بین دوازده تا بیست و دوم بهمن 57 اتفاق افتاد.

هیچ کس نمی تواند ادعا کند، چیزی به غیر از دغدغه دین و ولایت است که مردم را بیرون کشانده بود تا در برابر عده ای خس و خاشاک بایستد. 9 دی 88 نقطه بلوغ مردمی است که از تاریخ درس گرفتند و میثم وار از ولایت دفاع کردند.

و در این میانه خود قضاوت کنید رفتار نخبگان سیاسی را. چه شکست خورده ها و چه پیروزهایش را.

شبیه سازی حوادث سال 88 با فتنه کوفه و کربلا چهره خیلی از نخبه ها را نمایان می کند. کم نبودند؛ میثم تمارها که با حق بوند و کم هم نیستند حرها که رویش های نوین انقلاب اند.

و چه انسانها خسران دیده ای هستند، کسانی که در اثنای فتنه 88 سکوت کردند و حق را یاری نکردند. از آن آیت الله عظمی اش گرفته تا فلان نماینده مجلس ...

و چه بدبخت بودند، امثال کروبی و موسوی که از سرنوشت شمرها درس نگرفتند و بازیچه دست یزید و ابن زیاد شدند و قصدجان حق را کرده بودند.

  آقای قوه قضائیه، ما منتظر مختاریم تا انتقام خون های ریخته شده را از مسببانش بگیرد...

حقایقی از روند رسیدگی به قتل رفیق حریری

http://www.voltairenet.org/local/cache-vignettes/L90xH121/auton29-c14cd.jpgتیری میسن را امروز دیگری خیلی ها می شناسند؛

ابتدا با مطرح کردن نظریه دروغ یازده سپتامبر و نگاشتن کتابی در این زمینه معروف شد. دومین کتاب معروف او نیز درباره قتل رفیق حریری است که این روزها پرونده اش قتلش، خوراک رسانه ای غربی ها شده برای اعمال فشار بر سوریه برای خروج از لبنان و اعمال فشار بر حزب الله لبنان برای خلع سلاح.

تیری میسن ، چند باری هم در برنامه "راز" نادر طالب زاده حضور یافت و به بیان نظرات خود پرداخت.


مقاله ای که در ادامه می خوانید، در هفته نامه روسی اودانکو با نام "حقایقی در مورد ترور رفیق حریری" چاپ شده است. چندی پیش، بازگردان این مطلب از انگلیسی به فارسی، توسط من انجام شد و در الف نیز منتشر شد:

برای دیدن اصل مقاله کلیک کنید

ادامه نوشته